responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 224

برخى آورده‌اند: ناگاه حرملة بن كاهل تيرى به سوى وى پرتاب كرد و او را در دامن عمويش به شهادت رسانيد.» «1»
حميد بن مسلم [از سپاه عمرسعد] گويد: شنيدم كه امام حسين عليه السلام مى‌گفت: خداوندا آنها را از باران رحمت خويش و بركت‌هاى زمين محروم فرما و به جان هم بينداز و ولايتداران را از آنها خشنود نگردان! زيرا پس از دعوت از ما در وعده يارى ما بر ما تاختند و ما را كشتند. «2»
زينب كبرى عليها السلام با ديدن اين صحنه شيون‌كنان فرمود: «كاش مرده بودم و اين روز را نمى‌ديدم، كاش آسمان بر سر زمين خراب و كوه‌ها پاره پاره مى‌شد!» «3»
در زيارت منسوب به ناحيه مقدسه و نيز زيارت رجبيّه بر اين شهيد بزرگوار اين گونه درود فرستاده شده است:
«السَّلامُ عَلى عَبْدِ اللَّهِ بنِ الحسن بن عَلِّىِ الزَّكىِّ لَعَنَ اللَّهُ قاتِلَهُ و راميهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهل الأسَدِىَّ» «4»
درود بر عبداللَّه بن حسن بن على! خدا حرملة بن كاهل اسدى را كه به سوى وى تير انداخت و او را كشت لعنت كند!
عبداللَّه الاصغر بن عقيل‌
عبداللَّه الاصغر فرزند عقيل، مادرش امِ‌ولد كه عِلّيه ناميده مى‌شد بود. عقيل او (ام‌ولد) را از شام خريد و صاحب سه فرزند، مسلم، عبداللَّه الاكبر و عبداللَّه الاصغر،
گرديد. «5» عبداللَّه در روز عاشورا پس از عبدالرحمن بن عقيل به ميدان رفت و پس از جنگى‌


نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 224
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست