نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 251
عبداللّه «1» بن يَقْطُر «2» عبدالله فرزند يَقْطُر [بَقْطُر] چون با امام حسين عليه السلام همزاد بود او را از صحابه «3» خواندهاند. مادر وى دايه امام حسين عليه السلام بود و از وى نگهدارى مىكرد، از اينرو وى را رضيع الحسين (همشير حسين عليه السلام) ناميدهاند. «4» هنگامى كه امام حسين عليه السلام به [منزلگاه] زباله «5» رسيد، پيش از آن كه از كشته شدن مسلم بن عقيل با خبر شود عبداللّه را به سوى مسلم فرستاد، ولى وى توسط حُصين بن تميم [در قادسيه] دستگير و نزد ابن زياد فرستاده شد. ابن زياد فرمان داد كه بالاى كاخ برود و به امام حسين عليه السلام دشنام دهد و آن حضرت و پدرش را دروغگو بنامد. عبداللّه آن گاه كه بالاى كاخ قرار گرفت گفت: من پيك امام حسين عليه السلام فرزند دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به سوى شمايم، تا وى را بر ضد پسر مرجانه و پسر سميّه فرومايه و فرزند فرومايه كه لعنت خداى بر او باد! يارى و پشتيبانى بنماييد. ابن زياد فرمان داد او را از بالاى قصر به زمين افكندند. استخوانهايش در هم شكست ولى هنوز رمقى داشت كه فردى آمد و سر وى را از تن جدا كرد. وقتى به او گفته شد كه چرا چنين كردى؟ گفت: مىخواستم وى را راحت كنم! آن گاه كه خبر كشته شدن فرزند يقطر به امام حسين عليه السلام رسيد خطبهاى خواند ضمن آن چنين فرمود: اى مردم، شيعيان ما رهايمان كردند و مسلم، هانى، قيس بن مُسهر و [عبدالله] يَقْطر كشته شدند. هر كسى از شما مىخواهد باز گردد چنين كند. مردمى كه به
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 251