نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 387
شدم. در انديشه و فضل چنان بودند كه نوشته بودى، پس درباره آنها نيكى كن. به من اطلاع دادهاند كه حسين عليه السلام به سوى عراق روى آورده، سپس ديده بانان و مردان مسلح بر مردم بگمار و مراقب باش به گمان به زندان بينداز و به تهمت بكش و يعنى هر كه را گمان مخالفت بر او بردى بدون درنگ به زندان بيفكن و هر كه را نسبت مخالفت او با ما دادند اگر چه از روى تهمت باشد بكُش. و پس از اين هر خبرى شد براى من بنويس! وَالسّلامُ عَلَيكَ وَ رَحمَةُ اللّه. «1» خبر شهادت مسلم بن عقيل و هانى بن عروه را فردى از طايفه بنى اسد به نام بكر براى عبداللّه بن سليمان و منذر بن مشمعل در منزلگاه زرود چنين بيان كرد: از كوفه بيرون نيامدم تا آن كه مسلم بن عقيل و هانى بن عروه كشته شدند و آن دو را ديدم كه پاهايشان را گرفته و در بازار مىكشيدند. عبداللّه بن سليمان و منذر بن مشمعل خبر را در منزلگاه ثعلبيه براى امام حسين عليه السلام چنين بيان كردند: آن گاه كه امام عليه السلام فرود آمد نزد وى رفته و سلام كرديم. پس از پاسخ عرض كرديم: خدا رحم كند، نزد ما خبرى است، آشكارا يا پنهان براى تو بيان كنيم. آن حضرت نگاهى به ما و ياران كرد و فرمود: پردهاى ميان من و اينها نيست. به آن حضرت عرض كرديم: آن سوارى را كه ديروز عصر با او روبه رو گشتى ديدى؟ فرمود: آرى مىخواستم از وى (اوضاع) را بپرسم. عرض كرديم: به خدا ما به خاطر تو از او خبرگيرى كرديم و از پرسش شما كفايت مىكند، او مردى از قبيله ما بود: خردمند، راستگو و دانا. به ما خبر داد كه از كوفه بيرون نيامده تا مسلم و هانى را كشته ديده كه پاهايشان را گرفته و بدنشان را در بازار مىكشيدند. امام حسين عليه السلام فرمود: «انّا لِلّه و انّا الَيهِ راجِعونَ؛ رحمت خدا بر آنها باد!» و اين سخن را چندين بار تكرار كرد. «2» در منزل زباله نيز امام حسين عليه السلام نامهاى را كه پيك محمد بن اشعث و عمر بن سعد كه مسلم بن عقيل به آنها گفته بود از جريان بيعت شكنى و تنها گذاردن وى براى امام حسين عليه السلام بنويسند، بيرون آورد و خواند و به خبر شهادت مسلم بن عقيل و هانى يقين پيدا كرد. «3»
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 387