responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3712
اغوز
جلد: 9
     
شماره مقاله:3712


اُغوز، نام‌ قبيله‌ و يا در واقع‌ اتحاديه‌اي‌ مركب‌ از قبيله‌هاي‌ ترك‌ زبان‌ كه‌ موطن‌ اصلى‌ آنها در شمال‌ شرقى‌ آسياي‌ ميانه‌ و در كرانة شاخه‌هايى‌ از رود ينى‌سئى‌ در سرزمين‌ مغولستان‌ امروزي‌ واقع‌ بود.
براي‌ واژة اغوز چند معنا فرض‌ و پيشنهاد شده‌ است‌ كه‌ از ميان‌ آنها اُق‌ / اُغ‌ به‌ معناي‌ قبيله‌ + - اوز/ - ز نشانة جمع‌، يعنى‌ قبيله‌ها، ايلها درست‌تر مى‌نمايد. اُق‌ به‌ همين‌ معنا در اصطلاح‌ اون‌ اُق‌ نام‌ مجموعة قبيله‌هاي‌ دهگانة بازمانده‌ از گوك‌ تركها / توركوها (= تو - كيو چينى‌)ي‌ غربى‌ و اوچ‌ اُق‌ و بوزاُق‌، نام‌ دو شاخة اصلى‌ قبيلة اغوز در حماسة اغوزان‌ نيز به‌كاررفته‌است‌ (سومر،1 ؛ كلاوسن‌،«فرهنگ‌...1»، .(76 اما در همان‌ حماسه‌، اُغوز برگرفته‌ از نام‌ اغوزغاقان‌ / خان‌ بنيان‌گذار و فرمانرواي‌ افسانه‌اي‌ قبيلة اغوز دانسته‌ شده‌ است‌. حماسه‌ و اسطورة اغوزان‌ كه‌ كهن‌ترين‌ منبع‌ آن‌ جامع‌التواريخ‌ رشيدالدين‌ فضل‌الله‌ است‌ (1/42)، روايت‌ ديگري‌ نيز به‌ خط اويغوري‌ و اندكى‌ متفاوت‌ با متن‌ جامع‌ التواريخ‌ دارد كه‌ تقدم‌ يا تأخر آن‌ بر روايت‌ جامع‌التواريخ‌ دانسته‌ نيست‌ (كاپلان‌، .(22 ديگر روايتها اعم‌ از تركى‌ و فارسى‌ از جمله‌ روايت‌ ابوالغازي‌ بهادرخان‌ در شجرة تراكمه‌ (ص‌ 13-36) برگرفته‌ از جامع‌ التواريخ‌ است‌.
بنابر همان‌ روايات‌ اسطوره‌اي‌، اغوزغاقان‌ پسر قراخان‌ از نسل‌ يافث‌ بن‌ نوح‌(ع‌) بود. قراخان‌ و كسان‌ و تابعان‌ او همگى‌ كافر بودند، اما اغوز از مادر، خداپرست‌ زاده‌ شد و سينة مادر نگرفت‌، تا آنكه‌ مادر نيز خداپرست‌ و مؤمن‌ شد. اغوزخان‌ باور خويش‌ از پدر پنهان‌ مى‌داشت‌. در روزگاري‌ كه‌ وي‌ جوان‌ و برنا شده‌، و دوستداران‌ و همدلانى‌ از ميان‌ قبيله‌ يافته‌ بود، پدر بر راز او آگاه‌ شد؛ پس‌ آهنگ‌ قتل‌ او كرد، اما در جنگ‌ زخمى‌ شد و مرد. به‌ روايت‌ رشيدالدين‌ فضل‌الله‌ (1/51) اغوز با كشتن‌ پدر به‌ فرمانروايى‌ دست‌ نيافت‌، بلكه‌ اين‌ مقام‌ را پس‌ از 75 سال‌ جنگ‌ و ستيز با خويشان‌ و كسان‌ خود به‌ دست‌ آورد. اغوزخان‌ 6 پسر داشت‌: گون‌ (= خورشيد)، آي‌ (= ماه‌)، يولدوز (= ستاره‌)، گوك‌ (= آسمان‌)، طاق‌ (= كوه‌) و دينگگيز (= دريا). وي‌ اقوامى‌ را كه‌ از نسل‌ 3 پسر نخست‌ بودند، بوزاُق‌، و اقوامى‌ را كه‌ از نسل‌ 3 پسر بعدي‌ بودند اوچ‌اُق‌ ناميد.
پسران‌ اغوز غاقان‌ هر يك‌ 4 پسر داشتند و او تمام‌ قوم‌ را ميان‌ 24 نوادة خويش‌ بخش‌ كرد و در نتيجه‌ 24 قبيله‌ به‌ وجود آمد. نام‌ آن‌ قبيله‌ها بدين‌گونه‌ است‌: 1. قبيله‌هاي‌ پسران‌ گون‌خان‌: قايى‌، بايات‌، اَلقه‌ اِولى‌ و قَرا اِولى‌؛ 2. قبيله‌هاي‌ پسران‌ آي‌خان‌: يازِر، دوكَر، دودورغا و ياپرلى‌؛ 3. قبيله‌هاي‌ پسران‌ يولدوزخان‌: اَوشَر (= افشار)، قيزيق‌، بيگدلى‌ و قارقين‌؛ 4. قبيله‌هاي‌ پسران‌ گوك‌خان‌: بايندر، بيچنه‌، چاوَلدور و چپنى‌؛ 5. قبيله‌هاي‌ پسران‌ طاق‌خان‌: سالور، اِيمور، اُلايونتلى‌ و اورَگير؛ 6. قبيله‌هاي‌ پسران‌ دينگگيزخان‌: ايگدِر، بوگدوز، ييوه‌ و قِنِق‌.
به‌ روايت‌ رشيدالدين‌ (1/57) هر يك‌ از 24 قبيلة مذكور يك‌ نشان‌ تمغا (مُهر)، و هر 4 قبيله‌ يك‌ اونقون‌ (توتم‌) داشته‌اند (نيز نك: همو، 1/47-61؛ ابوالغازي‌، 13-36).
اگرچه‌ اِرقيل‌ خوجه‌ (= خواجه‌) وزير اغوزخان‌ (رشيدالدين‌، 1/57) شباهت‌ بسياري‌ به‌ تونيوقوق‌ وزير داناي‌ توركوها (گوك‌ تركها)ي‌ متأخر دارد كه‌ وزارت‌ قُتلُغ‌ (ايلتريش‌) غاقان‌ (61ق‌ -72ق‌/ 681 -691م‌) و برادر وي‌ قاپغان‌ غاقان‌ (72-97ق‌/691 -716م‌) و پسرانش‌ بيگله‌ غاقان‌ (98-116ق‌/717-734م‌) وكول‌ تگين‌ (د 113ق‌/ 731م‌) را داشت‌ (ارگين‌، 8 )، اما گروهى‌ از پژوهندگان‌، حماسة اغوزخان‌ را بازتابى‌ از يك‌ رويداد تاريخى‌ِ مشابه‌ بسيار كهن‌ مى‌دانند كه‌ در منابع‌ چينى‌ آمده‌ است‌. بر حسب‌ آن‌ منابع‌، مائوتون‌ (مته‌) غاقان‌ پسر تو - او - مان‌ فرمانرواي‌ هى‌ يونگ‌ - نو ها كه‌ در آسياي‌ ميانه‌ حكومتى‌ داشتند، و گمان‌ بر آن‌ است‌ كه‌ ترك‌ زبان‌ بوده‌اند (كاپلان‌، 24 )، در 209ق‌م‌ به‌ سياست‌ و پيشنهاد نامادري‌ خود توسط پدر به‌ عنوان‌ گروگان‌ نزد قوم‌ يوئه‌ - چى‌1 فرستاده‌ شد و پدر براي‌ آنكه‌ مائوتون‌ به‌ دست‌ آن‌ قوم‌ كشته‌ شود، پس‌ از فرستادن‌ پسر، بى‌درنگ‌ به‌ سوي‌ آن‌ قوم‌ تاخت‌. اما مائوتون‌ كه‌ از انديشة پدر خبر يافته‌ بود، به‌ سوي‌ پدر گريخت‌ و او نيز به‌ ناچار فرماندهى‌ سپاه‌ را به‌ پسر سپرد. مائوتون‌ از فرصت‌ سود جست‌ و بر پدر خويش‌ شوريد و او و همسرش‌ را كشت‌ و بر تخت‌ فرمانروايى‌ قوم‌ هى‌ يونگ‌نو نشست‌. بر اساس‌ همان‌ گزارشها، اتحادية هى‌ يونگ‌ نو نيز متشكل‌ از 24 قبيله‌ بود (سومر، 2 ؛ كاپلان‌، همانجا).
زكى‌ وليدي‌ طوغان‌ افسانة اغوزخان‌ را برگرفته‌ از حماسه‌هاي‌ سكايى‌ دانسته‌ كه‌ قومى‌ ايرانى‌ بودند و روزگاري‌ بسيار نيرومند شده‌، و در غرب‌ آسياي‌ ميانه‌ تا دوردستها تاخته‌، و سرزمينهاي‌ وسيعى‌ را به‌ تصرف‌ خويش‌ درآورده‌ بودند (همو، .(25 محمود كاشغري‌ (د 466ق‌) مؤلف‌ ديوان‌ لغات‌ الترك‌ از حماسة اغوزخان‌ بى‌خبر بوده‌، و اشاره‌اي‌ بدان‌ نكرده‌، اما قبيلة اغوز را 22 شاخه‌ دانسته‌، و همه‌ را نام‌ برده‌ است‌. در اين‌ اثر نام‌ 21 قبيله‌ همانند جامع‌التواريخ‌ و شجرة تراكمه‌ آمده‌، و نام‌ 3 قبيلة قيزيق‌، ياپرلى‌ و قارقين‌ در آن‌ ذكر نشده‌، و نام‌ شاخة چَرُقلُغ‌ افزون‌ بر قبيله‌هاي‌ ياد شده‌ در آن‌ منابع‌، در اينجا آمده‌ است‌ (كاشغري‌، چ‌ 1333ق‌، 56 -57). اگرچه‌ فهرست‌ نام‌ قبيله‌هاي‌ 24 گانة اغوز از يك‌ داستان‌ حماسى‌ برگرفته‌ شده‌ است‌ و در كهن‌ترين‌ منابع‌ (كه‌ بدانها خواهيم‌ پرداخت‌) از قبيله‌ اغوز تنها با عنوان‌ آلتى‌ اغوز (6 اغوز) و اوچ‌ اغوز (3 اغوز) و تقوز اغوز (9 اغوز) نام‌ برده‌ شده‌، اما بيشتر آن‌ نامها واقعى‌ بوده‌، و از قبيله‌هايى‌ بدان‌ نامها در منابع‌ اسلامى‌ تا روزگار اخير ياد شده‌ است‌.
اگرچه‌ به‌ باور برخى‌ از پژوهندگان‌، «وو - هو آن‌ِ2» مذكور در منابع‌ چينى‌ قرن‌ 3ق‌م‌ همان‌ اغوزانند كه‌ در دامنة كوههاي‌ آلتاي‌ و اُتوكَن‌ مى‌زيستند (كلاوسن‌، «ترك‌...3»، 117 ؛ اسين‌، 186 )، اما كلاوسن‌ كه‌ واضع‌ اين‌ فرض‌ است‌، بعدها در اين‌ باور خويش‌ دچار ترديد شد (نك: «مطالعات‌...4»، .(20-28 از آن‌ سوي‌ گفته‌اند كه‌ اوگوروي‌ِ5 منابع‌ بيزانسى‌ قرن‌ 5م‌ نخستين‌ اشارة تاريخى‌ به‌ اغوزهاست‌. براساس‌ همان‌ منابع‌ اوگورويها يا اغوزها روي‌ به‌ سوي‌ غرب‌ آوردند و گروهى‌ از آنان‌ در شرق‌ و جنوب‌ شرقى‌ درياچة آرال‌ ساكن‌ شدند (همان‌، .(28 براي‌ تأييد صحت‌ تطبيق‌ اوگوروي‌ با اغوز بايد افزود كه‌ زبان‌ تركى‌ در كهن‌ترين‌ روزگار دو شاخه‌ داشته‌ است‌: در شاخه‌اي‌ «ش‌» و «ز»، و در شاخة ديگر به‌ جاي‌ آن‌ دو صامت‌ «ل‌» و «ر» به‌ كار مى‌رفته‌ است‌ (همان‌، 36 ؛ همو، «فرهنگ‌»، 3 )؛ و چون‌ بلغارهاي‌ اتل‌ (= ولگا) به‌ زبان‌ تركى‌ شاخة اخير سخن‌ مى‌گفته‌اند، بى‌گمان‌ بيزانسيان‌ نام‌ اغوز را بدين‌گونه‌ از آنان‌ شنيده‌، و ضبط كرده‌اند. هنگامى‌ كه‌ توركو (تو كيوهاي‌ چينى‌)ها در سدة 6ق‌ به‌ دشت‌ بازگشتند و قدرت‌ «ژُوان‌ - ژُوان‌»ها را درهم‌ شكستند، در اوج‌ قدرت‌ خويش‌ نه‌ تنها بر مغولستان‌ درونى‌ و بيرونى‌ تسلط داشتند، بلكه‌ در سرزمينهاي‌ دور دست‌ غربى‌ نيز اسكان‌ يافتند. در همان‌ زمان‌ِ بازگشت‌ِ آنان‌ اتحادية از ياد رفته‌اي‌ از ساكنان‌ دشتها تشكيل‌ گرديد كه‌ در منابع‌ چينى‌ نخست‌، كائو چه‌، سپس‌ تى‌ - ئه‌ - لى‌ ناميده‌ شد. يكى‌ از قبيله‌هاي‌ عضو اين‌ اتحاديه‌ در همان‌ منابع‌، چيو - هسينگ‌ نام‌ داشت‌ كه‌ در زبان‌ چينى‌ به‌ معناي‌ 9 خانواده‌ است‌ و بى‌گمان‌ همان‌ تقوز اغوز (9 اوغوز) سنگ‌ نبشته‌هاي‌ اورخون‌ و شينه‌ اوسو و منابع‌ بعدي‌ است‌. بنابر همان‌ نوشته‌هاي‌ چينى‌، اويغورها يكى‌ از همان‌ 9 خانواده‌ بوده‌اند (همو، «مطالعات‌»، .(28-29
حكومت‌ توركوها در 552 م‌ به‌ فرماندهى‌ بومين‌ خاقان‌ استقرار يافت‌. سپاه‌ آنان‌ به‌ فرماندهى‌ ايستَمى‌خان‌ برادر وي‌ در غرب‌ پيشروي‌ كرد و به‌ زودي‌ به‌ مرزهاي‌ ايران‌ رسيد و با ايرانيان‌ همسايه‌ شدند. پس‌ از بومين‌ خان‌ كه‌ در همان‌ سال‌ 552م‌ درگذشت‌، 3 پسر وي‌ يكى‌ پس‌ از ديگري‌ به‌ جاي‌ وي‌ نشستند و فرمان‌ راندند: نخستين‌ در 553م‌ و دومى‌ از 553 تا 572م‌ و سومى‌ از 572 تا 581م‌. پسر سوم‌ كه‌ موقان‌ غاقان‌ نام‌ داشت‌، بر سرزمين‌ وسيعى‌ از منچوري‌ تا مرزهاي‌ ايران‌ حكومت‌ مى‌كرد، اما پس‌ از مرگ‌ او جانشينانش‌ تنها تا 630م‌ استقلال‌ خويش‌ را حفظ كردند و پس‌ از آن‌ سلطة چينيان‌ را پذيرفتند. در شاخة غربى‌ تركوها، پس‌ از مرگ‌ ايستمى‌ كه‌ عنوان‌ يَبغو داشت‌، جانشين‌ وي‌ تاردو در 582م‌ خود را غاقان‌ (خاقان‌) ناميد و اعلان‌ استقلال‌ كرد. پس‌ از اندك‌ مدتى‌ تركوهاي‌ غربى‌ نيز دچار ضعف‌ گشته‌، دو شاخه‌ شدند. اگرچه‌ در 651م‌ دوباره‌ يكپارچه‌ شدند، اما در 37ق‌/657م‌ از چينيها شكست‌ خوردند و تابعيت‌ چين‌ را پذيرفتند. در 68ق‌/687م‌ چينيها غاقان‌ِ تركوهاي‌ غربى‌ را كشتند و در اواخر قرن‌ 7م‌ قومى‌ به‌ نام‌ تورگيش‌ در قلمرو آنان‌ قدرت‌ يافت‌. از روزگار حضور تركوها در صحنة سياست‌ تا افول‌ و ظهور ديگر بارة شاخة شرقى‌ آنان‌ در 681م‌ تنها يادي‌ كه‌ از اغوزها به‌ جاي‌ مانده‌، سنگ‌ نبشته‌هايى‌ است‌ منسوب‌ به‌ آنها بر چند گور در ساحل‌ رود بارليق‌ (باليق‌) - يكى‌ از منابع‌ رود ينى‌ سئى‌ - كه‌ به‌ همين‌ سبب‌ به‌ سنگ‌ نبشته‌هاي‌ ينى‌ سئى‌ معروف‌ است‌ و قدمت‌ آنها به‌ قرن‌ 7م‌ باز مى‌گردد. يكى‌ از آن‌ سنگ‌ گورها از آن‌ِ نوجوانى‌ 13 ساله‌ به‌ نام‌ اوزييگن‌ آلپ‌ توران‌ از اتحادية آلتى‌ اغوز است‌.
در 59ق‌/679م‌ تركوها برضد چينيان‌ شورش‌ كردند و در 61ق‌/681م‌ سركوب‌ شدند. در 682م‌ قتلغ‌ غاقان‌ ديگر باره‌ برضد آنان‌ شوريد و تركوها را احيا كرد و از آن‌ پس‌ ايلتريش‌ غاقان‌ ناميده‌ شد. در 74ق‌/ 693م‌ برادرش‌ قاپغان‌ غاقان‌ به‌ جاي‌ او نشست‌. قاپغان‌ در 97ق‌/716م‌ درگذشت‌ و پسران‌ ايلتريش‌ - كول‌ تيگين‌ و بيلگه‌ قاغان‌ - قدرت‌ را به‌ دست‌ گرفتند. كول‌ تيگين‌ در 113ق‌/731م‌، و بيلگه‌ غاقان‌ در 116ق‌/ 734م‌ درگذشت‌. از دورة تجديد حيات‌ توركوها از 693 تا 734م‌ 3 سنگ‌ نبشته‌ از كول‌ تيگين‌ و بيلگه‌ غاقان‌ و تونيوقوق‌ وزير مدبر آنان‌ در درة رود اورخون‌ واقع‌ در جمهوري‌ مغولستان‌ امروز به‌ جاي‌ مانده‌ كه‌ در آنها مكرراً از اغوزان‌ با عنوان‌ اوچ‌، آلتى‌، تقوز اغوز ياد شده‌، و از دشمنيها و جنگ‌ و ستيزشان‌ و يا تبعيتشان‌ سخن‌ رفته‌ است‌ (ارگين‌، 8 ؛ اُركون‌، 12 -5 ؛ كلاوسن‌، «مطالعات‌»، 30 -28 ؛ مينورسكى‌، 264 ؛ اسين‌، 115 -75 ؛ ديار بكري‌، .(333-336
پس‌ از نخستين‌ فروپاشى‌ توركوها، اغوزها به‌ كرانه‌هاي‌ رود توغلا (تولا) كوچيدند و بر منطقة كوهستانى‌ اتوكن‌ (خانغاي‌) نيز دست‌ يافتند. همزمان‌ با احياي‌ دولت‌ تركوها، اغوزها نيز دولتى‌ به‌ فرمانروايى‌ بازغاقان‌ تشكيل‌ دادند. برپاية سنگ‌ نبشتة تونيوقوق‌ هنگامى‌ كه‌ قدرت‌ توركوها در دورة ايلتريش‌ غاقان‌ استقرار يافته‌، و آرامشى‌ براي‌ آنان‌ فراهم‌ آمده‌ بود، تقوز اغوزها كوشيدند كه‌ با چينيان‌ و ختاييان‌ برضد آنان‌ اتحاديه‌اي‌ فراهم‌ آورند؛ پس‌ فرستادگانى‌ به‌ سوي‌ آنان‌ گسيل‌ داشتند و بر آن‌ شدند تا چينيان‌ از جنوب‌ و ختائيان‌ از شرق‌ و خود آنان‌ از شمال‌ به‌ سوي‌ تركوها بتازند. توركوها به‌ واسطة جاسوسان‌ خويش‌ از آن‌ اتحاد خبر يافتند و پيش‌ از استقرار پيوند آن‌ سه‌، به‌ سوي‌ اغوزها لشكر كشيدند. اغوزها در جنگ‌ شكست‌ خوردند، گروهى‌ از آنان‌ غرق‌ شدند، گروهى‌ به‌ قتل‌ رسيدند و بازماندگانشان‌ تسليم‌ شدند. بار ديگر غاقان‌ اون‌ اوق‌ (تركوهاي‌ غربى‌)، قرقيزها و چينيها برضد تركوها هم‌ پيمان‌ شدند و اغوزان‌ را نيز به‌ شورش‌ خواندند. به‌ نوشتة تونيوقوق‌، اغوزها پيش‌ آهنگ‌ اين‌ اتحادية نظامى‌ شدند، ولى‌ شكست‌ خوردند و غاقانشان‌ در جنگ‌ كشته‌ شد. در دورة درگيري‌ فرزندان‌ ايلتريش‌ با فرزندان‌ قاپاغان‌ - كه‌ به‌ پيروزي‌ فرزندان‌ ايلتريش‌ انجاميد - ضعفى‌ در دولت‌ تركوها پديد آمد. در اين‌ ميان‌ اغوزها باز سر به‌ شورش‌ برداشتند؛ اما پس‌ از 5 جنگ‌ پياپى‌ در 100ق‌/718م‌ به‌ سختى‌ شكست‌ خوردند و به‌ چين‌ پناهنده‌ شدند و به‌ اطاعت‌ چينيان‌ درآمدند (اركون‌، 124 -100 ؛ ارگين‌، 98 -91 ؛ كلاوسن‌، تونيوقوق‌، .(141-148
پس‌ از فروپاشى‌ دوم‌ توركوها در 743م‌ نخست‌ باسميلها و اندكى‌ بعد اويغورها (745م‌) قدرت‌ را به‌ دست‌ گرفتند. كول‌ بيلگه‌ غاقان‌ فرمانرواي‌ اويغور پسر خويش‌ را بر حكومت‌ اغوزها گمارد. اين‌ پسر در 746 يا 747م‌ با نام‌ تانريدا بولميش‌ ايل‌ ايتميش‌ بيلگه‌ غاقان‌، به‌ جاي‌ پدر نشست‌ و فرمانروايى‌ يافت‌. او در سنگ‌ نبشتة خويش‌ از تقوز اغوزها با عنوان‌ ملت‌ من‌ نام‌ برده‌ است‌، اما در همان‌ سنگ‌ نبشته‌ از سَكيز اغوز (8 اغوز) نام‌ برده‌ كه‌ با وي‌ دشمنى‌ مى‌ورزيده‌اند. اغوزها سر بر تسليم‌ ننهادند و پس‌ از چند درگيري‌ با اويغورها يك‌ بار با تقوز تاتار (9 تاتار)ها و بار ديگر با باسميلها و قارلوقها برضد اويغورها هم‌ پيمان‌ شدند؛ اما در همة اين‌ جنگها شكست‌ خوردند (اركون‌، .(164-185 قارلوقها به‌ سوي‌ غرب‌ گريختند و سرزمين‌ اون‌ اوقها (توركوهاي‌ غربى‌) را متصرف‌ شدند. اويغورها تا 225ق‌/840م‌ فرمان‌ راندند و در اين‌ مدت‌ آيين‌ مانى‌ را پذيرفتند، اما متأسفانه‌ پس‌ از سنگ‌ نبشتة بيلگه‌ غاقان‌ اويغور، سندي‌ از درگيري‌ آنها با اغوزها در دست‌ نيست‌. پس‌ از آنكه‌ قرقيزها جاي‌ اويغورها را در منطقه‌ گرفتند، اويغورها دو گروه‌ شدند: گروهى‌ به‌ سوي‌ تبت‌ رفتند و در ناحية كانسو دولت‌ كوچكى‌ تشكيل‌ دادند و گروه‌ ديگر كه‌ انبوه‌تر از گروه‌ نخستين‌ بودند، در ناحية تيان‌ شان‌ ساكن‌ شدند و دولت‌ ديگري‌ برپا داشتند، ولى‌ هر دو گروه‌ تابع‌ چينيان‌ شدند. گروه‌ دوم‌ بعدها بر شهر بيش‌ باليغ‌ (پنجيكنت‌) دست‌ يافتند و به‌ تبعيت‌ ختاييان‌ درآمدند (مينورسكى‌، 265 -264 ؛ اسين‌، 133 ؛ ميدان‌ لاروس‌، .(XII/453 گمان‌ مى‌رود كه‌ در جنگ‌ قرقيزها با اويغورها، اغوزها نيز در زمرة مهاجمان‌ بودند. قرقيزها در 312ق‌/924م‌ سرزمين‌ پيرامون‌ اورخون‌ و سَلَنگه‌ را بدون‌ مقاومت‌ به‌ ختاييان‌ كه‌ از چين‌ رانده‌ شده‌ بودند، سپردند و به‌ سرزمينهاي‌ پيشين‌ خود در ساحل‌ ينى‌ سئى‌ عليا گريختند و ختاييان‌ كه‌ در منابع‌ ايرانى‌ و اسلامى‌ شاخه‌اي‌ از آنها قراختايى‌ نام‌ يافتند، بر مغولستان‌ مسلط شدند (همان‌، ؛ VII/246 سومر، .(31
گروهى‌ از اغوزها در سدة 5م‌ در كرانه‌هاي‌ درياچه‌ آرال‌ حضور داشتند و گمان‌ مى‌رود كه‌ گروههايى‌ از آنان‌ نيز همراه‌ با شاخة غربى‌ تركوها و قارلوقها بدين‌ سو آمده‌اند. اما تقوز اغوزهاي‌ ساكن‌ مغولستان‌ به‌ صورت‌ انبوه‌ گويا در سده‌هاي‌ 9 و 10م‌ پس‌ از فروپاشى‌ دولت‌ اصلى‌ اويغور به‌ سوي‌ سير دريا (رودسيحون‌) كوچ‌ كرده‌اند. گمان‌ مى‌رود كه‌ اغوزها در همان‌ دوران‌، پَچنَكها را از جنوب‌ درياچة آرال‌ رانده‌، و سرزمينهاي‌ آنان‌ را متصرف‌ شده‌اند (نك: مروزي‌، 18). اصطخري‌ جغرافيانويس‌ قرن‌ 4ق‌/10م‌ سرزمين‌ اغوز (غزّيه‌) را به‌ طور عام‌ بين‌ خزر و بلغار مى‌داند (ص‌ 9) و در جاي‌ ديگر از آن‌ به‌ عنوان‌ سرزمينى‌ از خوارزم‌ تا ناحية اسپيجاب‌ ياد كرده‌ است‌ (ص‌ 290)؛ باز در جاي‌ ديگر حضور آنان‌ را در شرق‌ و شمال‌ درياي‌ خزر يادآور مى‌گردد و مى‌گويد كه‌ در سياه‌ كوه‌ (شبه‌ جزيره‌اي‌ كه‌ تركان‌ آن‌ را قراداغ‌ مى‌ناميدند) طايفه‌اي‌ از تركان‌ ساكن‌ بودند و اغوزها آنجا را تصرف‌ كردند و آن‌ تركان‌ را بيرون‌ راندند و خود در آنجا ساكن‌ شدند (ص‌ 217-219). سياه‌ كوه‌ همان‌ شبه‌ جزيره‌اي‌ است‌ كه‌ بعدها اغوزها آن‌ را منقشلاق‌ (منگ‌ قشلاغ‌) نام‌ نهادند و به‌ ظاهر زمستانگاه‌ آنان‌ بود.
از قراين‌ و آگاهيهاي‌ جسته‌ گريختة منابع‌ گوناگون‌ چنين‌ برمى‌آيد كه‌ در نيمة اول‌ قرن‌ 4ق‌/10م‌ اغوزها دولت‌ مستقل‌ و نسبتاً نيرومندي‌ تشكيل‌ داده‌ بودند كه‌ فرمانرواي‌ آنان‌ يبغو (= جبغو، جبّويه‌) ناميده‌ مى‌شد (سومر، .(54 يَنگى‌ كَنت‌ در نزديكى‌ رود سيحون‌ كه‌ در منابع‌ عربى‌ القرية الحديثه‌ (ابن‌ حوقل‌، 512؛ ادريسى‌، 2/706) يا المدينة الجديده‌ (مسعودي‌، 1/212)، و در فارسى‌ ده‌ نو ( حدود العالم‌، 123) ناميده‌ مى‌شد، پايتخت‌ زمستانى‌ آنان‌ بوده‌ است‌. از سازمان‌ دولت‌ اغوز اين‌ قدر مى‌دانيم‌ كه‌ فرمانده‌ سپاه‌ آنان‌ سوباشى‌ خوانده‌ مى‌شد و شخصيتى‌ با عنوان‌ كوذر كين‌ (كول‌ اركين‌) نايب‌ يا وكيل‌ يبغو بود و يِنال‌ و ترخان‌ (طرخان‌) نيز از صاحبان‌ شغلهاي‌ مهم‌ به‌ شمار مى‌آمدند (ابن‌ فضلان‌، 91-103؛ خوارزمى‌، 120). فرمان‌ يبغويان‌، تُغراغ‌ (= طغرا) خوانده‌ مى‌شد و اين‌ واژه‌ خاص‌ اغوزان‌ بود و ديگر تركان‌ با آن‌ آشنايى‌ نداشتند (كاشغري‌، چ‌ تصويري‌، 232).
اغوزان‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ در مسائل‌ مهم‌ مجلس‌ مشاوره‌ تشكيل‌ مى‌دادند (نك: ابن‌ فضلان‌، 103-104). آنها مردمى‌ ستوردار و گله‌ دار بودند و گوسفند و اسب‌ و شتر و حتى‌ گاو پرورش‌ مى‌دادند و براي‌ دست‌يابى‌ به‌ علفزار پيوسته‌ كوچ‌ مى‌كردند (حدودالعالم‌، 86؛ اصطخري‌، 288؛ ابن‌ فضلان‌، 106). مسعودي‌ (همانجا) و مؤلف‌ حدود العالم‌ (همانجا) از جنگاوري‌ و دليري‌ آنان‌ ياد كرده‌اند، چنانكه‌ باخزرها نيز برضد پچنكها هم‌ پيمان‌ شدند و جنگيدند (سومر، همانجا). اگرچه‌ به‌ گزارش‌ برخى‌ از جغرافى‌نويسان‌ مسلمان‌ اكثر سپاه‌ خزرها در سدة 4ق‌/10م‌ مسلمان‌، يا به‌ گفته‌اي‌ از اغوزان‌ مسلمان‌ بودند (اينان‌، 10 )، اما دولت‌ يبغويى‌ اغوز با خزرها نيز رابطة چندان‌ دوستانه‌اي‌ نداشت‌ و با آنان‌ كمابيش‌ درگير بود (ابن‌ فضلان‌، 104).
قارلوقها كه‌ سرزمينهاي‌ توركوهاي‌ غربى‌ را تصرف‌ كرده‌ بودند با اغوزها همسايه‌ بودند و مركز دولت‌ آنان‌ تراز (طراز = تالاس‌ِ تركى‌) نام‌ داشت‌. گاه‌ اين‌ دو قبيله‌ براي‌ غارت‌ مسلمانان‌ همدستى‌ مى‌كردند (سومر، .(56 به‌ باور فاروق‌ سومر دولت‌ يبغويان‌ اغوز بايستى‌ به‌ دست‌ قپچاقها برافتاده‌ باشد، زيرا در اواخر سدة 4ق‌/10م‌ از قپچاقها به‌ عنوان‌ ساكنان‌ سرزمينهاي‌ اغوزان‌ در كرانه‌هاي‌ سيحون‌ ياد شده‌ است‌. به‌ ظاهر گروهى‌ از اغوزها در سرزمينهاي‌ خود تحت‌ سلطة قپچاقها باقى‌ ماندند، گروهى‌ به‌ سوي‌ جند و از آنجا به‌ سوي‌ بخارا رفتند و گروهى‌ نيز به‌ روسية جنوبى‌ كوچ‌ كردند. اين‌ گروه‌ اخير از آنجا به‌ شمال‌ درياي‌ سياه‌ و از آنجا نيز بر اثر فشار قپچاقها به‌ ساحل‌ رود دُن‌ كوچيدند. اغوزهاي‌ ساكن‌ حوالى‌ دن‌ به‌ شبه‌ جزيرة بالكان‌ تاختند و در تركيه‌، مقدونيه‌ و سلانيك‌ به‌ غارتگري‌ و كشتار پرداختند، اما بر اثر برف‌ و سرما دچار ضعف‌ شدند و سپس‌ مطيع‌ بيزانسيان‌ گشتند. دولت‌ بيزانس‌ آنان‌ را در مقدونيه‌ و ديگر مناطق‌ بالكان‌ اسكان‌ داد و در جنگها به‌ عنوان‌ سپاهى‌ از ايشان‌ سود مى‌جست‌. گروهى‌ از آن‌ اغوزها در جنگ‌ ملازگرد (463ق‌/1071م‌) در كنار بيزانسيها بودند، اما به‌ سلجوقيان‌ پيوستند (همو، .(59
به‌ احتمال‌ بسيار و براساس‌ قراين‌ موجود، اغوزها پيش‌ از روي‌ آوردن‌ به‌ اسلام‌ بر آيين‌ شمنى‌ بودند و به‌ روايت‌ حدود العالم‌ (همانجا) طبيبان‌ را كه‌ از نفوذ بسيار برخوردار بودند، بزرگ‌ مى‌داشتند. اين‌ طبيبان‌ بى‌ گمان‌ همان‌ «قام‌»هاي‌ مغولان‌ بودند كه‌ وظيفة اجراي‌ مراسم‌ دينى‌ و طبابت‌ را برعهده‌ داشتند (رشيدالدين‌، 1/79). اغوزان‌ مانند مغولها دست‌ و روي‌ خود را در آب‌ روان‌ نمى‌نشستند و از آلودن‌ آب‌ پرهيز مى‌كردند، به‌ خداي‌ (تَنگري‌، چَلَپ‌) يگانه‌ اعتقاد داشتند و هنگام‌ دعا رو بر آسمان‌ مى‌كردند. قربانى‌ كردن‌ اسب‌ در ميان‌ آنان‌ رواج‌ داشت‌ و پس‌ از قربانى‌ كردن‌ چوبى‌ در پوست‌ اسب‌ مى‌كردند و آن‌ را به‌ صورت‌ ايستاده‌ در مى‌آوردند. گورمردگان‌ را به‌ صورت‌ گنبدي‌ برجسته‌ مى‌ساختند. براي‌ خيرات‌ِ مردگان‌، مردم‌ را اطعام‌ مى‌كردند و در سوگواري‌ سياه‌ پوش‌ مى‌شدند (اينان‌، 196 179, .(27,
اغوزها مانند ديگر قبيله‌هاي‌ ترك‌ زبان‌ آسياي‌ ميانه‌ چون‌ قارلوقها، يغماها و قپچاقها در قرنهاي‌ 4 و 5ق‌/10 و 11م‌ اندك‌ اندك‌ به‌ دين‌ اسلام‌ روي‌ آوردند. بعضى‌ جوامع‌ مسلمان‌ در سرزمينهاي‌ اغوزان‌، بازرگانان‌ مسلمانى‌ كه‌ در كاروانهاي‌ عظيم‌ از ماوراءالنهر و خوارزم‌ رهسپار ديار آنان‌ مى‌شدند و صوفيانى‌ كه‌ به‌ آهنگ‌ تبليغ‌ اسلام‌ نزد آنان‌ مى‌رفتند، نقش‌ عمده‌ در گرايش‌ اغوزان‌ به‌ اسلام‌ داشتند (سومر، .(52 اغوزهايى‌ كه‌ به‌ دين‌ اسلام‌ در مى‌آمدند، تركمان‌ ناميده‌ مى‌شدند (بيرونى‌ 333؛ مروزي‌، 18)؛ اما كاشغري‌ قارلوقها را نيز تركمان‌ ناميده‌ است‌ (نك: چ‌ 1333ق‌، 473، چ‌ تصويري‌، 622). در 391ق‌ يبغوي‌ اغوزان‌ هنگامى‌ كه‌ ابوابراهيم‌ منتصر واپسين‌ شاهزادة سامانى‌ براي‌ درخواست‌ ياري‌، نزد وي‌ رفته‌ بود، به‌ دين‌ اسلام‌ گرويد و با آن‌ شاهزاده‌ خويشاوندي‌ كرد (گرديزي‌، 383). اين‌ يبغو گمان‌ مى‌رود يبغوي‌ اغوزان‌ ينگى‌ كنت‌ بوده‌ باشد. اغوزان‌ِ جند و بخارا كه‌سلجوقيان‌ در زمرة آنان‌بودند، به‌روزگاري‌ پيش‌تر از آن‌ به‌ دين‌ اسلام‌ تشرف‌ يافته‌ بودند (توران‌، .(42
گروهى‌ از اغوزانى‌ كه‌ مسلمان‌ شده‌ بودند، شهر نشين‌ يا نيمه‌ شهرنشين‌ شدند. شهرهايى‌ كه‌ تا پيدايى‌ دولت‌ سلجوقى‌ مسكن‌ اغوزان‌ بود، عبارتند از: اُترار (كه‌ به‌ باور اُگِل‌ همان‌ ينگى‌ كنت‌ است‌)، سُتكنت‌، قراچوق‌، سُغناق‌ و سَبران‌ (سَوران‌، سَپرَن‌) (اوگِل‌، 341 -334 ؛ سومر، .(38
گروهى‌ از اغوزهاي‌ ماوراءالنهر در قرن‌ 4ق‌ در اطراف‌ بخارا مى‌زيستند. اين‌ اغوزان‌ هواخواه‌ و دوستدار سامانيان‌ بودند و در روزگار افول‌ سامانيان‌ با ديگر اغوزان‌ در ياري‌ آنان‌ تكاپويى‌ كردند، اما به‌ پيروزي‌ مهمى‌ دست‌ نيافتند. آنان‌ در 382ق‌/992م‌ كه‌ بُغراخان‌ از تركستان‌ به‌ بخارا لشكر كشيد و در آنجا بيمار شد و به‌ ناچار آهنگ‌ بازگشت‌ كرد، دنبالة سپاه‌ و بارو بنة او را همگام‌ با بخاراييان‌ تاراج‌ كردند و جمعى‌ از سپاهيانش‌ را كشتند (ابن‌ اثير، 9/100؛ عتبى‌، 98). در حدود سال‌ 393ق‌ ابوابراهيم‌ منتصر واپسين‌ شاهزادة سامانى‌ پس‌ از چندين‌ شكست‌ و ناكامى‌ به‌ اغوزان‌ پناه‌ برد و از آنان‌ ياري‌ خواست‌. اغوزان‌ به‌ هواخواهى‌ وي‌ در نزديكى‌ سمرقند بر سپاه‌ ايلگ‌ خان‌ (اِليگ‌ خان‌) شبيخون‌ زدند، گروهى‌ را كشتند و گروهى‌ را اسير كردند و غنيمت‌ فراوان‌ يافتند (ابن‌ اثير، 9/158؛ عتبى‌، 192-193؛ گرديزي‌، همانجا).
عتبى‌ (ص‌ 193-194) در 394ق‌ و ابن‌ اثير (9/188) در 396ق‌ از درگيري‌ ديگري‌ ميان‌ آنان‌ وايلگ‌ خانيان‌ به‌ پشتيبانى‌ ابوابراهيم‌ ياد كرده‌اند و آورده‌اند كه‌ اغوزها شكست‌ خوردند و گروهى‌ از آنان‌ اسير و كشته‌ شدند. ابن‌ اثير همچنين‌ در حوادث‌ سال‌ 397ق‌ نيز از اغوزها به‌ عنوان‌ گروهى‌ از لشكريان‌ سلطان‌ محمود غزنوي‌ ياد كرده‌ است‌ كه‌ در زمرة سپاه‌ سلطان‌ با ايلگ‌خان‌ پيكار كردند و او را درهم‌ شكستند (9/191-192).
محمود غزنوي‌ در 416ق‌/1025م‌ اجازه‌ داد تا شاخه‌اي‌ از اغوزها كه‌ به‌ نام‌ نياي‌ خويش‌ سلجوقى‌ خوانده‌ مى‌شدند، از جيحون‌ بگذرند و به‌ خراسان‌ درآيند. براثر شكايت‌ مردم‌ نسا و فراوه‌ از سلجوقيان‌، ارسلان‌ جاذب‌ حاكم‌ توس‌ چندبار با آنان‌ جنگيد، اما همه‌ جا شكست‌ خورد. در 419 يا 420ق‌ محمود خود به‌ جنگ‌ آنان‌ شتافت‌ و گروه‌ بسياري‌ از آنان‌ را كشت‌ و بازماندگانشان‌ را پراكنده‌ كرد. گروهى‌ از آنان‌ به‌ سوي‌ بَلخان‌ و گروهى‌ به‌ سوي‌ گرگان‌ و عراق‌ عجم‌ گريختند (گرديزي‌، 416؛ ابن‌ اثير، 9/377؛ راوندي‌، 92-93؛ آق‌سرايى‌، 13؛ توران‌، .(47
پس‌ از مرگ‌ محمود در 421ق‌ گروههاي‌ بيشتري‌ از اغوزان‌ به‌ فرماندهى‌ برادران‌ سلجوقى‌ خود از ماوراءالنهر راهى‌ خراسان‌ شدند و از آنجا در سرتاسر قلمرو غزنويان‌ در ايران‌ و هند پراكنده‌ گشتند. چون‌ مسعود غزنوي‌ به‌ فرمانروايى‌ نشست‌، در برخى‌ از جنگها از آنان‌ سود جست‌؛ اما به‌ زودي‌ دست‌ اندازي‌ اغوزان‌ بر خراسان‌ آغاز شد و شكايت‌ مردم‌ پياپى‌ به‌ وي‌ رسيد و جنگ‌ با آنان‌ ضرورت‌ يافت‌. در دو جنگ‌ به‌ سالهاي‌ 423 و 426ق‌ سپاه‌ مسعود از سلجوقيان‌ شكست‌ خوردند. مسعود ناچار به‌ سوي‌ آنان‌ لشكر كشيد و با آنان‌ جنگيد. جنگ‌ سال‌ 430ق‌ به‌ نوعى‌ آشتى‌ انجاميد، اما در 431ق‌ در حصار دندانقان‌ جنگ‌ بزرگى‌ رخ‌ داد كه‌ مسعود در آن‌ شكست‌ كامل‌ يافت‌ و خراسان‌ به‌ دست‌ سلجوقيان‌ افتاد و غزنويان‌ يكسره‌ قلمرو خويش‌ را در خراسان‌ و عراق‌ عجم‌ از دست‌ دادند. پيش‌ از اين‌ دو جنگ‌، در 429ق‌ طغرل‌ در نيشابور به‌ تخت‌ نشسته‌، و خطبه‌ به‌ نام‌ خود كرده‌ بود. پس‌ از پيروزي‌ سلاجقه‌ در دندانقان‌، دولت‌ سلجوقى‌ ايران‌ برپا و استوار گرديد و بدين‌سان‌، نخستين‌ سلطنت‌ اغوزان‌ در جهان‌ اسلام‌ تشكيل‌ گرديد. دامنة قلمرو سلجوقيان‌ به‌ زودي‌ گسترش‌ يافت‌ و تا عراق‌ عرب‌ و شام‌ و آسياي‌ صغير كشيده‌ شد (بيهقى‌، 441، 626، جم؛ ابن‌ اثير، 9/377 -391، جم؛ گرديزي‌، 416-417، جم؛ آق‌سرايى‌، 13-14؛ راوندي‌، 94-97؛ توران‌، .(48-57
فرمانروايى‌ سلجوقيان‌ در ايران‌ تا نيمة دوم‌ قرن‌ 6ق‌/12م‌، و در آسياي‌ صغير تا اواخر قرن‌ 7ق‌/13م‌ تداوم‌ يافت‌ (نك: ه د، سلجوقيان‌). اغوزان‌ كه‌ ديگر تركمان‌ خوانده‌ مى‌شدند، در دورة افول‌ دولت‌ ايلخانان‌ ايران‌ و پس‌ از آن‌ در دورة فتور تيموريان‌ ديگر باره‌ سر برآوردند و دولتهاي‌ كوچك‌ و بزرگ‌ ديگري‌ در ايران‌ و عراق‌ و آسياي‌ صغير تشكيل‌ دادند، از جمله‌ دولت‌ آق‌ قويونلو، قراقويونلو و از همه‌ مهم‌تر دولت‌ عثمانيان‌. تركمانان‌ در تشكيل‌ دولت‌ صفوي‌ در ايران‌ نيز نقش‌ چشمگيري‌ داشتند. نادرشاه‌ به‌ قبيلة افشار اغوز منسوب‌ بود و قاجارها هم‌ در زمرة اغوزان‌ به‌ شمار مى‌رفتند.
مآخذ: آق‌سرايى‌، محمود، مسامرة الاخبار و مسايرة الاخيار، به‌ كوشش‌ عثمان‌ توران‌، آنكارا، 1943م‌؛ ابن‌اثير، الكامل‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، ليدن‌، 1939م‌؛ ابن‌ فضلان‌، احمد، رسالة، به‌ كوشش‌ سامى‌ دهان‌، بيروت‌، 1987م‌؛ ابوالغازي‌ بهادرخان‌، شجرة تراكمه‌، به‌ كوشش‌ ا. ن‌. كونونوف‌، مسكو / لنينگراد، 1871م‌؛ ادريسى‌، محمد، نزهةالمشتاق‌، بيروت‌، 1989م‌؛ اصطخري‌، ابراهيم‌، مسالك‌ الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1927م‌؛ بيرونى‌، ابوريحان‌، الجماهر فى‌ الجواهر، به‌ كوشش‌ يوسف‌ الهادي‌، تهران‌، 1374ش‌؛ بيهقى‌، ابوالفضل‌، تاريخ‌، به‌ كوشش‌ على‌اكبر فياض‌، مشهد 1356ش‌؛ حدود العالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1362ش‌؛ خوارزمى‌، محمد، مفاتيح‌ العلوم‌، به‌ كوشش‌ فان‌ فلوتن‌، ليدن‌، 1895م‌؛ راوندي‌، محمد، راحة الصدور و آية السرور، به‌ كوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، 1364ش‌؛ رشيدالدين‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ محمد روشن‌ و مصطفى‌ موسوي‌، تهران‌، 1373ش‌؛ عتبى‌، محمد، تاريخ‌ يمينى‌، ترجمة ناصح‌ جرفادقانى‌، به‌ كوشش‌ جعفر شعار، تهران‌، 1357ش‌؛ كاشغري‌، محمود، ديوان‌ لغات‌ الترك‌، آنكارا، 1333ق‌؛ همو، همان‌، چ‌ تصويري‌، آنكارا، 1941م‌؛ گرديزي‌، عبدالحى‌، تاريخ‌ (زين‌ الاخبار)، به‌ كوشش‌ عبدالحى‌ حبيبى‌، تهران‌، 1363ش‌؛ مروزي‌، طاهر، فصول‌ حول‌ الصين‌ و الترك‌ و الهند منتخبة من‌ كتاب‌ طبائع‌ الحيوان‌، الجغرافيا الاسلامية، فرانكفورت‌، 1414ق‌/1993م‌؛ مسعودي‌، على‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ كوشش‌ باربيه‌ دومنار و پاوه‌ دوكورتى‌، پاريس‌، 1874م‌؛ نيز:
, G., An Etymological Dictionary of Pre - Thirteenth - Century Turkish, Oxford, 1972; id, Tonyukuk abidesi hakk o nda b ? zi notlar t O rkiat mecmuas o , 1976, vol. XVIII; id, Turkish and Mongolian Studies, London, 1962; id, X Turk, Mongol, Tungus n , Asia Major, 1961,vol.VIII;Diyarbekirli,N., X Orhun' dan geliyorum n , T O rk k O lt O r O , 1979, no. 198-199; Ergin, M., Orhun abideleri, Istanbul, 1978; Esin, E., Isl @ miyetten N nceki T O rk k O lt O r t @ rih Q , Istanbul, 1978; Inan, A., Samanizm, Ankara, 1986; Kaplan, M., Oguz kagan destan o , Istanbul, 1979; Meydan-Larousse , 1987; Minorsky , V. , notes on V ud = d al - p P lam, Cambridge, 1982; Z gel, B., T O rk k O lt O r tarihi, Ankara, 1988; Orkun, H. N., Eski T O rk yaz o t lar o , Ankara, 1986; S O mer, F., Oguzlar, Ankara, 1972; Turan, O., Sel 5 uklular tarihi, Ankara, 1969.
مصطفى‌ موسوي‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3712
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست