اِسْحاقِ بْنِ حُسِيْن، مؤلف كتاب جغرافيايى آكام المرجان كه
احتمالاً در سدة 4 يا 5 ق مىزيسته است.
آگاهيهاي ما دربارة اسحاق كه در برخى مآخذ، به نام او عنوان «منجّم» نيز
افزوده شده (نك: دنبالة مقاله)، بسيار اندك است؛ بنابراين توجه بيشتر
پژوهشگران به كتاب بازمانده از او، آكام المرجان، معطوف شده است و در اين
كتاب مختصر هم آنچه به دوران زندگى وي مربوط باشد، جز به مدد حدس و گمان
بهدست نمىآيد.
از بررسى دقيق اين اثر چنين برمىآيد كه مؤلف به احتمال بسيار، اهل اندلس
يا مغرب بوده است، زيرا افزون بر استفاده از برخى تعبيرات خاص آن منطقه
(نك: كراچكوفسكى، 1/229)، تفصيلى برخلاف معمول خود دربارة اندلس بهدست
مىدهد كه تا حدي مؤيد اين نكته است (اسحاق، 30-33؛ نيز نك: كُداتسى، 8 ؛
مينورسكى، .(141 همچنين با توجه به اينكه وي ذكري از شهر تنّيس افريقا كه
در 262ق احداث شده، در كتاب خود آورده (نك: ص 23)، مىتوان او را جزو رجال
پس از سدة 3ق قرار داد. از سوي ديگر، سكوت او دربارة شهر مراكش كه احداث آن
در 454ق صورت گرفت، تعلق او را به دورانى پس از اين تاريخ، بعيد جلوه
مىدهد (كداتسى، كراچكوفسكى، همانجاها؛ I/405 .(GAL,S,
گذشته از اينها، ادريسى، از جمله مآخذ خود در تأليف نزهة المشتاق، از كتابى
بدون عنوان، اثر «اسحاق بن حسن منجم»، ياد مىكند (1/5 -6) كه برخى از
پژوهشگران بهرغم مغايرتى كه در اين مورد در نام پدر اسحاق وجود دارد،
گفتهاند مقصود مؤلف آكام المرجان است (نيز نك: گريفينى، 79 ؛ كداتسى، 7 ،
به نقل از نالينو). اما ابن خلدون كه به همين بخش از كتاب ادريسى دربارة
منابع او استناد كرده، همين نام را به گونة ابن اسحاق منجم آورده است (ص
53) و در جاي ديگري نيز از همين مقدمه، از ابن اسحاق منجم تونسى نام
مىبرد كه به گفتة او، از رجال اوايل سدة 7 ق بوده است (ص 489). كداتسى
براي ردّ نظر نالينو كه مىگويد مقصود ادريسى، همين اسحاق مؤلف آكام
المرجان است، احتمال مىدهد كه مقصود از «اسحاق منجم» نزد ادريسى، نه
اسحاق ابن حسين مؤلف آكام المرجان، بلكه ابن اسحاق تونسى است (همانجا).
اما از آنجا كه وفات ادريسى در حدود سال 560ق/1165م اتفاق افتاده است و با
توجه به تصريح ابن خلدون به تعلق ابن اسحاقِ مذكور به اوايل سدة 7ق،
احتمال كداتسى بىوجه بهنظر مىرسد (نيز نك: كراچكوفسكى، 1/230؛ زوتر،
.(142-143 ادريسى در اثر ديگر خود، انس المهج نيز از «اسحاق بن حسين منجم»
نام برده است (ص 4؛ نيز نك: كداتسى، همانجا؛ مونس، 197، حاشية 2). اما
استفادة ادريسى از آكام المرجان بعيد به نظر مىرسد، خاصه كه او به منابع
كتاب اسحاق دسترسى داشته، و خود به شماري از آنها در صدر كتاب اشاره كرده
است؛ مگر آنكه فرض كنيم، آكام المرجانِ موجود، نسخة مختصر شدهاي از كتابى
مفصلتر است كه مورداستفادة ادريسى قرار گرفته بوده است (نيز نك: دنبالة
مقاله). به هرحال، در اينكه همين آكام المرجانِ موجود، از مآخذ ادريسى
بوده است، دليل متقنى در دست نيست.
اثر اسحاق بن حسين كه عنوان كامل آن آكام المرجان فى اوصاف المدائن
المشهورة فى كل مكان است، چنانكه از نام آن پيداست، نوشتة مختصري است
دربارة شهرهاي مشهور در سرزمينهاي اسلامى و با شرحى مختصرتر دربارة برخى نقاط
ديگر. تنها نسخة شناخته شده از اين كتاب در آمبروزياناست و آنجلا كُداتسى،
خاورشناس ايتاليايى، متن آن را با مقدمة دقيقى در وصف نسخه و تحليل موارد
آن، در 1929م، ضمن «مجموعة لينچئى1» در رم منتشر كرد؛ اما پيش از او، نالينو
و گريفينى نسخة كتاب را بررسى و معرفى كرده بودند (گريفينى، 80 -79 ؛
كداتسى، .(1
كتاب پس از بسمله، بدون خطبه، با جملة «قال اسحاق بن حسين رحمه الله
تعالى» آغاز مىشود و مؤلف مطالب خود را با «ذكر مدينة مكة المشرفه» شروع
مىكند؛ سپس به ذكر مدينة النبى و بيتالمقدس مىپردازد (ص 1-4). نخستين شهر
پس از اين 3 شهر مقدس، بغداد است (ص 4). كتاب نظم خاصى ندارد و مؤلف تنها
به ذكر شهرهاي مشهور بسنده كرده است. اطلاعات ذيل نام هر شهر بسيار اندك
است و بخش بيشتر آن نيز به موقعيت نجومى شهرها اختصاص يافته است. به گفتة
كداتسى (ص 2 )، گويا در اينگونه موارد، مؤلف يك نقشة جغرافيايى پيشرو داشته
است. بيان ويژگيهاي طبيعى و مذهبى بلاد نيز در اين اثر چندان بهچشم
نمىخورد و مؤلف بهندرت گاهى به اين موضوعات و خاصه مذهب غالب مردم يك
ناحيه، توجه مىكند (مثلاً دربارة حضرموت، نك: ص 11). آكام المرجان چنان
مختصر است كه كداتسى احتمال داده است اين كتاب نسخة خلاصه شدهاي از
كتابى مفصلتر بوده باشد (همانجا؛ نيز نك: كراچكوفسكى، 1/229)؛ با اينهمه،
مؤلف خود در يكجا به تمايل به اختصار و ايجاز در اين اثر اشاره كرده است
(ص 28). كتاب با ذكري از بلاد خزر و ترك پايان مىيابد (نك: ص 38 به بعد).
اسحاق بن حسين به منابع خود اشاره نمىكند، تنها در يك جا (ص 15) دربارة
تاريخ فتح اصفهان مىگويد «قال قتيبة» كه گويا مقصود او ابن قتيبه است،
ولى مطلب مورداستناد او در كتاب المعارف ابن قتيبه - كه مىتوان چنين
اطلاعاتى را در آن سراغ گرفت - ديده نمىشود (نيز نك: كداتسى، 4 -3 ؛ قس:
سعد، 7، كه ابنقتيبة دينوري را با دينوري مؤلف الاخبار الطوال خلط كرده
است).
آكام المرجان با برخى مآخذ جغرافيايى كهن، مانند آثار ابن رسته، ابن
خردادبه و يعقوبى اشتراك مطلب دارد؛ اما در چند جا، خاصه در چندين شهر
ايران، شباهت نوشتة اسحاق بن حسين با البلدانِ يعقوبى چنان است كه گويا
از روي آن نوشته شده است، مثلاً همدان (ص 14؛ نيز نك: يعقوبى، 272)، ري
(ص 15، نيز نك: يعقوبى، 275-276) و جرجان (ص 17؛ نيز نك: يعقوبى، 277). در
پارهاي موارد نيز قرابت آكام المرجان با اثر ابن خردادبه و ابن رسته مشهود
است (نك: مينورسكى، .(141 گرچه ديگر محققان تأثير كتاب جيهانى، معروف به
المسالك و الممالك را نيز در اين كتاب بعيد ندانستهاند (نك: كراچكوفسكى،
1/230)، اما چنانكه مينورسكى بهدرستى گفته است (ص 149 )، احتمالاً اين
تأثير بهسبب استفادة اسحاق بن حسين از مآخذ واسطه است، نه بهطور مستقيم
از كتاب جيهانى.
دو بخش پايانىكتاب آكام المرجان - كه با متن اصلى متفاوت به نظر مىرسد -
مغشوش است و با آنكه گويا مؤلف، اين دو بخش را از بخشهاي مربوط به خزر و
بُرداس و بلغار در اثر ابن رسته برگرفته، اما به عللى در آن خلط و ا¸شفتگى
روي داده است. مينورسكى در پژوهش عالمانهاي در مقايسه با ديگر منابع و
خاصه ابن رسته، اين بخش را مجدداً تصحيح كرده، و پيرامون كتاب و مؤلف و
بهويژه بخش مذكور، به نكات ارزشمندي اشاره كرده است (ص .(141-150
كتاب آكام المرجان را يكبار ديگر، فهمى سعد در 1408ق/ 1988م، براساس چاپ
كداتسى، در بيروت منتشر كرد و ترجمة فارسى آن به قلم محمدآصف فكرت در
1370ش براساس چاپ بيروت، در مشهد چاپ و منتشر شده است.
مآخذ: ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمه، بيروت، داراحياء التراث العربى؛
ادريسى، محمد، انس المهج و روض الفرج، چ تصويري، بهكوشش فؤاد سزگين،
فرانكفورت، 1405ق/1984م؛ همو، نزهة المشتاق، بيروت، 1409ق/1989م؛ اسحاق بن
حسين، آكام المرجان، بهكوشش آنجلا كداتسى، بغداد، مكتبة المثنى؛ سعد، فهمى،
مقدمه بر آكام المرجان، بيروت، 1408ق/1988م؛ كراچكوفسكى، ا. ي.، تاريخ
الادب الجغرافى العربى، ترجمة صلاحالدين عثمان هاشم، قاهره، 1963م؛ مونس،
حسين، تاريخ الجغرافية و الجغرافيين فى الاندلس، مادريد، 1967م؛ يعقوبى،
احمد، البلدان، بهكوشش دخويه، 1892م؛ نيز:
Codazzi, A., introd. Ak ? m ... (vide: PB, Esh ? q-e-bn-e Hoseyn); GAL,S;
Griffini, E., X Die j O ngste ambrosianische... Handschriften n , ZDMG,
1915,vol.LXIX;Minorsky,V., X The Khazars and theTurks in the P k ? m al-Marj ? n
n , Bulletin of the School of Oriental Studies, 1937-1939, vol. IX; Suter, H.,
Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke, Leipzig, 1900.
على بهراميان