responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3696
اعلم‌ شنتمري‌
جلد: 9
     
شماره مقاله:3696

اَعْلَم‌ِ شَنْتَمَري‌، ابوالحجاج‌ يوسف‌ بن‌ سليمان‌ بن‌ عيسى‌ (410- ذيقعدة 476ق‌/1019- مارس‌ 1084م‌)، اديب‌، نحوي‌، لغت‌شناس‌ و نويسندة مالكى‌ مذهب‌ عصر ملوك‌الطوايف‌ در اندلس‌.

وي‌ در شنتمريه‌1 ديده‌ به‌ جهان‌ گشود و همانجا پرورش‌ يافت‌ (ابن‌ بشكوال‌، 2/643؛ ابن‌ خلكان‌، 7/81، 83). وي‌ به‌ سبب‌ شكافى‌ كه‌ در لب‌ داشت‌، به‌ «اعلم‌» شهرت‌ يافت‌ (ياقوت‌، 20/60 -61؛ صفدي‌، 313). او در 433ق‌/1042م‌ براي‌ تكميل‌ دانش‌ خود به‌ قرطبه‌ رفت‌ (ابن‌ بشكوال‌، همانجا؛ ابن‌ عماد، 3/403). پس‌ از چندي‌ به‌ يُمن‌ استادانى‌ چون‌ ابراهيم‌ افليلى‌، در شعر و ادب‌ و نحو چيره‌دست‌ شد (ابن‌ بشكوال‌، همانجا؛ ذهبى‌، 18/556). چون‌ در نحو و ادب‌ به‌ كمال‌ رسيد، به‌ سنت‌ اهل‌ اندلس‌ لقب‌ «استاد» يافت‌ (نك: ابن‌ بسام‌، 2(1)/474؛ ابن‌ خطيب‌، 2/115) و آنگاه‌ دانشمندان‌ و اديبان‌ معروفى‌ از دانش‌ او بهره‌ بردند: ابن‌ عمار، شاعر و وزير نام‌دار؛ ابن‌ عبدون‌؛ ابن‌ طراوة نحوي‌ (ه م‌م‌). در ميان‌ اين‌ شاگردان‌ ابومحمد عبدالجليل‌ ابن‌ وهبون‌ مقامى‌ خاص‌ دارد، چه‌، پيوسته‌ در سفر و حضر در ملازمت‌ استاد خويش‌ به‌سر مى‌برد و با حربة شعر به‌ مقابلة رقيبان‌ سرسخت‌ او مى‌شتافت‌. وي‌ پس‌ از وفات‌ اعلم‌، مرثيه‌اي‌ شيوا در سوگ‌ او سرود (ابن‌ بسام‌، 2(1)/473- 475، 478، 483- 485).

اعلم‌ شنتمري‌، چون‌ در دانش‌اندوزي‌ به‌ كمال‌ رسيد، به‌ فرمان‌ المعتضدبالله‌ به‌ اشبيليه‌ رفت‌ و بيشتر عمر خود را در آنجا سپري‌ كرد. وي‌ بيشتر آثار خويش‌ را به‌ اشارت‌ همين‌ امير نگاشته‌ است‌. علاوه‌ بر اين‌، چندي‌ را در شِلب‌1 گذراند و به‌ تربيت‌ اديبان‌ پرداخت‌ (نك: ه د، ابن‌ عمار). اعلم‌ پس‌ از وفات‌ معتضد به‌ دربار معتمد بن‌ عباد پيوست‌ و از حمايت‌ وي‌ برخوردار شد و تعليم‌ و تربيت‌ فرزند او را نيز برعهده‌ گرفت‌ (ابن‌ بسام‌، 2(1)/474؛ مطلق‌، 311). به‌تدريج‌ آوازة اعلم‌ در آفاق‌ پيچيد، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ انبوه‌ دانش‌پژوهان‌ از دور و نزديك‌ نزد وي‌ مى‌شتافتند (قفطى‌، 4/60؛ نيز نك: عمادالدين‌، 3/469) و از دانش‌ او در نحو، لغت‌ و شعر كه‌ بسيار از حفظ داشت‌، بهره‌ مى‌بردند. كم‌كم‌ اعلم‌ در زمرة استادان‌ بزرگ‌ اشبيليه‌ درآمد و در نحو، حجت‌ گرديد، چندانكه‌ در اندلس‌ به‌ اعلم‌ نحوي‌ ملقب‌ شد (نك: ياقوت‌، همانجا؛ يافعى‌، 3/159). با اينهمه‌، اعلم‌ در تأليفات‌ خود چندان‌ ابداع‌ و ابتكاري‌ نداشت‌ و مانند بسياري‌ از نحوشناسان‌ سدة 5ق‌ به‌ بعد (مثلاً نك: ه د، ابن‌ مالك‌) به‌ شرح‌ و تفصيل‌ آثار گذشتگان‌ مى‌پرداخت‌.

اعلم‌ در مسائل‌ نحوي‌ بيشتر پيرو مكتب‌ بصره‌ بود و نظريات‌ نحوي‌ وي‌ در تأليفات‌ نحويان‌ معاصرش‌ و يا نحويان‌ متأخرتر نقل‌ شده‌ است‌ (مثلاً نك: ابوحيان‌، 223، 224، جم ؛ ابن‌ هشام‌، 317؛ ملوحى‌، 21، جم ؛ حسن‌، 1(1)/43، 93، جم ؛ بركات‌، 7، 247). اعلم‌ شنتمري‌ با بيشتر مشاهير علم‌ و ادب‌ زمانة خود دوستى‌ و مجالست‌ داشت‌. ابوعبدالله‌ محمد بن‌ شريح‌ صميمى‌ترين‌ يار او به‌ شمار مى‌رفت‌، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ اعلم‌ پس‌ از وفات‌ او بيش‌ از يك‌ ماه‌ زنده‌ نماند (ابن‌ خلكان‌، 7/82؛ ذهبى‌، 18/557).

اعلم‌ شنتمري‌ شعر نيز مى‌سرود، اما اشعار وي‌ بيشتر جنبة تعليمى‌ داشت‌ (نك: مقري‌، 4/78-79) و از اشعار غيرتعليمى‌، چند بيت‌ در مدح‌ معتمد بن‌ عباد موجود است‌ (همو، 4/75). او در اواخر عمر نابينا شد (ذهبى‌، 18/556؛ صفدي‌، همانجا) و سرانجام‌ در 66 سالگى‌ در اشبيليه‌ درگذشت‌ (ابن‌ بشكوال‌، 2/644؛ قفطى‌، 4/61).

آثار چاپى‌:

1. تحصيل‌ عين‌ الذهب‌ من‌ معدن‌ جوهر الادب‌ فى‌ علم‌ مجازات‌ العرب‌ . اعلم‌ شنتمري‌ در اين‌ كتاب‌ كه‌ به‌ درخواست‌ معتضدبالله‌ گرد آورد، به‌ شرح‌ شواهد الكتاب‌ سيبويه‌ پرداخت‌ (نك: «تحصيل‌...»، 1/10-14) و تأليف‌ آن‌ را در 457ق‌/1064م‌ به‌ پايان‌ رساند ( 1 .(EIاين‌ كتاب‌ در سالهاي‌ 1316 و 1318ق‌ در بولاق‌، و نيز در 1387ق‌ در بيروت‌ در حاشيه‌ الكتاب‌ سيبويه‌ به‌ چاپ‌ رسيد.

2. شرح‌ اشعار الشعراء الستة الجاهليين‌ . اين‌ كتاب‌ مهم‌ترين‌ اثر اعلم‌ است‌ كه‌ بعدها مرجع‌ محققان‌ و دانش‌پژوهان‌ بسياري‌ شد و شهرت‌ فراوانى‌ را براي‌ مؤلفش‌ به‌ ارمغان‌ آورد. اين‌ شرح‌ منتخبى‌ تخصصى‌ - ادبى‌ از اشعار منسوب‌ به‌عصر جاهلى‌ است‌ (عبدالجليل‌، 31؛آذرنوش‌، 31). اعلم‌ شنتمري‌ هنگام‌ تأليف‌ اين‌ كتاب‌ بيش‌ از هزار شرح‌ ديگر را مطالعه‌ كرد و چون‌ آنها را ناقص‌ يافت‌، در نگارش‌ اثر خود مصمم‌تر شد (نك: شرح‌ ديوان‌ طرفه‌، 2). اين‌ كتاب‌ به‌ سبب‌ مزاياي‌ خاص‌ خود، تا به‌ امروز موردعنايت‌ پژوهشگران‌ بوده‌ است‌. عبدالقادر بغدادي‌ كه‌ خود يكى‌ از مشهورترين‌ نويسندگان‌ ادب‌ عربى‌ است‌، عنايت‌ خاصى‌ به‌ اين‌ اثر داشت‌ و از آن‌ بهرة فراوان‌ مى‌برد (نك: 1/18-19، 21-22، 2/375-377، جم ). با بودن‌ اين‌ كتاب‌، ديگر نويسندگان‌ عرب‌ از پرداختن‌ به‌ شرح‌ قصايد كهن‌ جاهلى‌ سرباز مى‌زنند و يا تنها به‌ نقل‌ سخنان‌ وي‌ در شرح‌ اين‌ قصايد بسنده‌ مى‌كنند (نك: بستانى‌، 1/61، 65 - 67، جم ؛ اسد، 39، 92؛ شنقيطى‌، 63، 66 -67، 110، 112، جم). از آنجا كه‌ اعلم‌ روايت‌ اصمعى‌ را صحيح‌ترين‌ روايتها مى‌داند، در تدوين‌ مجموعة ديوانهاي‌ شعراي‌ شش‌گانة جاهلى‌ نخست‌ به‌ نقل‌ روايت‌ اصمعى‌ مى‌پردازد (نك: شرح‌ ديوان‌ علقمه‌، 26؛ ضيف‌، 243، 244، 276) و در همه‌ جا سلسله‌ سند اين‌ روايتها را متذكر مى‌شود (نك: ابن‌ خير، 389)، آنگاه‌ اشعار ديگري‌ را از قول‌ راويانى‌ چون‌ مفضل‌ ضبى‌، مفضل‌ بن‌ سلمه‌ و ابوعمرو شيبانى‌ (خطيب‌، «ح‌»؛ اسد، 487، 491، 502، 529، جم ) كه‌ بصريان‌ و كوفيان‌ بر آنان‌ اعتماد دارند، نقل‌ مى‌كند. اعلم‌ شنتمري‌ وسواس‌ علمى‌ را در كتاب‌، به‌ آنجا رسانده‌ است‌ كه‌ حتى‌ اگر يك‌ بيت‌ يا يك‌ كلمه‌ به‌ غير روايت‌ اصمعى‌ منتسب‌ باشد، يادآور مى‌شود (خطيب‌، همانجا؛ اسد، 503).

نثر كتاب‌ بجز در مقدمة مختصر آن‌ كه‌ نسبتاً مسجع‌ است‌، عموماً ساده‌ و روان‌ مى‌نمايد، اما روحيه‌ و منش‌ نحودانى‌ اعلم‌ شنتمري‌ بر سراسر كتاب‌ حاكم‌ است‌. وي‌ اين‌ اثر را به‌ معتمد بن‌ عباد تقديم‌ داشته‌ است‌ (اعلم‌، همان‌، 27؛ قس‌: ابن‌ عذاري‌، 3/284، كه‌ به‌ اشتباه‌ به‌ جاي‌ معتمد، معتضد آورده‌ است‌).

نخستين‌ بار دوسلان‌ در 1836-1837م‌ قسمتى‌ از اين‌ اثر را با عنوان‌ نزهة ذوي‌ الكيس‌ و تحفة الادباء فى‌ قصائد امري‌´ القيس‌، در پاريس‌ منتشر كرد (اسد، 504). همچنين‌ ويلهلم‌ آلوارت‌ در 1870م‌ مجموعة كامل‌ شرح‌ اعلم‌ را با عنوان‌ العقد الثمين‌ فى‌ دواوين‌ الشعراء الستة الجاهليين‌ در لندن‌ منتشر ساخت‌. اين‌ خاورشناس‌ پس‌ از تهذيب‌ و تصحيح‌ كتاب‌، مقدمة مفصلى‌ بر آن‌ نوشت‌ (نك: همانجا). شرح‌ اعلم‌ در 1892م‌ در مونيخ‌ تجديد چاپ‌ شد. سپس‌ مصطفى‌ سقا منتخباتى‌ از آن‌ را در كتاب‌ مختار الشعر الجاهلى‌ منتشر ساخت‌. در 1954م‌ نيز اين‌ شرح‌ به‌ كوشش‌ محمد عبدالمنعم‌ خفاجه‌ به‌ چاپ‌ رسيد و سرانجام‌ در 1982م‌، انتشارات‌ دارالفكر بيروت‌ مجموعة كامل‌ شرح‌ شنتمري‌ را منتشر ساخت‌.

به‌ سبب‌ اهميت‌ و اعتبار شرح‌ اعلم‌، مستشرقان‌ و دانش‌پژوهان‌ عرب‌، بعدها به‌ تفكيك‌ ديوانهاي‌ شعري‌ شش‌گانه‌ پرداختند. آنان‌ افزون‌ بر اشعار اعلم‌ شنتمري‌، اشعار ديگري‌ را بر هر ديوان‌ افزودند و در مجموع‌ ديوان‌ جامع‌ و مستقلى‌ براي‌ 6 شاعر مذكور تدوين‌ نمودند، از اين‌ جمله‌اند:

ديوان‌ امري‌´ القيس‌ (پاريس‌، 1837م‌، به‌كوشش‌ دوسلان‌؛ قاهره‌، 1958م‌، به‌ كوشش‌ محمدابوالفضل‌ ابراهيم‌).

ديوان‌ زهير (ليدن‌، 1889م‌، به‌ كوشش‌ لندبرگ‌). همچنين‌ در قاهره‌ (1323ق‌) و در بيروت‌ (1970م‌) به‌كوشش‌ فخرالدين‌ قباوه‌ نشر علمى‌ جديدي‌ از ديوان‌ زهير صورت‌ گرفت‌.

ديوان‌ طرفه‌(بيروت‌،1886م‌،برلين‌،1895م‌). نيز ماكس‌زليگزون‌1، ديوان‌ طرفه‌ را به‌ فرانسه‌ ترجمه‌ كرد و همراه‌ با مقدمه‌اي‌ تاريخى‌ در 1900م‌ منتشر كرد (نك: سركيس‌، 1/460). لطفى‌ صقال‌ و دريه‌ خطيب‌ نيز در 1395ق‌/1975م‌ ديوان‌ طرفه‌ را در دمشق‌ به‌ چاپ‌ رساندند.

ديوان‌ علقمه‌ (قاهره‌، 1293 و 1324ق‌). اين‌ اثر را در 1925م‌ بن‌ شنب‌ با تصحيح‌ مجدد در الجزاير منتشر ساخت‌. در همان‌ سال‌ توسط احمد صقر در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رسيد. سرانجام‌ در 1969م‌، لطفى‌ صقال‌ و دريه‌ خطيب‌، در حلب‌ اقدام‌ به‌ چاپ‌ مستقل‌ ديوان‌ علقمه‌ نمودند.

ديوان‌ عنتره‌،به‌كوشش‌محمدسعيدمولوي‌درمجلة المكتب‌الاسلامى‌ در دمشق‌ به‌چاپ‌ رسيد.

ديوان‌ نابغه‌. شايد قديم‌ترين‌ چاپ‌ اين‌ ديوان‌ همان‌ باشد كه‌ درنبورگ‌ از شرح‌ اعلم‌ شنتمري‌ بر ديوانهاي‌ ششگانه‌ استخراج‌ كرده‌، و در «مجلة آسيايى‌2» به‌ زبان‌ فرانسه‌ (1868-1869م‌) منتشر شاخته‌ است‌ (ضيف‌، 275؛ بستانى‌، 1/206).

آثار خطى‌:

1. شرح‌ ديوان‌ الحماسة، شرحى‌ بر حماسة ابوتمام‌ است‌ كه‌ بر حسب‌ حروف‌ الفبا، در دو مجلد تدوين‌ شده‌ است‌ (ياقوت‌، همانجا؛ صفدي‌، 314؛ فيروزآبادي‌، 292-293). وي‌ اين‌ كتاب‌ را به‌ معتضدبالله‌ تقديم‌ نمود (ابن‌ عذاري‌، همانجا؛ دربارة نسخة خطى‌ آن‌، نك: زركلى‌، 8/233).

2. النكت‌ فى‌ كتاب‌ سيبويه‌ . گويا اين‌ اثر شرح‌ ديگري‌ غير از تحصيل‌ عين‌الذهب‌ بر الكتاب‌ سيبويه‌است‌.نسخةخطى‌ آن‌ در كتابخانة اوقاف‌ رباط (شم 142) يافت‌ مى‌شود (ابن‌ خير، 314؛ زركلى‌، همانجا).

علاوه‌ بر اين‌، چنانكه‌ ياقوت‌ (همانجا) و قفطى‌ (4/60) اشاره‌ كرده‌اند، اعلم‌ در شرح‌ ديوان‌ متنبى‌با استادش‌ ابن‌افليلى‌ همكاري‌كرده‌ است‌ (براي‌نسخه‌هاي‌ خطى‌،نك: آلوارت‌، شم 7569 ؛ I/142 S, .(GAL,

آثار يافت‌ نشده‌: 1. شرح‌ الجمل‌ زجاجى‌. 2. شرح‌ ابيات‌ الجمل‌ (حاجى‌خليفه‌، 1/604). 3. الفرق‌ بين‌ المسهَب‌ و المسهِب‌ (ابن‌ خير، 315). اين‌ رسالة اخير در واقع‌ پاسخ‌ به‌ سؤال‌ معتمد بن‌ عباد است‌ كه‌ از اعلم‌ خواسته‌ بود تا با استناد به‌ دلايل‌ مبرهن‌ وجه‌ فتح‌ يا كسر عين‌ الفعل‌ «مسهب‌» را روشن‌ سازد و كاربرد و معنى‌ هر كدام‌ را در زبان‌ عربى‌ معين‌ كند. اعلم‌ در پايان‌ رساله‌، سؤال‌ و جواب‌ مذكور را به‌ نظم‌ سروده‌ است‌ (مقري‌، 4/77-79). 4. فهرسة (ابن‌ خير، 432). 5. المخترع‌ فى‌ النحو (همو، 315). 6. مختصر الانواء (همانجا). 7. المسألة الرشيدية . اين‌ كتاب‌ به‌ نام‌ رشيد فرزند معتمد بن‌ عباد رشيديه‌ خوانده‌ شده‌ است‌ (همانجا؛ كلاعى‌، 76). 8. المسألة الزنبورية . اعلم‌ شنتمري‌ در اين‌ رساله‌ از كشمكش‌ و اختلافى‌ كه‌ ميان‌ سيبويه‌ و كسايى‌ دربارة قضية مشهور زنبوريه‌ درگرفت‌، سخن‌ رانده‌ است‌. اعلم‌ در اين‌ رساله‌ ضمن‌ نقل‌ اين‌ حكايت‌، به‌ بيان‌ توجيهات‌ و استدلالهاي‌ مختلف‌ اين‌ مسأله‌ پرداخته‌، در پايان‌ شرح‌ حال‌ مختصري‌ از سيبويه‌ ارائه‌ مى‌دهد. نگارش‌ اين‌ رساله‌ در 476ق‌ به‌ اتمام‌ رسيد (مقري‌، 4/79-86). 9. معرفة حروف‌ المعجم‌ (ابن‌ خير، 22).

مآخذ: آذرنوش‌، آذرتاش‌، تعليقات‌ بر تاريخ‌ ادبيات‌ عرب‌ (نك: هم ، عبدالجليل‌)؛ ابن‌ بسام‌ شنترينى‌، على‌، الذخيرة فى‌ محاسن‌ اهل‌ الجزيرة، به‌كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1399ق‌؛ ابن‌ بشكوال‌، خلف‌، الصلة، به‌كوشش‌ عزت‌ عطار حسينى‌، قاهره‌، 1374ق‌/ 1955م‌؛ ابن‌ خطيب‌، محمد، الاحاطة فى‌ اخبار غرناطة، به‌كوشش‌ محمد عبدالله‌ عنان‌، قاهره‌، 1974م‌؛ ابن‌ خلكان‌، وفيات‌؛ ابن‌ خير، محمد، فهرسة، به‌كوشش‌ فرانسيسكو كودرا، سرقسطه‌، 1893م‌؛ ابن‌ عذاري‌، احمد، البيان‌ المغرب‌، به‌كوشش‌ ژ. س‌. كولن‌ و لوي‌ پرووانسال‌، بيروت‌، دارالثقافه‌؛ ابن‌ عماد، عبدالحى‌، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، 1350ق‌؛ ابن‌ هشام‌، عبدالله‌، تخليص‌ الشواهد، به‌كوشش‌ عباس‌ مصطفى‌ صالحى‌، بيروت‌، 1406ق‌/1986م‌؛ ابوحيان‌ غرناطى‌، محمد، تذكرة النحاة، به‌كوشش‌ عفيف‌ عبدالرحمان‌ بيروت‌، 1406ق‌/1986م‌؛ اسد، ناصرالدين‌، مصادر الشعر الجاهلى‌، قاهره‌، 1956م‌؛ اعلم‌ شنتمري‌، يوسف‌، «تحصيل‌ عين‌ الذهب‌»، در حاشية الكتاب‌ سيبويه‌، بيروت‌، 1387ق‌/1967م‌؛ همو، شرح‌ ديوان‌ طرفة بن‌ عبد، به‌كوشش‌ دريه‌ خطيب‌ و لطفى‌ صقال‌، دمشق‌، 1395ق‌/1975م‌؛ همو، شرح‌ ديوان‌ علقمة الفحل‌، به‌كوشش‌ لطفى‌ صقال‌ و دريه‌ خطيب‌، حلب‌، 1389ق‌/1969م‌؛ بركات‌، محمدكامل‌، تعليقات‌ بر التعريف‌ بابن‌ مالك‌، دارالكاتب‌ العربى‌، 1387ق‌/1967م‌؛ بستانى‌، فؤاد افرام‌، المجانى‌ الحديثة، بيروت‌، 1946م‌؛ بغدادي‌، عبدالقادر، خزانة الادب‌، به‌كوشش‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌، 1406ق‌/1986م‌؛ حاجى‌خليفه‌، كشف‌؛ حسن‌، محمدنور و ديگران‌، حاشيه‌ بر شرح‌ شافية ابن‌ حاجب‌، بيروت‌، 1395ق‌/ 1975م‌؛ خطيب‌، دريه‌ و لطفى‌ صقال‌، حاشيه‌ بر شرح‌ ديوان‌ طرفة بن‌ عبد (نك: هم ، اعلم‌ شنتمري‌)؛ ذهبى‌، محمد، سير اعلام‌ النبلاء، به‌كوشش‌ شعيب‌ ارنؤوط و محمدنعيم‌ عرقسوسى‌، بيروت‌، 1405ق‌/1984م‌؛ زركلى‌، اعلام‌؛ سركيس‌، يوسف‌، معجم‌ المطبوعات‌ العربية و المعربة، قاهره‌، 1928م‌؛ شنقيطى‌، احمد، شرح‌ المعلقات‌ العشر و اخبار شعرائها، بيروت‌، دارالكتب‌ العلميه‌؛ صفدي‌، خليل‌، نكت‌ الهميان‌، قاهره‌، 1329ق‌/1911م‌؛ ضيف‌، شوقى‌، العصر الجاهلى‌، قاهره‌، دارالمعارف‌؛ عبدالجليل‌، ج‌.م‌.، تاريخ‌ ادبيات‌ عرب‌، ترجمة آذرتاش‌ آذرنوش‌، تهران‌، 1363ش‌؛ عمادالدين‌ كاتب‌، محمد، خريدة القصر، به‌كوشش‌ آذرتاش‌ آذرنوش‌ و ديگران‌، تونس‌، 1972م‌؛ فيروزآبادي‌، محمد، البلغة، به‌كوشش‌ محمد مصري‌، دمشق‌، 1392ق‌/1972م‌؛ قفطى‌، على‌، انباه‌ الرواة، به‌كوشش‌ محمدابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1371ق‌/1952م‌؛ كلاعى‌، محمد، احكام‌ صنعة الكلام‌، به‌كوشش‌ محمد رضوان‌ دايه‌، بيروت‌، 1405ق‌/1985م‌؛ مطلق‌، البيرحبيب‌، الحركة اللغوية فى‌ الاندلس‌، بيروت‌، 1967م‌؛ مقري‌، احمد، نفح‌ الطيب‌، به‌كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1388ق‌/1968م‌؛ ملوحى‌، عبدالمعين‌، تعليقات‌ بر الازهية فى‌ علم‌ الحروف‌ على‌ بن‌ محمد هروي‌، دمشق‌، 1391ق‌/1971م‌؛ يافعى‌، عبدالله‌، مرآة الجنان‌، حيدرآباد دكن‌، 1331ق‌؛ ياقوت‌، ادباء؛ نيز:

Ahlwardt; EI 1 ; GAL, S.

عزت‌ ملاابراهيمى‌

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3696
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست