responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3796
اقيبل‌قينى‌
جلد: 9
     
شماره مقاله:3796


اُقَيْبِل‌ِ قَيْنى‌، اقيبل‌ بن‌ شهاب‌ كلبى‌ (بلاذري‌، 5/358) يا اقيبل‌ ابن‌ نَبهان‌ بن‌ خُنُف‌ (آمدي‌، 25)، از شخصيتهاي‌ مبهم‌ عصر اموي‌ (د اواخر سدة 1ق‌). وي‌ را بدين‌ سبب‌ كه‌ به‌ بنوقَين‌ بن‌ جَسر منسوب‌ بود، قَينى‌ مى‌خواندند (بلاذري‌، همانجا). به‌خصوص‌ يك‌ قطعه‌ - خواه‌ جعلى‌ خواه‌ واقعى‌ - كه‌ در اثناي‌ حملة حجاج‌ به‌ مكه‌ سروده‌ شده‌، و سرانجام‌ِ سرگذشت‌ اقيبل‌ را به‌ افسانة متلمس‌ (ه م‌) شبيه‌ كرده‌، موجب‌ شهرت‌ او در ادبيات‌ عرب‌ شده‌ است‌. بديهى‌ است‌ كه‌ اين‌ روايات‌ اگر سراپا افسانه‌ نباشد، باري‌ به‌ افسانه‌ در آميخته‌ است‌، به‌ خصوص‌ كه‌ دو روايت‌ موجود دربارة او تا حدي‌ متناقضند، چندان‌ كه‌ مى‌توان‌ گفت‌ دو شخصيت‌ درهم‌ خلط شده‌اند.
در روايت‌ نخست‌ (نك: جاحظ، 7/102-103؛ بلاذري‌، 5/358- 359؛ آمدي‌، 25-26) مى‌خوانيم‌ كه‌ چون‌ عبدالملك‌ بن‌ مروان‌ در 72ق‌ حجاج‌ بن‌ يوسف‌ را به‌ سركوبى‌ عبدالله‌ بن‌ زبير كه‌ داعية خلافت‌ داشت‌، روانة حجاز كرد (بلاذري‌، 5/357)، اقيبل‌ يكى‌ از سپاهيان‌ حجاج‌ بود. چون‌ حجاج‌ منجنيقها به‌ كوه‌ ابوقبيس‌ نهاد تا خانة خدا را به‌ سنگ‌ بكوبد، اقيبل‌ دل‌ نگران‌ شد و سرانجام‌ شهامت‌ آن‌ را يافت‌ كه‌ قصيده‌اي‌ در انتقاد از حجاج‌ بسرايد. از اين‌ قصيده‌ كه‌ به‌ قول‌ آمدي‌ (ص‌ 25) مفصل‌ بوده‌، بيش‌ از 6 بيت‌ در دست‌ نيست‌. در اين‌ ابيات‌ اشاره‌ شده‌ است‌ كه‌ سپاه‌، روز سه‌شنبه‌ از منى‌ به‌ جانب‌ مكه‌ حركت‌ كرده‌ است‌؛ سپاهيان‌، خاموشند و گويى‌ حيرت‌زده‌ به‌سوي‌ حجى‌ شگفت‌رهسپارند. سرانجام‌ شاعر آرزو مى‌كند كه‌ از شر بنى‌ ثقيف‌ (قبيلة حجاج‌) رهايى‌ يابد (نك: بلاذري‌، 5/358؛ آمدي‌، همانجا).
به‌ هر حال‌، هنگامى‌ كه‌ حجاج‌ از مضمون‌ اشعار آگاهى‌ يافت‌، برآشفت‌ و قصد جانش‌ كرد. اقيبل‌ سراسيمه‌ به‌ جانب‌ دمشق‌ گريخت‌. در اين‌ اثنا، حجاج‌ در نامه‌اي‌، عبدالملك‌ را آگاه‌ كرد كه‌ اقيبل‌ اهل‌ شام‌ را از ياري‌ او بازداشته‌ است‌ (همانجا). اقيبل‌ از بيم‌ جان‌ به‌ گور مروان‌ ابن‌ حكم‌ پناه‌ برد. خليفه‌ وي‌ را به‌ بارگاه‌ خود فراخواند و در قبال‌ مديحه‌اي‌ (بلاذري‌، همانجا)، به‌ ظاهر او را بخشيد، اما در نامه‌اي‌ به‌ حجاج‌ نوشت‌ كه‌ او در كار اقيبل‌ مختار است‌. سپس‌ نامه‌ را مهر كرد و به‌ اقيبل‌ سپرد و چنان‌ وانمود كه‌ امان‌ نامة اوست‌. اقيبل‌ به‌ سوي‌ حجاج‌ رهسپار شد، اما در كار خويش‌ تأمل‌ كرد و به‌ ياد «صحيفة متلمس‌» افتاد. پس‌ نامه‌ را گشود و چون‌ از محتواي‌ آن‌ آگاهى‌ يافت‌، اشعاري‌ بدين‌ مضمون‌ سرود: «حجاج‌ عذر مرا نخواهد پذيرفت‌ و امان‌نامه‌ جز زيانى‌ عظيم‌ نخواهد بخشيد»؛ سپس‌ نامه‌ را به‌ سويى‌ افكند و گريخت‌ (همو، 5/358-359؛ آمدي‌، همانجا). آمدي‌ معتقد است‌ كه‌ قبيلة اقيبل‌ به‌ او چنين‌ هشداري‌ داده‌ بودند (همانجا).
اما در روايت‌ دوم‌ (ابن‌ عساكر، 3/91) اقيبل‌ قينى‌ شاعري‌ سياه‌ پوست‌ و معاصر يزيد بن‌ معاويه‌ بود. ظاهراً وي‌ را به‌ اتهام‌ قتل‌ به‌ حضور يزيد آوردند. يزيد پس‌ از محاوره‌اي‌ شاعرانه‌ از خطاي‌ وي‌ درگذشت‌، اما پس‌ از چندي‌ او به‌ جنايتى‌ ديگر دست‌ زد. حجاج‌ به‌ زندانش‌ افكند، اما از زندان‌ گريخت‌ و به‌ آرامگاه‌ مروان‌ پناه‌ برد. اشعاري‌ كه‌ ابن‌ عساكر (همانجا) در اين‌ باب‌ نقل‌ كرده‌ (بجز 3 بيت‌ پايانى‌)، غير از ابياتى‌ است‌ كه‌ در منابع‌ گذشته‌ آمده‌ است‌ (دو بيت‌ در وصف‌ خمر و دو بيت‌ در حريت‌ و آزادگى‌).
تاريخ‌ مرگ‌ وي‌ را زركلى‌ حدود 85ق‌/704م‌ حدس‌ زده‌ است‌ (2/6). بلاذري‌ گويد: وي‌ نزد قبيلة خويش‌ رفت‌ و تا پايان‌ عمر همانجا بود (5/359)؛ اما آمدي‌ پس‌ از نقل‌ شرح‌ احوال‌ وي‌، مرگ‌ او را بر اثر سقوط از پشت‌ شتر دانسته‌ است‌ (ص‌ 26).
اشعاري‌ كه‌ از وي‌ بر جاي‌ مانده‌، در منابع‌ پراكنده‌ است‌. ابوتمام‌ 5 بيت‌ در مدح‌ عبدالعزيز (ظاهراً عبدالعزيز بن‌ مروان‌) به‌ وي‌ نسبت‌ داده‌ است‌ كه‌ بى‌ترديد از آن‌ِ نصيب‌ بن‌ رماح‌ است‌ (نك: ص‌ 260؛ ميمنى‌، 260). جاحظ در الحيوان‌، دوبار به‌ اقيبل‌ اشاره‌ كرده‌، يك‌بار ضمن‌ شرح‌ احوال‌ وي‌، اشعار او در باب‌ امان‌ نامه‌ و تشبيه‌ آن‌ به‌ «مارهاي‌ سهمگين‌» را آورده‌ است‌ (4/253-254؛ نيز نك: ابن‌ عبدالبر، 1(2)/ 490) و بار ديگر در فصلى‌ كه‌ به‌ «فيل‌» اختصاص‌ داده‌، اشعار اقيبل‌ در باب‌ سپاه‌ حجاج‌ را ذكر كرده‌ است‌ (نك: 7/102). ابوعبيد بكري‌ 4 بيت‌ در «نصايح‌» به‌ وي‌ نسبت‌ داده‌ (2/904)، كه‌ دو بيت‌ از آنها در المؤتلف‌ آمدي‌ نيز آمده‌ است‌ (ص‌ 25).
مآخذ: آمدي‌، حسن‌، المؤتلف‌ و المختلف‌، به‌ كوشش‌ عبدالستار احمد فراج‌، قاهره‌، 1381ق‌/1961م‌؛ ابن‌ عبدالبر، يوسف‌، بهجةالمجالس‌، به‌ كوشش‌ محمد مرسى‌ خولى‌، بيروت‌، 1981م‌؛ ابن‌ عساكر، على‌، التاريخ‌ الكبير، دمشق‌، 1331ق‌؛ ابوتمام‌، حبيب‌، الوحشيات‌، به‌ كوشش‌ عبدالعزيز ميمنى‌ و محمود محمد شاكر، قاهره‌، 1987م‌؛ ابوعبيد بكري‌، عبدالله‌، سمط اللا¸لى‌، به‌ كوشش‌ عبدالعزيز ميمنى‌، قاهره‌، 1354ق‌/1936م‌؛ بلاذري‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، بغداد، مكتبة المثنى‌؛ جاحظ، عمرو، الحيوان‌، به‌ كوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بيروت‌، 1388ق‌/ 1969م‌؛ زركلى‌، اعلام‌؛ ميمنى‌، عبدالعزيز، حاشيه‌ بر الوحشيات‌ (نك: هم، ابوتمام‌).
ايران‌ناز كاشيان‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3796
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست