responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3721
افريدي‌
جلد: 9
     
شماره مقاله:3721


اَفْريدي‌، قبيلة بزرگ‌ پشتون‌ (= پتان‌، افغان‌) ساكن‌ نواحى‌ مرزي‌ شمال‌ غربى‌ پاكستان‌ و جنوب‌ شرقى‌ افغانستان‌.
برپاية شجره‌نامة اقوام‌ كرلانري‌6 (كارو، 21 )، نياي‌ بزرگ‌ اين‌ قبيله‌ فريدون‌ پسر مانى‌، پسر كودي‌، پسر كرلانر (يا كرران‌) است‌؛ از اين‌رو شايد بتوان‌ ميان‌ نام‌ اَفريدي‌ و فريدون‌ يا اَفريدون‌ پيوندي‌ يافت‌. اما برخى‌ برآنند كه‌ افريدي‌ (در زبان‌ پشتو: اپريدي‌) با اپاريتة7 مذكور در «تاريخ‌» هرودت‌ (ص‌ يكى‌ است‌. برخى‌ از پژوهشگران‌ نام‌آور نيز از اين‌ نظر طرفداري‌ مى‌كنند (كارو، .(37 به‌ روايت‌ هرودت‌ (همانجا)، در پكتيكا8 4 قوم‌ در كنار هم‌ مى‌زيسته‌اند: گنداري‌9، ستاگيدي‌10، اپاريته‌ و داديك‌11. به‌ عقيدة صاحب‌نظران‌، گنداري‌ با گندهاري‌ - كه‌ در سروده‌هاي‌ وداي‌ هم‌ ياد شده‌ -، اپاريته‌ با افريدي‌، ستاگيدي‌ باختك‌، و داديك‌ با تاجيك‌ يكى‌ است‌ (كارو، 29 ؛ كهزاد، 113، 123). روايتهاي‌ افسانه‌آميزي‌ نيز دربارة نام‌ اين‌ قوم‌ وجود دارد. از جمله‌ اينكه‌ عثمان‌ نياي‌ افريديان‌ در پاسخ‌ كسى‌ كه‌ نام‌ و نسبش‌ را پرسيده‌ بود، گفته‌ است‌ كه‌ من‌ آفريدة خدايم‌، پس‌ او و دودمانش‌ را آفريدي‌ يا اَفريدي‌ ناميدند (حيات‌خان‌، 313). نيز در ميان‌ افريديان‌ عقيده‌اي‌ وجود دارد، حاكى‌ از آنكه‌ اصل‌ آنان‌ از يونان‌ است‌. اين‌ مطلب‌ را ابوالفضل‌ علامى‌ آورده‌ است‌ و در سده‌هاي‌ 13 و 14ق‌/19 و 20م‌ برخى‌ از خاورشناسان‌ هم‌ آن‌ را تكرار كرده‌اند (نك: ايرانيكا ).
افريديان‌ به‌ 8 خيل‌ (گروه‌، قوم‌) تقسيم‌ شده‌اند: كوكى‌ خيل‌، مَلِكدين‌ خيل‌، قنبرخيل‌، كَمره‌اي‌، زَكّاخيل‌ (زخه‌ خيل‌)، اَكاخيل‌، آدم‌ خيل‌ و سپاه‌. 6 خيل‌ يا گروه‌ اول‌ - كه‌ به‌ افريديان‌ خيبر معروفند - تابستان‌ در ميدان‌ تيراه‌ و نواحى‌ علياي‌ رودبارا زندگى‌ مى‌كنند و زمستان‌ به‌ دشتها فرود مى‌آيند I/175-176) , 1 .(EIگفته‌اند كه‌ اين‌ خيلها به‌ ويژه‌ زكاخيل‌ مردمى‌ بدوي‌ و قانون‌ گريزند و غالباً بر دشتها مى‌تازند (همانجا).
اين‌ اقوام‌ در حدود يك‌ هزار ميل‌ مربع‌ منطقة كوهستانى‌ جنوب‌ و غرب‌ پيشاور را در اختيار دارند كه‌ گذرگاه‌ خيبر در آن‌ واقع‌ شده‌ است‌ (اسپين‌، .(46 سرزمين‌ افريديان‌ پاكستان‌ از سلسله‌هاي‌ شرقى‌ سفيد كوه‌ و نيمة شمالى‌ تيراه‌ و از گذرگاه‌ خيبر تا غرب‌ و جنوب‌ پيشاور گسترده‌ است‌. گذرگاه‌ خيبر در شمال‌ كوههاي‌ افريدي‌ و درست‌ در جنوب‌ رود كابل‌ واقع‌ شده‌ كه‌ راه‌ كابل‌ - پيشاور از آن‌ مى‌گذرد. در مركز اين‌ كوهها سرزمين‌ مرتفع‌ تيراه‌ قرار دارد كه‌ متشكل‌ از چند دره‌ با ارتفاع‌ 829 ،1تا 134 ،2 متر است‌ و ميان‌ قبيلة افريدي‌ و همساية جنوبى‌ آن‌، قبيلة اوركزي‌، تقسيم‌ شده‌ است‌. درة اصلى‌ بخش‌ افريدي‌ ميدان‌ نام‌ دارد كه‌ صحراي‌ فراخ‌ و خوش‌ منظري‌ است‌. رودبارا در شمال‌ آن‌ واقع‌ شده‌ كه‌ به‌ سوي‌ مشرق‌ در جلگه‌هاي‌ پيشاور جاري‌ است‌ ( 1 ، EIهمانجا). افريديان‌ افغانستان‌ بيشتر در استان‌ پكتيا - كه‌ در گذشته‌ جنوبى‌ خوانده‌ مى‌شد - زندگى‌ مى‌كنند، اما در نقاط ديگر نيز هستند، چنانكه‌ كيفر مى‌گويد، وي‌ بيشتر افريديها را در استان‌ مشرق‌ (اكنون‌ ننگرهار كه‌ مركز آن‌ جلال‌آباد است‌) مى‌ديده‌ است‌ كه‌ به‌ كارهاي‌ بازرگانى‌، رانندگى‌، كشاورزي‌ و گله‌داري‌ مشغول‌ بوده‌اند (نك: ايرانيكا).
برخى‌ بر اين‌ باورند كه‌ تيراه‌ - كه‌ اكنون‌ مهم‌ترين‌ جايگاه‌ افريديان‌ است‌ - نخست‌ مسكن‌ مردمانى‌ ديگر از نژاد دَرِدي‌ بوده‌ است‌ كه‌ زبانى‌ جز زبان‌ پشتو داشته‌اند، در حالى‌ كه‌ افريديان‌ كه‌ كوچ‌نشين‌ بودند، تا سدة 13ق‌/19م‌ در زمستان‌ به‌ دره‌هاي‌ بازار و كجوري‌ خيبر، و در تابستان‌ به‌ ارتفاعات‌ تيراه‌ مى‌رفتند. آنان‌ در اوايل‌ همين‌ سده‌ تيراهيان‌ را از مسكنشان‌ بيرون‌ راندند (ماري‌، .(54 افريديان‌ اكاخيل‌ در جنوب‌ رودخانة بارا، و آدم‌ خيل‌ در ناحية ميان‌ كوهات‌ و پيشاور زندگى‌ مى‌كنند. برخى‌ از گروههاي‌ ساكن‌ در ميدان‌ تيراه‌ بيشتر زمين‌دار و كشاورزند؛ قوانين‌ بسيار مردمى‌ دارند و در هر رايزنى‌ بايد شمار بسياري‌ از افراد شركت‌ ورزند. با اينهمه‌، فريبكار و خشن‌، اما شجاع‌ و سخت‌ كوشند (همانجا).
افريديان‌ مردمى‌ كوهستانى‌ به‌ شمار مى‌روند؛ بلند بالا، خوش‌ سيما، داراي‌ رنگ‌ پوست‌ روشن‌، نيرومند و باريك‌ اندامند. استخوان‌ گونه‌هاشان‌ برجسته‌ و ابروانشان‌ به‌ بالا كشيده‌ است‌ و خرد اندام‌تر از يوسف‌ زئيانند. سيماي‌ِ آنان‌ با ساختار كلى‌ سيماي‌ افغانان‌ اختلاف‌ دارد و مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ نژادي‌ ويژه‌ و كوهستانى‌ بوده‌اند كه‌ با پيشروي‌ به‌ سوي‌ شمال‌، جذب‌ِ افغانان‌ شده‌اند.
به‌ گفتة يكى‌ از محققان‌ كه‌ دربارة اين‌ قوم‌ پژوهشهايى‌ كرده‌ است‌، افريديان‌ با آنكه‌ آرزومند شركت‌ در جهادند، اما سهل‌انگاريشان‌ در امور دينى‌ زبان‌زد ديگر پشتونهاست‌، چنانكه‌ روشانيان‌ كه‌ در سدة 10ق‌/16م‌ از سوي‌ ديگر قبايل‌ متدين‌ پشتون‌ رانده‌ شدند، در تيراه‌ نزد افريديان‌ پناه‌ يافتند و پير روشان‌، مؤسس‌ روشانيان‌، هنوز هم‌ در آنجا محترم‌ است‌. از سادگى‌ آنان‌ در امور اعتقادي‌ نيز حكايت‌ كرده‌اند (اسپين‌، .(48 افريديان‌ هر چند در برابر دشمنان‌ همواره‌ به‌ اتفاق‌ مقاومت‌ كرده‌اند، اما در ميان‌ خويش‌ هر خيل‌ با خيل‌ ديگر نيز سخت‌ دشمن‌ است‌.
سيفى‌ هروي‌ مورخ‌ سدة 7و8ق‌/13و14م‌ از لشكركشيهاي‌ آل‌كرت‌ به‌ سرزمينهاي‌ افغانان‌ ياد كرده‌، و از فتح‌ دو حصار تيري‌ و تيراه‌ در 653 و 666ق‌/1255 و 1268م‌ گزارش‌ داده‌ است‌. وي‌ ضمن‌ گزارش‌ فتح‌ حصار تيري‌ (ص‌ 205) صريحاً از افغان‌ بودن‌ مردمان‌ تيري‌ و از رئيس‌ آنان‌ المارِ افغان‌، ياد كرده‌ است‌، اما در گزارش‌ فتح‌ حصارِ تيراه‌ در حالى‌ كه‌ شجاعت‌ و مقاومتشان‌ را مى‌ستايد، يادي‌ از افغان‌ بودنشان‌ نمى‌كند (ص‌ 301-303؛ نيز نك: ندوي‌، 19).
نخستين‌ منبع‌ تاريخى‌ موجود كه‌ صريحاً از افريديان‌ نام‌ مى‌برد، بابرنامه‌ (ص‌386-387) تأليف‌ظهيرالدين‌ محمد بابر فرمانرواي‌مغولان‌ هند است‌ كه‌ با آنان‌ درگيريهايى‌ داشته‌ است‌.
وجود اقوام‌ افريدي‌ در گذرگاه‌ خيبر، تماس‌ حاكمان‌ مغولى‌ هند را با استان‌دور افتادةكابل‌ دشوار مى‌ساخت‌.در روزگار اكبر،افريديان‌ بر اثر تبليغات‌ بايزيد انصاري‌ - معروف‌ به‌ پير روشان‌ كه‌ دشمنانش‌ او را پير تاريك‌ مى‌خواندند - پيوسته‌ سپاه‌ وي‌ را به‌ وحشت‌ و زحمت‌ مى‌انداختند. اكبر چندين‌ بار به‌ منطقة افريدي‌ لشكر كشيد و ابوالفضل‌ علامى‌ گزارش‌ پاره‌اي‌ از آنها را به‌ تفصيل‌ در اكبرنامه‌ آورده‌ است‌ (نك: 3/513، 521، 531، 607، 640، 702، 814).
جلال‌الدين‌ پسر بايزيد انصاري‌ كه‌ انبوهى‌ از افريديان‌ پيرو او بودند، پس‌ از جلب‌ حمايت‌ برخى‌ از قبايل‌ ديگر لقب‌ «شاه‌ افغان‌» يافت‌. آنان‌ براي‌ سپاه‌ اكبر و مان‌ سِنگ‌ - حاكم‌ كابل‌ - مشكلات‌ فراوانى‌ آفريدند؛ حتى‌ بر پيشاور تاختند و فرمانده‌ آنجا سيدعبدالحميد را كشتند (كارو، 213 -211 ؛ I/238 , 2 .(EIسپس‌ احداد (يا احد داد) نبيرة پير روشان‌ و برادرزادة جلال‌الدين‌، قبايل‌ را در برابر سپاه‌ اكبر رهبري‌ كرد. سرانجام‌ اكبرشاه‌ با افريديان‌ پيمانى‌ بست‌ و آنان‌ با دريافت‌ باج‌ راهداري‌ تعهد كردند كه‌ امنيت‌ گذرگاههاي‌ منطقه‌ را تأمين‌ كنند. نورالدين‌ جهانگير خود از سركشى‌ افريديان‌ و شورش‌ در كوهستان‌ كابل‌ ياد كرده‌ است‌. در آن‌روزگار راهداري‌كُتل‌ (گذرگاه‌ِ) خيبر برعهدةيكى‌ از بزرگان‌افريدي‌، به‌ نام‌ قَدَم‌ بود. وي‌ سر به‌ شورش‌ برداشت‌ و «شوري‌ مجدد در كوهستان‌ كابل‌ روي‌ داد». جهانگير فرمان‌ داد هارون‌ برادر قدم‌ و جلال‌ پسر او را كه‌ در دربار بودند، در قلعة گواليار به‌ زندان‌ افكندند ( توزك‌...، 182). به‌ گفتة ويلبر (ص‌ 16 )، جهانگير كه‌ گرفتار قيام‌ اين‌ اقوام‌ شد، با شمشير بر آنان‌ سيطره‌ يافت‌. جهانگير بسياري‌ از افريديان‌ را به‌ دكن‌، لودهيانه‌ و پانى‌پت‌ تبعيد كرد كه‌ دودمان‌ آنان‌ تاكنون‌ در آن‌ مناطق‌ هستند (شيرمحمدخان‌، 240، 249).
در روزگار اورنگ‌زيب‌، حاكم‌ كابل‌ براي‌ تأمين‌ و حفظ ارتباط با دهلى‌، در بهار 1083ق‌/1672م‌ با سپاهى‌ به‌ خيبر تاخت‌. افريديان‌ سپاه‌ اورنگ‌ زيب‌ را به‌ عقب‌ راندند. به‌ گزارش‌ جيمز اسپين‌ افريديان‌ 10هزار تن‌ از سربازان‌ وي‌ را كشتند و بسياري‌ را به‌ اسارت‌ بردند و غنيمتى‌ هنگفت‌ به‌ دست‌ آوردند. اَيمَل‌خان‌ رئيس‌ افريديان‌، خود را شاه‌ خواند و در برابر آنان‌ اعلام‌ جهاد كرد و تمام‌ منطقه‌، از اتك‌ تا قندهار دستخوش‌ آشوب‌ گشت‌. خوشحال‌ خان‌ِ ختك‌ شاعر معروف‌ پشتو نيز بر ضد سپاه‌ اورنگ‌ زيب‌ به‌ ايمل‌خان‌ پيوست‌. اين‌ قبايل‌ دو سال‌ بعد نيز دو سپاه‌ ديگر را به‌ ترتيب‌ در گَنداب‌ و گذرگاه‌ كرپه‌1 شكست‌ دادند؛ چنانكه‌ اورنگ‌زيب‌ ناچار خود به‌ مرز آمد و يك‌ سال‌ و نيم‌ در آن‌ حدود ماند. افريديان‌ از وي‌ سالانه‌ 125 هزار روپيه‌، افزون‌ بر عوارض‌ انفرادي‌، براي‌ تأمين‌ امنيت‌ گذرگاهها مى‌گرفتند (ص‌ .(33-35
از مقاومت‌ اقوام‌ افريدي‌ در برابر نادرشاه‌ افشار نيز ياد كرده‌، و آورده‌اند كه‌ نادر به‌ تطميع‌ آنان‌ پرداخت‌ (غبار، 350). به‌ روايتى‌ ديگر وقتى‌ نادر از هند باز مى‌گشت‌، افريديان‌ راه‌ را در خيبر بر او بستند و او ناچار از راههاي‌ اطراف‌ تيراه‌ گذشت‌ (اسپين‌، .(35
افريديان‌ مدتها بر ضدانگليسيها پيكار كردند. نخستين‌ رويارويى‌ آنان‌ در جنگ‌ اول‌ افغان‌ و انگليس‌ (1255- 1258ق‌/1839-1842م‌)، مخصوصاً وقتى‌ آغاز شد كه‌ ژنرال‌ پالك‌1 در ضمن‌ لشكركشى‌ به‌ كابل‌ بر آنان‌ تاخت‌ ( بريتانيكا، ميكرو، .(I/126 افريديان‌ در 1256ق‌/1840م‌ تلفات‌ بسياري‌ بر سپاه‌ انگليسى‌ به‌ سركردگى‌ سرجان‌ كين‌ وارد كردند (رشتيا، 87). از 1265ق‌/1849م‌ دولت‌ انگليسى‌ هند دست‌ كم‌ 8 سپاه‌ براي‌ سركوب‌ اين‌ اقوام‌ گسيل‌ كرد.
نخستين‌ توافق‌ قوم‌ زكاخيل‌ خيبر كه‌ سرسخت‌ترين‌ آنان‌ به‌ شمار مى‌آيد، با دولت‌ انگليسى‌ هند در جريان‌ اغتشاش‌ هند در 1273ق‌/1857م‌ صورت‌ گرفت‌ (ايچيسن‌، 96 كه‌ تا جنگ‌ دوم‌ افغان‌ و انگليس‌ رعايت‌ شد. در 1295ق‌/ 1878م‌ تمام‌ منطقة مرزي‌ دستخوش‌ ناآرامى‌ گرديد و بر اثر حملات‌ زكاخيل‌ بر گذرگاه‌ خيبر، سپاه‌ انگليس‌ كشتزارهاي‌ آنان‌ را از ميان‌ برد و منازل‌، قلعه‌ها و روستاهايشان‌ را ويران‌ كرد. اندكى‌ بعد در 1296ق‌ انگليسيها با اميرمحمد يعقوب‌خان‌ پيمان‌ گندمك‌ را امضا كردند (نك: دولافوز، 350) كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ گذرگاه‌ خيبر تحت‌ نظارت‌ بريتانيا درآمد. در 1298ق‌/ 1881م‌ افريديان‌ خيبر و شينواريان‌ لَندي‌ كُتل‌ امنيت‌ گذرگاه‌ را بر عهده‌ گرفتند و در برابر استقلال‌ خويش‌ تعهد كردند تا با ديگر خارجيان‌ رابطه‌اي‌ نداشته‌ باشند (ايچيسن‌، ؛ XI/97-99 نيز 2 ، EIهمانجا). معاهدة ديورند2 كه‌ در 1311ق‌/1893م‌ ميان‌ دولت‌ انگليسى‌ هند و امير عبدالرحمان‌ امضا شد، اقوام‌ پشتون‌ در دو سوي‌ مرز جاي‌ گرفتند ( دائرةالمعارف‌...، 5/4474).
افريديان‌ در نبردهاي‌ قبايل‌ پشتون‌ با انگليس‌ در سالهاي‌ 1296، 1315 و 1316ق‌/1879، 1897 و 1898م‌ شركت‌ داشتند و در سال‌ پس‌ از جنگ‌ شديد تيراه‌ رو به‌ صلح‌ آوردند و پرداخت‌ مستمري‌ به‌ ايشان‌ مجدداً جريان‌ يافت‌ ( 2 ، EIهمانجا) و تفنگداران‌ خيبر به‌ فرماندهى‌ افسران‌ انگليسى‌ تجديد سازمان‌ يافتند. اين‌ تفنگداران‌، از سوي‌ يك‌ ستون‌ سيار مستقر در پيشاور پشتيبانى‌ مى‌شدند. به‌ موجب‌ اين‌ توافق‌ انگليسيها مسئول‌ تفنگداران‌ خيبر و امنيت‌ گذرگاه‌ شناخته‌ مى‌شدند. با اينهمه‌، در سالهاي‌ 1323-1326ق‌/1905- 1908م‌ اقوام‌ افريدي‌ زكاخيل‌، اوركزايى‌ و برخى‌ از اقوام‌ ديگر بر ضد انگليسيها دست‌ به‌ عمليات‌ زدند و لرد مينتو سپاهى‌ را براي‌ سركوب‌ زكاخيل‌ گسيل‌ داشت‌ (آدامك‌، .(79
در محرم‌ 1333/نوامبر 1914 ورود عثمانيان‌ به‌ جنگ‌ جهانى‌ هيجان‌ سختى‌ در مرز برانگيخت‌ و در 1915م‌ بريتانيا ناگزير مستمري‌ افريديان‌ را دو چندان‌ ساخت‌. اندكى‌ پس‌ از ختم‌ جنگ‌ جهانى‌ اول‌، سومين‌ جنگ‌ افغان‌ و انگليس‌ در 1337ق‌/1919م‌ آغاز شد. قبايل‌ سراسر مرز آمادة پيكار شدند و خطر سقوط نظامى‌ لرد كرزن‌ به‌ ميان‌ آمد. افريديان‌ در اين‌ پيكارها رشادتهاي‌ بسيار نشان‌ دادند و از نبرد مردانة محمد عمرخان‌ افريدي‌ سخنها رفته‌ است‌ (غبار، 764، 769؛ 2 ، EIهمانجا).
با اين‌ حال‌ در 1339ق‌/1921م‌ اقوام‌ افريدي‌ ناچار تسليم‌ شدند. تشكيلات‌ تفنگداران‌ خيبر منحل‌ گرديد و گروههايى‌ به‌ نام‌ «خاصه‌داران‌» يا سربازان‌ قبيله‌اي‌ جايگزين‌ آنان‌ شدند. در همين‌ احوال‌ سيداكبر روحانى‌ِ قوم‌ اكاخيل‌، افريديان‌ را باز برانگيخت‌. وي‌ قبايلى‌ را كه‌ از حكومت‌ انگليس‌ فرمان‌ مى‌بردند محكوم‌ مى‌كرد و در حالى‌ كه‌ دولتهاي‌ افغانستان‌ و هند انگليسى‌ دست‌ از جنگ‌ برداشتند، افريديان‌ به‌ جنگ‌ ادامه‌ دادند (غبار، 770؛ 2 ، EIهمانجا). حكومت‌ انگليسى‌بار ديگر برمستمري‌ آنان‌افزود.در1340ق‌/1922م‌ قوم‌زكاخيل‌ به‌ جرم‌ فعاليت‌ برضد حكومت‌ به‌ پرداخت‌ جريمه‌ محكوم‌ گرديد. از 1345 تا 1349ق‌/1927 تا 1930م‌ اين‌ منطقه‌ ميدان‌ درگيري‌ ميان‌ اقوام‌ شيعه‌ و سنى‌ بود (همانجا).
در 1349ق‌/1930م‌ افريديان‌ با حمايت‌ از كنگرة ملى‌ هند و نهضت‌ سرخ‌ جامگان‌ - كه‌ نهضتى‌ ضدانگليسى‌ و تركيبى‌ از ناسيوناليسم‌ هندي‌ و پان‌ اسلاميسم‌ بود - به‌ نبرد با حكومت‌ انگليس‌ پرداختند و همان‌ سال‌ بر پيشاور حمله‌ كردند، اما در پايان‌ همان‌ سال‌ نيز سركوب‌ شدند. با استقلال‌ هندوستان‌ و تجزية شبه‌ قارة هند، سرزمين‌ افريدي‌ بخشى‌ از استان‌ مرزي‌ شمال‌ غربى‌ (صوبة سرحد) پاكستان‌ گرديد و از آن‌ پس‌ نهضتى‌ با حمايت‌ افغانستان‌ به‌ نام‌ پشتونستان‌ آزاد در منطقه‌ به‌ وجود آمد ( بريتانيكا، ميكرو، و مردمان‌ استان‌ شمال‌ غرب‌ براي‌ تبديل‌ نام‌ استان‌ به‌ «پَشتونخُوا» مبارزه‌ مى‌كنند.
مآخذ: ابوالفضل‌ علامى‌، اكبرنامه‌، به‌ كوشش‌ مولوي‌ عبدالرحيم‌، كلكته‌، 1886م‌؛ بابر، ظهيرالدين‌ محمد، بابرنامه‌، كيوتو، 1995م‌؛ توزك‌ جهانگيري‌، به‌ كوشش‌ محمدهاشم‌، تهران‌، 1359ش‌؛ حيات‌خان‌، محمد، حيات‌ افغانى‌، لاهور، 1868م‌؛ دائرة المعارف‌ آريانا، كابل‌، 1348ش‌؛ دولافوز، ث‌. ف‌.، تاريخ‌ هند، ترجمة محمدتقى‌ فخر داعى‌ گيلانى‌، تهران‌، 1316ش‌؛ رشتيا، قاسم‌، افغانستان‌ در قرن‌ نوزده‌، كابل‌، 1336ش‌؛ سيفى‌ هروي‌، سيف‌، تاريخ‌نامة هرات‌، كلكته‌، 1362ق‌/1943م‌؛ شيرمحمدخان‌، تواريخ‌ خورشيد جهان‌، لاهور، 1311ق‌؛ غبار، ميرغلام‌ محمد، افغانستان‌ در مسير تاريخ‌، قم‌، 1359ش‌؛ كهزاد، احمدعلى‌ و ديگران‌، دافغانستان‌ پخوانى‌ تاريخ‌، كابل‌، 1334ش‌؛ ندوي‌، معين‌الدين‌، معجم‌ الامكنة، حيدرآباد دكن‌، 1353ق‌؛ نيز:
Adamec, L. W., Afghanistan, 1900-1923, Los Angeles, 1967; Aitchison, C. U., A Collection of Treaties, Engagements and Sanads..., Delhi, 1919; Britannica, 1978; Caroe, O., The Pathans..., London, 1964; EI 1 ; EI 2 ; Herodotus, The History, tr. G. Rawlinson, New York, 1947; Iranica; Murray, J.W., A Dictionary of the Pathan Tribes ..., Calcutta, 1899; Spain, J.W., The Pathan Borderland, Karachi, 1985; Wilber, D., Afghanistan, New Haven, 1962.
محمدآصف‌ فكرت‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3721
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست