اِسْتِعاذه، واژه و تعبيري قرآنى به معنى پناه بردن به خداوند از هر نوع شر و بدي و نيز وسوسههاي شيطانى. استعاذه مصدر باب استفعال از ريشة «ع و ذ» و عَوذ مصدر فعل «عاذَ، يَعوذُ» به معنى پناه بردن به غير، اعم از شىء، شخص يا مكان است. استعاذه در فرهنگ اسلامى به ويژه در قرآن كريم، دعايى است كه به وسيلة آن، انسان براي دفع شرور خود را در پناه خداوند متعال قرار مىدهد. از نظر اشتقاق كبير، واژة «لَوذ» مصدر فعل «لاذَ ، يَلوذُ» كه در قرآن يك بار بهصورت «لِواذاً» و به معنى پناهگاه بهكار رفته است (نور/24/63)، گونة ديگري از واژة «عوذ» است كه در احاديث و روايات به همان مفهوم آمده است، مانند «بك استغثت و لذت و لا الوذ بسواك» (نك: طوسى، مصباح، 597). واژة عوذ و مفهوم آن پيشينهاي كهن در زبانهاي سامى داشته است؛ چنانكه در زبان عبري باستان عوذ oz) يا به معنى پناه گرفتن بهكار مىرفته است (نك: گزنيوس، .(731 در ميان عرب پيش از اسلام و نيز در صدر اسلام نامهاي شخصى چون عَوذ، مُعَوَّذ و مُعاذ رواج داشته كه همه برگرفته از اين ماده است (مثلاً نك: ابن سعد، فهرست اعلام؛ ابن حزم، جمهرة...، 371، 447). براي استعاذه به درگاه پروردگار، از ريشة عوذ صيغههاي گوناگونى ساخته شده كه در احاديث بيشتر نمايان است (نك: ادامة مقاله). اغلب اين واژگان گرچه در قالب خبري مانند «اعوذُ» و «استعيذُ» هستند، ولى معنايى انشايى و دعايى دارند. لغت شناسان نيز كلمات عاذَ، استعاذَ و تعوّذَ را به يك معنى دانستهاند (ازهري، 3/147؛ جوهري، 2/566). استعاذه، در معنى وسيع آن، برخاسته از يك امر غريزي است. انسان هنگام رويارويى با خطرها مىكوشد تا با پناه جستن از يك قدرت برتر، به آرامش و اطمينان دست يابد. بدين جهت از زمانهاي دور در ميان اقوام بشر، آداب و رسوم خاصى براي دفع شرور و آفات وجود داشته است. عرب پيش از اسلام نيز براي رهايى از ناگواريها و شرور، تعويذهاي گوناگون از جمله: رُقيه، نُشره، نَفره، تَميمه و ... بهكار مىبردند، يا از ساحران و كاهنان كه مدعى رابطه با موجودات غيبى (جنّ و شيطان) و دانستن رازهاي نهفته بودند، ياري مىخواستند و با واسطة آنان به آن موجودات توسل مىجستند. اين مردم با اعتقاد راسخى كه به جن داشتند، گاه براي حفظ خود از گزند حوادث به ا¸ن پناه مىبردند؛ چنانكه هنگام سفر به سرزمينى ناشناخته خود را در پناه جنى كه صاحب و بزرگ آن وادي بود، قرار مىدادند (نك: على، 6/745-754؛ نيز فهد، 171 ، جم ). قرآن كريم در سورة جن (72/6) با اشاره به اين انديشة نادرست، پناه بردن گروهى از آدميان به جن را موجب گمراهى و خسران بيشتر آنان بر شمرده است (نيز نك: طبري، 29/67 - 69؛ طبرسى، 10/555 -556؛ سيوطى، الدر...، 8/299-301؛ بحرانى، هاشم، 4/391-392). قرآن كريم با نزول نخستين سورههاي مكى مانند ناس و فلق به تبيين استعاذة حقيقى پرداخت و بر خلاف تفكر جاهلى كه تسليم پذيري در برابر نيروهاي شيطانى را رواج مىداد، استعاذه را تنها پناه بردن به خداوند از هر شر و بدي و وسوسة شيطانى دانست. بر همين اساس آيات قرآنى تهمتى را كه مشركان به پيامبر(ص)، مبنى بر رابطه با شياطين، مىبستند، به صراحت رد كرده است (شعراء/26/210، تكوير/81/25) و شايد از همينروي، پيامبر(ص) فرمان يافته است كه همواره پيش از تلاوت آيات وحى، از شيطان رجيم به خداوند پناه آورَد (نحل/16/98) تا بدين وسيله پاسخى قوي به تهمتهاي پىدرپى آنان باشد (نك: دروزه، 6/103). استعاذه در قرآن مجيد: در قرآن مجيد، 17 بار مشتقات «عوذ» بهكار رفته است كه بيشتر از همه صورتهاي ثلاثى مجرد آن مانند: عُذْتُ، اَعوذُ، يَعوذونَ، مَعاذ و در ثلاثى مزيد يك بار صورتى از باب افعال (اُعيذُها) و 4 بار از باب استفعال (استعاذه) در صيغة امري «اِسْتَعِذْ» آمده است. در اين آيات جز يك بار كه در نكوهش از پناه جستن آدميان از جن سخن رفته، در ديگر موارد، پروردگار بهعنوان تنها ملجأ و مأوا شناسانيده شده است. اهميت استعاذه در قرآن هنگامى آشكارتر مىشود كه بدانيم دو سورة پايانى (ناس و فلق)، به همين موضوع اختصاص يافته است. اين دو سوره كه با خطاب به پيامبر(ص) آغاز مىشود، جامعترين بيان دربارة اركان استعاذه را دارند، بهگونهاي كه آيات ديگر مربوط به استعاذه را مىتوان شرحى از مفاهيم و مصاديق اين دو سوره تلقى كرد. اين دو سوره به سبب آغازهاي مشترك از همان عصر نزول به «معوّذتين» شهرت يافت و جايگاه ويژهاي در نظام آموزش قرآن پيدا كرد. از جانب ديگر نيز معوذتين جانشين انواع تعاويذ نادرست عصر جاهلى شد (نك: ه د، تعويذ). رسول اكرم(ص) تلاوت معوذتين را بهترين تعويذ مىدانستند (ابن سعد، 2/212؛ نسايى، 8/251، 252) و در عمل بارها حسنين(ع) را به اين دو سوره تعويذ مىكردند (طبرسى، 10/866). از استعاذههايى كه در قرآن كريم آمده، برخى از زبان پيامبران همچون نوح، يوسف و موسى(ع)، و نيز حضرت مريم و همسر عمران (نك: آل عمران/3/35-36) و موارد ديگر خطاب به پيامبر اكرم(ص) است. حضرت نوح(ع) از اينكه از خداوند چيزي بخواهد كه برپاية آگاهى نبوده باشد، به وي پناه برده است (هود/11/47). حضرت موسى(ع) در برابر فرعونيان كه او را به سنگسار شدن و نيز قتل (دخان/44/20، مؤمن/40/27) تهديد مىكردند، از هر متكبري كه به روز حساب ايمان ندارد، به پروردگار پناه جسته است. همچنين در داستان گاو بنىاسرائيل از اينكه در زمرة جاهلان باشد، استعاذه كرده است (بقره/2/67). حضرت يوسف (ع)، درخواست كامجويى همسرِ عزيزِ مصر را با گفتن «معاذَالله» پاسخ گفته (يوسف/12/23)، و آنگاه كه در مصر قدرت يافته، از مجازات بىگناهان به جاي مجرمان به خداوند پناه برد (نك: يوسف/12/79). حضرت مريم(ع) همچون يوسف(ع) از اينكه به گناه آلوده شود، به خداوند رحمان پناه جسته (نك: مريم/19/18) و همسر عمران پس از زادن مريم، در دعايى، او و ذريهاش را از شيطان رجيم به پناه حق سپرده است (آل عمران/3/36). خطابهاي استعاذه به پيامبر(ص) در سورههاي ناس و فلق با تعبير «قل اعوذ برب ...» است و در اين دو سوره راه غلبه بر شياطين و دفع شرور بيان شده است. در سورة مؤمن (40/56) كه امر به استعاذه آمده است، با توجه به سياق آيه كه كبر را منشأ جدال جاهلانه در آيات الهى مىشمارد، چنين برمىآيد كه پيامبر(ص) فرمان يافته است تا از كبر و عناد كافران استعاذه نمايد، همانسان كه موسى (ع) از گزند فرعون به خداوند پناه برده است (نك: طباطبايى، 17/342). در آياتى از سورههاي فصلت (41/36)، اعراف (7/200) و مؤمنون (23/97- 98) خداوند، پيامبر اكرم(ص) را فرموده است كه از وسوسهها و تحريكات شيطان به او پناه برد. سياق آيات دربارة شيوة رفتار پيامبر(ص) با مشركان است كه بدكرداري آنان را به نيكى پاسخ دهد و با گذشت و گفتار نيك و پرهيز از جدل، از نادانان روي برتابد. البته اين چنين كرداري در برابر مخالفان بس دشوار است، زيرا چه بسا رفتار جاهلان و سفيهان موجب غضب مىشود و اين خود راه نفوذ وسوسههاي شيطانى را هموار مىسازد (نك: زمخشري، 2/190؛ فخرالدين رازي، 15/97، 27/127؛ قطب، 3/713) و در اين صورت شيطان دشمنيها را شدت مىبخشد و كار دعوت پيامبران را دشوار مىكند (نك: طباطبايى، 17/392). در سورة نحل (16/98) خطاب به پيامبر(ص)، استعاذه به عنوان يكى از آداب تلاوت قرآن مطرح شده است. استعاذه در آغاز تلاوت قرآن از آن روست كه قاري از لغزشها به دور باشد و بنابراين به زبان آوردن الفاظ استعاذه مقدمهاي براي تحقق حالت نفسانى استعاذه است؛ چنانكه حقيقت امر در آيههاي 99 و 100 همين سوره توضيح داده شده است و آن داشتن ايمان و توكل به خداوند است و اين دو سدّي در برابر نفوذ و سيطرة شيطان است (نك: طباطبايى، 12/367). در برخىاز منابع مىتوان نگرشهاي عرفانى و اخلاقى را دربارة حقيقت و مراتب استعاذه دريافت (نك: نيشابوري، 1/13-16؛ بروسوي، 1/3- 5؛ نراقى، 3/349؛ عصّار، 164-170؛ خمينى، 243-257). استعاذه در احاديث: استعاذه در احاديث و روايات از جهت لفظ و معنى كاربرد وسيعى دارد. گاه مفهوم استعاذه با كلمات مترادف مثل «التجاء»، «استجاره» و «استغاثه» بهكار رفته، و حتى واژگان غير مترادف، مانند «لبيك»، گوياي توجه و استعاذه به خداوند تلقى شده است (مجلسى، 81/380). در روايات و ادعيه، به تفصيل از انواع شروري سخن آمده كه استعاذه از آنها بايسته است (قس: بروسوي، 1/3-4) كه اين شرور را مىتوان در قالبى كلى چنين طبقهبندي كرد: رذايل اخلاقى، گناهان و وسوسههاي شيطانى مانند بخل، خيانت، حسد، نفاق، بدخُلقى و حرص؛ آفتهاي جسمانى مثل بيماريها، گزند حيوانات موذي و ناتوانيهاي جسمى مانند پيري؛ تنشهاي روحى و روانى مانند غم و اندوه، كسالت و اضطراب؛ نابسامانيهاي اجتماعى و اقتصادي همچون: فقر، گرسنگى، بدهكاري، ورشكستگى، ستمها، آشوبها، غلبة دشمنان و بدخواهان؛ انحرافات اعتقادي در دين چون كفر و ضلالت و به دنبال آن خشم و سخط الهى و عذابهاي دنيوي و اخروي مثل زوال نعمت، عذاب قبر، عذاب جهنم (نك: الصحيفة السجادية...، دعاي 8؛ بخاري، 7/158-160؛ نسايى، 8/255- 285؛ كلينى، 2/525 - 527؛ غزالى، 1/381-382). در كتب ادعيه و اذكار براي دفع بيماريها و آفات و شرور و مصونيت از آنها، دعاها و نوشتههاي رمزدار با عنوان حِرز، رقيه، عَوذه و غير آن آمده است (نك: ه د، تعويذ). اگرچه در اين تعاويذ لزوماً عناصر استعاذه بهكار نرفته است؛ چنانكه مثلاً رسول خدا(ص) - برپاية روايات - به سورة فاتحة الكتاب تعويذ مىكردند (احمد بن حنبل، 5/128) و نيز سورة اخلاص در كنار معوذتين (المعوذات الثلاث) در يك گروه و به عنوان برترين تعويذها و استعاذهها معرفى شده است (نك: نسايى، 8/250-251؛ نيز نك: طوسى، تهذيب...، 3/185). استعاذه و قرائت: با توجه به آية استعاذه (نحل/16/98) و بر اساس سنت پيامبر اكرم (ص) مسلمانان همواره هنگام تلاوت قرآن با «اعوذبالله من الشيطان الرجيم» استعاذه مىكنند. اين عبارت برگرفته از قرآن است، اما جزو آيات قرآن نيست (قرطبى، 1/86). عموم دانشوران اسلامى، استعاذه را هنگام تلاوت قرآن در نماز و غيرنماز مستحب دانستهاند، زيرا با آنكه ظاهر امر به استعاذه در آيه ياد شده، دلالت بر وجوب مىكند؛ احاديثى نيز در دست است كه نشان از جواز ترك استعاذه دارد (مثلاً نك: مسلم، 1/357؛ كلينى، 3/313؛ ابن جزري، 1/257- 268؛ مجلسى، 82/5؛ سيوطى، الاتقان، 1/364). در روايتى از امام باقر(ع) آمده است كه بسمله از استعاذه كفايت مىكند (كلينى، همانجا)، زيرا با آن، انسان خود را در حصن الهى قرار مىدهد و در آنجا وسوسهها و شرور راهى ندارد تا استعاذه لازم آيد. مشهورترين عبارت استعاذه «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» است كه نظم واژهاي آن با آية 98 سورة نحل (16) سازگار است و در رواياتى چند، بر برتري آن بر ديگر وجوه، صحه گذاشته شده است. پيامبر اكرم(ص) در روايتى با تأكيد بر الهى بودن اين شكل از استعاذه، آن را به ابن مسعود تعليم داده است (نك: زمخشري، 2/633 -634؛ ابن جزري، 1/244-246). دانشمندان علم قرائت و قاريان نيز بر كاربرد همين الفاظ مشهور تأكيد داشتهاند (ابوعمرو، التيسير، 16؛ ابن جزري، 1/243). با اينهمه ادعاي اجماع امت بر اين الفاظ از سوي سخاوي (2/271) خدشهپذير مىنمايد (نيز نك: ابن جزري، 1/246). نزد اماميه عبارت مشهور استعاذه و نيز «اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم» رواج تام دارد (مجلسى، همانجا). ابن جزري شكلهاي گوناگون استعاذه را با مستندات روايى در النشر بررسى، و در پايان پيروي از سلف صالح را در اين موضوع توصيه كرده است (1/246-252). رأي ديگر آن است كه هر گونه افزايش و كاهش در شكل استعاذة مشهور رواست (نك: همانجا). در برابر، حمزه از قاريان هفتگانه چنان بر تطابق الفاظ استعاذة مشهور پاي فشرده است كه گويى بايد به جاي «اعوذ» از واژههاي «استعيذُ»يا «استعذت»و يا«نستعيذ»استفادهكرد (سيوطى، همان، 1/365)، و ابن جزري «اعوذ» و «استعيذ»، هر دو را روا مىداند (1/246-247؛ نيز نك: بحرانى، يوسف، 8/165-166) و اين امر در متون روايى نمونههاي فراوان دارد، اما اصرار بر آن در برابر شكل مشهور استعاذه طرفدارانى نيافته است. دربارة طرز اداي استعاذه بايد گفت كه عموم قاريان بجز نافع و حمزه از قراء سبعه، قائل به «جهر» ند (ابوعمرو، همان، 17؛ شاطبى، 27؛ براي توضيح بيشتر، نك: ابن جزري، 1/252-253). قاريان معمولاً پيش از آغاز تلاوت قرآن استعاذه مىكنند. مفسران نيز با استناد به آية استعاذه، آن را پيش از قرائت مىدانند و لفظ «اردتَ» را در آن مقدّر مىكنند. يعنى هنگامى كه قرآن خواندن را اراده كردي، استعاذه كن مانند آية «...اہِذا قُمْتُمْ اہِلَى الصَّلوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُم...» (مائده/5/6). با اين حال از برخى از قاريان و فقها نقل است كه با استناد به ظاهر آية استعاذه، آن را پس از قرائت قرآن روا دانستهاند و فخرالدين رازي (1/60) نيز در جمع ميان دو ديدگاه، استعاذه را در ابتدا و پايان تلاوت قرآن مستحب شمرده است (نيز نك: جصاص، 5/12-13؛ سخاوي، 2/271-272؛ براي تفصيل بيشتر، نك: ابن جزري، 1/254-256). قاريان قرآن پس از استعاذه وقف مىكنند. در اصطلاح تجويديان اين وقف را تام گويند (ابوعمرو، المكتفى، 155؛ نيز ابن جزري، 1/257). در دعاهايى كه خواندن آن، هنگام بهجاي آوردن اعمال مذهبى يا كارهاي روزمرة مستحب است، استعاذه جايگاه ويژهاي دارد. نماز نيز به عنوان برترين عبادت از ذكر استعاذه خالى نيست. يكى از مستحبات قرائت نماز آن است كه نمازگزار پس از تكبيرة الاحرام و پيش از قرائت فاتحة الكتاب، استعاذه كند. به همين مناسبت، بحث استعاذه در كتابهاي فقهى در بخش نماز آمده است و فقيهان همان ديدگاهها و آراء گوناگونى را كه دربارة استعاذه، پيش از تلاوت قرآن آمده است، با اندك تفاوتى در نوشتههاي خود مطرح كردهاند. در نگاهى اجمالى مىتوان دريافت كه عموم فقيهان استعاذه را در نماز مستحب دانستهاند، جز پيشواي مالكيان كه آن را تنها در نماز نافله جايز شمرده است. پيروان مكتب ظاهري به وجوب استعاذه در نماز قائلند و از فقهاي اماميه تنها ابوعلى فرزند شيخ طوسى به وجوب آن رأي داده است (شهيد اول، ذيل «سنن القرائة» از فصل «استحباب الاستعاذة»). ذكر استعاذه با عبارت مشهور «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» در ركعت اول نماز پيش از قرائت و به اخفات ادا مىشود و در صورت فراموشى در ركعت اول، اعاده لازم نيست (براي آگاهى از اختلاف آراء در مذاهب فقهى اهل سنت و اماميه، نك: ابن حزم، المحلى، 3/247-250؛ ابن همام، 1/252-254؛ شربينى، 1/156؛ علامة حلى، 3/125- 128؛ ابن مفلح، 1/433-434؛ بحرانى، يوسف، 8/161- 165؛ عاملى، 2/399 به بعد؛ جزيري، 1/256؛ الموسوعة...، 4/11- 14). گفتنى است كه در شرح استعاذه و تبيين مفاهيم آن، رسالههاي مستقلى نوشته شده است (براي نمونه، نك: حاجى خليفه، 2/1031؛ صنعا، 1/103؛ نيز نك: كتابنامه...، 2/1316). مآخذ: ابن جزري، محمد، النشر فى القراءات العشر، بهكوشش علىمحمد ضباع، قاهره، مكتبة مصطفى محمد؛ ابن حزم، على، جمهرة انساب العرب، بيروت، 1403ق/ 1983م؛ همو، المحلى، بيروت، دارالا¸فاق الجديده؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري، بيروت، دارصادر؛ ابن مفلح، ابراهيم، المبدع فى شرع المقنع، بيروت/دمشق، 1980م؛ ابن همام، محمد، فتح القدير، قاهره، 1319ق؛ ابوعمرو دانى، عثمان، التيسير، بهكوشش پرتسل، استانبول، 1930م؛ همو، المكتفى فى الوقف و الابتداء، بهكوشش يوسف عبدالرحمان مرعشلى، بيروت، 1407ق/1987م؛ احمد بن حنبل، مسند؛ قاهره، 1313ق؛ ازهري، محمد، تهذيب اللغة، به كوشش عبدالحليم نجار و ديگران، قاهره، 1966م؛ بحرانى، هاشم، البرهان فى تفسير القرا¸ن، بيروت، 1403ق/1983م؛ بحرانى، يوسف، الحدائق الناضرة، به كوشش محمدتقى ايروانى، قم، موسسة النشر الاسلامى؛ بخاري، محمد، صحيح، استانبول، 1315ق؛ بروسوي، اسماعيل حقى، تفسير روح البيان، بيروت، 1405ق/1987م؛ جزيري، عبدالرحمان، الفقه على المذاهب الاربعة، بيروت، 1406ق/1986م؛ جصاص، احمد، احكام القرآن، بهكوشش محمدصادق قمحاوي، بيروت، 1405ق؛ جوهري، اسماعيل، الصحاح، به كوشش احمد عبدالغفور عطار، بيروت، 1376ق/1956م؛ حاجى خليفه، كشف؛ خمينى، روحالله، آداب الصلاة، به كوشش احمد فهري، مشهد، 1366ش؛ دروزه، محمد عزت، التفسير الحديث، قاهره، 1382ق/1962م؛ زمخشري، محمود، الكشاف، قاهره، 1366ق/1847م؛ سخاوي، على، جمال القرّاء، به كوشش عبدالكريم زبيدي، بيروت، 1413ق/1993م؛ سيوطى، الاتقان، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1387ق/1967م؛ همو، الدر المنثور، بيروت، 1403ق/1983م؛ شاطبى، قاسم، الشاطبية، بهكوشش علىمحمد ضباع، قاهره، 1381ق/1961م؛ شربينى، محمد، مغنى المحتاج، قاهره، 1352ق؛ شهيد اول، محمد، الذكري، تهران، 1271ق؛ الصحيفة السجادية الكاملة؛ صنعا، خطى؛ طباطبايى، محمدحسين، الميزان، بيروت، 1393ق/ 1972م؛ طبرسى، فضل، مجمع البيان، بيروت، 1408ق/1988م؛ طبري، تفسير؛ طوسى، محمد، مصباح المتهجد، بيروت، 1411ق/1991م؛ همو، تهذيب الاحكام، به كوشش حسن موسوي خرسان، نجف، 1379ق؛ عاملى، محمدجواد، مفتاح الكرامة، قم، مؤسسة آل البيت؛ عصار، محمدكاظم، تفسير القرآن، به كوشش جلال آشتيانى، مشهد، 1350ش؛ علامة حلى، حسن، تذكرة الفقهاء، قم، 1414ق؛ على، جواد، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت/بغداد، 1970م؛ غزالى، محمد احياء علوم الدين، بيروت، 1406ق؛ فخرالدين رازي، محمد، التفسير الكبير، قاهره، المطبعة البهيه؛ قرآن كريم؛ قرطبى، محمد، الجامع لاحكام القرآن، به كوشش احمد عبدالعليم بردونى، بيروت، 1372ق/1952م؛ قطب، سيد، فى ظلال القرآن، بيروت، 1386ق/1967م؛ كتابنامة بزرگ قرآن كريم، بهكوشش حسن بكايى، تهران، 1374ش؛ كلينى، محمد، الكافى، بهكوشش علىاكبر غفاري، تهران، 1391ق؛ مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت، 1403ق/1983م؛ مسلم بن حجاج، صحيح، بهكوشش محمد فؤاد عبدالباقى، قاهره، 1955م؛ الموسوعة الفقهية، كويت، 1405ق/1985م؛ نراقى، محمدمهدي، جامع السعادات، بهكوشش محمد كلانتر، نجف، 1368ق؛ نسايى، احمد، سنن، قاهره، 1348ق؛ نيشابوري، حسن، «غرائب القرآن و رغائب الفرقان»، در حاشية تفسير طبري (هم)؛ نيز: Fahd, T., La divination arabe, Leiden, 1966; Gesenius, W., A Herbrew and English Lexicon of the Old Testament, ed. F. Brown, Cambridge, 1906. احمد بادكوبة هزاوه (رب) 27/6/75 ن * 1 * ب 3/8/75 ن * 2 * ب 7/8/75