responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3550
اشرف‌الدين‌ گيلانى‌ قزوينى‌
جلد: 9
     
شماره مقاله:3550



اَشْرَف‌ُ الدّين‌ِ گيلانى‌ِ قَزْوينى‌ (1288 - 1352ق‌ / 1871 - 1933م‌)، شاعر و روزنامه‌نگار بنام‌ دورة مشروطيت‌ كه‌ بعدها به‌ سبب‌ انتشار روزنامه‌اي‌ با عنوان‌ نسيم‌ شمال‌، به‌ «نسيم‌ شمال‌» نيز معروف‌ شد. نام‌ پدرش‌ را سيداحمد حسينى‌قزوينى‌ گفته‌اند (آرين‌پور، 2/61؛ آقابزرگ‌، 9(4)/1186؛ اسحاق‌، 1/177)، اشرف‌الدين‌ چنانكه‌ خود گفته‌ است‌ («ديوان‌»، 207)، در 1288ق‌/1871م‌ در قزوين‌ زاده‌ شد (قس‌: آقابزرگ‌، همانجا؛ فخرايى‌، گيلان‌ در قلمرو ...، 33؛ آرين‌ پور، همانجا). در 6 ماهگى‌ پدر را از دست‌ داد و ميراث‌ پدريش‌ غصب‌ شد. اين‌ رويداد او و خانواده‌اش‌ را با فقر و تنگدستى‌ روبه‌رو ساخت‌ (اشرف‌الدين‌، همانجا).
اشرف‌الدين‌ تحصيلات‌ مقدماتى‌ را در مدرسة صالحية قزوين‌ نزد ملاعلى‌ طارمى‌ و ملامحمد على‌ برغانى‌ صالحى‌ به‌ پايان‌ رساند ( دايرة المعارف‌... ) و سپس‌ رهسپار عتبات‌ شد (آرين‌ پور، 2/61 -62)؛ در كربلا در درس‌ فقه‌ و اصول‌ ميرزاعبدالله‌ و ميرزاعلى‌نقى‌برغانى‌صالحى‌ حاضر شد ( دايرة المعارف‌ ) و پس‌ از حدود 5 سال‌ به‌ قزوين‌ بازگشت‌ (آرين‌ پور، همانجا). بيشتر سرگذشت‌نويسان‌، سفر وي‌ را به‌ عتبات‌ ميان‌ سالهاي‌ 1300 - 1305ق‌ نوشته‌اند. از آنجا كه‌ وي‌ هنگام‌ بازگشت‌ به‌ قزوين‌ و سفر به‌ زنجان‌ ( دايرة المعارف‌ ) و تبريز به‌ گفتة خودش‌ 22 ساله‌ بود (اشرف‌الدين‌، همان‌، 208؛ آرين‌ پور، همانجا)، بازگشت‌ وي‌ از عتبات‌مى‌بايست‌ در 1310ق‌ رخ‌ داده‌باشد.اشرف‌الدين‌ در تبريز به‌ ادامة تحصيل‌ پرداخت‌ و نزد استادان‌ آن‌ ديار صرف‌ و نحو، هيأت‌، جغرافيا، هندسه‌، فقه‌، منطق‌ و كلام‌ آموخت‌ و چنانكه‌ خود مى‌گويد: با «پيري‌ روشن‌ ضمير» ديدار كرد كه‌ تأثير بسزايى‌ در حيات‌ روحى‌ و معنوي‌ وي‌ نهاد (همانجا). برخى‌ به‌ سفر دوم‌ او به‌ كربلا، يعنى‌ در 1316ق‌/1898م‌، اشاره‌ كرده‌اند ( دايرة المعارف‌ ).
تحول‌ اساسى‌ در زندگى‌ او هنگامى‌ رخ‌ داد كه‌ در 1324ق‌ به‌ رشت‌ مهاجرت‌ كرد (اشرف‌ الدين‌، همانجا). اشرف‌ الدين‌ در اين‌ سالها با رهبران‌ مشروطيت‌ در گيلان‌ آشنا شد و نخستين‌ شمارة نسيم‌ شمال‌ را به‌ صورت‌هفتگى‌ منتشر ساخت‌ (فخرايى‌، گيلان‌درجنبش‌مشروطيت‌...، 268). اما نزديكى‌ وي‌ به‌ برخى‌ از اعيان‌ با نفوذ گيلان‌ چون‌ سپهدار رشتى‌، سردار معتمد و سپهسالار محمدولى‌ خان‌ تنكابنى‌ (كه‌ اشرف‌ در شعري‌ وي‌ را ستوده‌)، سبب‌ درگيري‌ و مشاجرات‌ قلمى‌ او با برخى‌ از روزنامه‌نگاران‌ گيلانى‌ چون‌ افصح‌ المتكلمين‌ مدير روزنامة خير الكلام‌ شد (باستانى‌، 180-181؛ فخرايى‌، همان‌، 204- 205).
اشرف‌ الدين‌ پس‌ از بمباران‌ و انحلال‌ مجلس‌، از بيم‌ مأموران‌ محمد على‌شاه‌ با لباس‌ مبدل‌ از طريق‌ روستاهاي‌ گيلان‌ و قزوين‌ به‌ اشتهارد گريخت‌ (همان‌، 269). وي‌ سالها بعد به‌ اين‌ رويداد و نيز اينكه‌ مردم‌ اشتهارد وي‌ را واعظ پنداشته‌ بودند و او ناتوان‌ از وعظ بوده‌، اشاره‌ كرده‌ است‌ (همان‌،270). پس‌ از فرار اشرف‌الدين‌ از رشت‌، نسيم‌ شمال‌ نيز به‌ مدت‌ 7 ماه‌ - از 18 جمادي‌ الاول‌ 1326 تا 24 محرم‌ 1327- توقيف‌ شد (نجف‌دري‌، هجده‌). در بازگشت‌ به‌ رشت‌، اشرف‌الدين‌ به‌ عضويت‌ «كميتة ستّار» كه‌ معزالسلطان‌، تربيت‌، كسمايى‌، برادران‌ اسكندانى‌ و تنى‌ چند از ديگر مبارزان‌ گيلان‌ آن‌ را تشكيل‌ داده‌ بودند، درآمد (فومنى‌، 231، 334؛ ملك‌زاده‌، 5/1051، 1054). اين‌ كميته‌ با رهبران‌ سوسيال‌ دموكرات‌ قفقاز براي‌ تأمين‌ اسلحه‌ و تهية طرحهاي‌ پيشبرد انقلاب‌ همكاري‌ داشت‌ (فومنى‌، همانجا؛ ملك‌زاده‌، 5/1050). به‌ نظر مى‌رسد كه‌ بسياري‌ از انديشه‌هاي‌ اجتماعى‌ و سياسى‌ اشرف‌الدين‌ در همين‌ دوره‌ و با حضور در اين‌ محفل‌ پايه‌ريزي‌ شده‌ باشد (نك: آرين‌ پور، 2/62)، چه‌ پس‌ از آن‌ وي‌ روزنامه‌اش‌ را به‌ نشر افكار «كميتة ستار» اختصاص‌ داد (نجف‌ دري‌، بيست‌).
چندي‌ بعد در پى‌ اولتيماتوم‌ روسها و انحلال‌ مجلس‌ دوم‌ (1330ق‌/ 1912م‌)، نسيم‌ شمال‌ مجدداً تعطيل‌ شد و اشرف‌ الدين‌ بار ديگر ناگزير از ترك‌ رشت‌ شد. ظاهراً فشار مأموران‌ تزاري‌ و كنسول‌ روس‌ در خروج‌ او از رشت‌ بى‌تأثير نبوده‌ است‌ (ماخالسكى‌، 151). پس‌ از آن‌، روسها چاپخانة عروة الوثقى‌ را كه‌ نسيم‌ شمال‌ در آن‌ چاپ‌ مى‌شد، ويران‌ كردند (براون‌، 1/70). از اين‌ هنگام‌ تا انتشار مجدد نسيم‌ شمال‌ در تهران‌، از زندگى‌ او آگاهى‌ چندانى‌ در دست‌ نيست‌ (نجف‌ دري‌، بيست‌ و يك‌). گر چه‌ وي‌ با رهبران‌ اردوي‌ مجاهدين‌ گيلان‌ پيوند عميقى‌ داشته‌ است‌ (فومنى‌، 336؛ فخرايى‌، همان‌، 151)، ظاهراً اين‌ روايت‌ كه‌ او در اردوكشى‌ سپهدار تنكابنى‌ در 1327ق‌ همراه‌ وي‌ به‌ تهران‌ آمد و از آن‌ هنگام‌ مقيم‌ پايتخت‌ شده‌ بود (نفيسى‌، 10؛ باستانى‌، 151؛ صفايى‌، 25)، درست‌ به‌ نظر نمى‌رسد، زيرا چنانكه‌ ديديم‌ او از 1327 تا 1329ق‌ در رشت‌ نسيم‌ شمال‌ را منتشر مى‌كرد.
اشرف‌ الدين‌ پس‌ از ورود به‌ تهران‌ چندي‌ در ساية حمايت‌ سپهدار رشتى‌ زيست‌. از وي‌ نامه‌اي‌ به‌ تاريخ‌ تير 1308 خطاب‌ به‌ رئيس‌ الوزراء مخبرالسلطنة هدايت‌ موجود است‌ كه‌ در آن‌ ضمن‌ اشاره‌ به‌ وقفه‌ در انتشار نسيم‌ شمال‌ و قطع‌ كمكهاي‌ سپهدار، تقاضاي‌ كمك‌ مالى‌ كرده‌، و درخواست‌ او پس‌ از طرح‌ در هيأت‌ وزيران‌ پذيرفته‌ شده‌ است‌ (نك: سند شم 108002). محل‌ اقامت‌ او در تهران‌، ابتدا در پارك‌ امين‌ الدوله‌ (شهري‌، 194)، سپس‌ حجره‌اي‌ كوچك‌ در ضلع‌ شرقى‌ مدرسة صدر (صدر هاشمى‌، 4/298؛ نفيسى‌، همانجا؛ اشرف‌الدين‌، نسيم‌ شمال‌، مهر 1313، شم 5) و در پايان‌ عمر منزلى‌ محقر در شرق‌ تهران‌ بود. محمد اسحاق‌ در 1309ش‌ او را در اين‌ خانه‌ ملاقات‌ كرد (اسحاق‌، 1/177؛ نيز نك: نجف‌ دري‌، سى‌).
از زندگى‌ خانوادگى‌ اشرف‌ الدين‌ چون‌ ديگر جنبه‌هاي‌ زندگى‌ شخصى‌ او آگاهيهاي‌ دقيقى‌ در دست‌ نيست‌. به‌ گفتة نفيسى‌ عشق‌ نافرجام‌ او در جوانى‌ سبب‌ تنهايى‌ و تجردش‌ تا پايان‌ عمر شد (ص‌ 11). فخرايى‌ نيز تجرد او را تأييد كرده‌ است‌ ( گيلان‌ در جنبش‌، 269)؛ اما چنانكه‌ ابراهيم‌ صفايى‌ مى‌گويد: وي‌ در فروردين‌ 1312 به‌ سبب‌ درگذشت‌ همسر اشرف‌ الدين‌ و مشاركت‌ در امر خاك‌ سپاري‌ وي‌ به‌ ديدار سيد رفته‌ بوده‌ است‌ (ص‌ 26). در اين‌ صورت‌ احتمالاً سيد در اواخر عمر همسر اختيار كرده‌ است‌.
دربارة واپسين‌ سالهاي‌ زندگى‌ و بيماري‌ روحى‌ شاعر، گزارشها مبهم‌، و تا اندازه‌اي‌ ضد و نقيض‌ است‌. ظاهراً وي‌ در 1309ش‌ دچار اختلال‌ حواس‌ شد (اسحاق‌، صفايى‌، همانجاها؛ فخرايى‌، همان‌، 271). با اينكه‌ به‌ گفتة نفيسى‌: «نشانة جنونى‌ در اين‌ مرد بزرگ‌» نبود (همانجا)، اما با در نظرگرفتن‌ گزارشهاي‌گوناگون‌، وجودنوعى‌ بيماري‌ روحى‌ در او درست‌ مى‌نمايد، زيرا چنانكه‌ او خود مى‌گويد در 1302ش‌ به‌ سبب‌ اختلال‌ روحى‌ به‌ استراحت‌ و معالجه‌ پرداخته‌ بود (نك: يغمايى‌، 33، به‌ نقل‌ از نسيم‌ شمال‌، 1341ق‌، س‌ 7، شم 1).
دربارة سبب‌ بروز اختلال‌ مشاعر و رهايى‌ او از تيمارستان‌ نيز نظرها متفاوت‌ است‌: برخى‌ اين‌ جنون‌ را احتمالاً از مسموميت‌ عمدي‌ سيد توسط پسر سپهدار رشتى‌ دانسته‌، و تلاش‌ ملك‌ الشعرا بهار را در رهايى‌ اشرف‌ الدين‌ از تيمارستان‌ و ملزم‌ كردن‌ خانوادة سپهدار به‌ پرداخت‌ نفقه‌ به‌ او، مؤثر شمرده‌اند (نك: صفايى‌، همانجا). فخرايى‌ از كوشش‌ سيد حسن‌ مدرس‌ در رهايى‌ سيد از تيمارستان‌ ياد كرده‌ است‌ (همانجا). البته‌ سرخوردگيهاي‌ سياسى‌ و آرمانى‌ وي‌ را در ايجاد زمينة اين‌ بيماري‌ نمى‌توان‌ از نظر دور داشت‌. به‌ گفتة صفايى‌ پس‌ از بيرون‌ آمدن‌ از تيمارستان‌ وحيد دستگردي‌ سرپرستى‌ او را عهده‌دار شد (ص‌ 67 -71). اشرف‌ الدين‌ ظاهراً در بحران‌ بيماري‌ نيز از فعاليتهاي‌ ادبى‌ هر چند محدود باز نمانده‌ بود (رضوانى‌، 175).
اشرف‌الدين‌، برپاية آگهيى‌ كه‌ در نسيم‌ شمال‌ (اول‌ فرودين‌ 1313، شم 5) چاپ‌ و دو روز پس‌ از مرگ‌ وي‌ منتشر شد، در 29 اسفند 1312 كمى‌ پس‌ از رهايى‌ از تيمارستان‌ و در اولين‌ روزهاي‌ آغاز پانزدهمين‌ سال‌ انتشار نسيم‌ شمال‌ درگذشت‌ (صدر هاشمى‌، 4/297- 298؛ قس‌: قزوينى‌، 8/151، كه‌ آن‌ را 1302ش‌ ذكر كرده‌ است‌). او را در گورستان‌ ابن‌ بابويه‌ به‌ خاك‌ سپردند (گلريز، 697؛ نجف‌ دري‌، چهل‌ و چهار).
آثار: مهم‌ترين‌ اثر او بى‌شك‌ روزنامة نسيم‌ شمال‌ است‌ كه‌ نام‌ و سرنوشت‌ آن‌ و اشرف‌ الدين‌ چنان‌ با يكديگر عجين‌ شد كه‌ مردم‌ وي‌ را آقاي‌ نسيم‌ شمال‌ مى‌ناميدند (نفيسى‌، 10). نسيم‌ شمال‌ نشريه‌اي‌ اجتماعى‌ و سياسى‌ و طنزآميز بود كه‌ از 2 شعبان‌ 1325ق‌/10 سپتامبر 1908م‌ به‌ قطع‌ وزيري‌ در رشت‌ منتشر مى‌شد. ميكروفيلم‌ اين‌ شماره‌ در مجموعة 4 سال‌ اول‌ به‌ شمارة 4496 در كتابخانة مركزي‌ دانشگاه‌ تهران‌ موجود است‌ (براي‌ گراور آن‌، نك: رضازادة ملك‌، نقد و تحقيق‌، 47؛ نيز نك: صدر هاشمى‌، 4/295). گرچه‌ خود اشرف‌ الدين‌ سال‌ تأسيس‌ آن‌ را 1324ق‌ اعلام‌ داشته‌ است‌ (نجف‌ دري‌، 750-752)، اما تاكنون‌، شماره‌اي‌ از آن‌ سالها به‌ دست‌ نيامده‌ است‌. انتشار روزنامه‌ در رشت‌ تا 1329ق‌ ادامه‌ يافت‌ (همو، هجده‌) كه‌ با به‌ توپ‌ بستن‌ مجلس‌ دچار وقفه‌اي‌ 7 ماهه‌ شد. دورة جديد انتشار نسيم‌ شمال‌ در تهران‌ در پى‌ مهاجرت‌ اشرف‌ الدين‌، به‌ ياري‌ فتح‌ الله‌ اكبر سپهدار اعظم‌ در 1333ق‌ آغاز شد (آرين‌ پور، 2/61؛ صدرهاشمى‌، 4/296). نخستين‌ شمارة اين‌ دوره‌ تاريخ‌ 7 صفر 1333 را دارد (نجف‌ دري‌، بيست‌ و هشت‌) كه‌ در چاپخانة كوچك‌ كليميان‌ چاپ‌ مى‌شد و با وجود جمعيت‌ كم‌ تهران‌ در آن‌ روزگار و شمار اندك‌ با سوادان‌، 2 تا 4 هزار نسخه‌ به‌ فروش‌ مى‌رسيد، در حالى‌ كه‌ تشكيلاتى‌ براي‌ اشتراك‌ نداشت‌ و غالباً كودكان‌ روزنامه‌ فروش‌ آن‌ را توزيع‌ مى‌كردند (نفيسى‌، همانجا؛ حالت‌، 102، 121-122). نسيم‌ شمال‌ در شهرستانها توزيع‌ نمى‌شد و به‌صورت‌ شخصى‌ و فردي‌ به‌ شهرهاي‌ ديگر مى‌رسيد و علاقه‌مندان‌ آن‌ را استنساخ‌ مى‌كردند (ريحان‌، 301، 304). هر شماره‌ به‌ سرعت‌ به‌ فروش‌ مى‌رفت‌ و اشعار آن‌ تبديل‌ به‌ تصنيفهاي‌ مورد علاقة مردم‌ مى‌شد (حالت‌، 106؛ نجف‌ دري‌، همانجا، به‌ نقل‌ از ريحان‌؛ نفيسى‌، همانجا).
اشرف‌ الدين‌ مطالب‌ روزنامه‌ را به‌ نامهاي‌ مختلف‌ امضا مى‌كرد. از جمله‌ هوپ‌ هوپ‌ (نك: نسيم‌ شمال‌، 25 جمادي‌ الا¸خر 1334، كه‌ يادآور تأثيرپذيري‌ او از ميرزا على‌اكبر صابر است‌)، فقير، خرابعلى‌ ميرزا، لات‌ولوت‌،يتيم‌جوجه‌،ميرزاقشون‌على‌،محروم‌الحقوق‌، آكل‌الوقفيات‌، و دهها لقب‌ طنزآميز ديگر (نجف‌ دري‌، 1016، كه‌ بيش‌ از 100 اسم‌ مستعار وي‌ را با محل‌ كاربرد آورده‌ است‌؛ رضوانى‌، 173). «دخو» نيز از جمله‌ نامهاي‌ مستعار سيداشرف‌ الدين‌ بود و ظاهراً از اينجاست‌ كه‌ براون‌، دهخدا را از جمله‌ همكاران‌ سيداشرف‌ الدين‌ دانسته‌ است‌ (1/139)؛ اما از آنجا كه‌ دهخدا خواسته‌ بود كه‌ سيد اشعارش‌ را به‌ اين‌ نام‌ امضا نكند، بى‌شك‌ دخوي‌ نسيم‌ شمال‌ خود اشرف‌الدين‌ بوده‌ است‌ (ريحان‌، 305). برخى‌ احتمال‌ همكاري‌ ديگران‌ را با اشرف‌الدين‌ به‌ ويژه‌ در اواخر انتشار نسيم‌ شمال‌ و پس‌ از بيماري‌ سيد، منتفى‌ ندانسته‌اند (رضوانى‌، 172-173). انتشار روزنامه‌ در دوره‌هاي‌ متأخر با وقفه‌هايى‌ همراه‌ بود (صفايى‌، 70).
با مرگ‌ اشرف‌ الدين‌ سردبيري‌ نسيم‌ شمال‌ به‌ محسن‌ حريرچيان‌ ساعى‌، دستيار شاعر در آخرين‌ روزهاي‌ زندگى‌ وي‌، واگذار شد (نجف‌ دري‌، چهل‌ و چهار؛ صفايى‌، 26). گرچه‌ وي‌ كوشيد سبك‌ و سياق‌ اشرف‌ الدين‌ را حفظ كند، اما نوشته‌هاي‌ پر شور و مؤثر اشرف‌الدين‌ هرگز تجديد نشد.
آثار ديگر اشرف‌الدين‌ افزون‌ بر نسيم‌ شمال‌ اينهاست‌:
1. باغ‌ بهشت‌، كه‌ منتخبى‌ از اشعار اوست‌. اين‌ اثر ابتدا در جمادي‌ الا¸خر 1338 در تهران‌ و پس‌ از آن‌ بارها از جمله‌ در 1343ق‌، در بمبئى‌ به‌ چاپ‌ رسيد. اشعار باغ‌ بهشت‌ همان‌ اشعار مندرج‌ در نسيم‌ شمال‌ است‌ كه‌ غالباً بنا به‌ تمايل‌ شاعر و به‌ اقتضاي‌ تحولات‌ سياسى‌ و اجتماعى‌ روز، تغييراتى‌ در آنها پديد آمده‌ است‌. باغ‌ بهشت‌ با نظارت‌ خود شاعر به‌ چاپ‌ رسيد و آگهى‌ فروش‌ آن‌ در نسيم‌ شمال‌ درج‌ شد. در ذيل‌ شعرهاي‌ باغ‌ بهشت‌ برخى‌ از اسامى‌ مستعار اشرف‌ آمده‌ است‌ (همو، چهل‌ و هشت‌ - پنجاه‌ و يك‌).
2. بشارت‌ ظهور، تركيب‌ بند مفصلى‌ در 24 بندِ 15 بيتى‌ و مجموعاً بالغ‌ بر 360 بيت‌ كه‌ موضوع‌ آن‌ ظهور حضرت‌ مهدي‌ (ع‌) است‌ و با قطعه‌ نثري‌ در بيان‌ بيداري‌ مسلمانان‌ و احياي‌ ميراث‌ اسلامى‌، و دو قطعه‌ شعر متناسب‌ با موضوع‌ تركيب‌ بند به‌ پايان‌ مى‌رسد. اين‌ منظومه‌ به‌ طور مستقل‌ در 1331ق‌ به‌ چاپ‌ رسيد.
3. تاريخ‌ مختصر ايران‌ يا تاريخ‌ مقدماتى‌ (منظومة اشرفى‌)، اثري‌ منظوم‌ و مصور به‌ صورت‌ سؤال‌ و جواب‌ است‌ و تاريخ‌ ايران‌ را از ابتداي‌ دورة كيومرث‌ تا پادشاهى‌ احمد شاه‌ قاجار، در بردارد (همو، پنجاه‌ و سه‌) و به‌ هزينة محمدخان‌ يگانه‌ فرزند سردار معتمد گيلانى‌ در 1333ق‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
4. گلزار ادبى‌، منظومه‌اي‌ از داستانهاي‌ پندآموز مشتمل‌ بر 33 حكايت‌ از زبان‌ حيوانات‌ كه‌ غالباً از داستانهاي‌ لافونتن‌ و فلورين‌ ترجمه‌ شده‌، و هدف‌ از تأليف‌ آن‌، تهية كتاب‌ درسى‌ براي‌ كلاسهاي‌ ابتدايى‌ بوده‌ است‌. ظاهراً اشرف‌الدين‌ در ترجمة آن‌ از كمكهاي‌ آقاميرزاحسن‌خان‌ نمايندة معارف‌ گيلان‌ بهره‌ برده‌ است‌. اين‌ كتاب‌ در 1331ق‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
5. عزيز و غزال‌، اثري‌ عاشقانه‌ به‌ نظم‌ و نثر كه‌ بدون‌ نوآوري‌ خاصى‌ از رومئووژوليت‌ اقتباس‌ شده‌ است‌. اين‌ اثر ابتدا به‌ صورت‌ پاورقيهاي‌ دنباله‌دار در نسيم‌ شمال‌، و سپس‌ به‌ طور كامل‌ در 1309ش‌ در تهران‌ منتشر شد.
حسين‌ نمينى‌ آثار اشرف‌الدين‌ را در مجموعة جاودانه‌ سيد اشرف‌الدين‌ گرد آورده‌، و در 1363ش‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌. در همان‌ سال‌، حسين‌ نجف‌ دري‌ در رسالة پايان‌ نامة دكتري‌ خود تمام‌ اشعار اشرف‌ الدين‌ به‌ ويژه‌ شعرهاي‌ دورة پر بار اقامت‌ او در رشت‌ و ديگر آثار وي‌ را با حواشى‌ مفصل‌ در مجموعه‌اي‌ منقح‌ گرد آورد. در الذريعه‌ به‌ آثار ديگري‌ از سيداشرف‌الدين‌ با نامهاي‌ نهضت‌ بانوان‌، ظهور امام‌ و ارفع‌ نامه‌ نيز اشاره‌ شده‌ است‌ (آقابزرگ‌، 9(4)/1186).
مضامين‌ عمدة اشعار اشرف‌الدين‌ در نسيم‌ شمال‌ دربارة مسائل‌ اجتماعى‌ و سياسى‌ است‌، مانند انتقاد از فاصلة عميق‌ طبقاتى‌ و نابرابريهاي‌ اجتماعى‌، همدردي‌ با بينوايان‌ و زحمت‌كشان‌ (نك: 16 شوال‌ 1328، شم 4: «زارع‌ و ارباب‌»، 5 ربيع‌ الاول‌ 1333، شم 3: «وفات‌ دختر فقير از سرما»)؛ پشتيبانى‌ و اشاعة اصول‌ و موازين‌ مشروطيت‌ (29 رمضان‌ 1328، شم 3: «ياشاسون‌ مشروطه‌)؛ تبليغ‌ ضرورت‌ سواد آموزي‌ و تعليم‌ و تربيت‌ زنان‌ (7 رجب‌ 1333، شم 5: «فصل‌ بهار»)؛ نكوهش‌ تعدد زوجات‌ (25 جمادي‌ الاول‌ 1337، شم 14: «دري‌ وري‌»)؛ اشاره‌ به‌ وقايع‌ مشخص‌ تاريخى‌ (رمضان‌ 1334، شم 10: «قند گران‌ است‌»). مضمونهاي‌ مذهبى‌ نيز در شعر او جايگاه‌ ويژه‌اي‌ دارد (18 ذيحجة 1333، شم 27: «عيد سعيد غدير»، 16 ربيع‌الا¸خر، 1333، شم 8: «يا غريب‌ الغرباء»). شور و اشتياق‌ مذهبى‌ او به‌ وطن‌ دوستى‌ وي‌ رنگى‌ اسلامى‌ بخشيده‌ است‌ (8 جمادي‌ الاول‌ 1328، شم 67: «الغوث‌»)؛ در عين‌ حال‌ به‌ خرافه‌ پرستى‌ آلوده‌ نمى‌شود و انتقاد از رياكاري‌ از جمله‌ مضامين‌ اشعار اوست‌ (ربيع‌الا¸خر 1338ق‌، شم 12: «باز آمدم‌»).
حال‌ و هواي‌ شعر او گر چه‌ طنز آميز و سرشار از بذله‌گويى‌ است‌، در بسياري‌ موارد پوششى‌ است‌ بر نوعى‌ بدبينى‌ و ريشخند تند كه‌ چون‌ اوج‌ مى‌گيرد، به‌ نوعى‌ واقع‌گرايى‌ انتقادي‌ تبديل‌ مى‌شود (براي‌ نمونه‌، نك: همان‌، 16 ذيحجة 1325، شم 1: «درد ايران‌ بى‌ دواست‌»، 14 جمادي‌ الاول‌ 1326، شم 21: «من‌ ندانم‌ كار اين‌ ايران‌ كجا منجر شود»).
زبان‌شعري‌او ساده‌،گيرا و سرشار از اصطلاحات‌وضرب‌المثلهاي‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار است‌ (حالت‌، 101، 109-110)، شفيعى‌ كدكنى‌ بر آن‌ است‌ كه‌ با وجود خطاهاي‌ دستوري‌ بسيار در شعر نسيم‌ شمال‌، زبان‌ كاملاً عاميانة وي‌، شعر او را از سروده‌هاي‌ شاعران‌ معاصرش‌ كه‌ مى‌كوشيدند تركيبى‌ از زبان‌ عاميانه‌ و ادبى‌ ايجاد كنند، پيراسته‌تر ساخته‌ است‌ (ص‌ 45-46). وي‌ در اشعار خويش‌ كه‌ در قالب‌ غزل‌، قصيده‌، مثنوي‌، ترجيع‌ بند و مانند آن‌ است‌ از وزن‌ و آهنگ‌ تصنيفها و نوحه‌ها بهره‌ برده‌ است‌ (همو، 113).
صرف‌ نظر از موافقت‌ يا مخالفت‌، ارزش‌ گذاريهاي‌ متفاوت‌ و ترديد نسبت‌ به‌ اصالت‌ برخى‌ اشعار او، شعر اشرف‌ الدين‌ در محدودة خاص‌ روزنامه‌نگاري‌ و طنز يكى‌ از شاخص‌ترين‌ و مؤثرترين‌ نمونه‌ها به‌ شمار مى‌آيد. در حالى‌ كه‌ عارف‌ را «شاعر ملى‌» ناميده‌اند، وي‌ را «شاعر مردم‌» گفته‌اند (اسلامى‌ ندوشن‌، 6). اما رعدي‌ آذرخشى‌ با وجود ستايش‌ صداقت‌ و صميميت‌ شعر او، اشعار عاميانة دهخدا را برتر دانسته‌ است‌ (ص‌ 448- 449). از ميان‌ معاصرانش‌، عارف‌ به‌ شدت‌ بر او تاخته‌ است‌ (ص‌ 302؛ فخرايى‌، گيلان‌ در قلمرو، 38)؛ گرچه‌ بقولى‌ بعدها از تندروي‌ خود پشيمان‌ شد (نجف‌ دري‌، چهل‌ و هفت‌، به‌ نقل‌ از ريحان‌).
شك‌ نيست‌ كه‌ شعر اشرف‌ الدين‌ از نظر زبان‌، شكل‌، مضمون‌ و انديشه‌ عميقاً تحت‌ تأثير ميرزا على‌اكبر طاهرزادة صابر (1279- 1329ق‌/1862-1911م‌) شاعر بنام‌ قفقاز است‌؛ اگرچه‌ شعر اشرف‌ گاه‌ چنان‌ اوج‌ مى‌گيرد كه‌ صابر نيز به‌ ترجمة آن‌ مى‌پردازد (مثلاً شعر «زارع‌ و ارباب‌») (آرين‌ پور، 2/70، 77؛ رضازادة ملك‌، زبان‌...، 107). شفيعى‌ شعر او را نمونة آنچه‌ پسند خاطر عام‌ يافته‌، و در اندك‌ زمانى‌ شهرتى‌ كم‌نظير پيدا كرده‌، ذكر مى‌كند، جز آنكه‌ سروده‌هاي‌ او، به‌ شعر برگزيدگان‌ كمتر رسيده‌ است‌ (ص‌ 165، 178).
مآخذ: آرين‌ پور، يحيى‌، از صبا تا نيما، تهران‌، 1357ش‌؛ آقابزرگ‌، الذريعة؛ اسحاق‌، محمد، سخنوران‌ نامى‌ ايران‌ در تاريخ‌ معاصر، دهلى‌، 1351ق‌؛ اسلامى‌ ندوشن‌، محمد على‌، «تأثير اروپا در تجدد ادبى‌ ايران‌»، راهنماي‌ كتاب‌، 1343ش‌، س‌ 7، شم 1؛ اشرف‌ الدين‌ گيلانى‌، «ديوان‌»، جاودانه‌ سيداشرف‌الدين‌ گيلانى‌، به‌ كوشش‌ حسين‌ نمينى‌، تهران‌، 1363ش‌؛ همو، نسيم‌ شمال‌، رشت‌/تهران‌؛ باستانى‌ پاريزي‌، «گيلان‌ و نسيم‌ شمال‌»، مجموعة گفتارهايى‌ دربارة چند تن‌ از رجال‌ ادب‌ و تاريخ‌ ايران‌، به‌ كوشش‌ قاسم‌ صافى‌، تهران‌، 1357ش‌، شم 22؛ براون‌، ادوارد، تاريخ‌ مطبوعات‌ و ادبيات‌ ايران‌ در دورة مشروطيت‌، ترجمة محمد عباسى‌، تهران‌، 1355ش‌؛ حالت‌، ابوالقاسم‌، «نسيم‌ شمال‌»، جاودانه‌... (نك: هم، اشرف‌الدين‌ گيلانى‌)؛ دايرة المعارف‌ تشيع‌، به‌ كوشش‌ احمد صدرحاج‌ سيدجوادي‌ و ديگران‌، تهران‌، 1368ش‌؛ رضازادة ملك‌، رحيم‌، زبان‌ بُرّاي‌ انقلاب‌، هوپ‌ هوپ‌، تهران‌، 1351ش‌؛ همو، نقد و تحقيق‌، تهران‌، 1357ش‌؛ رضوانى‌، محمد اسماعيل‌، «نسيم‌ شمال‌»، مجموعة گفتارهايى‌ دربارة چند تن‌ از رجال‌ ادب‌ و تاريخ‌ ايران‌، به‌ كوشش‌ قاسم‌ صافى‌، تهران‌، 1357ش‌، شم 22؛ رعدي‌ آذرخشى‌، رحيم‌، «شعر دهخدا»، آينده‌، 1358ش‌، شم 7-9؛ ريحان‌، يحيى‌، «به‌ ياد مرحوم‌ سيداشرف‌ نسيم‌ شمال‌»، يغما، 1339ش‌، شم 6؛ سند شم 108002 سازمان‌ اسناد ملى‌، پاكت‌ 815 اسناد نخست‌ وزيري‌، 1308ش‌؛ شفيعى‌ كدكنى‌، محمدرضا، ادوار شعر فارسى‌ از مشروطيت‌ تا سقوط سلطنت‌، تهران‌، 1359ش‌؛ شهري‌، جعفر، گوشه‌هايى‌ از تاريخ‌ اجتماعى‌ تهران‌ قديم‌، تهران‌، 1357ش‌؛ صدر هاشمى‌، محمد، تاريخ‌ جرايد و مجلات‌ ايران‌، اصفهان‌، 1363- 1364ش‌؛ صفايى‌، ابراهيم‌، پنجاه‌ خاطره‌ از پنجاه‌ سال‌، تهران‌، 1371ش‌؛ عارف‌ قزوينى‌، كليات‌، به‌ كوشش‌ سيف‌ آزاد، تهران‌، 1327ش‌؛ فخرايى‌، ابراهيم‌، گيلان‌ در جنبش‌ مشروطيت‌، تهران‌، 1356ش‌؛ همو، گيلان‌ در قلمرو شعر و ادب‌، تهران‌، 1356ش‌؛ فومنى‌، عبدالفتاح‌، تاريخ‌ گيلان‌ و نقش‌ گيلان‌ در نهضت‌ مشروطيت‌ در ايران‌، به‌ كوشش‌ عطاءالله‌ تدين‌، تهران‌، 1353ش‌؛ قزوينى‌، محمد، يادداشتها، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1332-1347ش‌؛ گلريز، محمدعلى‌، مينودر، قزوين‌، 1368ش‌؛ ماخالسكى‌، ف‌.، «اشرف‌ الدين‌ گيلانى‌»، جاودانه‌... (نك: هم، اشرف‌الدين‌ گيلانى‌)؛ ملك‌زاده‌، مهدي‌، تاريخ‌ انقلاب‌ مشروطيت‌ ايران‌، تهران‌، ابن‌ سينا؛ نجف‌ دري‌، حسين‌، نقد و بررسى‌ و گردآوري‌ اشعار سيداشرف‌الدين‌ حسينى‌، پايان‌ نامة دكتري‌ ادبيات‌ فارسى‌ (نسخة دست‌نويس‌)، تهران‌، 1363ش‌؛ نفيسى‌، سعيد، «خيمه‌ شب‌ بازي‌»، سپيد و سياه‌، 1334ش‌، شم 3531؛ يغمايى‌، حبيب‌، يادي‌ از «نسيم‌ شمال‌»، يغما، 1354ش‌، شم 1 .
افسانه‌ منفرد

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 3550
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست