اِسْتيفاء، ديوانِ، واژة استيفاء در لغت به معنى دستيابى به تمام چيزي
مثلاً تمام مال و يا حق خود را از كسى گرفتن، و در اصطلاح به معنى معرفت
به قوانين امور مالى و ضبط دخل و خرج و شيوة محاسبات مربوط به آن است.
استيفاء همواره در دورههاي مختلف نظم و نسق خاصى داشته، و در ادوار تاريخى
و ولايات مختلف متغير بوده است. آملى در نفائس الفنون، استيفاء را معرفت
قوانين و مقررات ضبط دخل و خرج ديوان و شيوة محاسبة آن مىداند نك: انوري،
6. ديوان استيفاء ادارهاي بود كه فهرست اموال و داراييهاي دولتى در آن
ثبت و ضبط مىشد و رسيدگى به امور مالى كشور كلاً در اختيار آن بود شريك
امين، 39؛ اقبال، 6-7. گروهى نيز استيفاء را همان علم انشاء مىدانند و
استدلال مىكنند كه بحث مستوفيان در آن علم از صفاتى است كه بر مال طاري
مىشود. چون جمع، خرج، تغيير، تبديل و جز آنها نخجوانى، /4.
متصدي و عهدهدار ديوان استيفاء را مستوفى الممالك، صاحب ديوان استيفاء مثلاً
نك: سوزنى، 44 و گاه صاحب ديوان انشاء هم مىگفتند. محل استقرار ديوان
استيفاء را دار استيفاء مىخواندند. شواهد متعددي در اين خصوص در متون تاريخى
و ادبى ديده مىشود نك: انوري، 1. ديوان استيفاء پس از ديوان وزارت،
بزرگترين و مهمترين تشكيلات دولتى به شمار مىرفت و رئيس آن يا مستوفى
كل، دومين مقام پس از وزير بزرگ بود؛ چنانكه بيشتر مستوفيان پس از چند سال
به منصب وزارت مىرسيدند. اما گروهى كه ديوان انشاء را واحدي مستقل و جدا
از ديوان استيفاء پنداشتهاند، گويند كه منصب استيفاء و مستوفى گري درحدي
بالاتر از تصدي ديوان انشاء است عقيلى، 53.
اين ترتيب در ادوار بعد هم كه بر شمار مناصب ديوانى افزوده شده، و ادارات
دولتى وسعت بيشتري پيدا كرده بود، همچنان حفظ شد؛ چنانكه مؤلف رستم
التواريخ نك: ص 10 نيز مستوفى الممالكى را يك مرحله پايينتر از صدارت قرار
داده است.
تاكنون دربارة ديوان استيفاء از آغاز اسلام تحقيق مستقل و جامعى كه همة
ادوار تاريخى را دربر داشته، و وظايف مستوفيان را در هر دوره بيان كند،
انجام نشده است؛ اما اين نكته قطعى است كه امور مالى دستگاه عباسيان
دست كم در پارهاي اوقات زير نظر مستوفى قرار داشت كه دارالاستيفاء كل
قلمرو خلافت در اختيار وي بود و نايبانى از سويخود در ولاياتوممالكمىنشاند.
درقلمرو خلافت،دارالاستيفاء را «ديوان خراج» مىخواندند؛ چنانكه خوارزمى نيز
در مفاتيح العلوم ص 8 -2 در عنوان «ديوان الخراج» همة اصطلاحات مربوط به
ديوان استيفاء را آورده است و از اين معنى تشابه اين دو اصطلاح و يكى
بودن وظايف آنها به خوبى استنباط مىشود. با آنكه او در سراسر كتاب به جاي
ديوان استيفاء عنوان ديوان خراج را به كار برده، اما در نظام اداري ايران
عصر سامانى، غزنوي و سلجوقى همواره دستگاه اداره كنندة امور مالى كشور
ديوان استيفاء خوانده شده است نك: انوري، همانجا. به تصريح محقق ديگر،
رئيس امور مالى كه در عصر سامانيان و غزنويان «مستوفى» نام داشت، همانند
عنوان «صاحب الخراج» در بغداد بود امام الدين، .70
وظايف و حوزة اقتدار ديوان استيفاء خاصه در ادوار گوناگون قابل بررسى است:
عصرغزنويان: از سازمانهايمالىدر دولتغزنوي، ديوانوكالت بود كه املاك
خالصه را اداره مىكرد و بر اموال سلطان نظارت داشت، اما در ديگر كارهاي
مالى مداخله نمىكرد. پس از آن ديوان وزير بود كه تحت نظارت سلطان قرار
داشت و دخل و خرج اموال حوزة حكومتى غزنويان بر عهدة آن بود. در قياس با
آنها ديوان استيفاء وظايف كمتري بر عهده داشت، زيرا مىبايست معاملات را در
دفاتر كل ثبت كند و علت آن را بنويسد بازورث، /5. وظايف ديوان استيفاء در
عصر سلطان مسعود دامنة بيشتري پيدا كرد و رسيدگى و ثبت و ضبط اموال سلطان هم
به آن افزوده شد؛ چنانكه زمانى مسعود، گوسفندان خود را به كسى بخشيد و به
ديوان استيفاء دستور داد آن را از فهرست داراييهاي او كم كنند بيهقى، 54- 55.
مسئولان ديوان استيفاء براي تنظيم فهرست دارايى پادشاه غزنوي دفتري ترتيب
دادند، اما اينكه اين واحد، جزئى از ديوان استيفاء بود يا مستقل از آن به
شمار مىرفت عتبى، 12، به درستى روشن نيست.
در اين عصر، رئيس ديوان استيفاء كسانى را به عنوان مستوفى يا مستوفى نايب
زير دست داشت كه هر يك مأمور شهر و ولايتى بودند و گزارش امور مالى و
فعاليتهاي خود را در آن حوزه براي ديوان استيفاء مىفرستادند ميراحمدي، 08.
مستوفيانى كه به ولايات اعزام مىشدند، به تحصيل درآمدهاي دولتى و خراج
آن محلها موظف بودند عتبى، 43.
عصر سلجوقيان: در اين دوره، پادشاهان سلجوقى بجز انتخاب وزير يا خواجة بزرگ
به عنوان رئيس كل تشكيلات ديوانى، مستوفى هم معين مىكردند. مستوفى كل
مملكت متصدي ديوان استيفاء بود و دومين مقام پس از صدراعظم به شمار مىرفت
اقبال، 2، 75. ديوان استيفاء در اين هنگام، محاسبات عايدات عمومى و هزينهها
را انجام مىداد، اما رساندن گزارشهاي مالى به سلطان، وظيفة وزير بود و در
حقيقت مىتوان گفت كه سياست مالى كشور زير نظر وزير قرار داشت كلوزنر، 3.
مستوفى كل مملكت به هر سوي كشور، مأموري به عنوان مستوفى نايب مىفرستاد
و او موظف بود صورت دخل و خرج قلمرو مأموريت خود، و گزارش آن را به ديوان
كل بفرستد؛ نيز از روي دفاتر و مدارك موجود در ديوان استيفاء ماليات مرسوم
حوزة مأموريت خود را وصول كند؛ يعنى همان كاري را كه امروزه پيشكار دارايى
در شهرستانها انجام مىدهد اقبال، 8. غير از آن مستوفى كل، معاملات ارتفاعات
را هم ضبط مىكرد و هيچ چيز را از قلم فرو نمىگذارد همانجا.
از جملة كارگزاران ديوان استيفاء در اين دوره «محاسبان ديوان، مستوفيان
اكناف كشور و محرّران خطوط وزارت بودند كه همه جزو نايبان مستوفى كل محسوب
مىشدند» و همة دخل و خرج مملكت را زير نظر داشتند همو، 7. در تاريخ الوزراء
كه دربارة احوال وزيران عهد سلجوقى است، ضمن برشمردن وزرا، به مستوفى و
نايب وي در ذيل هر وزير اشاره شده، و آمده است كه هر وزير پس از انتصاب،
مستوفى و نايب او را بر مىگزيد قمى، ده - چهارده، نيز 0، 1.
درآمد ديوان استيفاء در دو خزانه نگهداري مىشد: يكى خزانة اصل و ديگري خزانة
خرج. هر مالى كه به دست مىآمد، در خزانة اصل نگهداري مىكردند نظام
الملك، 22. پادشاه نيز خزانهاي مخصوص به خود داشت ميراحمدي، 39. در سياست
نامه بيش از همة منابع اين دوره، اطلاعاتى در باب استيفاء و مناصب وابسته
به آن، اصطلاحات ديوان استيفاء و نظام ماليات و خراج گيري و امور مالى
آمده است. از اين اصطلاحات به ويژه بايد از ارتفاع نظام الملك، 0، 0، 7،
8، 33، جامگى همو، 23، اقطاع و مقطع همو، 3، 34، بيستگانى مواجب لشكريان همو،
35، 54 نام برد. در اين مقوله اصطلاح «نان پاره» را بهاءالدين بغدادي ص 5
به كار برده است.
در اواخر عهد سلجوقيان بزرگ، سلطان سنجر در ديوان مرو دست به اصلاحاتى زد.
در اين وقت اوضاع ديوان استيفاء درهم ريخته بود و اطلاعات صحيحى از اوضاع
مالى كشور در دسترس نبود. پس سلطان سنجر، ابوالعلا صاعد بن حسين مستوفى را
به منصب استيفاء برگماشت منتجب الدين، 6-7 و وظايفى براي او معين كرد، از
جمله ضبط محاسبات قديم و جديد، و اعزام مأموران براي رسيدگى به ولايات.
وظيفة اين مأموران تنظيم معاملات و ارتفاعات ناحية خود بود. آنان مىبايست
گزارش فعاليت خود را به دفتر كل استيفاء بفرستند. وظيفة ديگر آنان رسيدگى به
مواجب سادات و وجوه پرداختى به مستحقان بود كه سهم هر كس در دفتر خود ثبت
مىشد. مأمور ديگري هم وظيفه داشت كه بر تقديم وجوه از ديوان استيفاء به
آنان نظارت كند همانجا. نيز سنجر مقرر كرد كه نايبان ديوان اشراف هم حساب
اموال حوزة اختيار خود را به مستوفى تحويل بدهند و از نظر او بگذرانند همو، 7-
8.
امپراتوري سلجوقى به نواحى مختلف مالياتى تقسيم شده بود و هر يك توسط يك
مستوفى يا عامل اداره مىشد. مستوفيان ولايات ميزان ماليات و خراج وصولى
را خود تعيين نمىكردند، بلكه اندازة آن در ديوان استيفاء كل ممالك تعيين
مىشد لمتون، .257-258 با اين وصف به آسانى مىتوان گفت كه وظايف
مستوفيان در ادارة ولايات و حتى اعمال مديريت و نظارت بر نظام اداري
دستگاه سلاطين سلجوقى كمتر از وزيران نبود و گاه فراتر هم مىرفت. نخجوانى
در اهميت ديوان استيفاء به گونهاي سخن رانده كه ادارة يك مملكت وسيع را
در گرو كاردانى آن مىداند؛ چه، مىگويد كه متصديان استيفاء بايد از ميان
شايستهترين مأموران ديوانى انتخاب شوند. به نظر او يك مستوفى خوب مىبايد
فن سياق را به خوبى بداند و در دها، كياست و كفايت كم مانند باشد و دانش را
با فضايل عملى در خود جمع گرداند. خدا ترس و امانتدار و با ديانت باشد و
زيردستان خود را تربيت كند و به مقامات ديوانى برگمارد /4 - 5. مستوفى خوب
بايد تثمير وجوهات خزانه و مرسومات امرا و لشكريان را به گونهاي انجام دهد
كه همه را راضى نگهدارد همو، /6 -7. از وظايف ديگر مستوفى كاردان، تنظيم
محاسبات و تنقيح معاملات و نوشتن احكام، بروات و جز آنها بود. بايد اهل
ديوان با او همراه باشند و او بايد همواره دفاتر ديوان را بررسى كند و از خرج
و دخل مملكت آگاه باشد و چيزي از وي پوشيده و پنهان نماند همو، /8.
در اين دوره وضع ديوان استيفاء در ديگر كشورهاي اسلامى تقريباً مشابه ايران
بود. در دستگاه خلافت عباسى، چنانكه اشاره شد، ديوان استيفاء با عنوان
«ديوان خراج» كار مىكرد. زمانى نيز خلفا براي سراسر قلمرو خود مستوفى واحد
معين مىكردند؛ چنانكه نخجوانى از خواجه علاءالدين محمد ياد مىكند كه
استيفاء كل كشورهاي اسلامى از مصر تا آمويه را بر عهده داشت و جمالالدين
ساوجى را به نيابت خود در ايران منصوب كرد. نيز گروهى را برگماشت كه دفاتر
استيفاء را بررسى، و از حيف و ميل مال ديوان جلوگيري كنند /00-02. افزون بر
اين در آن روزگار ديوانهاي ديگري وجود داشت كه وظايف مشابهى با ديوان
استيفاء داشتند. از جمله ديوان اقطاع، ديوان صعيد اعلى و ادنى، ديوان ثغور و
نظاير آن. نام برخى از اين ديوانها با تغييراتى در اسناد و فرمانها ديده
مىشود نك: ابن طوير، 6 -7.
عصر صفويه: در اين دوره ديوان استيفاء وظايف متعددي بر عهده داشت؛ چنانكه
در زمان شاه طهماسب، ديوان 0 نفر مستوفى داشت، اما مستوفىالممالك بالاترين
مقام ديوان به شمار مىرفت اسكندر بيك، /62-63 و استيفاء كل ممالك صفوي زير
نظر او بود همو، /60، /37. امور حسابرسى در ديوان استيفاء بر عهدة مستوفيان ديگر
بود. نيز از «مستوفيان بقايا» ياد شده كه در ردة پايينتري قرار داشتند و از
ميان آنان كسانى كه پيشرفت مىكردند، به مقام مستوفى الممالكى هم نايل
مىآمدند؛ چنانكه ميرشاه قاضى اصفهانى كه سالها در عصر شاه طهماسب «مستوفى
بقايا» بود، به سبب كاردانى در زمان اسماعيل دوم به مستوفى الممالكى رسيد
همو، /63. مستوفى الممالك در اين وقت هرچند متصدي مقام مهمى بود، اما همة
اختياراتى را كه امروزه در حيطة مقام وزير دارايى است، نداشت. در حقيقت
كارهاي وزير دارايى بر عهدة صدراعظم وقت بود و مستوفيان تنها امور فنى مالى
و حسابرسى و تنظيم بودجه را انجام مىدادند و همكار نزديك وزير اعظم شمرده
مىشدند، و بايد گفت كه مستوفى الممالك به دستگاه اداري صدراعظم تعلق
داشت مينورسكى، 3.
در اين زمان كسانى از اروپاييان مانند شاردن و كمپفر كه از ايران ديدن
كردند، محل كار مستوفى را «تالار محاسبات» خواندهاند. شاردن آورده است كه
در تالار محاسبات كشور، حساب و شمار صاحبان مناصب لشكري و افراد نظام و شهرها
ثبت و معين مىشد، اما در محل ديگري به نام ادارة خاصه هم اين اطلاعات
گرد مىآمد همو، 01، حاشيه. در اين زمان وظايف مستوفى الممالك به اين شرح
بود: اخذ و ضبط ماليات ديوانى كل مملكت، تيول و مقرريهاي بيگلربيگيان،
خوانين، حكام، سلاطين، رسومات وزرا و مستوفيان و كلانتران، و مواجب ارباب
قلم و اهل نظام. وزرا هم بدون تصديق او از ماليات ديوان چيزي داد و ستد
نمىكردند و محرران ديوان پس از تصديق او معين مىشدند؛ نيز او ناظر و داروغة
دفتر و صاحب توجيه و ضابطه نويس و اوارجهنويس را هم تعيين مىكرد تذكرة
الملوك، 7. مستوفى الممالك، سمت مستوفيان را معلوم مىكرد و دستور العملى
براي مأموران مقيم ولايات مىفرستاد مينورسكى، 00. «صاحب رقمان» زيردست
مستوفى الممالك نفربودند كه به شغل تحرير نزد او اشتغال داشتند. وظيفة آنان
ضبط و ثبت ارقام، تنخواه، همه سالجات، تيول و وظايف و ساير امور مربوط به
مستوفى الممالك بود. آنان هرچه را كه درست مىيافتند، به مهر مستوفى
الممالك مىرساندند و آنچه را كه درست نبود، به صاحب آن بر مىگرداندند
تذكرة الملوك، همانجا. مستوفى الممالك در رسيدگى به حسابهاي زيردستان خود
سختگيري مىكرد و مبالغ بسياري را به صورت بقايا به حساب مىآورد. شاه
عباس ديوان استيفاء را با دقت زير نظر داشت و زمانى كه ميان مستوفى
الممالك و ديگر رجال دربارة حسابهاي آن اختلافى ايجاد مىشد، دستور مىداد كه
به طور دقيق به حسابها رسيدگى شود مينورسكى، 02-03.
ادارة استيفاء يا ديوان استيفاء تحت نظر مستوفى الممالك از قسمت تشكيل مىشد:
خلاصه، توجيه و لشكرنويس. نيز دو مأمور رسمى ديگر به نام ناظر و داروغه جزو
ادارة استيفاء بودند همو، 9. مديران مهم ديوان استيفاء يعنى زيردستان مستوفى
كل، مشتمل بودند بر ناظر، داروغة دفترخانه، صاحب توجيه، ضابطه نويس و
اوارجه نويس همو، 8 - 9. بخش خلاصه در ديوان استيفاء را تنها سياحتگران
اروپايى از جمله شاردن ذكر كردهاند، ولى در تذكرة الملوك از مقامى با عنوان
«سركار خالص» ياد شده كه وظيفة وي تهية آگهيهاي مربوط به زمان تعيين و
پرداخت و تسويه حساب مالى دواير حكومتى بود. اين شغل محتملاً مشابه كار
تهية روزنامة رسمى دولتى بوده است. نيز دور نيست كه منظور شاردن هم از
«خلاصه» همين شغل مورد اشاره در تذكرة الملوك باشد نك: مينورسكى، 9 -00.
وظيفة ناظر رسيدگى به ارقام دريافتى و مدد معاش وظايف و احكام همه ساله و
تيول و تنخواه اهل نظام و ارقام مربوط به صاحبان مقام بود. نيز اسناد
محاسبات كه از دفترخانه صادر مىشد، به مهر او مىرسيد. او همچنين مأمور
رسيدگى به كل محاسبات سراسر كشور بود. ناظر نفر محرر دائمى داشت كه نفر
احكام و ارقام را ثبت مىكردند و يك نفر اين احكام و ارقام را نظارت و
بررسى مىكرد تذكرة الملوك، 6. داروغة دفترخانه در ديوان استيفاء، مدير
كاركنان ادارة استيفاء به شمار مىرفت و وظيفة وي نظارت بر كار اعضاي ديوان
و احياناً تنبيه آنان بود. هرگونه طلب و دعوايى كه در ميان كاركنان بود،
بايد در حضور داروغه حل و فصل مىشد و همة احكام و ارقام اهل نظام را او
تأييد و مهر مىكرد همانجا. اوارجه نويس هم وظيفه داشت كه ماليات هر فرد را
در دفتري به نام اوارجه ثبت كند ميراحمدي، 42.
در دورة صفويه غير از مستوفى الممالك كه نظارت كلى بر فعاليت مستوفيان
سراسر كشور داشت، بيشتر مشاغل هم مستوفى ويژة خود داشتند؛ چنانكه در تذكرة
الملوك از مستوفيان مشاغل قورچيان، غلامان، تفنگچيان، توپچيان و چند صنف
ديگر سخن به ميان آمده، و در اين مأخذ ضمن بر شمردن مشاغل، مستوفى هر يك
را با شمار كاركنان به شرح گفته است ص 6-0، 6-7، 0. از جمله دربارة مستوفى
قورچيان يعنى ميرزا فتح الله مطالبى گفتهاند كه وي پس از اين منصب به
سمت مستوفى الممالكى برگزيده شد اسكندربيك، /64- 65.
بجز اصناف، گاه شهرها هم مستوفى ويژه داشتند، چنانكه در اصفهان سالها خواجه
علىاكبر، مستوفى بود همو، /008. اينك به برخى از مهمترين تقسيمات مستوفيان
كه در ادارة استيفاء موقعيت برجستهاي داشتند، اشاره مىشود:
مستوفى خاصه: ادارة او به تصريح شاردن و كمپفر كاملاً با ديوان مستوفى
الممالك مشابه و متكى بر اصول واحد بود، اما از يكديگر مجزا و مستقل بودند.
مستوفى خاصه خود زير نظر صدراعظم انجام وظيفه مىكرد. به نظر شاردن ديوان
ممالك مرتبه و مقام اول را دارد، اما ديوان خاصه به سبب وسعت و درآمد
بسيار، از نفوذ و قدرت بيشتري برخوردار بود. مقام مستوفى خاصه از مستوفى
الممالك اندكى پايينتر است. اين سمت احتمالاً از جمله مشاغلى بود كه در
اواخر عهد صفوي ايجاد شد، زيرا در صورت اسامى مشاغل عهد شاه طهماسب و شاه
عباس نامى از مستوفى خاصه نيست. احتمالاً وظيفة مستوفى خاصه، نظارت و
مميزي بر مخارج لشكر بود، يا دست كم هزينههاي سپاهيان جديد را كه به امر
شاه عباس به خدمت گرفته مىشدند، زير نظر داشت مينورسكى، 01. اين منصب
مدتى بر عهدة آقا ابوالفتح اصفهانى بود و پس از درگذشت وي به حسين اصفهانى
و سپس به ميرزا باقر محول شد اسكندربيك، /009.
مستوفى ارباب تحاويل: وظيفة او آن بود كه هرچه نقد و آلاتى از طلا، نقره،
مرصع، و پارچه، لباس، شتر و ديگر حيوانات و اجناسى را كه تحويل صاحب جمعان
مىشود، مىبايد به ضبط وي برسد تا مال ديوان حفظ شود. او ماه به ماه اسناد
جزء روزانه را از مشرفان گرفته، در دفاتر خود مضبوط مىداشت تذكرة الملوك، 5.
اين سمت زمانى در عهد صفويه بر عهدة آقا سيف الملوك طهرانى بود اسكندربيك،
/65.
مستوفى قورچيان: وي نفر نويسنده همواره همراه داشت. كار وي نظارت و ضبط و
ثبت وظايف قورچيان و استخدام افراد جديد در اين قسمت بود و ورود سفرا را زير
نظر داشت. همچنين تهية فهرست مستمري گروه در گذشتگان بر عهدة او بود و مواجب
سالانة قورچيان هم پس از ثبت به تأييد وي مىرسيد تذكرة الملوك، 7.
مستوفى موقوفات: همة مسئولان و عوامل موقوفات، محاسبات خود را به دفتر او
تحويل مىدادند و در آنجا به آنها رسيدگى مىشد. مستوفى موقوفات، مفاصا حساب
و ارقام آن را پس از مهر داروغة دفترخانه تأييد مىكرد همان، 4.
مستوفى مال: كسانى اين سمت را بر عهده داشتند كه علم محاسبه و سياق را
به خوبى فرا گرفته بودند. نام مستوفى مال بعدها ضابطه نويس و مفرده نويس
شد اسكندربيك، همانجا.
مستوفى اصفهان: وظيفة او رسيدگى و ضبط و ثبت محاسبات رعايا و مؤديان ديوان
شهر اصفهان بود و نظارت آن بر عهدة وزير دارالسلطنة اصفهان قرار داشت. مستوفى
اصفهان نفر كارمند داشت و در نهايت همة احكام مربوط به محاسبات به تأييد او
مىرسيد تذكرة الملوك، 0 -1.
عصر قاجار: در اين دوره ادارهاي كه در آن امور استيفاء انجام مىشد،
دفترخانه نام داشت و كلية حسابها و دادوستدهاي دولتى و مالياتهاي مختلف از
جزء و كل در مدارك آنجا به ثبت مىرسيد. رئيس كل مستوفيان همچون دورههاي
پيشين، مستوفى الممالك نام داشت. برات حقوقها، فرمانهاي القاب و امتيازات
و حكومتها اول به مهر مستوفى الممالك و سپس به مستوفيان ديگر مىرسيد. در
عصر ناصرالدين شاه، نزديك ارك ساختمانى دو طبقه قرار داشت كه به دفترخانة
مستوفى الممالك اختصاص يافته بود. اين منصب در دورة قاجاريه به آقاميرزا
كاظم، آقا ميرزا يوسف و آقا ميرحسن آشتيانى كه همه از يك دودمان بودند،
تعلق داشت و سرانجام نوادة آنها يعنى ميرزا يوسف مستوفى الممالك رجل نامور
عصر ناصري عهدهدار اين منصب شد معيرالممالك، 5-6.
با وقوع انقلاب مشروطه و سرانجام انقراض سلسلة قاجار كس ديگري به اين شغل
گماشته نشد و ترتيبات ديوان استيفاء هم با ورود تمدن جديد به ايران از ميان
رفت.
مآخذ: ابن طوير، عبدالسلام، نزهة المقلتين، به كوشش ايمن فؤاد سيد،
اشتوتگارت، 992م؛ اسكندربيك منشى، عالم آراي عباسى، به كوشش ايرج افشار،
تهران، 350ش؛ اقبال، عباس، وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى، تهران،
338ش؛ انوري، حسن، اصطلاحات ديوانى دورة غزنوي و سلجوقى، تهران، 355ش؛
بازورث، ادموند كليفورد، تاريخ غزنويان، تهران، 362ش؛ بهاءالدين بغدادي،
محمد، التوسل الى الترسل، به كوشش احمد بهمنيار، تهران، 315ش؛ بيهقى،
ابوالفضل، تاريخ، به كوشش علىاكبرفياض،مشهد، 356ش؛ تذكرةالملوك، بهكوشش
محمددبيرسياقى، تهران، 332ش؛ خوارزمى، محمد، مفاتيح العلوم، ليدن، 895م؛
رستم الحكما، محمد هاشم، رستم التواريخ، به كوشش محمد مشيري، تهران، 352ش؛
سوزنى سمرقندي، ديوان، به كوشش ناصرالدين شاه حسينى، تهران، 338ش؛ شريك
امين، شميس، فرهنگ اصطلاحات ديوانى دورة مغول، تهران، 357ش؛ عتبى، محمد،
تاريخ يمينى، ترجمة ناصح جرفادقانى، به كوشش جعفر شعار، تهران، 357ش؛
عقيلى، سيفالدين، آثار الوزراء، به كوشش جلالالدين محدث ارموي، تهران،
337ش؛ قمى، نجمالدين، تاريخ الوزراء، به كوشش محمدتقى دانش پژوه، تهران،
363ش؛ كلوزنر، كارلا، ديوان سالاري در عهد سلجوقى، ترجمة يعقوب آژند، تهران،
363ش؛ معيرالممالك، دوستعلى خان، رجال عصر ناصري، تهران، 361ش؛ منتجب
الدين بديع، على، عتبة الكتبه، به كوشش محمد قزوينى و عباس اقبال، تهران،
329ش؛ ميراحمدي، مريم، نظام حكومت ايران در دوران اسلامى، تهران، 368ش؛
مينورسكى، ولاديمير، سازمان اداري حكومت صفوي، ترجمة مسعود رجبنيا، تهران،
334ش؛ نخجوانى، محمد، دستور الكاتب، به كوشش عبدالكريم على اوغلى، مسكو،
964م؛ نظام الملك، حسن، سير الملوك سياست نامه ، تهران، 364ش؛ نيز:
Imamuddin, S. M., Arab Muslim Administration, New Delhi, 1984; Lambton, A. K.
S., X Internal Structure of the Saljuq Empire n , The Cambridge History of Iran,
Cambridge, 1968, vol. V.
سيدعلى آل داود ز -/2/5 ز ن - 5/2/5 ز ن - 7//6