responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 92

اى بدترين قوم ستمكار و زشت‌كردار! انتقام خون مسلم را از شما مى‌گيرم.
شما را با شمشير آبديده و برّان مى‌زنم. زدنِ جوانى كه راستگو است و از راستگويان است. فراريان از جنگ را تعقيب [ن] مى‌كنم و [هنگام نبرد] مهربانى را دوست ندارم.
چه بسيار مبارزى را در ميدان جنگ ديدار كنم و او را چون خشت خام پاره پاره كنم.
ادْهَم بن اميّه‌
ادْهَم بن اميّة بن (عبدى بصرى) پدرش ابوعبداللَّه از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود و از آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم نقل حديث كرد. وى در بصره سُكنى گزيد و در آن شهر چند پسر از خود به جاى گذاشت. «1»
از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه وى از شيعيان بصره بود و در جلسات منزل بانوى شيعى، ماريه دختر منقذ (سعيد) كه خانه وى محل تجمع و تبادل نظر بزرگان شيعه بود، شركت مى‌جست. آن‌گاه كه ابن‌زياد از مكاتبه اهل عراق با امام حسين عليه السلام و حركت آن حضرت عليه السلام به سوى كوفه آگاه شد، فرمان مراقبت راه‌هاى بصره را به كارگزار خود صادر كرد؛ مبادا كسى براى يارى امام حسين عليه السلام از بصره خارج شود. در اين هنگام يزيد بن ثَبِيطْ (ثُبيط) تصميم بر خروج از بصره و پيوستن به كاروان حسينى را گرفت. وى كه ده پسر داشت از آنها خواست تا او را همراهى كنند. دو تن از آنها به نام‌هاى عبداللَّه و عبيداللَّه دعوت پدر را اجابت كردند.
ادهم بن اميّه نيز به اتفاق آنها از بصره خارج شد و در جايى به نام «ابْطَحْ»، در نزديكى مكّه، به كاروان حسينى رسيد پس از اندكى استراحت به آن حضرت پيوست و همراه آن امام هُمام به كربلا آمد؛ «2» و به شهادت رسيد. «3» بنا به قولى شهادت وى در شدت درگيرى حمله نخست همراه شمارى از ياران امام عليه السلام اتفاق افتاده است. «4»


نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 92
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست