اِسْتِخاره، عنوانى عام براي آنگونه از آداب دينى كه با انجام دادن آنها، شخص انتخاب احسن را از خداوند مىطلبد. استخاره در لغت، طلب و خواستن بهترين در امري است (نك: ابنمنظور، ذيل خير)، اما در اصطلاح دينى، واگذاردن انتخاب به خداوند در كاري است كه انسان در انجام دادن آن درنگ و تأمل دارد. گاه در روايات، استخاره مشاورهاي با خداوند دانسته شده است (مثلاً نك: برقى، 598؛ ابن بابويه، 1/562). در منابع دينى از ديرگاه دربارة استخاره گفت و گو شده، و براي آن، آدابى از دعا، نماز و ذكر بيان گرديده است. استخاره كردن در امري كه در شرع، حكمى روشن دارد، روا نيست و تنها در كارهاي مباح يا در انتخاب ميان دو مستحب، نيكو و پسنديده است (نك: ابن طاووس، 167- 168، 172 به بعد؛ ابن حجر، 11/154). از برخى روايات چنين برمىآيد كه در دورة پيش از اسلام، نوعى «استخاره از الله» در ميان عرب معمول بوده است (نك: ابن سعد، 8/171؛ ابوالفرج، 19/92)، ولى دربارة چگونگى آن شرحى داده نشده است. از نخستين نمونههاي عمل به استخاره در دورة اسلامى روايتى از حضرت على (ع) است، مبنى بر اينكه چون پيامبر (ص) وي را به يمن فرستاد، او را بر بهكارگيري استخاره، آنگاه كه تصميمگيري دشوار گردد،ترغيب كرد (طوسى، امالى، 1/135). همچنين به هنگام رحلت حضرت رسول (ص) و بروز اختلاف نظر ميان صحابه در كيفيت دفن آن حضرت، بهدنبال دو كس فرستادند كه يكى به شيوة مكيان زمين را مىشكافت و يكى بهروش مدنيان لحد مىساخت؛ آنگاه عبارت «اللهم خِرْلِرَسولِك» را بر زبان آوردند و امر را بر آن نهادند كه هر يك زودتر رسد، روش او را بهكار بندند (نك: ابن سعد، 2(2)/74- 75؛ ابن ماجه، 1/496؛ نيز نك: مجلسى، 22/518، 529). استخاره و طلب كردن بهترين از خداوند نزد مذاهب گوناگون اسلامى امري پسنديده شمرده شده، و در اين باره احاديثى چند از پيامبر (ص) و ائمة اطهار (ع) نقل شده است (نك: احمد بن حنبل، 1/168؛ برقى، 598 -599 ). در حديثى نبوي به روايت جابر به چگونگى نماز استخاره پرداخته شده است. در اين حديث كه از منابع اساسى در مباحث فقهى مربوط به نماز استخاره بهشمار مىآيد، دعاي ويژهاي نيز براي تعقيب اين نماز آمده است (مثلاً نك: احمد بن حنبل، 3/344؛ بخاري، 7/162؛ ترمذي، 2/345-346). در منابع اماميه به علاوه، احاديث ديگري به نقل از ائمه(ع) در آداب نماز استخاره آمده است (نك: كلينى، 3/470 به بعد؛ ابن بابويه، 1/562 -563؛ طوسى، تهذيب...، 3/179 به بعد). نماز استخاره نزد فقيهان از نمازهاي مستحب يا مسنون شمرده شده است (مثلاً نك: ابن ادريس، 1/313؛ سيد بكري، 1/257). بهاتفاق مذاهب فقهى، نماز استخاره دو ركعت است و بنا بر قول مشهور نزد مذاهب گوناگون، بهتر آن است كه در قرائت اين نماز پس از فاتحة الكتاب، در ركعت نخست سورة كافرون و در ركعت دوم سورة اخلاص خوانده شود (مثلاً نك: غزالى، 1/185؛ نووي، «الاذكار»، 3/354؛ ابن عابدين، 1/506؛ بدون تصريح به ترتيب: كلينى، 3/472؛ ابن بابويه، 1/562). در يك روايت امامى نيز قرائت سوره هاي حشر و رحمن در ركعت نخست و سورههاي معوذتين و اخلاص در ركعت دوم توصيه شده است (نك: كلينى، 3/470؛ طوسى، همان، 3/180). افضل آن است كه نماز استخاره در اماكن مقدس چون مساجد و مشاهد گزارده شود (نك: شهيد اول، ذيل نماز استخاره؛ نيز نك: عوفى، 1/210 ). در روايات اماميه، نمونههايى از توصيه به اقامة اين نماز در مسجد النبى(ص) (كلينى، 3/471) و نيز بهجاي آوردن آداب استخاره در مشهد امام حسين (ع) (حميري، 28) وارد شده است. علاوه بر استخاره با گزاردن نماز، استخاره به معنى دعا به درگاه خداوند و طلب بهترين، در فرهنگ اسلامى جايگاه ويژهاي داشته است؛ گفتنى است كه ابن ادريس (1/314) با ياد كردن اين نكته كه استخاره در زبان عرب اساساً به معناي دعاست ،بر اين جايگاه تأكيدي ويژه داشته، و بر لزوم پيراستن سنت استخاره از زوائد توصية اكيد كرده است (نيز نك: سطور بعد). دعاي 33 از صحيفة سجاديه نيايشى براي استخاره است و در آن از خداوند درخواست مىشود تا آنچه مشيت و خواستة حق است، الهام فرمايد. در جوامع روايى به آداب و سنن استخاره پرداخته شده، و رواياتى در اين باب به نقل از پيامبر اكرم و ائمة اطهار گردآوري شده است (نك: شوكانى، 189-190؛ حرعاملى، 3/ 204-221؛ مجلسى، 88/222-242). آثار مستقلى نيز بهخصوص از سوي عالمان امامى در موضوع استخاره تأليف شده است كه از آن ميان مى توان به طور خاص كتاب فتح الابواب از ابن طاووس را ياد كرد ( براي كتابشناسى اين آثار، نك: خفاف، 47- 55؛ نيز براي يك تأليف كهن با عنوان الاستخارة و الاستشارة، نك: نووي، تهذيب...، 1(2)/256). گفتنى است كه در برخى منابع علاوه بر نماز استخاره و دعا، به روشهاي خاصى نيز در اين مورد اشاره شده كه گاه سنديت آنها مورد بحث و تأمل بوده است: 1. استخاره به قرآن: نخست بايد به روايت اليسع قمى از امام صادق (ع) اشاره كرد كه به موجب آن شخص استخاره كننده به هنگام آماده شدن و قيام براي نماز، مصحف را مىگشايد و به نخستين امري كه در آن مى بيند، عمل مىكند (طوسى، تهذيب، 3/310؛ كفعمى، 391، بدون اشاره به نماز ). در شيوهاي ديگر كه طبرسى بدون ذكر مستند، آن را آورده است، شخص پس از بهجاي آوردن نماز مخصوص و دعا، مصحف را مى گشايد و 7 برگ را شمرده، پاسخ خود را در برگ هفتم و سطر يازدهم مى جويد (نك: طبرسى، حسن، 324؛ نيز ابن طاووس، 277). از اشارات جسته و گريخته در منابع برمىآيد كه چنين روشهايى نزد گروههايى از اهل سنت نيز تداول داشته است (مثلاً نك: همو، 156، به نقل از دعوات مستغفري؛ ابن حاج، 1/278؛ زبيدي، 2/285-286). در حديثى از امام صادق (ع) از تفأل به قرآن كريم نهى شده است (كلينى، 2/629) و گاه در بيان وجه آن چنين گفتهاند كه مراد از تفألِ منهى ، استفسار و پيش بينى حوادث آينده به قرآن است، يا اينكه در نهى نظر به تشبه به مردم جاهليت در تفأل و تطيّر بوده است. ملاك نهى هرچه باشد، برخى از علما سعى داشتهاند تا فرقهايى را ميان تفأل به قرآن و استخاره به آن قائل شوند (مثلاً نك: فيض، 5/1416-1417). گفتنى است كه برخى از عالمان اهل سنت نيز با پرداختن به مسألة تفأل به قرآن، آن را به دور از سنت دانسته، و مورد نقد قرار دادهاند (ابن حاج، زبيدي، همانجاها). 2. استخاره با رقاع: در يكى از روشهاي استخاره با رقاع دو دستور «اِفْعَل » و «لا تَفْعَل » بر دو رقعه نوشته مىشود و استخاره كننده با بهجاي آوردن آدابى خاص يكى از آن دو را بر مى دارد و به مقتضاي آن عمل مى كند (نك: كلينى، 3/473؛ طوسى، همان، 3/182؛ نيز نك: طبرسى،احمد،314). در روشى ديگر 6 رقعه بهكار مىرود و آنچه در 3 رقعه متفقاً دستور «افعل» آيد، بدان عمل مىشود (نك: كلينى، 3/470؛ طوسى، همان، 3/181؛ نيز نك: طبرسى، حسن، 256). روايت نخست بدون ضبط اسناد به يكى از ائمه(ع) منسوب گرديده، و روايت دوم از امام صادق(ع) نقل شده است. ابن ادريس (1/313-314) و محقق حلى (ص 304) استخاره با رقاع را مورد انتقاد قرار داده، و برگرفته از اخبار غيرمعتبر دانستهاند. شيخ مفيد نيز بر شذوذ اين اخبار و ضعف اسناد آن اشاره نموده است (نك: ص 219). برخى نيز چون علامة حلى (1/128) و شهيد اول (همانجا) اين انتقاد را وارد ندانسته اند . 3. استخاره با سبحه (تسبيح): در اين نوع استخاره، پس از خواندن دعايى مخصوص، به اندازة يك قبضه از تسبيح را جدا كرده، دانه ها را دو دو مىشمارند؛ در صورتى كه بازمانده يك باشد، امر مورد نظر را خوب مىانگارند. برپاية آنچه شهيد اول (همانجا) يادآور شده، اين نوع «استخاره به عدد» در سدههاي نخستين اسلامى رواج نداشته است؛ تنها ابن طاووس (272-273) بر پاية روايتى كه از امام غايب (ع) نقل كرده، استناد اين سنت را به ائمه (ع) باز گردانيده است (نيز نك: كفعمى، 391-392؛ صاحب جواهر، 12/172-173). مآخذ: ابن ادريس، محمد، السرائر، قم، 1410ق؛ ابن بابويه، محمد، من لايحضره الفقيه، به كوشش علىاكبر غفاري، قم، جماعة المدرسين؛ ابن حاج، محمد، المدخل، قاهره، 1401ق/1981م؛ ابنحجر عسقلانى، احمد، فتحالباري، بولاق، 1301ق؛ ابنسعد، محمد، كتاب الطبقات الكبير، بهكوشش زاخاو و ديگران، ليدن، 1321ق؛ ابن طاووس، فتح الابواب، بهكوشش حامد خفاف، قم، 1409ق؛ ابن عابدين، محمد، ردالمحتار، بولاق، 1272ق؛ ابن ماجه، محمد، سنن، بهكوشش محمد فؤاد عبدالباقى، قاهره، 1952-1953م؛ ابن منظور، لسان؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، بولاق، 1285ق؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق؛ بخاري، محمد، صحيح، استانبول، 1315ق؛ برقى، احمد، المحاسن، به كوشش جلالالدين محدث ارموي، تهران، 1328ش؛ ترمذي، محمد، سنن، بهكوشش احمد محمد شاكر و ديگران، قاهره، 1356ق/1937م؛ حر عاملى، محمد، وسائل الشيعة، بيروت، 1391ق؛ حميري، عبدالله، قرب الاسناد، تهران، 1369ق؛ خفاف، حامد، مقدمه بر فتحالابواب (نك: هم ، ابن طاووس)؛ زبيدي، محمد، اتحاف السادة المتقين، قاهره، 1311ق؛ سيدبكري، ابوبكر، اعانة الطالبين، قاهره، 1356ق؛ شوكانى، محمد، تحفة الذاكرين، بيروت، عالمالكتب؛ شهيد اول، محمد، الذكري، چ سنگى، 1271ق؛ صاحب جواهر، محمدحسن، جواهر الكلام، بيروت، 1401ق/1981م؛ صحيفة سجاديه؛ طبرسى، احمد، الاحتجاج، بهكوشش محمدباقر خرسان، نجف، 1386ق/1966م؛ طبرسى، حسن، مكارم الاخلاق، بهكوشش محمد حسين اعلمى، بيروت، 1392ق/1972م؛ طوسى، محمد، امالى، بيروت، 1401ق/1981م؛ همو، تهذيب الاحكام، بهكوشش حسن موسوي خرسان، نجف، 1379ق؛ علامة حلى، حسن، مختلف الشيعة، تهران، 1323ق؛ عوفى، محمد، لباب الالباب، به كوشش ادوارد براون، ليدن، 1324ق/ 1906م؛ غزالى، محمد، احياء علومالدين، قاهره، 1289ق؛ فيض كاشانى، محمدمحسن، الوافى، اصفهان، 1406ق؛ كفعمى، ابراهيم، المصباح، تهران، 1349ش؛ كلينى، محمد، الكافى، بهكوشش علىاكبر غفاري، تهران، 1391ق؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت،1403ق/1983م؛ محقق حلى، جعفر، المعتبر، چ سنگى، 1318ق؛ مفيد، محمد، المقنعة، قم، 1410ق؛ نووي، يحيى، «الاذكار»، همراه الفتوحات الربانية ابن علان، بيروت، 1398ق/1978م؛ همو، تهذيب الاسماء و اللغات، قاهره، 1927م. عبدالامير سليم