اِكين، يا اِگين، اِكْن و گاه اِغين، بخشى از توابع استان ارزنجان
در آناتولى شرقى در تركيه كه امروز كماليه ناميده مىشود.
اين شهر، در ساحل غربى فرات (قرهسو) قرار دارد (ركلو، .(563 درة فرات در
نزديكى اين شهر بر اثر فشار كوههاي مونزور در شرق، و ساري چيچك در غرب،
باريك مىشود II/689) , 2 EI). درهاي كه در اينجا در ارتفاع هزار متري از
سطح دريا قرار دارد، از جانب شرق به صورت ديوارهاي بلند و از سوي غرب
مانند آمفى تئاتري ديده مىشود (ركلو، همانجا). مساحت اين بخش 168 ،1كم2،
فاصلهاش تا شهر ارزنجان - مركز استان - 181 كم 2633) IV/2594, و ارتفاعش از
سطح دريا 950 متر است («دائرةالمعارف ...1»، .(V/1786 آب و هواي آن برّي، و
مهمترين رود آن قره سوست كه به چاتلى سو پيوسته، و از گذرگاههاي صخرهاي
با ارتفاع 100 ،1متر عبور كرده، و سرتاسر درة مونزور را مىپيمايد (همانجا). آب
شهر از درياچهاي به نام قاضىگولو تأمين مىشود كه در عين حال باغها و
مزارع را نيز آبياري مىكند ( 2 ، EIهمانجا).
جمعيت شهر اكين (كماليه) برابر سرشماري عمومى 1990م/ 1369ش، 025 ،9نفر بوده
است كه با توجه به جمعيت آن در 1985م كه 321 ،11نفر بود، به طور متوسط
سالانه 53/4% كاهش نشان مىدهد. جمعيت مركز بخش 044 ،2نفر است («آمار...2»،
.(27 جالب توجه است كه جمعيت اين شهر از 1950 تا 1990م به طور مرتب كاهش
يافته است IV/2636) ؛ YA, «آمار»، همانجا).
وجه تسميه: نام قديم آن هاسيس وازيرس بوده است (خوري، 246). اكين
واژهاي است ارمنى و احتمالاً محرف اغين (تكسيه، 113)، و برگرفته از اكن
به معنى چشمه است ( 2 ، EIهمانجا). گويند دختر يكى از قيصرهاي روم كه اكين
نام داشت (اوليا چلبى، 3/214)، آنجا را بنا نهاد. برخى نيز تاريخ بناي آن را
سدة 11م توسط گروهى از واسپوركان ارمنى مىدانند ( 2 ، EIهمانجا). در مة
1938/ارديبهشت 1317 نام آن به افتخار مصطفى كمال به كماليه تغيير يافت و
جزئى از استان ارزنجان گرديد ، YA) همانجا).
پيشينة تاريخى: ازآنجاكه اكين درمسير تاريخخود تابعاستانهاي سيواس، معمورة
العزيز، خرپوت، عربگير، ملاطيه و ارزنجان بوده است (سامى، 2/1019؛ خوري، نيز
2 ، EIهمانجاها)، تاريخ آن نيز با رويدادهاي تاريخى اين ايالات مربوط شده
است. در سدة 1 قم دولتهاي روم و اشكانى بر سر فرمانروايى آن اختلاف
داشتند؛ هنگام تقسيم امپراتوري روم در 395م جزئى از سرزمين بيزانس گرديد.
در سدة 4م به دست ايرانيها افتاد و مدتى ميان روم شرقى و ايران ماية كشمكش
بود. در عهد پادشاهى خسرو دوم، دولت ساسانى براينمنطقه تسلط يافت ، YA)
همانجا؛ ه د، 7/559). در دوران خلافت عمر و عثمان، آسياي صغير موردتوجه
مسلمانان واقع شد و زمانى كه ملاطيه فتح گرديد (بلاذري، 189)، مسلمانان بر
اين ناحيه نيز دست يافتند، اما پس از مدتى از دست مسلمانان خارج شد و بار
ديگر هارون الرشيد آنجا را ضميمة قلمرو اسلام نمود (اوليا چلبى، 3/215). بعد از
فتح ملازگرد در 463ق/1071م (آقسرايى، 16-17)، تركها به تدريج بر آسياي صغير
چيره شدند و سلطان علاءالدين سلجوقى اين ناحيه را تحت ادارة حكومت خود
درآورد (اوليا چلبى، همانجا). آنگاه ايلخانان، تيمور، تركمانان آق قويونلو و
قره قويونلو هر يك مدتى بر آن فرمان راندند ( 2 EI، نيز ، YA همانجاها).
سرانجام در زمان محمد اول معروف به چلبى، حكمران عثمانى، به تصرف دولت
عثمانى درآمد (همانجاها؛ اوليا چلبى، همانجا).
اين شهر در طول تاريخ خود توجه جهانگردان زيادي را جلب كرده است: اوليا
چلبى سياح سدة 11ق/17م آنجا را از توابع ايالت سيواس نوشته كه ميزان
ماليات آن 150 آقچه بوده است كه به سبب نزديكى به ملاطيه توسط تحصيلدار
اين شهر جمع آوري شده است. حرفة مردم آنجا كمان سازي بوده است، به همين
سبب به «داركمانداران» شهرت داشته است. در آنجا مساجد متعدد و 3 مدرسه و 40
مكتبخانه وجود داشته است؛ همچنين 300 خانوار مسيحى از «تكاليف عرفيه» معاف
بودهاند. اكثر ساختمانها و نيز قلعة آن برفراز تخته سنگها بنا شده است
(همانجا). شارل تكسيه نيز كه در سدة 19م از آنجا عبور كرده است، كوههاي
اطراف شهر را سرسبز، و آنجا را شهري آباد توصيف كرده است كه 2 هزار خانوار
مسلمان و 700 خانوار مسيحى در آنجا زندگى مىكردند (ص 113). مولتكه نيز آنجا
را يكى از زيباترين شهرهاي آسيا - كه احتمالاً منظور آسياي صغير بوده است -
دانسته كه از مراكز تفريحى و استراحتگاههاي ارامنه بوده است (نك: ركلو،
.(564 شمسالدين سامى نيز باغهاي ميوه و مناظر آن را ستوده و گويد كه 10
هزار ارمنى در آنجا مىزيستند و در آن شهر يك كليسا وجود داشت. به نوشتة وي
اين شهر 36 هزار نفر جمعيت داشته است (2/1019).
صنعت قالى بافى اين شهر داراي رونق و شهرت است. جالب توجه آنكه اين
صنعت بعد از مهاجرت گروهى از ايرانيها در 1304ق/1887م رونق و اعتبار زيادي
پيدا كرد («دائرةالمعارف»، همانجا). اين شهر در جريان جنگ جهانى اول آسيب
فراوان ديد II/689) , 2 EI).
مآخذ: آقسرايى، محمود، مسامرة الاخبار، به كوشش عثمان توران، آنكارا، 1944م؛
اوليا چلبى، محمد، سياحتنامه، به كوشش احمد جودت، استانبول، 1314ق؛
بلاذري، احمد، فتوح البلدان، قاهره، 1959م؛ تكسيه، شارل، كوچوك آسيا، ترجمة
على سعاد، استانبول، 1340ق؛ خوري، سليم، آثار الادهار، بيروت، 1875م؛ سامى،
شمسالدين، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق/ 1889م؛ نيز:
Census of Population 1990, State Institute of Statistics, Ankara, 1991; EI 2 ;
Reclus, E., Nouvelle g E ographie universelle, Paris, 1884; YA; Yeni T O rk
ansiklopedisi, Istanbul, 1985.
علىاكبر ديانت