responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 3513
اسيري‌ لاهيجى‌
جلد: 8
     
شماره مقاله:3513


اَسيري‌ِ لاهيجى‌، شمس‌الدين‌ محمد بن‌ يحيى‌ بن‌ على‌ گيلانى‌ د 12ق‌/506م‌، عارف‌، شاعر و از مشايخ‌ سلسلة نوربخشيه‌ كه‌ «اسيري‌» تخلص‌ مى‌كرد و بدان‌ شهرت‌ يافت‌. از سال‌ ولادت‌ او اطلاع‌ دقيقى‌ در دست‌ نيست‌. اينكه‌ برخى‌ از معاصران‌ او را متولد حدود سال‌ 40ق‌ دانسته‌اند نك: فسايى‌، 195؛ ركن‌زاده‌، /00، درست‌ نيست‌، زيرا وي‌ در 49ق‌ كه‌ دست‌ ارادت‌ به‌ سيد محمد نوربخش‌ د 69ق‌ داده‌، در «عنفوان‌ِ شباب‌» بوده‌ است‌، جوانى‌ كه‌ «علوم‌ صوريه‌» را تحصيل‌ كرده‌ بود و مى‌توانست‌ به‌ تنهايى‌ و پنهان‌ از بستگان‌ به‌ سفر رود اسيري‌، مفاتيح‌...، 7، 86، اسرار...، 56، در اين‌ هنگام‌ ظاهراً بايستى‌ در حدود 6 يا 7 ساله‌ بوده‌ باشد، از اين‌رو مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ ولادت‌ او به‌ تقريب‌ در حدود سال‌ 33ق‌ و قطعاً در لاهيجان‌ يا نواحى‌ آن‌ بوده‌ است‌.
اسيري‌ در زادگاه‌ خود مقدمات‌ علوم‌ ظاهري‌ را فرا گرفت‌ و درد «عشق‌ معرفت‌» در او پيدا شد و در رجب‌ 49 با يكى‌ از ابدال‌ همان‌ نواحى‌ آشنايى‌ حاصل‌ كرد و به‌ راهنمايى‌ او به‌ خدمت‌ سيدمحمد نوربخش‌ كه‌ در آن‌ هنگام‌ در روستاي‌ شَفت‌، از نواحى‌ گيلان‌، اقامت‌ داشت‌، رسيد همان‌، 52-56 نوربخش‌ او و دو سالك‌ ديگر را كه‌ به‌ طلب‌ ديدار شيخ‌ با وي‌ همراه‌ شده‌ بودند، با آغوش‌ باز پذيرفت‌ و گرامى‌ داشت‌. اسيري‌ روز پس‌ از ورود، به‌ دست‌ نوربخش‌ «توبه‌» كرد و از او «ذكر خفى‌» گرفت‌ و پس‌ از مواظبت‌ و ممارست‌ در نوافل‌، «ذكر چهار ضربى‌» را فرا گرفت‌ همان‌، 57-63؛ همو، مفاتيح‌...، 7 و در اين‌ حال‌، گاه‌ به‌ خدمت‌ مطبخ‌ و گاه‌ به‌ سامان‌ دادن‌ اصطبل‌ خانقاه‌ او مى‌پرداخت‌ و گاه‌ نيز به‌ عنوان‌ «فرّاش‌ آستان‌» به‌ خدمت‌ او مشغول‌ بود همو، اسرار، 63.
اسيري‌ سالها در خدمت‌ خانقاه‌ به‌ سر برد. او خود اين‌ مدت‌ را 6 سال‌ ياد مى‌كند مفاتيح‌، 86 و در اين‌ مدت‌ در عالم‌ معرفت‌ و شناخت‌ و شهود عرفانى‌ به‌ تجارب‌ و حقايقى‌ دست‌ يافت‌ همو، اسرار، 64 به‌ بعد، نيز نك: ديوان‌، 15، 01-02، 14- 15 و پيش‌ از آنكه‌ دوران‌ مريدي‌ و خدمت‌ اسيري‌ نزد نوربخش‌ به‌ 6 سال‌ برسد، در سلوك‌ و معرفت‌ به‌ مرتبه‌اي‌ رسيده‌ بود كه‌ شيخ‌ دوبار براي‌ او «اجازه‌نامه‌» نوشت‌ همو، مفاتيح‌، همانجا.
وي‌ ظاهراً در 65ق‌، پس‌ از اخذ سومين‌ «اجازه‌نامه‌» به‌ قصد ارشاد مريدان‌، پير و مراد خود را بدرود گفته‌ است‌ نك: همان‌، 7، 86. اينكه‌ برخى‌ مدت‌ ملازمت‌ اسيري‌ را نزد سيدمحمد نوربخش‌ تا هنگام‌ درگذشت‌ نوربخش‌ 69ق‌، حدود 0 سال‌ برشمرده‌اند شوشتري‌، /56؛ معصوم‌عليشاه‌، /30، با نص‌ّ گفتار و تصريح‌ خود او مغاير مى‌نمايد نك: مفاتيح‌، همانجا و احتمالاً منظور آنان‌ مدت‌ ارتباط آن‌ دو بوده‌ است‌ نك: صفا، /29 -30.
اسيري‌ در 6سال‌ ملازمت‌ و خدمت‌نزد نوربخش‌،احتمالاًگاه‌گاهى‌ به‌ سير و سفر مى‌پرداخته‌ است‌. چنانكه‌ از اشارت‌ او در اسرار الشهود ص‌ 4- 5 برمى‌آيد، ظاهراً در اواخر آن‌ دوران‌ به‌ تبريز سفر كرده‌، و مدت‌ ماه‌ در آن‌ شهر به‌سر برده‌ است‌. شايد وجود برخى‌ هواخواهان‌ نوربخش‌ در آن‌ خطّه‌ نك: شوشتري‌، /46 موجب‌ شده‌ بود كه‌ وي‌ براي‌ بررسى‌ اوضاع‌ و احوال‌ محل‌ و امكان‌ اقامت‌ در تبريز به‌ آن‌ شهر سفر كند. سرانجام‌ اسيري‌ پس‌ از جدا شدن‌ از مراد خود، در شيراز رحل‌ اقامت‌ افكند و خانقاهى‌ وسيع‌ در محلة لب‌ِ آب‌، متصل‌ به‌ دروازة باب‌السلام‌ در آن‌ شهر بنا نهاد و آن‌ را به‌ مناسبت‌ شهرت‌ شيخ‌ خود، خانقاه‌ نوريه‌ نام‌ نهاد و در آن‌ به‌ ارشاد مريدان‌ پرداخت‌ شوشتري‌، /56؛ معصوم‌عليشاه‌، همانجا؛ فرصت‌، 62؛ نيز نك: فسايى‌، 195. در حدود سال‌ 82ق‌ به‌ نيّت‌ گزاردن‌ حج‌ به‌ مكه‌ رفت‌ و به‌ هنگام‌ بازگشت‌ در شهر زبيد يمن‌ به‌ مدت‌ يك‌ سال‌ اقامت‌ گزيد. در اين‌ مدت‌ بعضى‌ از صوفيان‌ عارف‌ يمن‌ همچون‌ معروف‌ حيرتى‌ هاشمى‌ نزد او برخى‌ از آثار صوفيه‌ را سماع‌ كردند و در جمادي‌الاول‌ 83 از دست‌ او خرقه‌ پوشيدند و اجازه‌نامه‌ دريافت‌ داشتند نك: اسيري‌، مفاتيح‌، 03، «رسائل‌»، 49-52.
اسيري‌ در بازگشت‌ به‌ شيراز، احتمالاً در 83ق‌، به‌ شيخى‌ِ خانقاه‌ و ارشاد مريدان‌ ادامه‌ داد. چون‌ او علاوه‌ بر تصوف‌، با علوم‌ شرعى‌ مانند فقه‌ و حديث‌ و تفسير آشنا بود نك: همو، مفاتيح‌، 87 و چنانكه‌ اثر مفصّل‌ او، مفاتيح‌ الاعجاز، مى‌نمايد، از كلام‌ و حكمت‌ نيز بهرة كامل‌ داشت‌، در خانقاه‌ مجالس‌ درس‌ و بحث‌ برگذار مى‌كرد. بنايى‌، شاعر معاصر او، تصريح‌ مى‌كند كه‌ خانقاه‌ نوريه‌ همچون‌ «قصر جهان‌ ز حوزة علم‌» او با صداست‌ معصوم‌عليشاه‌، /31. از اين‌رو، به‌ گفتة نورالله‌ شوشتري‌، بجز سالكان‌ خانقاهى‌، متكلمان‌ و حكيمان‌ روزگارش‌ همچون‌ جلال‌الدين‌ دوانى‌ و ميرصدرالدين‌ محمد دشتكى‌ شيرازي‌ به‌ خانقاه‌ او آمد و شد داشته‌، و در بزرگداشت‌ او اهتمام‌ مى‌ورزيده‌اند /50-51.
با قدرت‌ يافتن‌ صفويه‌ 07ق‌ بى‌ترديد راه‌ و روش‌ عرفانى‌ اسيري‌ مقبول‌تر و عام‌تر شده‌ است‌، خاصه‌ آنكه‌ او با شاه‌ اسماعيل‌ اول‌ د 30ق‌ رابطه‌اي‌ نزديك‌ داشته‌، و چنانكه‌ گفته‌اند، شاه‌ اسماعيل‌ در 00ق‌ در لاهيجان‌ نزد او قرائت‌ قرآن‌ را فرا گرفته‌ است‌ روملو، 0. اگر اين‌ نكته‌ درست‌ باشد، مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ اسيري‌ پيش‌ از جلوس‌ شاه‌ اسماعيل‌ 07ق‌ با صفويان‌ رابطه‌ داشته‌، و در 00ق‌ از شيراز به‌ زادگاه‌ خود سفر كرده‌، و با شاه‌ اسماعيل‌ در آنجا آشنايى‌ و ارتباط حاصل‌ كرده‌ است‌. به‌ هرحال‌، ارتباط اسيري‌ با شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌ ارتباطى‌ صميمى‌ و نزديك‌ بوده‌ است‌، چنانكه‌ پرسش‌ شاه‌ اسماعيل‌ از وي‌ درمورد سياه‌پوشى‌ او، و پاسخ‌ اسيري‌ مبنى‌ بر اينكه‌ جامة سياه‌ او نشان‌ واقعة كربلا و استمرار عزاي‌ عاشوراست‌، حكايت‌ از آن‌ دارد كه‌ ظاهراً در 09ق‌، شاه‌ اسماعيل‌ از خانقاه‌ نوريه‌ ديدن‌ كرده‌ نك: شوشتري‌، /52-53؛ V/604ǁƒ معصوم‌عليشاه‌،/ , 2 ، EIو ديدار هايى‌ بين‌ او و شاه‌ اسماعيل‌ وجود داشته‌ است‌؛ خاصه‌ آنكه‌ به‌احتمال‌ قريب‌ به‌ يقين‌ شاه‌ اسماعيل‌ املاك‌ و رقباتى‌ وقف‌ خانقاه‌ اسيري‌ كرده‌، و توليت‌ خانقاه‌ و موقوفات‌ آن‌ را به‌ او و اعقابش‌ تفويض‌ نموده‌است‌نك: شوشتري‌،/56؛معصوم‌عليشاه‌،فرصت‌،همانجاها. علاوه‌ بر اينها، سياه‌پوشى‌ اسيري‌، هرچند به‌زعم‌ برخى‌ از معاصران‌ به‌ مسائل‌ عرفانى‌ اتصاف‌ به‌ نور سياه‌ مربوط بوده‌ است‌ نك: سميعى‌، «4»، «5»، در حقيقت‌ حاكى‌ از پسندِ مذهبى‌ و معتقدات‌ شيعى‌ اوست‌ قس‌: شوشتري‌، همانجا.
او نمايندة عرفان‌ و تصوف‌ شيعى‌ است‌ و سند طريقت‌ خود را با 0 واسطه‌ به‌ امام‌ رضاع‌ مى‌رساند نك: مفاتيح‌، 85، «رسائل‌»، 50 و «حب‌ّ على‌» ع‌ و آل‌ او را توصيه‌ مى‌كند و خود را «وارث‌ علم‌ حيدر» برمى‌شمارد ديوان‌، ، 32، با اينهمه‌، از پذيرفتن‌ مريدان‌ حنفى‌ و شافعى‌ اجتناب‌ نمى‌كرده‌ است‌ شوشتري‌، /53.
با اينكه‌ اسيري‌ بزرگ‌ترين‌ و ممتازترين‌ خليفة سيدمحمد نوربخش‌ و به‌ قولى‌ ماية افتخار سلسلة نوربخشيه‌ است‌ همو، /50؛ معصوم‌ عليشاه‌، /29؛ زنوزي‌، /05، و نيز درست‌ است‌ كه‌ او خود رهبري‌ را در ذات‌ نوربخش‌ منحصر يافته‌، و لقاي‌ او را برتر از «عزت‌ دنيا و دين‌» دانسته‌، و از وي‌ با عناوينى‌ چون‌ «امام‌ الاصفيا» ياد كرده‌ است‌ اسرار، 9، ديوان‌، 0، نيز 45، 47، اما بايد دانست‌ كه‌ او به‌ نسبت‌ با مرادش‌، نوربخش‌، متعادل‌تر، و از دعاوي‌ منسوب‌ به‌ وي‌ نك: نظامى‌، 91-92 دور بوده‌ است‌. به‌ همين‌ مناسبت‌ است‌ كه‌ او «توسن‌ِ عرفان‌» را «تند و حرون‌» يافته‌ است‌ كه‌ عارف‌ مى‌بايد «عنان‌» آن‌ را همواره‌ كشيده‌ دارد، و گرنه‌ اختيار را از او مى‌گيرد و او را گاه‌ چون‌ حلاج‌ بردار مى‌كند و گاه‌ به‌ زنديقى‌ و الحاد مطعون‌ و به‌ جنون‌ منسوب‌ مى‌دارد و گاه‌ از مذهب‌ و دين‌ بيرونش‌ مى‌برد اسرار، 82. اين‌تعادل‌ در پسندهاي‌عرفانى‌ِ اسيري‌موجب‌ شده‌است‌كه‌عبدالرحمان‌ جامى‌ - كه‌ شديداً با نوربخش‌ و فرزندش‌ شاه‌ قاسم‌ خصومت‌ داشته‌ نك: نظامى‌، 91 به‌ بعد - او را تمجيد كند شوشتري‌، /52؛ هدايت‌، 3، ولى‌ با اينكه‌ اسيري‌ خود را ساختة «فيض‌ِ نوربخشى‌» مى‌داند ديوان‌، 5 و پير خود را با «مهدي‌» قابل‌ قياس‌ دانسته‌ نك: اسرار، 9، نكته‌اي‌ است‌ كه‌ متأثر از آراء نوربخش‌ به‌نظر مى‌رسد قس‌: نظامى‌، 92. علاوه‌ بر اين‌، مقاطع‌ بسياري‌ از غزليات‌ او نام‌ و نشان‌ نوربخش‌ را در بردارد از جمله‌، نك: ديوان‌، 14-16، 18، 22، 40 و اين‌ نيز دليل‌ بر بزرگداشت‌ ياد و خاطرة شيخ‌ از سوي‌ اوست‌. اما بيش‌ از آنكه‌ اسيري‌ متأثر از نوربخش‌ باشد، از تصوف‌ خراسان‌ و عرفان‌ ابن‌ عربى‌ تأثير پذيرفته‌ است‌، چنانكه‌ آثار او نشان‌ مى‌دهد، دانش‌ و بينش‌ عرفانى‌ و ذوق‌ ادبى‌ او تركيبى‌ است‌ از معرفت‌ مولوي‌وار و عشق‌ و رندي‌ حافظانه‌ و نظرية وحدت‌ وجود و مظهريت‌ اسمائى‌ ابن‌ عربى‌ مثلاً نك: ديوان‌، 1، 7، 31. ستيز او با زهد ريايى‌ رنگ‌ و بوي‌ ستيهندگى‌ حافظ را با زاهدان‌ خودبين‌ دارد نك: همان‌، 5، 0، 7، 6، 7، 17.
در اين‌ تركيب‌ عرفانى‌، اسيري‌ نه‌تنها با زاهد خودپرست‌ و زهد خودپرستانه‌ در ستيز است‌، بلكه‌ در برابر عشق‌ از «عقل‌» نيز بيزار است‌ نك: اسرار، 1. او مانند حافظ و مولوي‌ در «مكتب‌ عشق‌» همة «نكات‌ مشكل‌» را كشف‌ كرده‌ است‌ ديوان‌، 81، از اين‌رو همچنان‌ كه‌ «عشق‌» را با «زهد» در تقابل‌ مى‌يابد، عشق‌ و عقل‌ را نيز دو امر متعارض‌ مى‌بيند اسرار، 12-26. اين‌ تعارض‌ البته‌ در جميع‌ شئون‌ زندگى‌ اين‌ جهانى‌ و آن‌ جهانى‌ بين‌ عشق‌ و عقل‌ وجود دارد همانجاها و سرانجام‌، به‌ تصور اسيري‌، عشق‌ به‌ «پيروزي‌» مى‌رسد و عقل‌ به‌ «آوارگى‌» همان‌، 16.
اسيري‌ در اقليم‌ كشف‌ و شهود تجربه‌هاي‌ فردي‌ هم‌ داشته‌ است‌ نك: همان‌، 25، چنانكه‌ خود تصريح‌ كرده‌ كه‌ در بدو سلوك‌ «نور تجلى‌ الهى‌» بر او ظاهر شده‌ است‌ مفاتيح‌، 6 -7 و در 52ق‌ خود را متجلى‌ به‌ «تجلى‌ صفت‌ نور» يافته‌ همان‌، 0، و بار ديگر در واقعه‌، عالم‌ هستى‌ را با يك‌ نور واحد روشن‌ ديده‌ است‌ همان‌، 43-44 و سرانجام‌ متجلى‌ به‌ «تجلى‌ نور سياه‌» شده‌ است‌، يعنى‌ به‌ بلندترين‌ نقطة سلوك‌ در عرفان‌ رسيده‌ همان‌، 4؛ قس‌: عين‌ القضات‌، /1، و خود را قيوم‌ همة عالم‌ يافته‌ است‌ مفاتيح‌، 23.
آثار: از اسيري‌ به‌ نظم‌ و نثر آثاري‌ بلند و كوتاه‌ در دست‌ است‌. آثار منظوم‌ او، اعم‌ از مثنوي‌ و غزل‌، از لحاظ لفظ و معنى‌ متأثر از آثار مولوي‌ و حافظ است‌. اين‌ تأثير، البته‌ در غزليات‌ اسيري‌ بسيار آشكار است‌. او با مثنوي‌ مولوي‌ آشنا بوده‌، و به‌ قول‌ خود، دفتر آن‌ اثر، جان‌ او را حيات‌ بخشيده‌، و به‌ او «جام‌ شراب‌ وحدت‌» نوشانده‌ است‌ نك: ديوان‌، 41. وي‌ نه‌تنها به‌ تضمين‌ برخى‌ از غزلهاي‌ مولوي‌ پرداخته‌ نك: همان‌، 5، و به‌ پيروي‌ از وي‌ قافيه‌هاي‌ صوتى‌ مانند «تن‌ تللا تلا تلا» در غزلهاي‌ خود به‌كار گرفته‌ است‌ نك: همان‌، ، بلكه‌ حتى‌ از لحاظ ساختار و اشكال‌ شعري‌، غزلهاي‌ مولوي‌ را در وزن‌، قافيه‌ و موسيقى‌ تكرار كرده‌ است‌ مثلاً نك: همان‌، 30-31، 58.
تأثير غزلهاي‌ حافظ نيز بر غزليات‌ اسيري‌ آشكار است‌. او خود به‌ بزرگى‌ حافظ اشاره‌ دارد و «آهنگ‌ حافظ» را سبب‌ «به‌ رقص‌ آمدن‌ جهان‌» مى‌داند و دعا مى‌كند كه‌ خداوند حافظ آهنگ‌ حافظ باشد همان‌، 66. واژگان‌ كلام‌ حافظ با بار معنايى‌ خاص‌ او در سرتاسر غزليات‌ اسيري‌ مشهود است‌ و الفاظ و اصطلاحاتى‌ چون‌ رند، مى‌، شاهد، گلگشت‌، خرابات‌، پير ميكده‌، پير خرابات‌، پير مغان‌، پير جام‌، محتسب‌، زاهد و مانند آنها در شعر او دقيقاً بوي‌ غزلهاي‌ حافظ را دارد نك: همان‌، 5، 2، 9، 3، 5، 6، 00، 61، 94، 05. علاوه‌ بر اينها، اشارات‌ و كنايات‌ مبتنى‌ بر الفاظى‌ چون‌ مغ‌، مغبچه‌، دير، ترسا، زنّار ترسايى‌ و كفر و دين‌ همان‌، 03، از تأثير زبان‌ و فكر شاعران‌ ديگري‌ چون‌ شيخ‌ محمد شبستري‌، عطار و عراقى‌ بر شعر او حكايت‌ دارد.
آثار منظوم‌: . اسرار الشهود، مثنويى‌ است‌ مشتمل‌ بر هزار بيت‌، در بحر رمل‌ مسدس‌ مقصور هم‌وزن‌ مثنوي‌ مولوي‌، متضمن‌ نكته‌ها و تمثيلهاي‌ عرفانى‌ كه‌ بايد ميان‌ سالهاي‌ 65 - 69ق‌ سروده‌ شده‌ باشد؛ زيرا اشارات‌ موجود در آن‌ از يك‌سو زنده‌ بودن‌ سيدمحمد نوربخش‌ را نشان‌ مى‌دهند و از ديگر سو از پختگى‌ ناظم‌ در مراحل‌ سير و سلوك‌ حكايت‌ دارند نك: ص‌ 8 به‌ بعد، 52 به‌ بعد. اسرار الشهود به‌ كوشش‌ برات‌ زنجانى‌ در 365ش‌ در تهران‌ منتشر شده‌ است‌. . ديوان‌ اشعار، مشتمل‌ بر غزلهاي‌ فارسى‌ و عربى‌، ترجيع‌بند و رباعى‌ است‌ نزديك‌ به‌ هزار بيت‌ كه‌ براساس‌ ترقيمة يكى‌ از نسخه‌هاي‌ آن‌، ناظم‌ در 83ق‌ آن‌ را جمع‌ و تدوين‌ كرده‌ است‌ هدايت‌، 3؛ زنجانى‌، «كز». ديوان‌ اسيري‌ به‌كوشش‌ برات‌ زنجانى‌ در 357ش‌ در تهران‌ طبع‌ و نشر شده‌ است‌. . منتخب‌ مثنوي‌، گزيده‌اي‌ است‌ از مثنوي‌ مولوي‌ كه‌ اسيري‌ در 74ق‌ آن‌ را گرد آورده‌، و برخى‌ از مشكلات‌ را نيز به‌ نظم‌ تبيين‌ كرده‌ است‌ نك: ديوان‌، 80؛ زنجانى‌، «ك‌، كا».
آثار منثور: . مفاتيح‌ الاعجاز فى‌ شرح‌ گلشن‌ راز، مشهورترين‌ اثر او در قلمرو عرفان‌ و معروف‌ترين‌ شرح‌ در ميان‌ شروح‌ گلشن‌ راز محمود شبستري‌ است‌ نك: شوشتري‌، /52. اسيري‌ در 9 ذيحجة 77 به‌ تأليف‌ اين‌ كتاب‌ پرداخته‌، و ظاهراً پيش‌ از 82ق‌ - كه‌ نسخه‌اي‌ از آن‌ در راه‌ مكه‌ بر او سماع‌ شده‌ فاضل‌، /90 - آن‌را به‌ پايان‌ برده‌ است‌. شرح‌ گلشن‌ راز در حقيقت‌ دانشنامه‌اي‌ است‌ از مطالب‌ و موضوعات‌ عرفان‌ نظري‌، با گرايشى‌ آشكار به‌سوي‌ مكتب‌ ابن‌ عربى‌ و با استشهاد به‌ آيات‌ و احاديث‌ و روايات‌ معروف‌ و اشعار و اقوال‌ بزرگان‌ صوفيه‌ و مشتمل‌ بر نكته‌هاي‌ برخاسته‌ از تجربه‌ها و دريافتهاي‌ عرفانى‌ شارح‌ . گفته‌اند كه‌ اسيري‌ پس‌ از تأليف‌، اين‌ كتاب‌ را به‌ هرات‌ نزد عبدالرحمان‌ جامى‌ فرستاده‌، و او آن‌ را تمجيد كرده‌ است‌ شوشتري‌، همانجا؛ معصوم‌عليشاه‌، /30؛ اما با توجه‌ به‌ موضع‌ جامى‌ در برابر نوربخش‌ و فرزندش‌ شاه‌ قاسم‌، و مقابلة او با نوربخشيه‌ نك: نظامى‌، 91 به‌ بعد؛ شوشتري‌، /48-49، اين‌ نكته‌ را بايد با احتياط پذيرفت‌. اين‌ شرح‌ در طول‌ 00 سال‌، همواره‌ موردتوجه‌ و مراجعة عام‌ بوده‌، و در عصر صفويه‌ به‌ قلم‌ محمد دهدار با عنوان‌ ايجاز مفاتيح‌ الاعجاز تلخيص‌ شده‌، و در 312ق‌ در بمبئى‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. اين‌ اثر با عنوان‌ جام‌ دلنواز به‌ تركى‌ نيز ترجمه‌ شده‌ است‌ آقا بزرگ‌، 3/70-71. متن‌ كامل‌ اين‌ كتاب‌ بارها منتشر شده‌، و نسخه‌اي‌ نسبتاً معتبر از آن‌ به‌ كوشش‌ محمدرضا برزگر و عفت‌ كرباسى‌، در تهران‌ 371ش‌ انتشار يافته‌ است‌. . «شرح‌ دو بيت‌ مثنوي‌ »، گزارشى‌ است‌ كوتاه‌ بر دو بيت‌ مثنوي‌ مولوي‌: چونكه‌ بى‌رنگى‌ اسير رنگ‌ شد... كه‌ شارح‌ در آن‌ از خود نام‌ برده‌، و آن‌ را به‌ خواهش‌ «برادران‌ دينى‌» ساخته‌ است‌ ديوان‌، 38. اين‌ رساله‌ همراه‌ با ديوان‌ اشعار او ص‌ 38-41 در تهران‌ 357ش‌ منتشر شده‌ است‌. .«اجازه‌نامه‌»، اجازه‌اي‌ است‌ عرفانى‌ كه‌ اسيري‌ براي‌ شيخ‌ حيرتى‌ و فرزندش‌ ابوالذبيح‌ اسماعيل‌ به‌ زبان‌ عربى‌ در زبيدِ يمن‌ در 83ق‌ نوشته‌ است‌. اين‌ اثر نيز همراه‌ با ديوان‌ اشعار او، در تهران‌ 357ش‌ به‌چاپ‌ رسيده‌ است‌. . چند رسالة منثور ديگر از اسيري‌ در دست‌ است‌ كه‌ همه‌ گزارشهايى‌ است‌ كوتاه‌ بر ابيات‌ دشوار عرفانى‌، مانند شرح‌ بيت‌ مشهور سنايى‌: عاشقان‌ در دمى‌ دو عيد كنند }{ عنكبوتان‌ مگس‌ قديد كنند
شرح‌ بيت‌ِ امير خسرو دهلوي‌: ز درياي‌ شهادت‌ چون‌ نهنگ‌ لا بر آرد سر {} تيمم‌ فرض‌ گردد نوح‌ را در وقت‌ طوفانش‌ شرح‌ رباعى‌ منسوب‌ به‌ شهاب‌الدين‌ عمر سهروردي‌: دي‌ بر سر گور زلّه‌ غارت‌ كردم‌ {} مر پاكان‌ را جنب‌ زيارت‌ كردم‌...
شرح‌ رباعى‌: از پنجة پنج‌ و ششدر شش‌ به‌ در آي‌ {} وز كش‌مكش‌ سپهر سركش‌ به‌ در آي‌...
نك: ديباجى‌، 40-41 كه‌ هرچند عوامل‌ سبك‌ شناختى‌، نسبت‌ آنها را به‌ اسيري‌ مسلم‌ مى‌دارد، اما از او در شرحهاي‌ مزبور نام‌ و نشانى‌ ديده‌ نمى‌شود. اين‌ شرحها نيز همراه‌ با ديوان‌ اشعار او، در تهران‌ 357ش‌ انتشار يافته‌ است‌.
نامه‌هايى‌ نيز اسيري‌ به‌ دانشمندان‌ روزگارش‌ فرستاده‌ نك: شوشتري‌، /53 كه‌ البته‌ تاكنون‌ نسخه‌اي‌ از آنها شناخته‌ نشده‌ است‌. رساله‌هايى‌ با عنوانهاي‌ «جابلقا و جابلسا»، «معاش‌ السالكين‌» و چند رسالة ديگر نيز به‌ او نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌ نفيسى‌، /19؛ صفا، /31 كه‌ البته‌ هيچ‌يك‌ از اين‌ نسبتها درست‌ نيست‌، زيرا «جابلقا و جابلسا» بخشى‌ است‌ از مفاتيح‌ الاعجاز اسيري‌ نك: ص‌ 16-17 كه‌ هانري‌ كُربن‌ نيز آن‌ را در ارض‌ ملكوت‌ ص‌ 37-40 گنجانده‌ است‌ و رساله‌اي‌ مستقل‌ نيست‌، و «معاش‌ السالكين‌» رساله‌اي‌ است‌ فارسى‌از سيدمحمد نوربخش‌ حاجى‌خليفه‌، /725؛ برزگر،«3».
چند رسالة ديگر نيز از نويسنده‌اي‌ به‌نام‌ حسام‌الدين‌ فرزند يحيى‌ لاهيجى‌ تأليف‌ در سدة 1ق‌، به‌ اسيري‌ نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌ نك: منزوي‌، /55، ذيل‌ نفس‌، /105، ذيل‌ توضيحات‌، /239، ذيل‌ شرح‌ عباراتى‌ از تلويحات‌؛ قس‌: آستان‌...، /6،
مآخذ: آستان‌ قدس‌، فهرست‌؛ آقابزرگ‌، الذريعة؛ اسيري‌ لاهيجى‌، محمد، اسرار الشهود، به‌كوشش‌ برات‌ زنجانى‌، تهران‌، 365ش‌؛ همو، ديوان‌، به‌كوشش‌ برات‌ زنجانى‌، تهران‌، 357ش‌؛ همو، «رسائل‌»، ضميمة ديوان‌ اسيري‌ هم؛ همو، مفاتيح‌ الاعجاز فى‌ شرح‌ گلشن‌ راز، به‌كوشش‌ محمدرضا برزگر خالقى‌ و عفت‌ كرباسى‌، تهران‌، 371ش‌؛ برزگر خالقى‌، محمدرضا، مقدمه‌ بر مفاتيح‌ الاعجاز نك: هم ، اسيري‌؛ حاجى‌خليفه‌، كشف‌؛ ديباجى‌، ابراهيم‌، «كفارة روزه‌اي‌ كه‌ خوردم‌ رمضان‌»، وحيد، تهران‌، 345-346ش‌، س‌ ، شم ؛ ركن‌زادة، آدميت‌، محمدحسين‌، دانشمندان‌ و سخن‌سرايان‌ فارس‌، تهران‌، 339ش‌؛ روملو، حسن‌، احسن‌التواريخ‌، به‌كوشش‌ عبدالحسين‌ نوايى‌، تهران‌، 357ش‌؛ زنجانى‌، برات‌، مقدمه‌ بر ديوان‌ اسيري‌ هم ؛ زنوزي‌، محمدحسين‌، رياض‌ الجنة، نسخة عكسى‌ موجود در كتابخانة مركز؛ سميعى‌، كيوان‌، مقدمه‌ بر مفاتيح‌ الاعجاز اسيري‌، تهران‌، 337ش‌؛ شوشتري‌، نورالله‌، مجالس‌ المؤمنين‌، تهران‌، 365ش‌؛ صفا، ذبيح‌الله‌، تاريخ‌ ادبيات‌ در ايران‌، تهران‌، 363ش‌؛ عين‌ القضات‌ همدانى‌، نامه‌ها، به‌كوشش‌ علينقى‌ منزوي‌ و عفيف‌ عسيران‌، تهران‌، 362ش‌؛ فاضل‌، محمود، فهرست‌ نسخه‌هاي‌ خطى‌ كتابخانة جامع‌ گوهرشاد مشهد، مشهد، 363ش‌؛ فرصت‌، محمدنصير، آثار عجم‌، تهران‌، 362ش‌؛ فسايى‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصري‌، به‌كوشش‌ منصور رستگار فسايى‌، تهران‌، 367ش‌؛ كربن‌، هانري‌، ارض‌ ملكوت‌، ترجمة ضياءالدين‌ دهشيري‌، تهران‌، 358ش‌؛ معصوم‌عليشاه‌، محمد معصوم‌، طرائق‌ الحقائق‌، به‌كوشش‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌، 318ش‌؛ منزوي‌، خطى‌؛ نظامى‌ باخرزي‌، عبدالواسع‌، مقامات‌ جامى‌، به‌كوشش‌ نجيب‌ مايل‌ هروي‌، تهران‌، 371ش‌؛ نفيسى‌، سعيد، تاريخ‌ نظم‌ و نثر در ايران‌ و در زبان‌ فارسى‌، تهران‌، 344ش‌؛ هدايت‌، رضاقلى‌، رياض‌ العارفين‌، به‌كوشش‌ مهديقلى‌ هدايت‌، تهران‌، 316ش‌؛ نيز: 2 .
نجيب‌ مايل‌ هروي‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 3513
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست