نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 142
حجر بن حر پرچمى داد و وى را به فرماندهى دو هزار نفر برگزيد و او را مأمور نگهبانى شريعه قرار داد تا امام عليه السلام و يارانش از آب فرات استفاده نكنند. «1» اسفراينى گويد: در هنگام نبرد ميان دو سپاه، يكى از دلاوران لشكر عمرسعد نزد امام حسين عليه السلام آمد و گفت: من حجر بن حرّ هستم، دوست دارم در ركاب تو به شهادت برسم، آنگاه وارد ميدان شد و نبرد مىكرد و پس از كشتن شمارى از دشمن به درجه رفيع شهادت نايل آمد. چون چشم حرّ به او افتاد، بسيار خرسند گشت و گفت: سپاس خداى را كه فرزندم در راه حسين عليه السلام به شهادت رسيد. آنگاه خدمت امام عليه السلام رسيد و عرض كرد: فرزندم در راه توبه شهادت رسيد من هم مىخواهم از او پيروى كنم. حضرت فرمود: صبر كن تا فرزندت را بياورم و آنگاه به دشمن حمله كرد و شمارى از آنان را به هلاكت رسانده، بدن حجر را آورد در ميان خيمه نهاد. «2» حُجَيْر بن جندب كتابهاى «تسميه» و «حدائق» در شرح حال پدر حجير (جندب)، از او به عنوان شهيد ياد كردهاند، «3» ولى در كتب رجالى نامى از وى برده نشده است. گروهى از متأخّرين كه او را به عنوان شهيد آوردهاند استناد آنها تنها به دو كتاب مذكور مىباشد. «4» حرب بن ابى الأسود در منابع كهن تاريخى نامى از وى به ميان نيامده است، تنها كتابى كه نام وى را آورده «وسيلة الدّارين» «5» با استناد به رجال شيخ طوسى است. ولى در رجال طوسى واژه حرب موجود نيست
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 142