اَفَنْدي، از القاب و عناوين رايج در امپراتوري عثمانى كه اصلاً از ا¸فنتس1 بيزانسى، و اين يكى از يونانى كهن آوثنتس2 به معنى «آقا، سرور، ارباب» گرفته شده است III/4) , 1 EI؛ليدل، .(275 گفتهاند كه اين عنوان پس از فتح قلمرو بيزانس در آناتولى توسط سلجوقيان آسياي صغير وارد فرهنگ اسلامى شد («دائرة المعارف ترك3»، XIV/373 ). گويا اول بار ابن بطوطه (د 756ق)، از برادر حاكم قصطمونيه (قسطمونى، كاستامونى) با عنوان افندي ياد كرده (1/324)، بدون آنكه معناي آن را ذكر كند. افلاكى (د 741ق) هم از ملكه خاتون دختر جلالالدين محمد مولوي با عنوان افندي بوله نام برده، و آن را به «خداوندگار زاده» ترجمه كرده است (2/995). از اواخر عصر سلجوقيان روم، عنوان افندي كمكم به جاي «چلبى» به كار رفت IV/132) .(IA, دراوايل عصر عثمانى، افندي به جاي مولانا به كار مىرفت («دائرة المعارف جديد...4»، .(II/755 سلطان محمد فاتح در فرمانى به زبان يونانى خطاب به اهالى گالاتا، از خود با عنوان مگاس آوثنتس (به معنى سرور والا) ياد كرده است II/687) , 2 EI، IA; همانجا). چون اين عنوان به تدريج رايج مىشد، شيخ ابوالسعود، شيخ الاسلام استانبول، طى فتوايى استفادهاز عنوان افندي را متعلق به كفار دانست كه به معنى صاحب غلامان و كنيزكان است (پاكالين، I/505- .(506 با اينهمه، عنوان افندي در ميان عثمانيان رواج يافت و در برابر القاب نظامى، براي مردان دين و ديوان سالاران به كار مىرفت. از كلمة افندي به دو صورت خطاب و لقب استفاده مىشد كه مهم ترين اشكال آن عبارت بود از: «الله افنديميز» براي خداوند؛ «پيغمبر افنديميز» براي پيامبر اسلام(ص)؛ «پادشاه افنديميز» براي سلطان؛ «شهزاده افنديميز» «براي وليعهد؛ «خاتون افندي» براي زنان سلطان؛ «سلطان افندي» براي دختران سلطان؛ «مفتى افندي و بَىافندي» براي شيخ الاسلام؛ «افندي» براي شاهزادگان؛ «پيريم افنديميز» و «شيخيميز افندي حضرت لري» براي مشايخ؛ «امام افندي» براي امام جماعت دربار؛ «استانبول افنديسى» براي قاضى استانبول؛ «حكيم افندي» براي پزشك مخصوص سلطان؛ «قاضى عسكر افندي» براي قاضى عسكرهاي روم ايلى و آناتولى؛ «ينى چري افندي» براي دبير بزرگ ينى چريان؛ «پاپاس افندي» براي پاپ؛ «خاخام افندي» براي رؤساي دين يهود؛ همچنين براي افسران بالاتر از مين باشى نيز اين عنوان به كار مىرفت ( 1 ، EI، IA همانجاها؛ «دائرة المعارف ترك»، XIV/373-374 ؛ «دائرة المعارف زبان...5»، ؛ III/2 «دائرة المعارف جديد»، همانجا؛ كاظم قدري، 2/257). به دنبال اصلاحات عصر تنظيمات (1255ق/ 1839م)، القاب نيز تحت قاعده درآمد و لقب افندي فقط براي مردان دينى و ديوانى اختصاص يافت و براي نظاميان و مردم عادي از لقب بَىْ (بيك) استفاده شد( 2 ، EIهمانجا). در گزارشى از اولينپارلمانعثمانى در 1294ق/ 1877م تقريباً همة نمايندگان به عنوان افندي و بى ناميده شدهاند و رئيس مجمع نمايندگان آن افندي لر ناميده شده است (همانجا). استفاده از عنوان افندي مانند ديگر القاب و عناوين رايج در عثمانى، طبق قانون مورخ 1934م لغو شد. امروزه كلمة افندي به معنى آقا براي عموم مردم به كار مىرود و به صورت بى افندي و خانم افندي رايج است. در سرزمينهاي تابع حكومت عثمانى نيز لقب افندي رواج داشت. در مصر از زمان به قدرت رسيدن محمد على پاشا ، خديو مصر را افندينا مىناميدند كه شكل عربى شدة افنديميز است .(IA,IV/133) در مصر افنديها از مسلمانان (و نه قبطيان مسيحى) بودند (گيب، و كَحيابَى، معاون صدراعظم (« نك: دائرة المعارف ترك»، به «آغا افنديميز» شهرت داشت (گيب، .(I/120 در ديگر كشورهاي عربى، عنوان افندي به مردم شهري درس خوانده گفته مىشد كه سپس جاي خود را به كلمة سيد داد ( 2 ، EIهمانجا). مآخذ: ابن بطوطه، رحلة، بيروت، 1987م؛ افلاكى، احمد، مناقب العارفين، به كوشش تحسين يازيجى، آنكارا، 1980م؛ كاظم قدري، محمد، تورك لغتى، استانبول، 1928م؛ نيز: EI 1 ; EI 2 ; Gibb, H.A.R. & H. Bowen, Islamic Society and the West, London, 1950; IA; Liddell, H. G., & R. Scott, A Greek - English Lexicon, Oxford, 1961; Pakal o n, M. Z., Osmanl o tarih deyimleri ve terimleri s N zl O g O , Istanbul, 1983; T O rk ansiklopedisi, Ankara, 1966; T O rk dili ve edebiyat o ansiklopedisi, Istanbul, 1979; Yeni T O rk ansiklopedisi, Istanbul, 1985. محسن جعفري مذهب