اُكْشونُبه1، شهر و كورهاي (شهرستانى)در جنوبغربىاندلس. واژة اكشونبه در اصل نام شهر كهن رومى است كه در 10 كيلومتري شمال فارو (در منابع عربى: شنتمرية الغرب) در جنوب پرتغال كنونى واقع بوده است (لويپرووانسال، 129 ، حاشية .(5 اين نام در منابع به صورتهاي اكشنبه (ابوعبيد، 2/896؛ ابن دلايى، 100)، اخشنبه (اصطخري، 37، 41؛ ابن حوقل، 1/109؛ حدود العالم، 183؛ مقدسى، 57؛ قس: يعقوبى، 110: احسونبه)، و گاه به صورت محرَّف اكشونيه (ابن قوطيه، 101؛ ياقوت، المشترك، 57، 113، بلدان، 3/312؛ قس: ابن فرضى، 2/51: اسكونبه؛ ابن حيان، چ بيروت، 380؛ مكى، 651، حاشية 608) نيز آمده است. با اين حال، ياقوت در بلدان ذيل دو نام اَخْشَنْبه و اَكشونيه (1/164، 343)، از دو شهر متمايز ياد كرده است. اين شهر در تقسيمات اداري قسطنطين از بخش پنجم اندلس كه مركز آن مارده بوده، به شمار آمده است (ابوعبيد، 2/891، 892). جغرافىنگاران مسلمان از اكشونبه به عنوان شهري بزرگ، مشهور و پر بركت در غرب اشبونه بر كرانة اقيانوس اطلس ياد كردهاند كه تا شهر لب 3 تا 4 روز، و با شهر شِلب 6 روز فاصله داشته (يعقوبى، 354؛ ابن حوقل، 1/115؛ ياقوت، همانجا؛ قس: حدود العالم، همانجا، كه آنرا از شهرهاي كم نعمت و كم جمعيت برشمرده است)، و مرز دولت اسلامى اندلس را در منتهىاليه جنوب غربى تشكيل مىداده است (ابوعبيد، 2/900؛ ابن دلايى، 121). افزون بر اين، اكشونبه نام كورهاي در جنوب غربى اندلس بود كه از رود وادي آنه تا اقيانوس اطلس را شامل مىشد و مركز آن شلب بود (نك: مونس، 1/62؛ نيز نك: ابن عبدالمنعم، 342؛ ابن حيان، چ مادريد، 5/249، 255، 315، جم ). اين كوره از جنوب به كورة باجه و از مغرب به كورة اشبيليه محدود بود كه امروزه ايالت آلگاروه2 (الغرب) در پرتغال است. كورة ساحلى اكشونبه شهرها و دژهاي بسياري را در برمىگرفت و به سبب كارخانههاي كشتىسازي خود - كه بزرگترين آنها در شلب بود - شهرت داشت (مونس، 2/203). به گفتة ابن عبدالمنعم حميري عربهايى از يمن و ديگر جاها در مركز اين كوره و روستاهاي اطراف آن سكنى داشتند (همانجا). ياقوت از برخى اقليمها، نواحى و شهرهاي مختلف اين كوره ياد كرده است (نك: همان، 1/635، 2/158، 606، 911، جم ). از بندرگاههاي مهم اين كوره شنتمرية الغرب بود (ابن ابار، 2/18؛ ابن عبدالمنعم، 347). گفته مىشود كه در اكشونبه معدن قلع بىنظيري وجود داشت (ابوعبيد، 2/898). همچنين در كوهى در آن ناحيه، درختانى بود كه از سوختن چوب آنها بوي خوش عود برمىخاست (همو، 2/896؛ ابن عبدالمنعم، 342). در ساحل اين شهر نيز عنبر نيكو به دست مىآمد (انصاري، 245). در روايات تاريخى اسلامى، نخستينبار از اكشونبه به عنوان محل اسكان بخشى از سپاهيان مصري در زمان ولايت ابوالخطار در اندلس (حك 125-130ق) ياد شده است (عنان، 1/125-126). بعدها در جريان تهاجم نُرمانها (در منابع با عنوان مجوس ياد شده است) و سير حركت آنان در اندلس، در 230ق و 354ق نام اكشونبه ديده مىشود (نك: ابن دلايى، 100؛ ابن اثير، 7/17؛ ابن خلدون، 4(2)/314). اكشونبه به سبب دوري از مركز حكومت اندلس گاه به گاه دستخوش تاخت و تاز مخالفان قرطبه بود. در 218ق در زمان عبدالرحمان بن حكم (حك 206- 238ق)، دامنة شورش بربرها به بَطَليوس، اكشونبه و باجه كشيده شد. از 261ق كه عبدالرحمان بن مروان جلّيقى به همراه مولَّدان (عربهاي دو رگه)، يك چند حركتى را در غرب اندلس برضد امير محمد، حاكم اندلس (حك 238-273ق) سازمان داده بود، شورش خود را به اكشونبه و نواحى مجاور و كورههاي اشبيليه، لبله و باجه گسترد. وي همچنين كوهى استوار در ناحية اكشونبه به نام منت شاقر3 (نك: مكى، 627، حاشية 574) را تصرف نمود. بعدها اميرمحمد عبدالرحمان بن مروان را بخشود و وي بربطليوس دست يافت (ابن قوطيه، 101-102؛ ابن حيان، چ بيروت، 344- 345). در 302ق، يحيى بن بكر كه بر اكشونبه حكومت داشت، پس از چندي ستيز با سعيد بن مالك، حاكم باجه و داعيهدار مولدان، با وي مصالحه كرد (همو، چ مادريد، 5/104). در سال بعد سعيد به انگيزة دستيابى به رياست مولدان، يحيى بن بكر را برضد حاكم بطليوس، عبدالله بن محمد بن عبدالرحمان جليقى ياري داد، اما كار سعيد و عبدالله به صلح انجاميد (همان، 5/116-117). پس از يحيى از خلف ابن بكر در مقام حكومت اكشونبه ياد شده است. عبدالرحمان الناصرلدينالله (حك 300-350ق) به دنبال لشكركشيهاي خود براي فتح شهرهاي غرب اندلس، در جمادي الا¸خر 317 رهسپار شهر اكشونبه شد. خلف براي اظهار فرمانبرداري كسانى نزد ناصر فرستاد. ناصر نيز او را به شرط پرداخت ماليات سالانه در مقام خود ابقا كرد (همان، 5/247-249). ابن حيان نام واليانى چند را كه پس از خلف بن بكر به حكومت كورة اكشونبه گماشته شدند، ياد كرده است (نك: همان، 5/315، 392، 472، 490). ابن عذاري نيز از مرگ سعيد بن هارون حاكم شهر اكشونبه در 434ق و جانشينى المعتصم سخن گفته است (3/215). به هر روي، شهر اكشونبه در دورة اسلامى از ميان رفت و پس از آن، اين نام جز بر كورهاي كه شهر شلب مركز آن بوده، اطلاق نمىشده است (مكى، 626 -627، حاشية 573). مآخذ: ابن ابار، محمد، الحلة السيراء، بهكوشش حسين مونس، قاهره، 1963م؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، بهكوشش كرامرس، ليدن، 1938م؛ ابن حيان، حيان، المقتبس، بهكوشش چالمتا، مادريد، 1979م؛ همان، بهكوشش محمودعلى مكى، بيروت، 1393ق/1973م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن دلايى، احمد، ترصيع الاخبار، بهكوشش عبدالعزيز اهوانى، مادريد، 1965م؛ ابن عبدالمنعم حميري، محمد، الروض المعطار، بهكوشش احسان عباس، بيروت، 1980م؛ ابن عذاري، احمد، البيان المغرب، بهكوشش كولن و لوي پرووانسال، بيروت، 1930م؛ ابن فرضى، عبدالله، تاريخ العلماء و الرواة للعلم بالاندلس، بهكوشش عزت عطار حسينى، قاهره، 1374ق/ 1954م؛ ابن قوطيه، محمد، تاريخ افتتاح الاندلس، به كوشش ابراهيم ابياري، قاهره، 1402ق/1982م؛ ابوعبيد بكري، عبدالله، المسالك و الممالك، بهكوشش وان لون و فره، تونس، 1992م؛ اصطخري، ابراهيم، مسالك الممالك، بهكوشش دخويه، ليدن، 1927م؛ انصاري دمشقى، محمد، نخبة الدهر، بهكوشش مرن، لايپزيگ، 1923م؛ حدود العالم، بهكوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ عنان، محمدعبدالله، دولة الاسلام فى الاندلس، قاهره، 1408ق/1988م؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم، بهكوشش دخويه، ليدن، 1906م؛ مكى، محمودعلى، حاشيه بر المتقبس (نك: هم ، ابن حيان، چ بيروت)؛ مونس، حسين، حاشيه بر الحلة السيراء (نك: هم ، ابن ابار)؛ ياقوت، بلدان؛ همو، المشترك، به كوشش ووستنفلد، گوتينگن، 1846م؛ يعقوبى، احمد، البلدان، بيروت، 1408ق/1988م؛ نيز: L E vi-Proven 5 al, E., La P E ninsule ib E rique au Moyen-Age, Leiden, 1938. محمدرضا ناجى