نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 363
مولاى خود را يارى رساندى! پس به دستور او معلّى را به شهادت رساندند. «1» معلّا بن علا نام وى در منابع پيشين و متأخر نيامده است. ولى صاحب «ينابيع المودة» متوفى (1293 ه) مىنويسد: وى پس از حنظله آهنگ نبرد كرد و اين چنين رجز خواند: لاتَنْكِرونى فَانَا ابنُ الْكَلْبِ عَبْلُ الّذِراعَيْن شَديدُ الّضَرْبِ إنّى غلامٌ واثقٌ بِرَبّى حَسْبِى به مَوْلاىَ أىّ الْحَسْبِ لاراهبُ الْمَوْتَ بِدارِ الحَربِ أفُوزُ بِالْجَنَّةِ يَوْمَ الكَرْبِ «2» اگر مرا نمىشناسيد من از قبيله كلب هستم، بازوانى ستبر و كوبنده دارم. من جوانى هستم كه با خداى خود پيمان بستهام و او مرا در مقابل همه چيز كافى است. در جنگ ترس از مرگ نيست، و روز سختى بهشت را در مىيابم. آنگه به جنگ پرداخت و بيست تن از سربازان ابن سعد را كشت. سرانجام ضربات شمشير و نيزه پيكرش را مجروح ساخت و دشمن سرش را جدا كرد و سوى حسين عليه السلام افكند. مادرش سر فرزند را در برگرفت و گفت: اى فرزندم در برابر ديدگان پسر رسول خدا كشته شدى. سپس خطاب به دشمن گفت: اى بد مردمان، گواهى مىدهم كه يهود و نصارى از شما بهترند. «3» معلّى بن معلّى «4» بنا به نقل برخى مقتل نگاران از ابومخنف، وى از شهيدان كربلا است؛ كه به شجاعت و دلاورى در جنگها معروف بود. «5»
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 363