اَسْدود، يكى از 5 شهر فلسطين باستان. اين نام را به صورت اِسدود
(نك: پاولى، II(2)/1528 ؛ هورويتس، 296 ؛ دباغ، 1(2)/29) و سدود (عطاءالله، 72،
102، 190؛ رافق، 765) نيز نوشتهاند. جغرافى دانان مسلمان آن را ازدود
آوردهاند (مقدسى، 277؛ مسعودي، 273؛ ابن خردادبه، 76). در كتاب مقدس به
صورت اشدود (يوشع، 11:22، كتاب اول سموئيل، 5:6-7، اعمال رسولان، 8:40؛
هاكس، 69)، و در منابع لاتين به شكل ازتوس1 (يوزفوس، ؛ II(1)/73 هرودت، ؛
I(2)/469 پاولى، آمده است. اسدود از ريشة «سدد» به معناي زور و توان و نيز
بارو و دژ است (دباغ، 1(2)/192؛ شرّاب، 113؛ ديب، 62).
اسدود در شمال عسقلان و جنوب يبنا (يمنيا2) و در فاصلة 5/4 كيلومتري از درياي
مديترانه بوده، و در دشتى حاصلخيز و در ارتفاع 42 متري از سطح دريا قرار
داشته است (كوك، نقشة ؛ II پاولى، ؛ II(2)/2646 دباغ، 1(2)/194؛ «فرهنگ...3»،
70 ؛ جودائيكا، .(III/695 فاصلة اين شهر تا غزه 40 كم بود (دباغ، 1(1)/304) و
رود صقرير از شمال آن مىگذشت (عطاءالله، 62).
اسدود يكى از كهنترين شهرهاي فلسطين و جهان است. اين شهر منابع آب كافى
و دژي مستحكم داشت و در دهانة حاصلخيزترين واديهاي فلسطين واقع بود
(اسميث، .(140 برپايى آن را به تفاوت به فراريان اريتره ( پاولى، همانجا)،
و يا به مهاجرانى از آسياي صغير يا كرت و ديگر جزاير اژه نسبت مىدهند (حتى،
1/196؛ گلوك، كه در سدههاي 13 و 12قم به سواحل مديترانه آمدند (همانجا).
اسدود باستان را شهري ساحلى و گاه شهري در قسمتهاي داخلى (خشكى) نام
بردهاند. اين بدان معناست كه دست كم بخشى از اسدود در آن هنگام، به
صورت بندر بوده است ( پاولى، همانجا). هم از اين روست كه در زمان آسوريان
از اين شهر به عنوان بندري مجهز ياد كردهاند (اُمستد، 194 )؛ از اين بندر
باستانى به عنوان اشدوديام4 (اسدود كنار دريا) نيز نام بردهاند ( جودائيكا،
همانجا). پمپونيوس5 (سدة 1م)، جغرافىدان روم باستان، اين شهر را بندري
براي عربستان ناميده است كه ظاهراً بقاياي آن در زير ماسههاي ساحلى
مدفون مانده است (نك: اسميث، 104 ، حاشية .(3 يافتههاي باستان شناختى نيز
نشان دهندة موقعيت تجارت دريايى اسدود است. گرچه اسدود در نزديكى «جادة
ساحلى»، راه تجاري مشهور نزديك دريا، قرار داشت، اما در كنار دريا نبود (نك:
جودائيكا، همانجا). از ميان شهرهاي فلسطين، تنها عسقلان را در كنار دريا
دانستهاند (اسميث، .(139 اسدود براي هر دو سرزمين مصر و سوريه در دورة باستان
اهميت فراوانى داشت ( پاولى، همانجا).
اسدود در كنار شهرهاي غزه، عسقلان، عقرون (اكرون) و جت، يكى از 5 شهر مشهور
فلسطينيان (صحيفة يوشع، 13:3-4؛ حتى، 1/197؛ دباغ، 1(1)/537)، و ظاهراً
مهمترين آنها به شمار مىرفت ( پاولى، نيز «فرهنگ»، همانجاها؛ اطلس...، 112
.(86, به اين ترتيب، فلسطينيان با در اختيار داشتن شهرهاي مهم و برخورداري
از فرهنگى پيشرفته، نسبت به ديگر اقوام، نقشى اساسى در اقتصاد و تجارت بر
عهده داشتند (كنزلمان، .(127 سفالهاي به دست آمده از اين ناحيه به
سفالهاي يونانى شباهت دارد. فلسطينيان در استخراج و بهرهگيري از آهن و نيز
استفاده از ارابههاي جنگى ممتاز بودند (حميدي، 30).
اسدود ظاهراً تا سدة 8قم مستقل، و در دست فلسطينيان بود، اما در اين زمان
عزّيا، پادشاه يهود، آنجا را تصرف كرد (هاكس، 69). او پس از اشغال شهر، باروي
آن را ويران ساخت («فرهنگ»، 70 ؛ جودائيكا، .(III/695 البته بنىاسرائيل قادر
به حفظ اين شهر و تسخير آباديهاي پيرامونى آن نشدند ( بريتانيكا، ميكرو،
.(I/576
فلسطينيان در اسدود معبدي براي داگون (داجون)، خدايى كه در نواحى ساحل
شرقى مديترانه از فينيقيه تا فلسطين باستان پرستش مىشد (حميدي، 30-31)،
برپا داشته بودند. در 1050قم هنگامى كه تابوت عهد به دست فلسطينيان افتاد
( جودائيكا، همانجا؛ مجمل التواريخ...، 142-143)، آن را از «ابن عزر» به اسدود
برده، در كنار مجسمة داگون جاي دادند (كتاب اول سموئيل، 5:1-2؛ مقار، 522؛
هاكس، 69، 238؛ دباغ، 1(2)/192).
اسدود در 734 قم به تصرف آشوريان در آمد ( جودائيكا، همانجا). در حدود سال
714 قم مردم شهر، از پرداخت خراج سرباز زدند و همسايگان اسدود نيز از اين
كار پيروي كردند. البته اين شورش ديري نپاييد (امستد، 218 )؛ در 713 قم
سارگُن اسدود را به تصرف درآورد (هاكس، 69؛ «فرهنگ»، همانجا؛ جودائيكا،
XVI/1504 .(XIV/881, پس از آن اين شهر به صورت مركز ولايتى آشوري درآمد
(همان، )، III/695 هر چند سارگن براي اين ولايت، خود مختاري قائل شد (امستد،
309 .(297, با افول قدرت آشوريان، فرعون مصر (ح 630قم) اين شهر را به
تصرف خود درآورد («فرهنگ»، همانجا؛ امستد، 635 ؛ پاولى، .(II(2)/2646 به نوشتة
هرودت، فرعون مصر 29 سال اسدود را در محاصره داشت؛ نيز آورده است كه اسدود
تنها شهري است كه توانست اين زمان طولانى را در برابر محاصره مقاومت كند
471) .(I(2)/469,
يهوديان در زمان سلطة ايرانيان بر اسدود (سدة 5قم)، با آنان به مقابله
برخاستند ( جودائيكا، ؛ III/696 «فرهنگ»، همانجا).
در دورة هلنى، اسدود هنوز مركز ناحيه بود و تا مدتها به عنوان دژ مستحكم
يونانى به شمار مىآمد ( جودائيكا، همانجا). يهوديان در اين هنگام به رهبري
يهوداي مكابى1 سر به شورش برداشتند و اگرچه تا اسدود پيش رفتند، اما شكست
خوردند و رهبرشان در 160قم كشته شد ( اطلس، 134 )؛ مكابى در 163قم، بتهاي
معبد اسدود را از ميان برد و برادر (جانشين) او در 148قم آنجا را به آتش كشيد
(اسميث، 141 -140 ؛ «فرهنگ»، .(70
به گفتة يوزفوس، پس از چندي اسدود به دست روميان افتاد و فرماندهى رومى بر
آن گمارده شد. اسدود در اين هنگام از شهرهايى بود كه به ايالت (رومى)
سوريه منضم شد )، II(1)/73) اما سالها بعد، در 55قم اسدود كه همانند شهرهاي
ديگر ناحيه آسيب فراوان ديده بود، باز سازي شد و ساكنان آن به شهر بازگشتند
(همو، .(II(1)/77
در 40 قم، با قدرت گرفتن هرود، اين شهر بار ديگر به تصرف يهوديان درآمد (
پاولى، همانجا). هرود اين شهر را به خواهر خود سالومه تقديم كرد ( جودائيكا، و
سالومه «بانوي ازتوس» ناميده شد (يوزفوس، .(II(2)/359
استرابن (سدة 2 م) اسدود را جزئى از سوريه، و ساكنان آن را از طوايفى بر
مىشمارد كه با سوريها و فينيقيها درهم آميخته بودند كه برخىاز ايشانبه
زراعتو گروهىبهتجارت مشغولبودند .(VII/239) وي فاصلة اسدود تا يمنيا و نيز
عسقلان را 200 استاد (ح 40 كم) آورده است .(VII/277)
در دورة بيزانس، اسدود به صورت مركزي اسقف نشين درآمد ( موسوعه...، 1/237)؛
در اين زمان (سدة 4م)، اسدود به صورت ولايت (مقاطعه) درآمد كه داراي 6
آبادي تابعه بود (دباغ، 1(2)/193؛ زياده، 204).
اسدود در سدة 7م از جمله آباديهايى بود كه به دست مسلمانان افتاد. در دوران
جنگهاي صليبى، اسدود به صورت شهري كوچك و بدون حصار بود كهبهتدريج
بهصورت روستايى درآمد (دباغ، 1(2)/193- 194). از اين زمان تا دورة معاصر،
شرح قابل توجهى از اين آبادي در منابع ديده نمىشود. در اواسط سدة 20م،
اسدود روستاي كوچكى به شمار مىرفت كه كمربندي از تپههاي ماسهاي آن را
فرا گرفته بود. در 1939م براي تثبيت ماسههاي روان، درختانى بر روي اين
تپهها غرس شد و جنگل كوچكى پديد آمد. مطابق گزارشى از 1945م، اطراف اسدود
را پوشش درختى رو به گسترشى شامل كاج، اكاليپتوس و اقاقيا احاطه كرده بود؛
در همين زمان، راه آهنى كه ايستگاه آن در حدود 5/2 كيلومتري شمال اسدود
قرار داشت، آنجا را به ديگر آباديهاي فلسطين متصل مىساخت («راهنماي...2»،
355 .(356,
اسدود در 1945م اگر چه يك روستا به حساب مىآمد، اما هم از لحاظ جمعيت و هم
از نظر برخورداري از منابع آب و خاك در حد شهري كوچك بود. جمعيت اسدود در
آن هنگام 910 ،4نفر بود كه 1/94% از آن (620 ،4نفر) عرب بودند (هداوي، .(45
كل اراضى اسدود در اين سال 401 ،4هكتار (871 ،47دونم) بود كه تنها 2/5% از
آن به يهوديان تعلق داشت (همانجا؛ دباغ، 1(2)/194). ضمناً سطح مسكونى
آبادي 1/12 هكتار (131 دونم) بود (هداوي، .(137 علاوه بر اين، 9/73% از كل
زمينهاي آنجا ( 366 ،35دونم) را زمينهاي كشاورزي تشكيل مىداد كه سهم قابل
توجهى از آن (2/67%) زير كشت غلات بود (همو، .(87 همچنين 5/301 هكتار ( 277
،3دونم) زير كشت درختان ميوه (به ويژه مركبات) قرار داشت. در همين زمان،
5/23% اراضى كشاورزي اسدود زير كشت آبى بود كه در مقايسه با كل سرزمين،
نسبت مناسبى را نشان مىدهد. البته ميزان قابل توجه و كافى بارش سالانه و
آبهاي نسبتاً غنى زيرزمينى به اين امر كمك مىكند (همانجا؛ شراب، 113)؛ بر
اين اساس، بخشى از آب مورد نياز اسدود از چاههايى كه از 16 تا 34 متر عمق
داشتند، تأمين مىشد (دباغ، همانجا).
در 1948م مهاجمان يهودي، پس از بيرون راندن نيروهاي مصري از اسدود (عارف،
2/386-387، 3/713-714؛ كيلانى، 482)، آنجا را تصرف كردند. در اين زمان، اسدود
251 ،5نفر جمعيت داشت كه در 313 ،1واحد مسكونى زندگى مىكردند. صهيونيستها
تمامى خانهها را ويران، و ساكنان آبادي را آواره ساختند (نخله، .(I/368
علاوه بر اين، تمامى مكانهاي مقدس و نيز آثار عربى موجود در آبادي را كاملاً
از ميان بردند (دباغ، 1(2)/197) و در 1/220 ،4هكتار (871 ،45دونم) از اراضى
اسدود، آبادي يهودي نشينى با نام شهر و بندر اشدود برپا داشتند (نخله، 343
.(I/331,
اسدود مسجدي كهن داشت كه نوشتهاند قبر سلمان فارسى در آنجا بوده است (
موسوعه، 1/237؛ دباغ، 1(2)/195؛ شراب، همانجا). مسجد جامعى نيز در اوايل سدة
حاضر در اين آبادي برپا شده بود ( موسوعه، همانجا). در نزديكى دهانة رود صقرير
(در شمال شهر اسدود) مقام يونس نبى قرار داشت (همانجا). همچنين مقبرة شيخ
ابراهيم متبولى (د 877ق) از عارفان مشهور مصري در اين آبادي بود (همانجا؛
ابن اياس، 3/88؛ شراب، همانجا). از مشاهير معاصر اسدود مىتوان از محمد
جاءالله (كاتب و شاعر) نام برد (همو، 115). از جمله آثاري كه در اطراف اين
آبادي وجود داشت، از بئر الجوخدار، ويرانة الواويات (ويرانة ام الرياح)،
ويرانة ياسين و همچنين بقايايى از آب انبارها، مقابر و جز آن مىتوان نام
برد (دباغ، 1(2)/197- 198).
مآخذ: ابن اياس، محمد، بدائع الزهور فى وقائع الدهور، قاهره، 1404ق/1984م؛
ابن خردادبه، عبيدالله، المسالك و الممالك، به كوشش محمد مخزوم، داراحياء
التراث العربى؛ حتى، فيليپ، تاريخ سورية و لبنان و فلسطين، ترجمة جورج حداد
و عبدالكريم رافق، به كوشش جبرائيل جبور، بيروت، دارالثقافه؛ حميدي، جعفر،
تاريخ اورشليم (بيت المقدس)، تهران، 1364ش؛ دباغ، مصطفى مراد، بلادنا
فلسطين، عمان، 1985م؛ ديب، فرجالله، معجم معانى و اصول و اسماء المدن و
القري الفلسطينية، بيروت، 1991م؛ رافق، عبدالكريم، «فلسطين فى عهد
العثمانيين»، موسوعة خاص، ج 2؛ زياده، نقولا، «فلسطين: من الاسكندر الى
الفتح الاسلامى»، موسوعة خاص، ج 2؛ شراب، محمد، معجم بلدان فلسطين، دمشق،
1987م؛ عارف، عارف، النكبة، صيدا، المطبعة العصريه؛ عطاءالله، محمودعلى
خليل، نيابة غزة فى العهد المملوكى، بيروت، 1406ق/1986م؛ كتاب مقدس (عهد
عتيق و عهد جديد)؛ كيلانى، هيثم، «حروب فلسطين العربية - الاسرائيلية»، موسوعة
خاص، ج 2؛ مجمل التواريخ و القصص، به كوشش محمدتقى بهار، تهران، 1318ش؛
مسعودي، على، التنبيه و الاشراف، ليدن، 1893م؛ مقار، شفيق، السحر فى
التوراة، لندن، 1990م؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم، ليدن، 1906م؛ موسوعة
عام؛ هاكس، جيمز، قاموس كتاب مقدس، بيروت، 1928م؛ نيز:
Atlas of the Biblical World, New York, 1971; Bible Dictionary, ed. W. Jacobus et
al., New York, 1936; Britannica, 1978; Cook, S. A., The Religion of Ancient
Palestine in the Light of Archaeology, London, 1930; Glueck, N., The River
Jordan, New York, 1968; Hadawi, S., Village Statistics 1945, Beirut, 1970;
Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, 1946; Hurewitz, J. C., The
Struggle for Palestine, New York, Schocken Books; Judaica; Jusephus, The Jewish
War, tr. H. St. J. Thackeray, London, 1976; Konzelmann, G., Der Jordan, 1990,
Hoffmann und Campe; The Middle East Intelligence Handbooks 1943-1946, London,
1987; Nakhleh, I., Encyclopedia of the Palestine Problem, New York, 1991;
Olmstead, A. T, History of Assyria, Chicago, 1968; Pauly; Smith, G. A., The
Historical Geography of the Holy Land, 1974, Collins; Strabo, The Geography, tr.
H. L. Jones, London, 1966.
عباس سعيدي