اِسْماعيلِ بْنِ بُلْبُل، ابوالصقر مق جمادي الاول 78/ اوت 91، از ديوانيان
و وزراي خلفاي عباسى در سدة ق.
از زندگى او پيش از وزارتش اطلاع اندكى در دست است. در روايتى از صولى
تولد او 30ق ياد شده است نك: ذهبى، 3/01؛ اسماعيل خود را از بنى شيبان و
عرب قلمداد كرده است مسعودي، مروج...، /28، گرچه اين انتساب را نادرست
شمردهاند ابن طقطقى، 52-53 و سوردل نك: IV/189 , 2 ، EIاو را ايرانى يا از
مردم ماوراءالنهر دانسته است. روايت ابن طقطقى مبنى بر آنكه ايام كودكى
اسماعيل به سختى گذشته ص 52، با داستانى كه دربارة دستگيري مالى يكى از
نزديكانش - ابوالعيناء - از او آوردهاند حصري، /08؛ ابوحيان، /5 همخوانى دارد.
از يك بيت هجايى ابن رومى بر مىآيد كه اسماعيل گويا مدتى نيز اجارهدار
يكى از ديوانها بوده است ابن طقطقى، 53. اما از آنجا كه الموفق برادر
المعتمد خليفه كه رشتة امور خلافت را در درست داشت، در 65ق او را به جاي
حسن بن مخلد به وزارت خليفه گمارد مسعودي، التنبيه...، 69؛ ابن طقطقى، 52؛
قس: زامباور، ، چنين مىنمايد كه اسماعيل از جملة ديوانيان يا از كاتبان
الموفق بوده است قس: 2 ، EIهمانجا. اما اين دورة وزارت اسماعيل، دولت
مستعجل بود و الموفق به شكايت خليفه او را عزل كرد و گفت مدتى به املاكش
در كوثى رود صابى، 2. وي در شوال همان سال بازگشت و دوباره وزارت يافت،
اما در رمضان 66 باز از كار بركنار و تبعيد شد صفدي، /5. سبب بركناري اخير
روشن نيست و نيز دانسته نيست كه او تا 72ق كه به جاي صاعد بن مخلد، كاتب
الموفق شد طبري، 0/0؛ ابن اثير، /19 و يا به روايت صفدي همانجا مقام وزارت
يافت، چه شغلى داشته است. گرچه سوردل در جايى به تبع صفدي همانجا و ابن
كازرونى ص 63از دوره وزارت اسماعيل سخن رانده، ولى در جاي ديگر نك: 2 ،
EIاز سومين دورة وزارتش ياد نكرده، و چنين مىنمايد كه از شوال 65 همچنان
وزارت داشته، اما به سبب وجود صاعد بن مخلد به عنوان كاتب الموفق، قدرت
چندانى نداشته است و از رجب 72 كه به جاي صاعد منصوب شد، وزارت واقعى
يافته است. طبري و ابن اثير همانجاها نيز از عزل او در 66ق ياد نكرده، و فقط
در ذكر وقايع 72ق آوردهاند كه الموفق، اسماعيل را كاتب خود كرد. در روايات
مربوط به اين عزل و نصبهاي متوالى و وزرايى كه اسماعيل جانشين آنان
مىشد، هم اختلاف هست. چنانكه ابن كازرونى همانجا وزارت دوم او را پس از
عزل احمد بن صالح بن شيرزاد، و وزارت سومش را پس از ابراهيم بن مدبر
آورده است قس: مسعودي، صابى، همانجاها.
به هر حال اسماعيل در ايام وزارتش مأمور نگهداري ابوالعباس احمد المعتضد پسر
الموفق شد كه پس از خشم پدر به حبس افتاده بود. بنابر روايتى از خود
المعتضد، گويا اسماعيل در بر انگيختن خشم پدر بر ضد او دست داشته، و وي در
ايام حبس - به ويژه هنگام غيبت پدر - همواره از قتل خود به دست وزير
بيمناك بوده است تنوخى، /83. اسماعيل نيز كه به سبب اسراف در خرج بيت
المال و بخششهاي بى حساب و مطالبة ماليات نابهنگام و موهوم از مردم، مورد
تنفر عامه واقع شده بود و خود از الموفق بيم داشت طبري، 0/9، چون الموفق
بيمار و رنجور به عراق بازگشت و اندكى بعد خبر مرگش شايع شد، اسماعيل ناچار
در برابر مخالفان چارهاي جز جنگ نيافت؛ اما چون خبر زنده بودن الموفق در
رسيد، نزد او رفت و همانجا ماند. ولى خانة او و وابستگانش را به باد غارت
دادند و زندانها را شكستند و زندانيان را بيرون آوردند و از آن سوي طرفداران و
غلامان المعتضد نيز او را از حبس به در آوردند طبري، 0/0-2؛ ابن اثير، /43؛
مسعودي، مروج، /28. اندكى بعد الموفق درگذشت و پسرش المعتضد به جاي او
نشست. المعتضد در آغاز كار اسماعيل را در وزارت ابقا كرد، اما چندان نگذشت كه
در اواخر صفر 78 او را با فرزندان و اطرافيانش به حبس افكند و به تعقيب برخى
از ياران و همكارانش چون ابن فرات پرداخت ابن ابار، 75. اسماعيل نيز پس از
شكنجههاي بسيار در زندان مرد مسعودي، همان، /73؛ ذهبى، 3/01-02.
بسياري از نويسندگان متقدم، اسماعيل را به فضايل بسيار چون كرم، تدبير و
حسن سلوك ستوده ابن طقطقى، همانجا؛ ذهبى، 3/00؛ حصري، /07 - 08 و از مهارتش
در امور ديوانى سخن رانده، و اديب و ادب پرورش دانستهاند قس: ابن طقطقى،
53 و داستانى كه دربارة سوء فهم او از بيتى از ابن رومى آورده است. اشعاري
نيز از او نقل كردهاند صفدي، /5؛ ذهبى، همانجا. شاعرانى چون بحتري و ابن
رومى او را ستايش كرده، و گروهى ديگر چون ابن بسام و ابن ابى فنن به
هجوش پرداختهاند ابن طقطقى، 52؛ صفدي، /8؛ مسعودي، همان، /98. گفتهاند كه
مرگ خليفه المعتضد در 89ق يعنى بيش از 0 سال پس از قتل اسماعيل به سبب
زهري بوده كه اسماعيل به او خورانده بوده است همان، /73.
مآخذ: ابن ابار، محمد، اعتاب الكُتاب، به كوشش صالح اشتر، دمشق، 961م؛ ابن
اثير، الكامل؛ ابن طقطقى، محمد، الفخري، بيروت، دارصادر؛ ابن كازرونى، مختصر
التاريخ، به كوشش مصطفى جواد و سالم آلوسى، قاهره، وزارة الاعلام؛ ابوحيان
توحيدي، على، البصائر و الذخائر، به كوشش ابراهيم كيلانى، بيروت، 964م؛
تنوخى، محسن، الفرج بعد الشدة، به كوشش عبود شالجى، بيروت، 398ق؛ حصري
قيروانى، ابراهيم، زهر الا¸داب، به كوشش محمد محيى الدين عبدالحميد، قاهره،
953م؛ ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و على ابوزيد،
بيروت، 404ق؛ زامباور، نسب نامة خلفا و شهرياران، ترجمة محمد جواد مشكور،
تهران، 356ش؛ صابى، هلال، الوزراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره،
958م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش فان اس، ويسبادن، 402ق؛
طبري، تاريخ؛ مسعودي، على، التنبيه و الاشراف، ليدن، 893م؛ همو، مروج
الذهب، به كوشش محمد محيى الدين عبدالحميد، قاهره، 967م؛ نيز:
EI 2 ; Sourdel, D., Le vizirat_ q abb ? side, Damascus, 1960.
صادق سجادي