اَغْريبوز، يا آغريبوز، جزيرهاي يونانى واقع در درياي اژه كه از 874
تا 1234ق/1470 تا 1819م به مدت 360 سال تحت حاكميت دولت عثمانى بوده
است.
نام و وجه تسميه: نام اصلى اين جزيره اوبيا (ائوبويا2) است (سامى، 1/228)
و در اغلب آثار عهد باستان به همين نام ياد شده است (استرابن، 277 7, ؛
I/5, پلوتارك، ؛ V/477 هرودت، ؛ III/33,IV/7 گزنفن، كه به معنى سرزمين
گاوِنر يا داراي گاو فراوان يا خوب (سامى، همانجا) بوده، و از دو كلمة يونانى
«او3» (خوب) و «بوئوس4» (گاو) تشكيل گرديده است (استرابن، V/7 ، حاشية و نيز
احتمال دارد از غاري در ساحل جزيره كه بوئوساوله به معنى جاي گاو نام
دارد، گرفته شده باشد (همو، ، V/5 حاشية .(8 علاوه بر آن اين جزيره را
اُخه5، الوپيا6 (همو، و به سبب اينكه باريك و دراز است، ماكريس7 ناميدهاند
(همو، ، V/3 حاشية .(2
اوليا چلبى كه در سال 1081ق/1670م از آن ديدن كرده است، در سياحت نامة
خود مىنويسد: در قديم به جزيرة اغريبوز، ماقريپو مىگفتند كه به معنى دراز
است و در حقيقت هم جزيرة درازي است (8/244). منابع غربى، به خصوص
ايتالياييها آن را نگروپونته8 ( بيزانتيوم، ؛ II/736 هامر پورگشتال، 1/589
-590؛ چمبرز...، و تركها اغريبوز (سامى، همانجا؛ اولياچلبى، 8/236، 243؛ پچوي،
2/294، 316؛ روملو، 502، 605) و يا ايري بوز («دائرة المعارف ترك9»، ؛ XIV/421
اونلو، 231 ؛ واصف افندي، 57 ؛ ايوان سرايى، 20 ؛ ,II/691 2 EI) مىناميدند و
امروزه در يونان به اين جزيره اِوُيا10 مىگويند ( بريتانيكا، ميكرو، ؛
III/985 مريت...، ؛ VI/457 «دائرة المعارف ترك»، همانجا).
اولياچلبى دربارة نام تركى اين جزيره مىنويسد: بعضى آن را اغريبوز و برخى
اكري بوز (اَيري بوز) مىخوانند و اين نام را آل عثمان از كوهى بلند در اين
جزيره كه نزديك قلعة اغريبوز قرار دارد و اكري بوز ناميده مىشود، گرفته
است، ليكن در دفتر خاقانى به نام اغريبوز ثبت شده است (8/236)؛ ولى سامى
معتقد است كه اغريبوز صورت تحريف شدة نام بغاز «اوريپوس1» است (همانجا).
موقعيت طبيعى و جغرافيايى: اغريبوز بعد از كرت بزرگترين جزيرة درياي اژه
محسوب مىشود (سامى، نيز بريتانيكا، همانجاها) كه به موازات ساحل شرقى خاك
اصلى يونان از شمال غربى به سوي جنوب شرقى به صورت باريك و دراز و غير
منتظم كشيده شده است (استرابن، V/3 ؛ سامى، نيز بيزانتيوم، همانجاها).
مساحت آن 900 ،3كم2، طولش 170 كم (قس: كلير...، IX/378 : 145 كم) و عرضش بين
5 تا 50 كم است و 180 هزار نفر جمعيت دارد («دائرة المعارف جديد...2»، ؛
II/773-774 مريت، همانجا). دو بغاز تالانته و اوريپوس (اغريبوز) جزيره را از
خاك اصلى يونان جدا مىكنند كه فاصلة باريكتر قسمت بين اين دو بغاز با خاك
اصلى در حدود 36متر (سامى، همانجا: 65 متر) است.
مركزجزيره،شهرباستانىخالكيس3( چمبرز، همانجا)، در نزديكترين نقطة بغاز
اوريپوس به خاك يونان قرار دارد و به وسيلة يك پل متحرك با آن مرتبط است
(«دائرة المعارف جديد»، همانجا؛ استرابن، V/3,5 ؛ 2 EI، همانحا؛ بيزانتيوم، ؛
I/407 اولياچلپى، 8/238؛ هامر پورگشتال، 1/591).
اغريبوز جزيرهاي كوهستانى است و رشته كوههايى از شمال غربى، به سوي جنوب
شرقى آن كشيده شده است كه بلندترين آنها كوه دلفى يا ديرفيس است كه 745
،1متر ارتفاع دارد («دائرة المعارف ترك»، چمبرز، همانجاها). ما بين كوهها،
درههاي حاصلخيز و جلگههاي فراوانى وجود دارد و بخش مركزي و جنوبى پوشيده
از جنگل است. بزرگترين جلگة آن در مركز، جلگة للانته است و در شمال و طول
ساحل غربى مزارع حاصلخيز، تاكستانها و باغهاي ميوه و زيتون واقع شده، و
زمين پوشيده از گياهان مديترانهاي است. آب و هواي جزيره بسيار لطيف است
و محصولات گوناگونى دارد. دامنههاي كوهستانهاي آن محل پرورش گوسفند و بز
است (اولياچلبى، 8/244؛ سامى، نيز كلير، چمبرز ، همانجاها). كالكيس (خالكيس)
منبع مس و آهن و صدف و يكى از مراكز مهم معدنى اين جزيره است. در گذشته
شمشيرها و گلدانهاي ظريف ساخته شده در اين شهر شهرت فراوانى داشت
(پلوتارك، ؛ V/477 دورانت، 2/127). اغريبوز داراي معادن غنى لينيت و منگنز و
سنگ مرمر نيز هست (سامى، 1/288؛ چمبرز، همانجا). در ساخت بناهاي قديم رم نيز
از مرمرهاي اغريبوز استفاده شده است (همانجا). ساحل شرقى جزيره داراي شيب
تند و صخرهاي است و به همين سبب اكثر بنادر و شهرهاي آن در ساحل غربى
قرار دارند (همانجا).
پيشينة تاريخى: ساكنان نخستين اغريبوز را آبانتس4 مىخواندند (استرابن، نيز
«دائرة المعارف ترك»، همانجاها؛ بريتانيكا، ميكرو، .(III/985 نخستين بار
تساليها، تراسيها و ايونيها در بخشهاي شمالى، مركزي و جنوبى اين جزيره چند
دولت - شهر مستقل بهوجود آوردند (استرابن، ؛ V/5 چمبرز، كه در سدة 8 ق م
كالكيس و ارِتريا5 مهمترين آنها به شمار مىرفتند (استرابن، 13 ؛ V/11, چمبرز،
بريتانيكا، همانجاها). اين دو شهر اغلب به دلايل تجاري و اقتصادي با يكديگر
در حال جنگ بودند (استرابن، .(V/19 در 506 ق م حكومت آتن كالكيس را تسخير
كرد و اتباعش را در جلگة للانته اسكان داد ( بريتانيكا، همانجا؛ «دائرة المعارف
ترك»، و بدينترتيب، جزيرة اغريبوز تحت تسلط اين حكومت قرار گرفت ( ميدان
لاروس، ؛ IV/107 سامى، همانجا؛ مريت، .(VI/457
در 490 قم ايرانيان به يونان لشكركشى كردند و در سر راه خود ارتريارا ويران
ساختند. در نتيجه مردمان اغريبوز جانب يونانيان را گرفتند و در يك جنگ
دريايى از شكست آنها جلوگيري كردند (دورانت، 2/260؛ كلير، ؛ IX/379 ميدان
لاروس، همانجا). در 338 ق م جزيره توسط فيليپ پادشاه مقدونى به تصرف درآمد
( چمبرز، همانجا) و در 146 ق م جزو امپراتوري رم شد و سپس تحت فرمانروايى
حكومت بيزانس قرار گرفت («دائرة المعارف ترك»، همانجا). در اوايل سدة 13م،
دولت جمهوري ونيز آن را به تصرف خود در آورد (هامر پورگشتال، 1/591) و اين
سلطه 260 سال طول كشيد و جزيرة اغريبوز بزرگترين و مهمترين پايگاه دريايى
ونيز در درياي اژه گرديد (سامى، نيز «دائرة المعارف جديد»، همانجاها؛ نوايى،
788).
دورانحاكميتامپراتوري عثمانى: تجاوزاتحكمرانونيزي جزيرة اغريبوز در
874ق/1469م به متصرفات دولت عثمانى در درياي اژه كه سبب جنگهاي 7 ساله
بين اين دو دولت شده بود و قتل و غارت ساكنان جزاير لمنوس (ليمينى) و
ايمبروز6 (ايمروز) و مخصوصاً بندر انيز7 (انوس) و به اسارت بردن شماري از
مسلمانان آنجا، پادشاه عثمانى سلطان محمد فاتح را بر آن داشت تا به اغريبوز
حمله كرده، كار اين جزيره را يكسره كند و در ضمن پايگاه دريايى ونيزيها را
در اين جزيره كه تهديد دائمى براي سواحل روم ايلى و آناتولى به شمار
مىرفت، از بين ببرد («دائرة المعارف ترك»، XIV/422 ؛ «دائرة المعارف جديد»،
همانجا؛ نوايى، 787، 788؛ اونلو، .(231 در ذيحجة 874/ژوئن 1470 سلطان محمد
فاتح، اميرالبحر محمود پاشا را با نيروي دريايى عظيمى مأمور تصرف اغريبوز كرد
و خود نيز با سپاه بزرگى از طريق خشكى روي بدان سو نهاد (هامر پورگشتال،
1/589؛ عاشق پاشازاده، 171). محمود پاشا بىآنكه با مقاومت قابل توجهى
روبهرو شود، وارد بغاز اوريپوس (اغريبوز) شد و در ساحل شهر كالكيس لنگر انداخت
و نيرو پياده كرد و قلعة اغريبوز را محاصره نمود. سلطان محمد نيز از طريق تِب
به ساحل بغاز رسيد و لشكريان خود را از روي پلى كه با قايق ساخته شده بود،
عبور داد و به نيروي محمود پاشا پيوست. دفاع سرسختانة محافظان قلعه سودي
نبخشيد و قلعه پس از 17 روز محاصره در پنجمين يورش تركها سقوط كرد و در 13
محرم 875ق/ 12 ژوئية 1470 كالكيس به تصرف امپراتوري عثمانى درآمد (لطفى
پاشا، 187؛ اوليا چلبى، 8/244؛ عاشق پاشازاده، 171، 172؛ هامر پورگشتال،
همانجا). بعد از آن قلعة كاريستوس (قزل حصار) نيز از طرف تركها فتح شد و
بدينترتيب، جزيرة اغريبوز به طور كامل به دست عثمانيها افتاد (اوليا چلبى،
همانجا؛ اوزون چارشيلى، .(192
جزيرة اغريبوز كه به قول روملو «اطيب و انزهِ جزاير يونان و سرحد فاصلة
ولايات ساحلى فرنگ و روم ايلى است» (ص 605)، در دورة حاكميت امپراتوري
عثمانى يكى از مهمترين سنجاقها (ايالتها)ي وابسته به نيروي دريايى عثمانى
شد (اوليا چلبى، 8/236؛ عاشق پاشازاده، 172) و هميشه والى اين جزيره و
توابع آن يكى از پاشاهاي اميرالبحر (قپودان دريا) بود كه از طرف سلاطين
عثمانى به عنوان «محافظ اغريبوز» انتخاب و منصوب مىشد (واصف افندي، 57, 258
,125 ؛ ايوان سرايى، 152 ,20 ؛ «دائرة المعارف جديد»، همانجا؛ شيخى، 2-3/ 54،
101، 685).
عثمانيها پيوسته مراقب حملة دشمنان، به ويژه ونيزيها به اغريبوز بودند.
بدينسبب، جزيرة اغريبوز مركز نگهداري مهمات و نظاميان و محل تجمع كشتيهاي
جنگى آنها بود. اغريبوز در دورة جنگهاي كرت (1647م) از نظر نظامى ارزش و
اهميتى بسيار پيدا كرد. اصولاً در طول دوران حاكميت عثمانيها بر اين جزيره
ونيزيها بارها اقدام به تصرف مجدد آن كردند و يك بار در شعبان 1099/ ژوئن
1688 جزيره را محاصره كردند، ولى از اين كار سودي نبردند و با نيروهاي چلبى
ابراهيم پاشا محافظ اغريبوز روبهرو شدند و دست از محاصره كشيدند (اوزون
چارشيلى، 3(1)/704؛ هامر پورگشتال، 1/614؛ 2 EI، «دائرة المعارف ترك»،
همانجاها).
تركها در جزيرة اغريبوز به طور گستردهاي اسكان پيدا نكردند و به رغم اينكه
پاشاهاي ترك به خصوص در سدة 18م مزارع زيادي در جلگههاي حاصلخيز آن
ايجاد كردند، اكثر ساكنان روستاها و شهرهاي اين جزيره را يونانى تبارها و
جماعت غير مسلمان تشكيل مىدادند و بههمين سبب، با وجود پادگانهاي
نظامىعثمانيها در قلعههاي قزل حصار و اغريبوز از 1822م به بعد عصيانها و
شورشهاي ساكنان جزيره بر ضد سلطة عثمانى آغاز گرديد تا سرانجام در 3 فورية
1830 بر اساس مادة 2 قرار داد لندن جزيرة اغريبوز و توابع آن به دولت يونان
واگذار شد («دائرة المعارف ترك»، مريت، سامى، بريتانيكا، همانجاها).
آثار تاريخى: در جزيرة اغريبوز، شماري از كليساهاي سبك بازيليكاي سدههاي 13
-14م و همچنين آثاري از استحكامات و پل و قلعة نظامى مربوط به دوران تسلط
ونيزيها باقى مانده است. از دوران كهنتر نيز جز قطعاتى از مجسمهها و
موزائيكهاي مربوط به سدة 7 م و همچنين كف موزائيك كليساي معروف پاراسكو1
چيز ديگري در كاوش به دست نيامده است ( بيزانتيوم، II/736-737 , .(I/407
مهم ترين آثار تاريخى جزيرة اغريبوز مربوط به دوران حكومت عثمانيهاست. آنان
پس از فتح جزيره نخست برخى كليساهاي باقىمانده را به مسجد تبديل كردند
(عاشق پاشازاده، 172) و از آن جمله بزرگترين و معروفترين كليساي دوران
ونيزيان را به نام سلطان محمد فاتح، تحت عنوان مسجد فاتح به عبادت
مسلمانان اختصاص دادند («دائرة المعارف ترك»، 423 .(XIV/422, اوليا چلبى
دربارة آن مىنويسد: جامع ابوالفتح سلطان محمدخان كه قبلاً معبد عظيم آيين
مسيح بوده، و حالا تبديل به عبادتگاه مسلمانان شده است، بنايى است به
طول 130 و عرض 90 پا كه سقفش بر روي 48 ستون مرمر قرار گرفته است و داراي
منارههايى برج مانند است (8/240).
قلعة اغريبوز داراي 11 محلة مسلمان، يك محلة يهودي و 5 محلة مسيحىنشين است.
در محلههاي مسلمانان 11 مسجد وجود دارد كه 5 مسجد آن بزرگ و جادار و
دلگشاست، از آن جمله است: مسجد داوود بيك كه ماده تاريخ ساخت آن (913ق)
بر سر در ورودي رو به قبلهاش نوشته شده است و همچنين مسجد امينزاده و
مسجد قارلى زاده. علاوه بر آنها شماري زاويه و تكيه و بقعه و خانقاه
درويشان، دو مدرسه و 5 مكتب صبيان در داخل قلعه وجود دارد. در خارج قلعه
نيز سرايهاي پاشاها با باغها و گلستانها و چشمهها و چندين مسجد ديگر از جمله
مساجد مصطفى بيك و قوجاممى پاشا ديده مىشوند (اوليا چلبى، 8/240-241). اوليا
چلبى در سياحت نامة خود از قلعة نظامى 5 ضلعى و 3 طبقة استواري نام مىبرد
كه در ساحل جزيره رو به طرف روم ايلى بنا شده، و شرق و جنوب و شمال آن
دريا و مغرب آن روي به خشكى است و ديوار عريض و مرتفع و خندق عميقى دارد.
اين قلعه داراي 11 برج عظيم است كه در هر برج 10 الى 15 توپ كوچك و
بزرگ نصب شده است و قلعة ديگري نيز به نام قلعة پل بر روي جزيرة كوچكى
واقع شده، و محل استقرار نيروي نظامى است. اين پل متحرك است و در مواقع
معين آن را بالا مىبرند تا كشتيها از زير آن بگذرند (8/237- 238).
مآخذ: اوزون چارشيلى، اسماعيل حقى، تاريخ عثمانى، ترجمة وهاب ولى، تهران،
1372ش؛ اوليا چلبى، محمد، سياحت نامه، استانبول، 1928م؛ پچوي، ابراهيم،
تاريخ، 1283ق؛ دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ترجمة امير حسين آريانپور و
ديگران، تهران، 1365ش؛ روملو، حسن، احسن التواريخ، به كوشش عبدالحسين
نوايى، تهران، 1349ش؛ سامى، شمسالدين، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛
شيخى محمد افندي، وقايع الفضلاء (ذيل الشقائق النعمانية )، به كوشش
عبدالقادر اوزجان، استانبول، 1989م؛ عاشقپاشازاده، درويش احمد، تاريخ،
استانبول، 1332ق؛ لطفى پاشا، تواريخ آل عثمان، استانبول، 1341ق؛ نوايى،
عبدالحسين، تعليقات بر احسن التواريخ (نك: هم، روملو)؛ هامر پورگشتال، يوزف،
تاريخ امپراتوري عثمانى، ترجمة ميرزا زكى علىآبادي، به كوشش جمشيد كيانفر،
تهران، 1367ش؛ نيز:
Ayvansar @ y Q , H.H., Vefey @ t- o sel @ tin ve mes @ hir - i ric @ l,
Istanbul, 1978; Britannica, 1978; Byzantium, ed. A.P. Kazhdan, NewYork, 1991;
Chambers's Encyclopaedia, London; Collier's Encyclopedia, London; EI 2 ;
Herodotus, The History, tr. A.D., Godley, London, 1957; Merit Students
Encyclopedia, London; Meydan Larousse, Istanbul, 1987 ; Plutarch , Moralia , tr.
F. C. Babbitt , London , 1957 ; Strabo, The , tr . H. L. Jonens, London , 1969 ;
T O rk ansiklopedisi Ankara, 1966 ; Uzun 5 ars o l o , I. H ., Anadolu
beylikleri , Ankara , 1984 ; [ nl O , N ., Isl @ m Tarihi , Marmara O
niversitesi ; V @ s o f Efend o , A ., Meh @ sin O 'l - " s @ r ve Hak @ ik O 'l
- ahb @ r, Istanbul, 1978; Xenephon, Hellenica, tr. C.L. Brownson, London, 1968;
Yeni T O rk ansiklopedisi, Istanbul, 1985.
جلال خسروشاهى