اَسْفِزاري، معينالدين محمد زَمچى (د پس از 899ق/1494م)، مورخ،
مترسل، شاعر، خوشنويس و مؤلف كتاب روضات الجنات فى اوصاف مدينة هرات.
اسفزاري با آنكه از شخصيتهاي برجستة سدة 9ق به شمار مىرود، اما اطلاع
چندانى از زندگى او در دست نيست. امير عليشيرنوايى كه مجالس النفائس را دو
سال پيش از تأليف روضات الجنات نگاشته، و در آن حتى از سرايندگان يك بيت
شعر نيز ياد كرده است، از اسفزاري كه در آن روزگار در فنون ادبى از استادان
مدرسة هرات بوده، و نيز پدر وي كه در زمرة شعراي آن دوره محسوب مىشده،
سخنى به ميان نياورده است. شايد بتوان علت اين امر را وجود رقابت ميان
اميرعليشير و خواجه قوامالدين نظام الملك وزير سلطان حسين بايقرا و حامى
اسفزاري پنداشت (امام، 1/ز). دولتشاه سمرقندي از ديگر معاصران اسفزاري نيز
در تذكرة الشعرا يخويش از ذكر نام او چشم پوشيده است (همو، 1/ح). اسماعيل
پاشا بغدادي (2/225) و سامى (6/4336) نيز شرح احوال او را با معينالدين هروي
و چند تن ديگر درآميختهاند. خواندمير، فقط به اين نكته اشاره كرده كه
اسفزاري برجستهترين مترسل زمان خود بوده، و شعر نيز مىگفته، و در خوشنويسى
سرآمد بوده است (4/348؛ نيز نك: اوحدي، 3/994).
او از اهالى اسفزار از توابع هرات بوده است و نسبت زمچى يا زامچى وي را
مىتوان نسبتى غير قياسى دانست به زام يا جام كه اسفزار از جملة دهستانهاي
آن بوده است (نك: امام، 1/يب - يج).
اسفزاري از نويسندگان نامدار خراسان و از سخندانان و مترسلان برجستة دربار
سلطان حسين بايقرا بود. او در ديباچة رسالة قوانين خود (نك: بانكيپور، آورده
است كه در آغاز جوانى موطن خود را ترك گفته، و در 873ق/1468م به هرات
رسيده، و در دربار سلطان حسين بايقرا به مقامات مهم منصوب شده است،
چنانكه نشان شاهى را كه مهر رسمى دربار سلطنت بود، به او سپردند (نيز نك:
استوري، .(I(1)/355 اسفزاري در سدة 9 ق كه شهر هرات مركز جنبش فرهنگى ادبى
عظيم و داراي بزرگ ترين مدرسة ادب فارسى بود، از جملة استادان نامى در
فنون ادبى به شمار مىرفت و با بزرگانى چون معينالدين محمد فراهى،
خواندمير و ميرخواند معاصر بود. او در خوشنويسى نيز استاد بود و در ساختن ترانه
شهرت داشت، از اين رو با شاعران و هنرمندانى چون عبدالرحمان جامى، كمال
الدين بهزاد و سلطانعلى مشهدي نشست و برخاست داشت (امام، 1/ج، د، ه؛
باربيه دومنار، .(462
زمان مرگ اسفزاري روشن نيست؛ تنها مىدانيم تا 899ق كه تأليف روضات
الجنات را به پايان رسانده، زنده بوده است. اما با توجه به تفاوتهاي
فاحش ميان نسخههاي مختلف اين اثر، محمدكاظم امام بر آن است كه اسفزاري
تا پايان عمر به تدريج مطالبى بر آن مىافزوده است (2/43). با اين فرض،
مىتوان گفت كه اسفزاري سالها پس از 899 ق نيز زندگى مىكرده است.
آثار:
الف - چاپى: روضات الجنات فى اوصاف مدينة هرات، در تاريخ مفصل شهر هرات
كه اسفزاري بيشتر شهرت خود را مرهون تأليف آن است. او تأليف كتاب را در
محرم 897 آغاز كرده، و در اواخر 899ق به پايان رسانده است. اين اثر مشتمل
بر 26 روضه (در يكى از نسخهها 27 روضه) است كه هر يك به چندين چمن تقسيم
مىشوند. روضة نخست با مدح سلطان حسين بايقرا كه گفتهاند در زمان حكومت او
هرات بسيار رونق يافته بود، آغاز مىشود و با تمجيد وزيرش، خواجه قوامالدين
نظامالملك كه مؤلف كتاب خود را به خواست او نگاشته است، پايان مىيابد
(نك: ريو، .(I/206 207 -
به رغم عنوان كتاب كه مىنمايد از آغاز تا انجام در وصف شهر هرات باشد،
بخش چشمگيري از آن در ذكر محاسن و فضايل خراسان است، ولى به هرات توجه
ويژهاي نشان داده شده است. برخى از موضوعات كتاب را مىتوان چنين
برشمرد: وضعيت جغرافيايى شهرهاي مشهور و نواحى مختلف خراسان؛ شرح حال رجال
و مشايخ صوفيه؛ وصف بناهاي آن ديار مانند مدرسه، كتابخانه و مسجد، برخى
عجايب با شرح وقايع تاريخى و سياسى خراسان و هرات از ورود اسلام تا سال
بيست و پنجم سلطنت ابوالغازي سلطان حسين بايقرا كه با سال پايان تأليف
اين اثر برابر است؛ شرح حكايات تاريخى و ذكر تاريخ گوركانيان و آل كرت، و
شرح وقايع سلطنت امير تيمور گوركانى و اخلاف او تا 889ق، عظمت و آبادانى
شهر هرات در عهد سلطان حسينبايقرا و اجتماع امرا، فضلا، سخندانان، شعرا،
نويسندگان و هنرمندان دربار او.
اسفزاري در ذكر منابع خود از 4 اثر ياد مىكند: تاريخ هرات از شيخ عبدالرحمان
فامى (نك: 1/250، 252)، كرت نامة ربيعى پوشنگى (نك: 2/73)، تاريخ هرات
ابواسحاق حداد، و سرانجام تاريخ نامة هرات از سيفى هروي (نك: 1/130، 229،
442؛ نك: امام، 2/41) كه از آن ميان 3 اثر نخست از ميان رفته، و تنها تاريخ
نامة هرات سيفى هروي باقى مانده است. از اين رو كتاب اسفزاري به سبب
دربرداشتن مطالب 3 منبع غيرموجود از ارزش و اعتبار ويژهاي برخوردار است.
مؤلف در شرح نخستين فرمانروايان مسلمان هرات، بخشى طولانى از تاريخ هرات
فامى را نقل مىكند و مىگويد كه فامى نيز آن را از كتاب ابواسحاق حداد نقل
كرده است. دربارة تاريخ پيش از اسلام نيز اسفزاري همچون سيفى هروي همة
مطالب خود را از تاريخ هرات فامى برگرفته است و چنانچه اين مطالب كه تنها
فامى آورده است (نك: اسفزاري، 2/49- 55)، در تاريخ هرات سيفى و اسفزاري
نقل نمىشد، اين بخش از تاريخ شهر هرات در ابهام مىماند (نك: صديقى، .(8,9
افزون بر اين منابع، مؤلف دربارة رخدادهاي زمان سلطان حسين بايقرا مطالبى
را از جامع البدايع سلطانى و منصور نامه نقل كرده (نك: 1/11، 12)، و شرح
درگذشت شاهرخ سلطان را نيز از مطلع السعدين و مجمع البحرين نوشتة عبدالرزاق
سمرقندي برگرفته است (نك: 2/95). از ديگر منابع او مىتوان به تاريخ
جهانگشاي جوينى (نك: همو، 1/179-180، 263، 2/105- 109؛ امام، 1/263، حاشية 2)،
اخلاق خاقانى (اسفزاري، 2/101- 105)، جامع التواريخ (امام، 1/314، حاشية 8)،
و طبقات ناصري منهاج سراج (اسفزاري، 2/58) اشاره كرد (نيز نك: امام، 1/622
-623، 2/507 -512). در كتاب اسفزاري پارهاي مطالب نيز وجود دارد كه از
مشاهدات خود نويسنده است و همين مطالب بر ارزش كتاب او افزوده است (براي
نمونه، نك: 1/213، 2/74).
اسفزاري گرچه خود مىگويد نثر كتابش به دور از تكلف و تصنع است (1/49-50)،
اما او نيز مانند مترسلان برجستة آن روزگار بنابر كمترين ضرورتى، نثر مصنوع و
منشيانه را به نمايش گذارده، و آن را با شعر خود يا شاعران ديگر، امثال و
حكم، آيات و احاديث آراسته است (امام، 1/يط - ك).
باربيه دومنار كه به معرفى كتاب اسفزاري پرداخته، بر آن است كه مؤلف در
تأليف اثر، طرح قانونمندي اختيار نكرده است و پيوستگى و منطق رويدادها در
آن چندان استوار نيست، اما اينگونه ضعفها با تازگى و درستى اطلاعات آن
جبران شده است. او سكوتمعاصراناسفزاري را دربارة تاريخ او و اثرش چنين
توجيه مىكند كه اسفزاري روضات الجنات را به خواست نظام الملك تأليف، و
به او اهدا كرد و پس از آنكه سلطان حسين در 902ق/1497م از نظامالملك روي
برتافت، اسفزاري نه با از بين بردن اهدايية خود، به خواري تن داد و نه با
تكثير نسخههاي آن خشم سلطان را برانگيخت، بلكه راه تصوف پيش گرفت تا از
اين راه شهرت ادبى از كف رفتة خود را باز يابد؛ اما چند تن از هموطنان او از
اين فرصت سود جستند و بىآنكه از او نام برند، بخشهايى از كتاب او را در
آثارشان گنجاندند. براي نمونه، خواندمير در خاتمة خلاصة الاخبار فى احوال
الاخيار فصلى را در وصف هرات از كتاب اسفزاري برگرفته، منتها خود نيز مطالبى
بر آن افزوده است. نظامالدين عبدالعلى بيرجندي نيز كه به عنوان اديب و
منجم شهرت داشت، همة مطالب كتاب اسفزاري را از نو تدوين كرد و آن را عجايب
البلدان نام نهاد (نك: ص .(462-464
برخى از مورخان و تذكره نويسان پس از اسفزاري، از روضات الجنات بهره
بردهاند. مثلاً امين احمد رازي، نويسندة سدة 10ق در هفت اقليم خود مطالب
بسياري را در شرح اوضاع جغرافيايى خواف، نيشابور و سبزوار (2/224، 283؛ قس:
اسفزاري، 1/245، 279) و نيز شرح حال رجال آن ديار را از روضات الجنات نقل
كرده، ولى همه جا از اين كتاب با عنوان تاريخ مبارك شاهى نام برده است
(نك: 2/174- 175، 188- 189؛ قس: اسفزاري، 1/198- 199، 299).
روضات الجنات در دو مجلد به كوشش محمدكاظم امام در تهران (1338- 1339ش) و
در 1381ق/1961م در عليگره به چاپ رسيد. باربيه دومنار بخشهايى از آن را به
زبان فرانسه ترجمه كرده، و در «مجلة آسيايى1» به چاپ رسانده است. وي
همچنين ترجمة فرانسة دو فصل از آن را نيز در كتابى با عنوان «تاريخ هرات به
فارسى2» در 1891م در پاريس منتشر كرد (نك: امام، ا/يو). باربيه دومنار در
ترجمة خود با استناد به برخى آثار عربى و فارسى، مطالب كتاب را تصحيح كرده
است (نك: ص .(465
بخشى از خاتمة خلاصة الاخبار خواندمير نيز كه برگرفته از روضات الجنات است،
به ضميمة اثر ديگر وي - مآثر الملوك - به كوشش هاشم محدث در 1372ش در
تهران منتشر شده است.
ب - خطى: قوانين، يا ترسل، نمونة كاملى از فرامين و احكام دربار كه در
873ق/1468م نوشته شده، و دو نسخه از آن در كتابخانة ديوان هند لندن(اته،
)و I/1131 كتابخانةبانكيپور( بانكيپور، موجود است.
مآخذ: اسفزاري، محمد، روضات الجنات، به كوشش محمدكاظم امام، تهران، 1338-
1339ش؛ امام، محمدكاظم، مقدمه و حاشيه بر روضات الجنات (نك: هم، اسفزاري)؛
اوحدي بليانى، محمد، عرفات العاشقين، نسخة خطى كتابخانة ملى ملك، شم 5243؛
بغدادي، هديه؛ خواندمير، غياث الدين، حبيب السير، به كوشش محمد دبيرسياقى،
تهران، 1362ش؛ رازي، امين احمد، هفت اقليم، به كوشش جواد فاضل، تهران،
1340ش؛ سامى، شمسالدين، قاموس الاعلام، استانبول، 1316ق/ 1898م؛ نيز:
Bankipore ; Barbier de Meynard , C. , X Extraits de la chronique persane d'Herat
n , JA, 1860, vol. XVI; Eth E , H., Catalogue of Persian Manuscripts in the
Library of India Office, Oxford, 1905; Rieu, Ch., Catalogue of the Persian
Manuscripts in the British Museum, London, 1879; W iddiqi, M. Z., introd.
Ta'rikh Nama -i- Harat of Sayf al-Harawi, Calcutta, 1944; Storey, C.A., Persian
Literature, London, 1970.
آفاق حامدهاشمى