اَطْفيح، شهري كوچك در مصر ميانى (صعيد). اين شهر در ساحل شرقى نيل و 65 كيلومتري جنوب قاهره، در 29 و 25 عرض شمالى و 31 و 15 طول شرقى قرار دارد ( بستانى ، 14/387 ؛ نصار ، 94). نام قديم اين شهر تپيه1 يا پرهاثُر نبت تپيه2 (خانة هاثر بانوي تپيه) بوده كه در زبان قبطى به پتپه3 و بعداً در عربى به اطفيح تغيير شكل يافته است. يونانيان هاثر را با ا¸فروديت الهة عشق و زيبايى همسان مىشمردند. از اين رو اين شهر را ا¸فروديتو پوليس يا ا¸فروديتو نام نهادند I/735) , 2 .(EIاطفيح در منابع كهن به كسر همزه (نك: ياقوت، 1/311؛ قلقشندي، صبح...، 3/393)، همچنين به صورت اتفيح (ابن حوقل، 1/133؛ هروي، 41؛ ياقوت، 1/112؛ قلقشندي، همانجا) نيز آمده است. از پيشينة اطفيح آگاهى اندكى در دست است. گفته مىشود كه اين شهر در عصر مسيحيت به لحاظ وجود كليساهايى چند كه شماري از آنها تا سدة 7ق/13م باقى بوده، اهميت داشته است ( 2 ، EIهمانجا). از سدههاي آغازين اسلامى نيز دربارة اين شهر آگاهى در خوري در دست نيست. تنها در حوادث سال 562ق در جريان لشكركشى اسدالدين شيركوه از شام به مصر، به طور گذرا از اطفيح ياد شده است (نك: ابن ظافر، 115؛ ابن اثير، الكامل، 11/324، التاريخ...، 132). نخستين بار وطواط (د 718ق) وصف كوتاهى از اين شهر به دست داده است (ص 76). به گفتة وي اطفيحيه كه پيش از آن [ظاهراً دورة فاطميان] تحت حكومت والى جيزه قرار داشته، در آن تاريخ در شمار 60 كورة (صفقه) مصر بوده كه چون ديگر كورهها 3 كارگزار دولتى يعنى والى حرب، عامل خراج و قاضى آن را اداره مىكردهاند. مركز اين كوره، اطفيح شهري آباد با بازارهاي با رونق و پر رفت و آمد بوده كه خود نواحى چندي را شامل مىشده است (نيز نك: سيوطى، 1/26-27) و به لحاظ قرار گرفتن در آغاز بخش صعيد مصر (هروي، همانجا) يكى از باراندازهاي كاروانهاي تجاري به شمار مىآمده كه به شام مىرفتهاند (ابن دواداري، 9/115). جز اين، از لحاظ كشاورزي نيز موقعيت درخور توجهى داشته، و برابر اسناد دورة ايوبيان، در 585ق مجموع خراج كورة اطفيحيه 728 ،59دينار بوده است (مقريزي، الخطط، 1/87). ابن مماتى (د 606ق) بدون ذكر خراج و مساحت، نواحى اين كوره را ياد كرده است (ص 102). اين كوره در اواخر سدة 7ق در شمار مناطق خاص سلطان مملوكى قرار گرفت (مقريزي، السلوك، 1(3)/843). از اين ميان، شهر اطفيح مركز اين كوره بعداً در زمان ابندقماق (د 809ق) با مساحتى بالغ بر 290 ،4فدان4، خراجى برابر 25 هزار دينار مىپرداخت كه همچنان مستقيماً وابستة ديوان سلطان مملوكى بود (نك: ابن دقماق، 1/133؛ براي ميزان خراج ديگر نواحى كورة اطفيحيه، نك: همو، 1/133-136). اطفيحيه كه در اين دوره به شرقيه نيز شهرت داشت (همو، 1/128؛ قلقشندي، همان، 3/376؛ ابن شاهين، 32) ، كورهاي مستقل بود كه والى آن با درجة امير عشرات (پس از درجة امير طبلخانات) در شهر اطفيح استقرار يافت. با اين حال از گفتة قلقشندي چنين بر مىآيد كه اين كوره در دورة او ديگر چندان اهميتى نداشته، و رو به انحطاط نهاده بوده است ( صبح، 3/376، 393، 4/26-27). اطفيحيه كه پس از فتح اسلامى همچون ديگر مناطق صعيد مصر مسكن تيرههايى از اعراب لخمى بود (نك: همان، 1/334- 335؛ همو، قلائد...، 70، نهاية، 53، 166، جم؛ مقريزي، البيان...، 59 -60)، در دورة مماليك بارها دستخوش شورش و فتنة اعراب بدوي، و ماية دل مشغولى اميران مملوكى شد (نك: همو، السلوك، 1(3)/921، 2(2)/345، 2(3)/706، جم). در دورة خديويان نيز تلاشهايى براي امنيت منطقه و جلوگيري از تهاجم باديه نشينان و همچنين تقويت كشاورزي با ايجاد كانالهاي آبياري و اصلاح اراضى انجام گرفت؛ اما امروزه اطفيح رود بندري كوچك با فعاليت محدود و جمعيتى در حدود 5 هزار نفر است ( بستانى، همانجا). استان اطفيح كه در 1249ق/1833م با نام مديرية شرق اطفيح شكل گرفت، در 1257ق/1841م به مديرية جيزه ملحق شد و اطفيح به تقسيم بندي كوچكتري به نام «مركز» تنزل يافت. در 1898م مركز از اطفيح به صف منتقل شد و اطفيح يكى از نواحى مركز صف در مديرية جيزه به شمار آمد كه اين ارتباط همچنان باقى است (رمزي، 1(2)/12؛ كشف...، 296). در اطفيح برخى آثار كهن نيز وجود داشته است. در آغاز سدة 7ق در سمت قبلة آن، جايى بوده كه به نام مقام موسى(ع) و قدمگاه او شناخته مىشده است (هروي، 41؛ ياقوت، 1/311؛ نيز نك: ابن دقماق، 1/136). مآخذ: ابن اثير، على، التاريخ الباهر، به كوشش عبدالقادر احمد طليمات، قاهره، 1963م؛ همو، الكامل؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، ليدن، 1938م؛ ابن دقماق، ابراهيم، الانتصار، بولاق، 1310ق/1893م؛ ابن دواداري، ابوبكر، كنز الدرر، به كوشش هانس رويمر، قاهره، 1379ق/1960م؛ ابن شاهين ظاهري، خليل، زبدة كشف الممالك، به كوشش پل راوس، پاريس، 1894م؛ ابن ظافر، على، اخبار الدول المنقطعة (القسم الخاص بالفاطميين)، به كوشش آندره فره، قاهره، 1972م؛ ابن مماتى، اسعد، قوانين الدواوين، به كوشش عزيز سوريال عطيه، قاهره، 1411ق/1991م؛ بستانى؛ رمزي، محمد، القاموس الجغرافى للبلاد المصرية، قاهره، 1954- 1955م؛ سيوطى، حسن المحاضرة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1387ق/1967م؛ قلقشندي، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ همو، قلائد الجمان، به كوشش ابراهيم ابياري، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ همو، نهاية الارب، بيروت، 1405ق/1984م؛ كشف اسماء المدن و النواحى المعتبرة، قاهره، 1955م؛ مقريزي، احمد، البيان و الاعراب، به كوشش عبدالمجيد عابدين، قاهره، 1961م؛ همو، الخطط، بولاق، 1270ق؛ همو، السلوك، به كوشش محمد مصطفى زياده، قاهره، 1942- 1958م؛ نصار، حسين، مقدمه و حاشيه بر النجوم الزاهرة ابن سعيد، قاهره، 1970م؛ وطواط، محمد، مباهج الفكر و مناهج العبر، به كوشش عبدالعال شامى، كويت، 1401ق/1981م؛ هروي، على، الاشارات الى معرفة الزيارات، به كوشش ژ. سوردل، دمشق، 1953م؛ ياقوت، بلدان؛ نيز: . 2 EI محمدرضا ناجى