اِفْلاق، يا اَفلاق، نام تاريخى سرزمينى در جنوب رومانى ميان رشته
كوههاي كارپات و رود دانوب.
نامگذاري: اين منطقه از ديرباز تارا رومانئاسكا1 (= سرزمين رومنها) ناميده
مىشد IV/178) IA, ; IV/252 , 3 BSE). برخى مآخذ تركى، نام اين سرزمين را
اولاح آوردهاند (مراد، 2/75). در زبان روسى نام اين منطقه با تلفظ والاخيا،
در فرانسوي والاشى و در انگليسى والاكيا خوانده مىشود ( 3 BSE، همانجا؛ نيز
نك: رادي، .(1 گفته مىشود كه وُلاخها يا وولوخها از نخستين گروههاي ساكن
اين سرزمين بودهاند ( 3 BSE، همانجا). اقوام ترك سرزمينهاي شمالى از جمله
بجناكها (پچنگها) و كومانها (قپچاقها) نام افلاق و مردم آن را به صورتهاي
قرااولاغ و اولاغ ياد كردهاند (نك: رشيدالدين، 1/483، 2/791؛ ، IA همانجا).
ابوالفدا اين نام را به صورت اولق و اولاق نوشته است (ص 2، 63، 215).
برخى بر اين گمانند كه نام افلاق صورت تحريف شدهاي از ولاخ يا اولاخ
است (نك: سامى، 2/1005). در متون عربى اين نام گاه به صورت «الفلاخ» نيز
آمده است (نك: امين، 4/212).
مشخصات جغرافيايى: افلاق از شمال به بُغدان (ترانسيلوانيا)، از شرق به
دوبروجا، از غرب به مجارستان و صربستان، و از جنوب به بلغارستان محدود است.
رود دانوب در جنوب همانند قوسى اين سرزمين را در بردارد. افلاق صربستان را
از بلغارستان و دوبروجا جدا مىسازد. منطقة افلاق در ميان 43 و 42 تا 45 و 43
عرض شمالى و نيز 20 تا 25 و 45 طول شرقى واقع است. درازاي افلاق را 450 و
پهناي بخش ميانى آن را 180 كم نوشتهاند (سامى، 2/1004- 1005). رود اولت2،
افلاق را به دو بخش شرقى: مونتنيا3 (افلاق بزرگ، مركز آن شهر بخارست) و
غربى: اولتنيا4 (افلاق كوچك، مركز آن كرايوا5) منقسم كرده است (همانجا؛
IV/252 , 3 BSEVI/557; , 2 BSE؛ «دائرة المعارف جديد...6»، IX/3273 .(II/755,
مساحت منطقة مونتنيا 505 ،52كم2، و مساحت اولتنيا 078 ،24كم2، و كل مساحت
افلاق 583 ،76كم2 بوده است (همان، نيز 3 ، BSEهمانجاها؛ قس: سامى، همانجا،
كه 940 ،75كم2 آورده است).
منطقة شمالى افلاق كوهستانى، و بخشهاي ميانى و جنوبى آن جلگهاي و حاصلخيز
است. چند رودخانه از سرزمين افلاق مىگذرد. زمستانهاي افلاق كوتاه، و بهار
آن طولانى و خنك است. در گذشته افلاق شامل 18 شهرستان و هر شهرستان شامل
بخشهايى چند بود (همانجا). افلاق به همراه دو ايالت بزرگ مولداوي (اردل) و
ترانسيلوانيا (بغدان) كشور رومانى را تشكيل مىدهد. شهر بخارست پايتخت كشور
رومانى زمانى شهر مركزي و تختگاه افلاق بود ، IA) همانجا؛ اوليا چلبى، 5/340)
. چون در زبان رومانيايى بخارست را بوكورِشتى7 مىنامند IV/163) , 3 BSE)، در
مآخذ عثمانى اين نام به صورت «بكرش، بوقرهش و بوقريش» آمده است (نك:
اوليا چلبى، 7/464، 465). به سبب دگرگونيهاي تقسيمات كشوري در رومانى، آمار
جمعيت افلاق مربوط به گذشته است. افلاق در تقسيمات كشوري رومانى تا مدتى
باقى بود و سپس به چند شهرستان منقسم شد. از اين رو در نقشههاي متأخر
رومانى نامى از آن ديده نمىشود (نك: رادي، 205 -203 ، نقشه؛ XXII/364 , 3
BSE). در 1948م جمعيت افلاق 000 ،709،6، و در 1953م، 000 ،800،6تن بوده است
(«دائرة المعارف جديد»، نيز 2 BSE، همانجاها).
تاريخ: جلگههايحاصلخيز افلاق از دورانپارينهسنگىمسكون بود. چنانكه معلوم
شده است، قوم باستانى اين سرزمين داكها بودند كه با گِتها خويشاوندي
داشتند. منشأ اين اقوام را از تراكيه دانستهاند (همان، .(XIII/302 اين دو
قوم در اطراف رود ايستر (دانوب) سكنى داشتند (استرابن، .(III/213 داريوش اول
پادشاه هخامنشى در جريان لشكركشى به غرب پيش از آنكه به دانوب برسد،
نخستين قومى را كه به اطاعت درآورد، گتها بودند (هرودت، .(232 داكها و گِتها
در سدة 2قم اتحاد قومى تشكيل دادند. سرزمين داكيا شامل مناطق ترانسيلوانيا و
افلاق كوچك و بخشى از افلاق بزرگ بود كه به نام داكهاي ساكن اين سرزمين
داكيا ناميده شد. والاخها به عنوان قوم از داكها منشأ گرفتهاند 303) XIII/302,
VI/557, , 2 BSE).
در سدة 1 قم و سدة 1م روميان بارها به اين منطقه لشكر كشيدند. دوميتيانوس
امپراتور روم (حك 81 - 96م) در 85 - 89م با داكها در حال جنگ بود. در 86م
داكها ضمن گذر از رود دانوب به شهرستان موئيسيا كه تابع روم بود، حمله
كردند و سپاه دوميتيانوس را در هم شكستند. چندي بعد دوميتيانوس در صدد حملة
مجدد برآمد و از رود دانوب گذشت، ولى ناگزير از عقب نشينى شد و سرانجام در
89م به انعقاد پيمان صلح با پادشاه داكيا تن درداد (همانجا؛ پاولى، ؛
VIII/1965-1966 گيبون،1/29؛دورانت،3/344). ترايانوسامپراتور روم (حك 96-
117م). در سالهاي 101-102 و 105-106م دوبار با داكها به جنگ پرداخت. منطقة
داكيا ارزش سوق الجيشى بسيار داشت و دست يافتن بر آن سبب تسلط بر جادهاي
مىشد كه از رود ساو به رود دانوب، و از آنجا تا بيزانس كشيده شده بود. در
ضمن داكيا داراي معادن غنى طلا بود. ترايانوس سپاه خود را به سارميز گتوسا1
تختگاه داكيا رسانيد و شهر را به تسليم واداشت. آنگاه شاه داكيا را به
عنوان دست نشانده باقى گذارد و خود در 102م به روم بازگشت؛ اما شاه داكيا
اندكى بعد بار ديگر اعلام استقلال كرد. در 105م ترايانوس ديگر بار به داكيا
لشكر كشيد. شاه داكيا خودكشى كرد و امپراتور روم پادگان نيرومندي را در
پايتخت داكيا مستقر گردانيد.
داكيا در 107م يكى از سرزمينهاي تابع امپراتوري روم شد و تا 271م به صورت
دژي بزرگ و دورترين پاسگاه مقدم امپراتوري روم درآمد كه هنوز آثاري از
دژها و ديگر بناهاي دفاعى آن بر جاي مانده است (دورانت،3/481؛ پاولى،
؛گريمبرگ،3/330؛ VIII/1966-1967 IV/252 , 3 BSEXIII/303; , 2 BSE). مهاجران رومى
براي به دست آوردن ثروت به داكيا روي آوردند و با ساكنان اين سرزمين
درآميختند. اراضى حاصلخيز و معادن طلا نيز مهاجران رومى را به سوي خود جلب
مىكرد. داكها در مهاجران رومى مستحيل شدند، زبان لاتينى را پذيرفتند و آن را
به گونة خاص خود درآوردند (دورانت، 3/482؛ گريمبرگ، همانجا). در 274م داكيا
به تصرف گُتها درآمد. در اوايل سدة 4م هونها به اين سرزمين هجوم بردند و تا
سدة 5م آن را در تصرف خود داشتند ,IV/179) ؛ IA 2 BSE، همانجا). با انقراض
هونها، آوارها به آنجا روي نهادند. در 59ق/679م بلغارها با گذر از دوبروجا و
رود دانوب در دشتهاي اين منطقه سكنى گزيدند. پس از آنان اسلاوها به اين
منطقه روي آوردند ، IA) همانجا؛ رادي، .(1 در 283ق/896م مجارها و سپس بجناكها
(پچنگها)، كومانها (قپچاقها) و تركان در اين منطقه ظاهر شدند. حاكميت اين
گروهها تا 639ق/1241م و آغاز حملة مغول ادامه يافت ، IA) نيز 3 BSE،
همانجاها). در 640ق/1242م باتو فرزند جوجى از فرمانروايان مغول دشت قپچاق،
به افلاق هجوم آورد و آن را متصرف شد (رشيدالدين، 1/483؛ ، IA همانجا). در
724ق/ 1324م نيكلا الكساندرو در اين سرزمين دولتى مستقل پديد آورد. پس از
وي پسرش نيز به استقلال حكومت كرد، ولى سرانجام ناگزير بر حاكميت مجارها
گردن نهاد. آنگاه بلغارها به نواحى افلاق حمله كردند (اوزون چارشيلى، ,212
؛ I/211 «دائرة المعارف ديانت...2»، .(X/467 پس از چندي ميرجئا فرمانرواي
افلاق شد و با گذر از رود دانوب، دوبروجا را كه در اشغال نيروهاي عثمانى بود،
تصرف كرد و سرزمينهاي جنوب بسارابى را كه مسكن تركان بود، ضميمة خاك خود
ساخت. وي با تركان به جنگ پرداخت و در نبرد كوزوو3 (791ق/1389م) به صربها
كمك كرد (همانجا). سلطان عثمانى ايلدرم بايزيد پس از آگاهى از اين ماجرا
براي جنگ با ميرجئا لشكر كشيد. تاريخ اين لشكركشى را مورخان با اختلاف از
792 تا 794ق/1390 تا 1392م نوشتهاند (سعدالدين، 1/130؛ لطفى پاشا، 44؛
صولاقزاده، 55؛ اوزون چارشيلى، همانجا). ميرجئا در 796ق/ 1394م به مجارها
پناه برد و در 798ق/1396م بار ديگر به حكومت افلاق دست يافت. متعاقب اين
رويداد پيمانى ميان دو دولت عثمانى و افلاق منعقد شد كه به موجب آن
اميران افلاق در ادارة امور داخلى و خارجى خود آزاد و مختار بودند. در مقابل
متعهد شدند، همه ساله به دولت عثمانى خراج بپردازند. انتصاب اميران افلاق
نيز مستلزم تأييد سلطان عثمانى بود.
ميرجئا پس از مرگ ايلدرم بايزيد و دست زدن به شورشهايى چند، سرانجام در
820ق/1417م حاكميت دولت عثمانى را پذيرفت و پسرش را به عنوان گروگان به
دربار عثمانى فرستاد (همو، 214 ؛ I/213, «دائرة المعارف ديانت»، همانجا). در
822ق/1419م با درگذشت ميرجئا، مجارها پسرش ميكائيل را به عنوان امير افلاق
اعلام كردند، حال آنكه دربار عثمانى از دان دوم حمايت مىكرد. در جريان
رقابت اين دو مدعى، دان بر ميكائيل پيروز شد و او را به قتل رسانيد. وي از
823 تا 834ق/1420 تا 1431م با حمايت دولت عثمانى بر افلاق فرمان راند و در
به قدرت رسيدن مصطفى چلبى فرزند ايلدرم بايزيد نقشى بسزا ايفا كرد. پس از
مرگ دان، الكساندرو آلدِئا فرزند ميرجئا 6 سال بر افلاق فرمان راند. پس از او
در 838ق/1435م ولاد دراكول يا دراكولا امير افلاق شد. وي از يك سو به دولت
عثمانى خراج مىداد و از سوي ديگر تحت حمايت مجارها بود (همانجا؛ اوزون
چارشيلى، .(I/214-215 ولاد پس از چندي از تبعيت دولت عثمانى سرباز زد و به
نيروهاي متحد ضد عثمانى پيوست (شاو، 1/97). در اواسط سدة 15م ولاديسلاو دوم
پسر دان امير افلاق شد و تحت حمايت دولت عثمانى قرار گرفت (اوزون چارشيلى،
.(II/73
در عهد سلطانمحمدفاتح ولاد چپش پسر ولاد دراكول در 860ق/ 1456م به ياري
عثمانيان به حكومت رسيد. اين شخص در تاريخ با ستمگريهايخود شهرت يافت،
چنانكه وي را ولاد دژخيممىناميدند. ولاد ابتدا به حكومت عثمانى وفادار بود،
ولى هنگامى كه دريافت سلطان محمد قصد مجازات او را دارد، با نيروهايش به
سپاه عثمانى حمله كرد و با 25 هزار اسير عثمانى به افلاق بازگشت و حمزه
بيك (حمزهپاشا) فرستادةسلطانعثمانى را به قتل رسانيد ؛ II/73,75Šøõû) هامر
پورگشتال، 1/561؛ راسم، 1/135). در بهار 866ق/ 1462م نيروهاي عثمانى با ولاد
به جنگ پرداختند و سپاهيان او را درهم شكستند. ولاد ابتدا به مولداوي و از
آنجا به مجارستان پناه برد، ولى ماتياس كُروِن پادشاه مجارستان كه با
دولت عثمانى صلح كرده بود، ولاد را براي رعايت معاهدة دو دولت زندانى كرد
(اوزون چارشيلى، 77 .(II/75, پس از آن رادول (رادو) برادر مهتر ولاد، امير
افلاق شد. وي كه در دربار عثمانى بار آمده بود، پرداخت خراج به آن دولت
را تقبل كرد. پس از جنگ 866ق/1462م افلاق به صورت يكى از ايالات خود
مختار تابع دولت عثمانى درآمد (همو، .(II/77
در 1003ق/1595م اميران افلاق، بغدان و اردل به تشويق پاپ با امپراتور
اتريش متحد شدند (همو، .(III(1)/71 ميكائيل اميرافلاق به سبب سنگينى بار
مالياتى كه دولت عثمانى بر وي تحميل كرده بود، مأموران مالياتى عثمانى را
به قتل رسانيد و با كشتار گروهى از اهالى يرگوغى (يركوكى) دست به عصيان
زد. در اين زمان مراد سوم سلطان عثمانى درگذشت و
پسرشمحمدسوم(1003-1012ق/1595-1603م) كه جانشين پدر شده بود، فرهاد پاشا
صدراعظم خود را به افلاق فرستاد، ولى اين مأموريت ديري نپاييد و سنان پاشا
به جاي وي وزير اعظم و مأمور جنگ افلاق شد. نيروهاي سنان پاشا به لشكريان
ميكائيل حمله كردند و بخارست را به تصرف خود درآوردند، ولى هنگام مراجعت بر
اثر حملة متقابل ميكائيل در مرداب از بين رفتند (همو، ؛ III(1)/72 سلانيكى،
507 ؛ اولياچلبى، 5/341- 345؛ پچوي، 2/152-174). ميكائيل با استفاده از
گرفتاريهاي دولت عثمانى در جنگ با اتريش، پيشنهاد كرد كه اگر امارت سرزمين
افلاق، بغدان و اردل به او واگذار شود، دو برابر ميزان ماليات معمول را
بپردازد. عثمانيها ناگزير به اين پيشنهاد تن در دادند. پس از اين ماجرا، بار
ديگر ميكائيل دست به جنگ با عثمانيها زد و چون توفيقى نيافت، به اردل
گريخت. وي در 1010ق/1601م به فرمان ژنرال باستا نمايندة امپراتور اتريش در
اردل به قتل رسيد (اوزون چارشيلى، ؛ III(1)/94 هامر پورگشتال، 3/1654، 1655).
پس از اين حادثه دولت عثمانى بار ديگر حاكميت خود را بر افلاق مستقر كرد و
اميران افلاق همه ساله مبالغ هنگفتى بهعنوان خراج به دربار عثمانى
VI/558)¢÷—،گ¢¤•üُ , 2 ؛ BSEاوزونچارشيلى، .(II/430 در سراسر سدة 11ق/17م
افلاق در تابعيت دولت عثمانى بود و از سوي اميران محلى اداره مىشد.
در اواخر سدة 17 و آغاز سدة 18م ميان افلاق و روسيه رابطة سياسى برقرار گرديد
(جودت، 1/300؛ IV/252 , 3 BSE). در روزگار پتر كبير، امپراتور روسيه، در
1123ق/1711م جنگى ميان سپاهيان روس و عثمانى در اطراف رود دنيستر روي داد.
سپاهيان روسى به منطقةافلاقنزديك شدند،ولى لشكركشىپتر به
سبببرتريسپاهعثمانى با توفيق همراه نشد ( 3 ،
BSEهمانجا؛,VI/558.(IA,IV/186;BSEدر 1125ق/1713م لشكريان روسيه ناگزير آن
منطقه را ترك گفتند (جودت، همانجا). در سالهاي 1148 تا 1152 و 1182 تا 1188 و
1201 تا 1205ق/1735 تا 1739 و 1768 تا 1774 و 1787 تا 1791م جنگهايى ميان دو
دولت روسيه و عثمانى براي تصرف افلاق و مناطق اطراف آن روي داد. در
تاريخ جودت (1/301-302) ضمن بحث دربارة جنگ 1182ق/1768م به ويرانى و
سوختن قصبات و ورود نيروهاي روسيه به افلاق اشاره شده است (نيز نك: 2 BSE،
همانجا). در جنگهاي 1244- 1245ق/1828- 1829م سپاهيان روس وارد منطقة افلاق
شدند. اين پيكارها نهايتاً به پيمان صلح ادرنه (آدريانوپل) در 15 ربيع
الاول 1245ق/14 سپتامبر 1829م ميان روسيه و عثمانى انجاميد. طبق اين پيمان
رود پروت به عنوان مرز ميان دو دولت شناخته شد، ولى ايالتهاي افلاق و
بغدان تحت حمايت روسيه قرار گرفت و از حاكميت سلطان عثمانى بر اين نواحى
جز اسمى نماند (هامر پورگشتال، 5/3677، 3678؛ 3 BSE،همانجا). دو سال پيش از
اين پيكار توافقى ميان دو دولت روسيه و عثمانى به امضا رسيده بود كه طبق
آن به افلاق امكاناتى براي ادارة امور داخلى داده مىشد، ولى طبق پيمان
صلح ادرنه، افلاق به صورت ايالتى خودمختار درآمد.
در 1247ق/1831م نخستين قانون اساسى افلاق به تصويب رسيد. در 1263ق/1847م
محدوديتهاي گمركى ميان افلاق و بغدان برداشته شد ( 3 ، BSEنيز 2 ،
BSEهمانجاها). در 1272ق/1856م دولتهاي اروپايى در كنگرة پاريس خواستار تعهد
بين المللى از سوي دولت عثمانى شدند كه حاصل آن اصل تساوي حقوق افراد
مسلمان و غيرمسلمان بود. با اين وصف دولتهاي اروپايى همچنان به مداخله در
كار دولت عثمانى ادامه دادند كه به شورش در ايالات اسلاونشين تابع
امپراتوري عثمانى و جدايى افلاق، بغدان و صربستان از امپراتوري عثمانى
انجاميد (هامر پورگشتال، 5/3693، حاشية 30). در 1275ق/ 1859م افلاق و بغدان در
دولتى واحد متحد شدند و الكساندرو لونكوزا به فرمانروايى اين دو سرزمين متحد
برگزيده شد. اين دو سرزمين متحد در 1861م رومانى ناميده شدند ,IV/188) ؛ IA 2
، BSEهمانجا).
اقتصاد: افلاق را مىتوان پيشرفتهترين منطقة اقتصادي كشور رومانى ناميد. به
تقريب يك سوم تأسيسات صنعتى كشور در اين منطقه واقع است. حدود 50% از
نيروي كار رومانى در اينجا فعاليت دارند. عمدهترين مراكز نفت كشور در افلاق
قرار دارد. بيش از 40% از كشتزارهايرومانى در اينسرزميناست. بنادر تورنو
سورين،جورجو و برائيلا در كنار رود دانوب به افلاق تعلق دارند. در اين
سرزمين تأسيسات و كارخانههاي عمدة چوب بري، مواد خوراكى، پارچهبافى و تهية
چرم وجود دارد. عمدهترين محصولات كشاورزي افلاق اينهاست: ذرت، گندم، جو،
لوبيا، نخود، سويا، چغندر قند و توتون. در مزارع اطراف رود دانوب برنج نيز
كشت مىشود. در افلاق كشت مو، دامپروري و تهية محصولات لبنى از پيشرفتهايى
برخوردار است و توليدات آنها بخشى از صادرات كشور رومانى را تشكيل مىدهد.
خطوط آهن عمدة رومانى از افلاق مىگذرد. رود دانوب در امور حمل و نقل آبى
اين منطقه داراي نقشى بسزاست 558) VI/557, , 2 BSE).
اوليا چلبى در وصف نواحى، قلاع و تختگاه افلاق مطالبى بيان داشته كه
شايان دقت است. وي دربارة چرناس، قلعة كهن سوهرين، معمورة واروش
(واروشان) و قصبة دلى اورمان مطالبى آورده است (7/457- 465).
مآخذ: ابوالفدا، تقويم البلدان، به كوشش رنوودوسلان، پاريس، 1840م؛ امين،
حسن، الموسوعة الاسلامية، بيروت، 1399ق/1979م؛ اوليا چلبى، محمد، سياحت
نامه، استانبول، ج 5، 1315ق، ج 7، 1928م؛ پچوي، ابراهيم، تاريخ،
استانبول، 1980م؛ جودت، تاريخ، استانبول، 1309ق؛ دورانت، ويل، تاريخ
تمدن، قيصر و مسيح، ترجمة حميد عنايت و ديگران، تهران، 1366ش؛ راسم، احمد،
عثمانلى تاريخى، استانبول، 1326- 1328ق؛ رشيدالدين فضل الله، جامع
التواريخ، به كوشش بهمن كريمى، تهران، 1338ش؛ سامى، شمسالدين، قاموس
الاعلام، استانبول، 1306ق؛ سعدالدين، محمد، تاج التواريخ، استانبول، 1279ق؛
شاو، استانفورد ج.، تاريخ امپراتوري عثمانى و تركية جديد، ترجمة محمود
رمضانزاده، مشهد، 1370ش؛ صولاقزاده، محمد، تاريخ، استانبول، 1297ق؛
گريمبرك، كارل، تاريخ بزرگ جهان، ترجمة ضياءالدين دهشيري، تهران، 1369ش؛
گيبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوري روم، تلخيص د.م.لو، ترجمة فرنگيس
شادمان (نمازي)، تهران، 1370ش؛ لطفى پاشا، تواريخ آل عثمان، استانبول،
1341ق؛ مراد، محمد، تاريخ ابوالفاروق، استانبول، 1328ق؛ هامر پورگشتال،
يوزف، تاريخ امپراتوري عثمانى، ترجمة ميرزا زكى علىآبادي، تهران، 1367-
1369ش؛ نيز:
BSE 2 ; BSE 3 ; Herodotus, The History, tr. G. Rawlinson, NewYork, 1947; IA;
Pauly; Rady, M., Romania in Turmoil, London/NewYork, 1992; Sel @ nik Q , M.,
Tarih, Istanbul, 1989; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1967; T O
rkiye diyanet vakf o Isl @ m ansiklopedisi, Istanbul, 1994; Uzun 5 ars o l o ,
I. H., Osmanl o tarihi, Ankara, 1982-1983; Yeni T O rk ansiklopedisi, Istanbul,
1985.
عنايتالله رضا