نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 361
جدا شد. يارانش گمان كردند قصد حمله دارد ولى او نزد حرّ آمد و گفت: آفرين بر تو كه مرا هدايت كردى، خداوند تو را هدايت فرمايد. حّر او را نزد امام عليه السلام برد و پشيمانى برادرش را به عرض رساند. مصعب پس از حّر از امام عليه السلام اجازه گرفت و راهى ميدان كارزار شد و به جنگ با دشمن پرداخت. وى سرانجام پس از نبردى سخت به شهادت رسيد «1». مصيب بن جواد كلانى وحيدى منابع كهن نام وى را در شمار شهيدان كربلا نياوردهاند. تنها طبق نقل يك منبع متأخر وى در حمله اوّل به شهادت رسيد. «2» معلى بن حنظلة غفارى منابع كهن نام وى را در شمار پژوهشى پيرامون شهداى كربلا 372 وقاص بن مالك شهيدان كربلا نياوردهاند. ولى مؤلف «اسرار الشهادة» مىگويد: وى پس از طرماح بن عدى روانه ميدان كاراز شد «3» و اين چنين رجز خواند: «قَدْ عَلِمَتْ حَقّاً بَنُو غِفارِ وَ خِنْدَفٌ بَعْدَ بَنى نِزارِ بِأَ نَّنِى اللَّيْثُ لَدَى الغُبارِ لأضْرِبَنَّ مَعْشَرَ الفُجّارِ بِكُلِّ، عَضْبٍ ذَكَرٍ تَبارِ ضَرْبَاً وَ جيعاً مِنْ بنى الاخيارِ رَهْطِ النبّىِ السادةِ الابْرار «4» قبيله غفار و خندف و نزار باور دارند كه من هنگام انگيزش غبار جنگ، شيرى هستم كه با شمشير بر آن براى دفاع از خاندان نبوت، گنهكاران را ضربت سخت مىزنم. سپس به نبرد با سپاه ابن سعد پرداخت تا آنكه نيزهاش شكست. آنگاه شمشير از نيام كشيد
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 361