اَطْعِمه و اَشْرِبه، عنوان بابى از ابواب فقه كه به بحث دربارة احكام
خوردنيها و نوشيدنيها اختصاص دارد. احكام مربوط به خوردنيها افزون بر اين
باب، در باب صيد و ذباحه، همچنين به مناسبتهايى در ابوابى چون طهارت، حج
و مكاسب نيز مورد بحث قرار مىگيرد؛ ولى عموماً در ابواب ياد شده از حرمتهاي
عارضى بحث مىشود، در حالى كه در باب اطعمه و اشربه به بيان احكام اصلى
پرداخته شده است. احكام حرمت راجع به اطعمه و اشربه مربوط به شرايط عادي
است و در زمانى كه مكلف در حالت اضطرار (ه م) واقع شود، به عنوان حكم
ثانوي حرمت خوردنيها و نوشيدنيهاي حرام موردتجديدنظر قرار مىگيرد.
اساس اينكه برخى از خوردنيها يا نوشيدنيها تحريم مىگردد، در آياتى از قرآن
كريم ديده مىشود. به طور خاص در شماري از آيات، از تحريم ميته (مردار)،
خون و گوشت خوك سخن به ميان آمده است (بقره/2/173؛ مائده/5/3؛
انعام/6/145؛ نحل/16/115) و اين ممنوعيت در خوراك، در سنت نبوي با گسترش
بيشتر موردبحث قرار گرفته، و موارد گوناگون ديگري نيز به موارد محدودِ ياد
شده افزوده شده است. در مطالعة فقهى مبحث اطعمه، تنوع خوردنيهاي محرّم،
به گونهاي است كه فقيهان را ناگزير از طبقهبندي خوردنيها و متمايز ساختن
محرمات آنها از مباحات آنها ساخته است. هر چند فقيهان در بحث از اطعمه، از
تقسيمبندي واحدي پيروي نكردهاند، اما در تقسيم كلى، اطعمه از حيث منشأ به
دو گروه حيوانى و غيرحيوانى تقسيم شدهاند.
در سخن از دستة اول، محور بحث بر طبقهبندي حيوانات و باز شناختن حيوانات
حرام گوشت از حلال گوشت است. حيوانات خود در 3 گروه اصلىِ زمينى، دريايى
و پرندگان، موردبحث واقع شده، و حيوانات زمينى به دو گروه اهلى و غيراهلى
تقسيم گرديدهاند. در يك تقسيمبندي جزئىتر حيوانات غيراهلى براساس نوع
تغذيه به دو گروه تقسيم شدهاند: گروهى كه وجه مشترك آنها علفخوار بودن
است و گروه ديگر كه دندانهاي نيش دارند و گوشتخوار محسوب مىگردند. حيوانات
دريايى در برخى از مذاهب اساساً نيازي به تقسيم جزئى نداشتهاند و در مذهب
اماميه، در مقام تفصيل، به دو دستة ماهيان و غيرآنها، و ماهيان به نوبة خود
به دو گروهِ پولكدار و فاقد پولك تقسيم شدهاند. پرندگان نيز به دو بخش
داراي چنگال و بدون چنگال تقسيم شدهاند.
متنوع بودن تقسيم حيوانات در مذاهب فقهى گوناگون، ارتباطى مستقيم با
ديدگاههاي آن مذاهب دربارة احكام مربوط به آنها دارد و نياز به تقسيم ريزتر
تنها زمانى احساس مىشده است كه مذهبى گرايش به تفصيل يافته، و دو شاخة
يك تقسيم را از نظر حليت و حرمتِ خوراك، متفاوت مىشمرده است.
اطعمة غيرحيوانى، عمدتاً شامل نباتات يا رستنيهاست، امادر اين مبحث بايد به
برخى موضوعات خاص چون خاك و نجاسات نيز اشاره كرد كه نمونههاي بارز دو
عنوان كلىتر، يعنى «اشياء غيرمأكول» و «خبائث» هستند.
مذاهب گوناگون اسلامى، دربارة احكام اطعمه اختلاف آرائى چشمگير دارند.
گوناگونى برداشتها از آيات قرآن و وجود احاديث متعارض، اگرچه از علل مهم
اين اختلاف آراء است، اما بخش مهمى از اختلاف نيز ناشى از اختلافات عرفى
در تعريف طيبات و خبائث است؛ در مقام استفاده از مضمون آية «... يُحِلُّ
لَهُمُ الطَّيَّباتِ وَ يُحَرَّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ...» (اعراف/7/157)،
جواز استفاده از عرف غذايى مردم در موارد غيرمنصوص، چنانكه محدود به عرف
مردم زمان شارع نشود، خود از موجبات برخى ويژگيها در مذاهب اسلامى است
(براي تفصيل، مثلاً نك: ماوردي، 5/137 به بعد؛ ابن رشد، 1/464 به بعد؛ محقق
حلى، 3/217 به بعد؛ مرداوي، 10/304 به بعد؛ شهيد ثانى، 2/277 به بعد).
اشربه در فقه، اگرچه به معناي عام خود هر نوع نوشيدنى را در برمىگيرد، اما
در منابع فقهى، مباحث باب مربوط به آن، عمدتاً به بيان احكام مايعات
سكرآور اختصاص يافته است. برپاية منابع، مسكرات در سالهاي نخستين رسالت، بر
مسلمانان حرام نشده بود و به تدريج با نزول آياتى حرام شناخته شد. منابع
فقهى و تفسيري در شمار و ترتيب نزول آيات مربوط به موضوع اندكى اختلاف
دارند؛ اما تكية اصلى در اين باره بر دو آية مكى (اعراف/7/32؛ نحل/16/67) و 3
آية مدنى (نساء/4/43؛ بقره/2/219؛ مائده/5/90) بوده است (مثلاً نك: سرخسى،
24/2-3؛ نيز طوسى، 7/57 - 58؛ ماوردي، 13/378-384).
در اصل تحريم مسكرات ميان مذاهب اسلامى اختلافى نيست و آنچه مورد اختلاف
واقع شده، مصاديق آنهاست. در اين ميان به ويژه نبيذ و فقاع از نظر
تاريخى، موضوع بحث و اختلافنظر بين مذاهب بودهاند. از آنجا كه موضعگيري
درمورد تحريم نبيذ يا فقاع، براي برخى مذاهب اسلامى در تاريخ فقه صورت
يكى از شعائر را يافته بود، بهخصوص در سدههاي نخستين هجري گرايش به
تأليف آثاري مستقل در باب اشربه به طور گسترده وجود داشته است، در حالى
كه آثار مستقل در باب اطعمه - به دليل برخوردار نبودن موضوع از اين
حساسيت - به ندرت ديده مىشود (براي نمونههاي نادر، مثلاً نك: رودانى، 129؛
آقابزرگ، 2/217). از نمونههاي اين نوشتههاي مستقل، مىتوان به آثاري با
نام مشترك الاشربه از عالمان معتزله چون جعفر بن مبشر و ابوجعفر اسكافى
(نك: ابن نديم، 208، 213)، و در طيفى كاملاً متفاوت از عالمانى از اصحاب
حديث همچون احمد بن حنبل اشاره كرد (براي نسخهها، نك: I/507 ؛ GAS, براي
ديگر نمونهها، نك: ابن نديم، 286، جم ؛ رودانى، همانجا؛ آقابزرگ، 2/104-106).
آثار مستقل فقهى با عنوان الاطعمة و الاشربه نيز بهخصوص در فقه اماميه و
پس از عصر صفوي، نمونههايى دارد كه از آن جمله مىتوان اثري از رضىالدين
خوانساري (د 1125ق) را برشمرد (نك: همو، 2/217- 218).
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ ابن رشد، محمد، بداية المجتهد، بيروت، 1402ق/ 1982م؛
ابن نديم، الفهرست؛ رودانى، محمد، صلة الخلف، به كوشش محمد حجى، بيروت،
1408ق/1988م؛ سرخسى، محمد، المبسوط، بيروت، دارالمعرفه؛ شهيدثانى،
زينالدين، الروضة البهية، به كوشش محمد كلانتر، بيروت، 1403ق/ 1983م؛ طوسى،
محمد، المبسوط، به كوشش محمدباقر بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ قرآن
كريم؛ ماوردي، على، الحاوي الكبير، به كوشش على محمد معوض و ديگران،
بيروت، دارالكتب العلميه؛ محقق حلى، جعفر، شرائع الاسلام، به كوشش
عبدالحسين محمدعلى، نجف، 1389ق/1969م؛ مرداوي، على، الانصاف، به كوشش
محمد حامد فقى، بيروت، 1377ق/1957م؛ نيز: GAS.
حميد گوينده