اِكِنْجى، از اميرانسلطان بركيارقسلجوقى(مق 490ق/1097م) كه حكومت
خوارزم و لقب خوارزمشاه يافت.
نام او را به صورتهاي آلنجى (عبدالواسع، 174) و النجى (جوينى، 2/3) نيز
آوردهاند (نك: قزوينى، 1/90: صورتهاي ديگر). اكنجى فرزند قچقار از امراي
سلجوقى، و از قبيلة قون بود كه از حدود ختاي در شمال چين براي دست يابى
به چراگاههاي جديد به غرب مهاجرت كرده بودند (مروزي، 18). ابن اثير در شرح
وقايع سال 490ق در داستان قيام امير قودون آورده است كه بركيارق بن
ملكشاه سلجوقى(حك 485- 498ق/ 1092- 1105م) به اكنجى حكومت خوارزم و لقب
خوارزمشاه داد و او در اين زمان براي سركوب امير قودون به مرو آمد (10/266).
آغاز حكومت اكنجى بر خوارزم روشن نيست، اما شايد بتوان آنرا با شورش
ارسلان ارغون (فرزند الب ارسلان و برادر ملكشاه)، حاكم خراسان مرتبط دانست
كه ناگاه به قتل رسيد و بركيارق امرايى را بر خراسان تعيين كرد (نك: همو،
10/262- 265). جوينى آورده است كه اكنجى از غلامان سلطان سنجر بود و هنگامى
كه سنجر به حكومت خراسان منصوب شد، بيش از 12 سال نداشت (همانجا؛ نيز نك:
راوندي، 185).
با آنكه جوينى آورده است كه «خوارزم در آن روزگار در عداد وظيفة طشت خانه
بود» (2/2)، روشن نيست كه چرا انوشتكين غرچة طشتدار به حكومت خوارزم و
خوارزمشاهى منصوب نشد. احتمالاً به علت دور بودن انوشتكين از خراسان و
اطلاع اكنجى از احوال منطقه، خاصه مهاجرت اقوام ترك به حدود خوارزم و
قبچاق (نك: مينورسكى، و نيز بدان سبب كه اكنجى نيرويى بزرگ در اختيار داشت
(نيز نك: ابن اثير، 10/266)، بدين شغل منصوب شده است. البته معلوم نيست
كه افراد اين نيروي بزرگ همه از قبيلة قون بودهاند، يا فقط براي ياري
رساندن به بركيارق جمع آوري شده بودند. به هر روي، اكنجى در 490ق براي
پيوستن به بركيارق، با 10 هزار سوار خود از خوارزم خارج شد، اما خود با 300
نفر در مقدمة سپاه به مرو رفت و به شادخواري پرداخت. قودون و يارقطاش
اميران ترك شورشى كه از ياران كهن ارسلان ارغون بودند، با 500 سوار بر او
تاختند و او را كشتند و سپس خوارزم را تصرف كردند (همانجا)؛ اما اميرداد حبشى
والى خراسان، با 15 هزار سوار به خوارزم تاخت و پس از شكست شورشيان، حكومت
خوارزم را به قطب الدين محمد بن انوشتكين داد (همو، 10/267- 268؛ جوينى،
2/3). بنابراين، اينكه گفتهاند طغرل تكين پسر اكنجى پس از او خوارزمشاه شد،
درست نيست (نك: صفا، مقدمه، 25-26، تاريخ...، 2/651).
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ جوينى، عطا ملك، تاريخ جهانگشاي، به كوشش محمد
قزوينى، ليدن، 1334ق/1916م؛ راوندي، محمد، راحة الصدور و آية السرور، به
كوشش محمد اقبال، تهران، 1333ش؛ صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات در ايران،
تهران، 1336ش؛ همو، مقدمه بر ديوان عبدالواسع جبلى (هم)؛ عبدالواسع جبلى،
ديوان، به كوشش ذبيح الله صفا، تهران، 1356ش؛ قزوينى، محمد، يادداشتها،
تهران، 1337ش؛ مروزي، طاهر (نك: مل)؛ نيز:
Marvaz / , Sh. 6 ., On China, the Turks and India, commentary and tr. V.
Minorsky, London, 1942; Minorsky, V., commentary and tr. (vide: ibid).
محسن جعفري مذهب