اِسْتانْبول، بزرگترينشهر و مهمترينمركزاقتصادي،بازرگانى، صنعتى، هنري - فرهنگى و جهانگردي تركيه و مركز استان استانبول. اين شهر تاريخى مدتها پايتخت امپراتوريهاي بيزانس (روم شرقى) و سپس عثمانى (تا 2 ربيعالاول 1342ق/13 اكتبر 1923م) بوده است. نامگذاري: نخستين نامى كه با استناد به نوشتة پلينيوس براي اين شهر آورده شده، ليگوس1 و يا ليكوس2 است كه در محلى كه امروز به «سراي بورنو3» معروف است، قرار داشته، و احتمالاً تا زمان تشكيل شهر بيزانتيون4 موجود بوده است V/3797) ؛ YA, پاولى، )؛ V/1127 اما كهنترين و معروفترين نامى كه از اين شهر در مآخذ آمده، بيزانتيون و بوزانتيون است كه از واژة تراكيايى بيزاس، بوزاس، يا ويزاس كه نام شخص است، گرفته شده است V(2)/1142) .(IA, بيزاس كه در روايات او را پسر يكى از نيمه خدايان محلى آوردهاند (همانجا)، فرمانروا و بنيانگذار مهاجرنشين يونانى مگارا (مغاره) ، YA) همانجا؛ ديودُروس، ؛ II/497 سامى، 2/878؛ كايرا، است كه در اطراف سراي بورنو، محلى كه كاخ توپكاپى نيز در آنجا قرار دارد، سكنى گزيده بودند. بيزاس در 660 قم شهري بنا نهاد كه به نام او بيزانتيون و يا بيزانتيومناميدهشد YA) ، نيز ، IA همانجاها ؛ نيزنك: پاولى، .(V/1158 در نوشتههاي مورخان و جغرافىنگاران يونانى مانند هرودت در شرح لشكركشى ايرانيها 345) )، II/289-291, گزنفون در بيان رويدادهاي سالهاي 410-390قم 373) 103, 25-33, و استرابن در بيان مسافت شهرها 445) 407, بارها از بيزانتيوم ياد شده است. هنگامى كه در 196م سپتيموس سِوِروس اين شهر را تصرف كرد، آنجا را به نام پسرش آنتونيوس - كه بعدها با عنوان كاراكالا امپراتور روم شد - آنتونيا يا آنتونينا ناميد ( پاولى، 964 ؛ VII/ ، IA همانجا؛ V/3801 ؛ YA, كايرا، همانجا)، اما اين نام ديري نپاييد. كنستانتين اول، امپراتور روم كه آيين مسيحيت را پذيرفت و در تقويت و گسترش آن اهتمام ورزيد (طبري، 1/581؛ مسعودي، التنبيه...، 137) و به همين سبب با مخالفت شواليههاي بتپرست رومى مواجه شده بود (رفيق، 3/463)، به تغيير پايتخت تصميم گرفت و بيزانتيون را كه از نظر نظامى، اقتصادي - بازرگانى مهم بود و بر سر راههاي ارتباطى زمينى و دريايى قرار داشت، برگزيد. در 11 مة 330 طى مراسم با شكوهى پايتخت به اين محل انتقال يافت و نام رسمى بيزانتيون به رم دوم و سپس به رم جديد بدل شد كه در مكاتبات كليسايى بيشتر بهكار مىرفت و ساكنان آن را رومنى يا رومائيو مىناميدند. واژة عربى روم كه تركها نيز آنرا پذيرفته بودند، از همين عبارت گرفته شده است ( پاولى، ؛ VII/963-964 ، IA همانجا؛ V/3797 .(YA, همچنين اين شهر به رمِ بيزانس نيز شهرت داشته است ، IA) همانجا). پس از درگذشت امپراتور كنستانتين به ياد و افتخار او اين شهر را كنستانتينوپوليس5 ناميدند ، YA) همانجا). اين نام كه در آغاز فقط براي تعريف و به مفهوم شهر كنستانتين بهكار برده مىشد، در سدههاي ميانه، بيشتر از نام بيزانتيوم عموميت پيدا كرد و به صورتهاي كنستانتينوبل، كنستانتينوپل، كنستانتينوپولى و بهاختصار كوسپولى ناميده شد ، IA) همانجا؛ پاولى، .(VII/965-968 عربها اين واژه را به صورت قسطنطينيه بهكار مىبردند (مسعودي، همان، 138، جم ؛ طبري، 3/602، جم ؛ بلاذري، 135؛ دينوري، 18) و نام پيشين آن يعنى بيزانتيوم را به صورتهاي بزنطيه و بوزنطيا (ابن خردادبه، 93؛ مسعودي، مروج...، 2/311؛ ابوالفدا، 212) نيز آوردهاند. مردم شهر كنستانتينوپل براي راحتى آن را فقط «پوليس6» مىناميدند. مورخان نيز گاه عنوان پوليس را براي اين شهر بهكار مىبردند. يونانيها با افزودن پيشوند استين يا استن به كلمة پوليس آنرا استينپوليس يا استنپوليس7 كه به معنى در شهر و يا به شهر است، ناميدند II/867) , 1 ؛ EI، YA همانجا؛ V(2)/1142-1143 ؛ IA, پاولى، .(VII/965 مسعودي مورخ سدة 4ق/10م، به نقل از روميها آن را بولِن و استنبولن نوشته است ( التنبيه، 138-139). اين نام بهتدريج به صورتهاي استيمبُلى، ستمبول، اسدانبول ، YA) همانجا؛ IV/ , EI و استنبول (ابن اثير، 1/330؛ آقسرايى، 71) نوشته، و خوانده شد و امروز نام و تلفظ رسمى آن در كشور تركيه استانبول است. شيوة نوشتاري آن در طول زمان در برخى مآخذ به صورت اصطنبول نيز آمده است (ياقوت، بلدان، 1/300؛ بغدادي، عبدالمؤمن، 3/1092). نام ديگر اين شهر كه مجعول به نظر مىرسد، اسلامبول است كه در زمان فرمانروايى احمد (سوم) (ه م) و سليم سوم در سدة 12ق/18 و اوايل 19م بر روي سكهها و فرامين نوشته مىشد كه بعد از تنظيمات برچيده شد V(2)/1144) .(IA, تركها پس از فتح قسطنطنيه در 857ق/1453م با تاريخ و نام اين شهر آشنا شدند و گويند نخستين كس از آنها كه كلمة استانبول را بهكار برد، على بن عبدالرحمان بود كه در كتاب عجائب المخلوقات - كه ترجمهاي از اثر ابن وردي به همين نام است - در تعريف شهر بزرگ قسطنطينيه آن را استانبول ناميد كه عبارت اخير احتمالاً افزودة خود اوست (همان، .(V(2)/1143-1144 كلاويخو آن را اسكومبولى1 ( پاولى، ، VII/967 بهنقل از سفرنامة كلاويخو) ناميده است. اوليا چلبى سياح سدة 11ق/17م براي استانبول حدود 25 نام آورده كه بيشتر ساخته و پرداختة خود اوست، مانند «غُلغلة روم» (1/55). در طول تاريخ پر فراز و نشيب شهر استانبول، آنجا را به عناوين و القابى متصف ساختهاند كه نشان از اهميت آن دارد، مانند: آنتوسا (آباد) در نخستين سدههاي امپراتوري بيزانس V(2)/1142) ؛ IA, پاولى، )؛ VII/964 تئوفيلاكتس2 به معنى خدايش نگهدارد (همانجا)؛ دارالسلطنه، درِ سعادت، آستانة سعادت، آستانه، دارالاسلام، دارالخلافه و مَحميّه (سلانيكى، 958 )؛ فُروق در شعر ابى تمام (نك: ياقوت، المشترك، 333) و جز آنها. عبارات قرا¸نى «بلدة طيبة» (سبا/34/14، 15) و «آخرون» (فرقان/25/4) ماده تاريخ فتح استانبول و برابر با 857ق است (شمعدانىزاده، 446). برخى صفات تركى نيز كه ابداعى سلطان محمد فاتح است، مانند بغاز كَسَن (گلوبُر)، ايل باسان (جماعت شكن) بهكار رفته است ( 2 ، EIهمانجا). در ميان اقواماسلاو از ؛ GSE,XII/94)–¨ù¢ªüõù—êð¢¤ð¤‘¨—‘ú¨ø¤ùóõ ج ، YA همانجا؛ V(2)/1143 .(IA, موقعيت جغرافيايى و تقسيمات كشوري: استان استانبول در دو شبه جزيرة قوجاايلى در شرق، و چاتالجا در غرب، در دو سوي تنگة (بغاز) بُسفر كه درياي سياه در شمال و درياي مرمره در جنوب را به هم مربوط ساخته، وقارههاي اروپا و آسيا را از همديگر جدا مىكند، واقع شده است ,V/3766) ؛ YA «دائرةالمعارف جديد...3»، .(IV/1530 استان استانبول در 28 و 1 تا 29 و 55 طول شرقى و 40 و 28 تا 41 و 33 عرض شمالى قرار دارد V/3765) و ارتفاع متوسط آن از سطح دريا 120 متر است («دائرة المعارف جديد»، همانجا). اين استان از شرق و شمال شرق به استان قوجا ايلى كه مركز آن شهر ازميت است، و از غرب به تكيرداغ، از جنوب به استان بورسه و از سمت شمال و شمال غرب به درياي سياه و استان قرخلار ايلى محدود بوده، و مساحت آن 712 ،5 كم 2 است V/3766) ، YA, نمودار شم 1). بخشهاي اين استان بجز شهر يالووا، در محدودة شهر استانبول بزرگ قرار دارند و محلات بزرگ و كوچك اين شهر را تشكيل مىدهند كه شامل جزاير درياي مرمره (بيوك آدا، هيبهلى، قِنالى و ...)، باكركوي، بايرام پاشا، بشيكتاش، بيكوز، بَى اوغلو، امين اونو، ايوب، فاتح، عثمان پاشا، كاديكوي، كارتال، چكمجه، پنديك، ساريير، شيشلى، عمرانيه، اسكودار، زيتون بورنو، چاتالجا و شيله است («آمار...4»، 29 ؛ سامى، 2/873). شهر استانبول در دو مقياس استانبول كهن و استانبول بزرگ قابل بررسى است. اين شهر به 3 و يا به 4 منطقه (همانجا) تقسيم مىشود كه تنگة بسفر و خليج شاخزرين آنها را از يكديگر جدا مىسازد. اين مناطق شامل استانبول اصيل يا كهن در محدودة ميان خليج شاخزرين در شمال، مرمره در جنوب و دهانة جنوبى بسفر و خليج از شرق و ديوارهاي شهر قديم استانبول و محلة ايوب در غرب؛ منطقة دوم شامل بى اوغلو، پِرا، و گالاتا در شمال خليج شاخ زرين؛ منطقة سوم اسكودار و محلات تابع آن در سمت آسيايى بسفر («دائرة المعارف جديد»، همانجا؛ V(2)/1136 ؛ IA, سامى، همانجا)؛ و منطقة چهارم معروف به بغازايچى (درون بغاز) و محلات واقع در ساحل اروپايى و آسيايى بسفر (همانجا). طول استانبول بزرگ از چكمجه در غرب تا توزلا در شرق بيش از 50 كم و عرض آن از دهانة بسفر در مرمره تا دهانة آن در درياي سياه حدود 20 كم است («دايرة المعارف جديد»، .(IV/1531 دو طرف خليج، بهوسيلة دو پل بهنامهاي گالاتا (467 ،2متر) و آتاتورك (471 ،2متر) V(2)/1138) )، IA, و همچنين سواحل اروپايى و آسيايى استانبول نيز بهوسيلة دو پل بر روي بغاز بسفر بهنامهاي پل بغاز به طول 400 ،1متر («دائرة المعارف جديد»، و پل فاتح كه اخيراً احداث شده است، به يكديگر مربوط مىشوند. سيماي طبيعى: محدودة استان استانبول در بخش شرقى حوضة درياي مرمره ميان مجموعهاي از پشتهها، زمينهاي جلگهاي و درههايى قرار دارد كه آبهاي روان آنها را ايجاد كردهاند. بيشتر اين زمينها بهصورت تپههاي كم ارتفاع هستند و به دورانهاي مختلف زمينشناسى مربوط مىشوند. فرو رفتگى بسفر بر اثر فشارهايى كه بخش اروپايى آنرا بهسمت جنوب و بخش آسيايى را بهسمت شمال متمايل ساخته، ايجاد شده است؛ همچنين درياي مرمره و خليج نيز با فرو رفتگيهاي بزرگ دوران دوم بهوجود آمدهاند. بهاين ترتيب خليج در پديد ا¸مدن و گسترش شهر استانبول جايگاه مهمى داشته است V/3766) ؛ YA, «دائرة المعارف ترك5»، .(XX/344 بلنديها: بيشتر كوههاي استانبول كم ارتفاع هستند. دو رشته ارتفاعات استرانجا در تراكيه و در امتداد ساحل درياي سياه در بخش اروپايى كه بهتدريج از ارتفاع آن كاسته شده، به 114 متر مىرسد و رشته كوه قوجاايلى كه در شرق استانبول واقع است. اين كوهها به ترتيب ارتفاع چنين است: يوشا، 201 متر؛ قولجا، 257 متر؛ گورگنجيك، 258 متر؛ بيوك چاملجا، 261 متر؛ استرانجا، 324 متر؛ عالم داغى، 442 متر؛ آيدوس، 537 متر، بلندترين نقطة شهر استانبول؛ ،نمودارشم2). YA,V/3767)ö‘—¨´ù¯ì÷öþ¤—¢÷󓊤—õ‰‚†¤‘÷þ•©“ø بخش بزرگى از استانبول شامل پشتههايى است كه از شمال به درياي سياه و از جنوب به درياي مرمره محدود شدهاند و در جهت غرب - شمال غربى، و شرق - جنوب شرقى در دو طرف تنگة بسفر گسترده شدهاند، از جمله بىاوغلو، استانبول كهن و اسكودار (ه م) كه آنها را «بلاد ثلاثه» ناميدهاند V(2)/1137) .(IA, آبهاي روان: استانبول در حوضة آبگير درياي مرمره كه از حوضههاي متوسط آبگير تركيه است، قرار دارد و 24% از آبگير آن حوضه را تشكيل مىدهد. اگرچه شرايط اقليمى به فراوانى آب اين حوضه ياري مىكند، با اينهمه، رودها عموماً كوتاه، در تابستانها خشك، و در بهار پر آب هستند. مهمترين رودخانههاي استانبول اينهاست: استرانجا، سازلى دره، قرهسو، ساري سو، گوكسو و چند رودخانة كوچك ديگر V/3767-3768) .(YA, درياها و بركهها: دو درياي سياه در شمال و مرمره در جنوب استانبول قرار دارند. ساحل درياي سياه در اين منطقه عموماً دندانهدار است، ولى مرمره بريدگيهاي كمتري دارد (همان، .(V/3770 بغاز بسفر (ه م) و خليج و دو درياي ياد شده خط ساحلى ممتدي را تشكيل مىدهند (همانجا). خليج شاخ زرين يا خليج درِ سعادت (كايرا، 101,120 99, 85, منشعب از مرمره در دهانة بسفر به مرمره قرار گرفته، طول آن 5/7 كم و وسعت آن 25 كم 2 است. عرض آن در دهانة ورود به بسفر 010 ،1متر و در جاهاي ديگر حداكثر 700 متر و عمق آن حدود 42 متر است كه در جهت شمال غربى - جنوب شرقى گسترده شده است V/3771) .(YA, استرابن نيز ضمن شرح خليج، طول آن را 60 استاد ذكر مىكند كه بهسمت غرب و ديوارهاي شهر استانبول كشيده شده است .(III/281) بركة ترگوس در 50 كيلومتري شمال غربى استانبول كه داراي آب شيرين است و بخش بزرگى از آب شهر استانبول را تأمين مىنمايد و دو بركة چكمجة بزرگ و كوچك در غرب استانبول V/3769-3770) .(YA, بافت زمين: در زمينهاي استانبول لايههاي مربوط به دوران اول زمينشناسى و دورههاي مختلف آن و نيز آثار مربوط به دوران دوم زمينشناسى در منطقة بغازايچى و ساريير و لايههاي دوران سوم زمينشناسى در نواحى خليج و چاتالجا و زمينهاي آبرفتى مربوط به دوران چهارم نيز در نواحى مختلف ديده مىشود («دائرة المعارف ترك»، .(XX/344 پوشش گياهى: بيشترين پوشش گياهى در استانبول از نوع گياهان مديترانهاي است. درختان بيشتر كوتاهند و تنههاي ستبر و ريشههاي بلند دارند. اين نوع پوشش در هر دو سوي بسفر، جزاير مرمره و نيز سواحل درياي سياه مشرف به استانبول ديده مىشود كه شامل درختان بلوط ، صنوبر، چنار و نارون است V/3790) .(YA, جنگلهاي سواحل درياي سياه بيشترين پوشش گياهى منطقه را تشكيل مىدهند («دائرة المعارف جديد»، .(IV/1531 حيات وحش: استانبول از نظر حيات وحش منطقهاي غنى است. در كوهستانهاي اطراف بخش يالووا، خرس خاكستري زندگى مىكند. در منطقة ميان جنگلها و كوههاي استرانجا در بخش شمال غربى ترگوس، انواع گوزن، گراز، گرگ و روباه و نيز اردك، غاز وحشى و انواع گوناگون آبزيان به وفور ديده مىشود V/3791) .(YA, آب و هوا : آب و هواي استانبول را در چهارچوب شرايط اقليمى مشخص نمىتوان سنجيد، زيرا آب و هواي آن تحت تأثير شرايط اقليمى متغير قرار دارد و نقطة گذر ميان آب و هواي درياي سياه و مديترانه است. در استانبول 3 نوع آب و هوا كه تحت تأثير تودههاي هواي شمال و جنوب و تودههاي ساكن است، ديده مىشود. در اين ميان شرايط جوي كه از جانب شمال منطقه را تحت تأثير قرار مىدهد، عموميت دارد و شرايط اقليمى درياهاي مديترانه و سياه از يكسو، و اقليم شبهجزيره هاي بالكان و آناتولى از سوي ديگر بر اين شهر تأثير دارند كه ويژگى آب و هواي آن تابستانهاي گرم و خشك و زمستانهاي ملايم و پرباران است. دماي متوسط سالانه 7/13 سانتىگراد، و ميزان باران متوسط سالانه 4/691 ميلىمتر است. گرمترين ماهها ژوئيه و اوت، و سردترين آنها ژانويه و فوريه است. گفتنى است كه نقاط مختلف شهر نيز از لحاظ آب و هوا متفاوت است؛ چنانكه نواحى مرتفع بغاز در تابستانها خنك و ناحية مرمره در زمستانها ملايم است V(2)/) IA, YA,V/3789-3790; .(1140 جمعيت: استانبول در تمام ادوار تاريخ، پرجمعيتترين شهر آسياي صغير بوده است. سرشماري عمومى در دوران امپراتوري عثمانى از اواخر اوايل سدة 14ق/اواخر سدة 19م در روزگار سلطان عبدالحميد دوم آغاز شده، و ادارة «احتساب» اين وظيفه را برعهده داشته است V/3829) .(YA, برابر اين آمارگيري در 1295ق/1878م، جمعيت شهر 427 ،546 نفر بود كه در 1332ق/1913م به 526 ،806 نفر افزايش يافته بود. از اين عده 62% مسلمان، 22% مسيحى ارتدكس، 9% ارمنى گرگوري، 6% يهودي و 1% بقيه از پيروان ساير اديان بودهاند (همان، .(V/3830-3831 جمعيتشهر استانبولاز نخستينسرشماري عمومى دورة جمهوري كه در 1927م آغاز شد تا 1980م از 444 ،794 نفربه 890 ،741،4.(V/3791ٹِ‘ُû)–ê‘©گ¥êگ¤ê÷ برابرسرشماري عمومى در 1990م جمعيت استانبول و حومة آن 190 ،309،7نفر بود كه 929 ،753،6 نفر در شهر استانبول و 261 ،555 نفر ديگر در حومة آن زندگى مىكردند. ميزان افزايش جمعيت با توجه به سرشماري عمومى 1985م، 78/44% بوده است («آمار»، .(29 جمعيت نسبى در شهر استانبول 280 ،1نفر در هر كم 2 است كه از اين نظر نيز در مرتبة اول است و با شهرهاي ديگر تركيه تفاوت فاحشى دارد (همان، .(8 با توجه به سرشماري 1980م، از هر 10 نفر جمعيت تركيه يك نفر آنها در استانبول زندگى مىكردند ، YA) همانجا). شهر استانبول يكى از بزرگترين مراكز مهاجرپذير در تركيه است (همان، .(V/3792 مناظر طبيعى: استانبول از نظر زيباييهاي طبيعى يكى از مناطق كمنظير تركيه و جهان است. هواي مناسب، موقعيت جغرافيايى ويژه و فراوانى منابع آب، اين منطقه را به يكى از نقاط زيباي جهان تبديل ساخته است. اگرچه افزايش جمعيت، تخريب و آلوده ساختن محيط زيست در سالهاي اخير و نيز از ميان رفتن منابع آب و صنعتى شدن، خطر بزرگى است كه اين زيباييها را تهديد مىكند، اما استانبول همچنان موقعيت خود را حفظ كرده است. اين مناظر و تفرجگاهها به دو قسمت آسيايى و اروپايى تقسيم مىشود: بخش آسيايى بيشتر در كرانة شرقى بسفر و پشتههاي مشرف به اين آبراه قرار دارد. مهمترين ا¸نها، بيكوز مشرف به درياي سياه، پاشاباغچه، كاديكوي (قاضىكوي)، اسكودار، چامليجا، آيدوس، يالووا و اطراف آن؛ بخش اروپايى كه بيشتر نقاط آن در كرانة غربى بسفر قرار دارد، شامل بيوك دره، اميرگان،ببك، ساريير، همچنينجنگلهاي معروفبه بلگراد، پاركهاي يلدز، گلخانه و جز آنهاست (همان، .(V/3776-3782 همچنين از جزاير دهگانة درياي مرمره كه به جزاير پرنس نيز معروفند، مىتوان نام برد (همانجا). كانيها: استانبول از نظر منابع زيرزمينى چندان غنى نيست. مهمترين معدن آن خاك پوكه است كه بزرگترين ذخيرة تركيه از اين نوع است. از ديگر كانيها: منگنز، خاك چينى، لينييت، كوارتزيت، مواد خام تهية سيمان و بنتونيت را مىتوان نام برد. 3/6% از درآمد خالص تركيه از معدنداري و استخراج فلزات مهم استانبول بهدست مىآيد («دائرة المعارف جديد»، ؛ IV/1533 V/3775 .(YA, همچنين بخشى از آبهاي معدنى تركيه در استان استانبول در 11 كيلومتري يالووا قرار دارد و در طول تاريخ منطقه از سوي ساكنان آن استفاده مىشده است. ميزان حرارت اين آبهاي معدنى گرم ميان 59 - 65 سانتىگراد است («دائرة المعارف جديد»، همانجا؛ V/3785-3786 .(YA, حمل و نقل: استانبول در حال حاضر نيز محل تلاقى راههاي مهم زمينى، هوايى و دريايى است. جادة ارتباطى اروپا - آسيا از استانبول مىگذرد. همچنين استانبول از طريق راهآهن از ايستگاه سيركهجى در بخش اروپايى، از راه ادرنه به اروپا، و از ايستگاه حيدرپاشا در بخش آسيايى استانبول، به آناتولى، ايران، عراق، و از اينراه به ديگر كشورهاي آسيايى مربوط است. استانبول يكى از بنادر بزرگ تركيه است و از طريق دريا نيز به ساير نقاط جهان مرتبط مىشود. فرودگاه بينالمللى استانبول كه به يشيل كوي معروف است، يكى از فرودگاههاي مهم بينالمللى است («دائرة المعارف جديد»، .(IV/1534 پيشينةتاريخى: كندوكاوهايمتعدد در ناحيهاي كه شهراستانبول در آن بنا شده، وجود زيستگاههايى را در آنجا به ثبوت رسانده است. پژوهش در اشياء بهدست آمده از اين كاوشها نشان مىدهد كه اين منطقه از دورة پالئوليتيك - كه عمر آنرا از 100 هزار تا 35 هزار سال قبل از ميلاد نوشتهاند - مسكون بوده است. كهنترين اين زيستگاهها در محدودة چكمجة كوچك (كوچوك چكمجه) در 20 كيلومتري شمال غربى استانبول كنونى در غارِ ياريم بورگاز قرار دارد YA,V/3797-) .(3798 در ادامة اين پژوهشها و كند و كاوها آثار مربوط به دورة كالكوليتيك - 4 تا 3 هزار قم (همانجا) - نيز در فكرت تپه، پنديك و توزلا بهدست آمده است (همان، .(V/3798-3799 اين آثار نشان مىدهند كه ساكنان اين منطقه در هزارة 4 قم با كشاورزي آشنا بوده، و از درياها نيز سود مىجستهاند (همانجا). بقاياي اسكلتها و برخى ابزار و ادوات در بخش آسيايى استانبول مربوط به 3 هزار قم نشان مىدهد كه زيستگاههايى از اينگونه، بهطور زنجيرهاي وجود داشته است. نخستين ساكنان دوران تاريخى در شهر استانبول، مردمى از نژاد هند و اروپايى بودند كه در شرق شبه جزيرة بالكان مىزيستند V(2)/1144) .(IA, در حدود 200 ،1ق م آنگاه كه ايلرياييهاي اروپايى يونانيان را از مساكن خود بيرون راندند، يونانيها بهسوي آناتولى رهسپار شدند. گروهى از آنان از جمله تراكيها - نخستين ساكنان استانبول - سپس فريگيها و بىتينيها در استانبول و اطراف آن سكنى گزيدند ، IA) نيز ، YA همانجاها). از 750 تا 550 قم سيل مهاجرت از سرزمين اصلى يونان بهسوي آناتولى ادامه داشت. كمبود زمينهاي كشاورزي، كوهستانى بودن منطقه و نيز كمبود امكانات اقتصادي از علل عمدة اين مهاجرت بوده است. در اين ميان دوريها كه سرزمين يونان را تحت سلطة خويش در آورده بودند، سياست توسعة ارضى بهسوي آسيا را ادامه دادند. سپس مِگارها - از مردم يونان - در جست و جوي سرزمين جديد در 680 ق م، كالسدوان، كادي كوي امروزي (همان، را در بخش آسيايى استانبول بنا كردند. چندي بعد گروهى ديگر از مِگارها به رهبري بيزاس در 660 قم هستة اولية شهر استانبول را بر فراز تپهاي مشرف به درياي مرمره و خليج شاخ زرين در بخش اروپايى پى افكندند (نك: V(2)/1145 IA, V/3800; .(YA, اين شهر اگرچه مهاجرنشين بود، اما مستقل از سرزمين مهاجران بوده است (همانجا). در سدة 7 قم قدرت سياسى جديدي در منطقه ظهور كرد و آن امپراتوري هخامنشى به رهبري كورش بود. كورش در 547 قم بر كروسوس فرمانرواي ليدي چيره شد، او را به اطاعت خود درآورد و بر ناحيةآناتولى مسلط گرديد وليديكهمركز آنسارد بود،يكى از بخشهاي (استان) ايران شد (اُمستد، 52 - 55). در 513 قم داريوش براي تصرف تراكيه و نيز سركوب سكاها به سرزمين آنان لشكر كشيد (هرودت، 265؛ پيرنيا، ايران...، 1/593). وي از شوش تا كالسدوان تاخت (هرودت، 269) و از روي پلى كه در استانبول بر روي بسفر ساخته شده بود، گذشت. به فرمان داريوش بر كرانة بسفر دو ستون سنگى برپا ساختند. بر روي يكى از آنها به خط و زبان يونانى و بر ديگري به خط سريانى نام اقوام گونهگونى كه در اين لشكركشى شركت داشتند و همه از اتباع داريوش بودند، نوشته شد (همو، 270). داريوش پس از آن وارد سرزمين تراكيه شد (همو، 271)، آنگاه به سوي دانوب راند و شهرهاي بزرگ و كوچك منطقة تراكيا را به اطاعت درآورد (همو، 271-289). بهاين ترتيب استان جديدي بهنام تراكيه كه استانبول نيز در آن بود، تشكيل و خراجگزار ايران شد ، YA) همانجا). با پيروزي داريوش، تراكية شمالى، منطقة بغازها، يعنى بسفر و داردانل و سواحل غربى درياي سياه به حاكميت ايران درآمد. اين امر تجارت ايونيها با مهاجرنشينهاي آناتولى غربى را دچار ركود ساخت (همانجا) و بدينسبب، در حدود 500 قم شورشهايى برضد ايران، به تحريك آريستاگوراس صورت گرفت (پيرنيا، تاريخ...، 88) كه ايونيها رهبري آن را برعهده داشتند. آنان شهر سارد را آتش زدند (هرودت، 313- 315)، اما سرانجام مغلوب شدند (پيرنيا، همان، 89) و تمام آن نواحى از جمله استانبول بار ديگر به حاكميت ايران درآمد ، YA) همانجا). پس از درگيريهاي متعدد، يونانيها براي تقويت بنية دفاعى خود و نيز تأمين استقلال و آزادي شهرهاي يونانى واقع در جزاير درياي اژه و آناتولى اتحاديهاي تشكيل دادند كه مركز آن در جزيرة دِلوس بود و به همين سبب به اتحادية دلوس معروف شد. رهبري اين اتحاديه با آتن بود. ناوگان دريايى اين اتحاديه توانست سواحل تراكيه را از ايرانيها بازپس گيرد و در حدود 410-409 قم ادارة بغازها و كالسدوان بهدست آتنيها افتاد (همانجا؛ امستد، 359). در 408 قم آتنيها بيزانتيون و كالسدوان را محاصره كردند (اومار، .(II/33 در سالهاي 389-386 قم جنگ ميان آتن و اسپارت در آناتولى و تراكيه بار ديگر شروع شد. فرمانده آتنى، ا¸براه داردانل و درياي مرمره را در نورديده، به استانبول آمد و با مستقر ساختن ناوگان آتن در بسفر، ادارة آنجا را بهدست گرفت و حكومت اقليت را ساقط كرد (همو، .(II/81-82 پس از تشكيل دولت مقدونيه، فيليپ مقدونى استانبول را به محاصره گرفت، اما به گشودن آن موفق نشد V/3801) .(YA, در 318 قم يكى از سرداران اسكندر بيزانتيون را تصرف كرد (اومار، .(II/118 در دورة تسلط سرداران اسكندر بر متصرفات وي، استانبول يكى از مراكز مهم تجاري محسوب مىشد ، YA) همانجا). در 280 قم در جريان مهاجرت گالاتها از شمال اروپا به جنوب شرقى آن گروهى نيز به بيزانتيون آمدند (اومار، .(II/141 آنان شهر را غارت كردند و مردم آنجا را به پرداخت ماليات مجبور ساختند ، YA) همانجا). بىتينيها نيز در اين منطقه حكومتى برپا ساختند و تا 74 قم كه قلمرو آنان به امپراتوري روم پيوست، با استقلال تمام حكومت كردند (همانجا؛ اومار، .(II/157-158 دولت روم بيزانتيون را به عنوان دولتشهر، خودمختار شناخت و از آنجا در برابر هجوم تراكياييها دفاع كرد ، YA) همانجا)؛ اما امپراتور روم در 72م به خودمختاري بيزانتيون خاتمه داد و آنجا را به ايالت بىتينيا - پونتوس ضميمه ساخت (اومار، .(II/233 در 193م امپراتور روم براي سركوب يكى از فرماندهان رومى در شرق امپراتوري - كه داعية حكومت داشت - اقدام كرد (همانجا) و او را شكست داد و طرفدارانش را بهشدت سركوب كرد و بيزانتيون را نيز ويران ساخت (همو، )، II/240-241 اما پس از چند سال به درخواست پسرش به تجديد بناي آن اجازه داد (همانجا). در سدة 3م، گوتها به شبه جزيرة بالكان و نيز به بيزانتيون حمله كردند (همو، .(II/257 بحران سياسى - اقتصادي بخش غربى امپراتوري روم از يك سو، و گسترش حجم مبادلات بازرگانى از سوي ديگر در سدة 3م موجب پيشرفت و گسترش بيزانتيون شد ، YA) همانجا). در دوران امپراتوري كنستانتين، آنگاه كه وي بر رقيبش لىسينيوس پيروز شد، بيزانتيون، كالسدوان و اسكودار بر اطاعت از وي گردن نهادند (اومار، ؛ II/267 گيبون، 1/412). با اين پيروزي، انديشة انتقال پايتخت از غرب به شرق امپراتوري روم بار ديگر تقويت شد؛ نخست نيكومديا (ازميت) براي پايتختى در نظر گرفته شد، اما چون از نظر ارتباط دريايى و موقعيت نظامى چندان مناسب نبود، از اين امر صرفنظر شد و پس از جست و جويى چند، سرانجام بيزانتيون با توجه به موقعيت جغرافيايى، زيبايى، امنيت و ثروتى كه داشت، به پايتختى برگزيده شد (اومار، ؛ II/268 گيبون، 1/419) و روميها اين گزينش را الهام و موهبت خداوندي دانستند (همانجا). پس از آن فعاليت براي توسعه و آبادي شهر آغاز شد (اومار، همانجا). كنستانتين خود پياده در حالى كه نيزهاي در دست داشت، محدودة شهر را ترسيم كرد. محيط شهر جديد را در روزگار كنستانتين 16 ميل يونانى (حدود 14 ميل رومى) نوشتهاند (گيبون، 1/420-421). كنستانتين براي بناي شهر جديد گذشته از آنكه از كارگران و صنعتگران كمك گرفت، كوشش آنها را كافى ندانست و فرمان داد كه در سراسر ممالك روم مدارس معماري تأسيس كنند. بعدها هنرمندان بسياري در آنها تربيت يافتند كه قصرها و ديگر آثار هنري اين شهر را به وجود آوردند (همو، 1/422). سرانجام شهر جديد كه 4 برابر شهر قديم و جمعيت آن 200 هزار نفر بود، در 330م با مراسم مخصوصى افتتاح، و مركز حكومت روم شد (اومار، همانجا). به ياد بناي شهر جديد، تنديس كنستانتين از چوب زرنگار در حالى كه صورتى از خداي نگاهبان را در دست داشت، ساخته شد كه همه ساله در سالروز تأسيس شهر جديد آن را با تشريفاتى خاص بر ارابهاي مىگذاشتند و به ميدان اسب دوانى مىآوردند و چون ارابة حامل تنديس مقابل جايگاه مخصوص امپراتور مىرسيد، وي از جاي خود بر مىخاست و خاطرة سلف خود را گرامى مىداشت. در مراسم گشايش شهر جديد، به موجب فرمان كنستانتين آن را روم جديد يا روم دوم ناميدند (گيبون، 1/427). پس از رسميت يافتن ديانت مسيح (همو، 1/505) بر اهميت و اعتبار اين شهر افزوده شد و مهمترين مركز فرهنگى - هنري و سياسى - اقتصادي جهان مسيحيت شد .(YA,VI/3886) پس از تجزية روم در 395م به دو بخش شرقى و غربى، اين شهر مركز امپراتوري روم شرقى (بيزانس) شد (اومار، 281-282 ؛ II, IA, .(V(2)/1146 در سدة 5م سيل مهاجرت اقوام گونهگون مانند گوتها و هونها كه امپراتوري را تهديد مىكردند، ادامه داشت. تئودوسيوس دوم براي جلوگيري از تخريب شهر و مقابله با آن اقوام، امكانات دفاعى شهر را افزايش داد و آنجا را با باروهاي جديد محصور ساخت (همانجا؛ رانسيمان، .(35 در سدة 6م بيزانس به ويژه شهر جديد صحنة رقابت و برخورد گروههاي مختلف مذهبى شد كه به سبزها و آبيها شهرت داشتند V/3804) .(YA, اين شهر در دورة امپراتوري يوستى نيانوس (ژوستينين) در اوج ترقى (رانسيمان، و مركز تجارت اروپا و آسيا بود ، YA) همانجا). در طول جنگهاي ايران و روم در دورة هراكليوس، خسرو پرويز كه از فتوحات روميان نگران شده بود، در 626م سردار خود شاهين را به محاصرة اين شهر مأمور ساخت و توصيه كرد كه با اتحاد با آوارها آنجا را تسخير نمايد (طبري، 2/182؛ پيرنيا، تاريخ، 224؛ رانسيمان، 40 )، اما ايرانيها در اين محاصره و حمله موفقيتى كسب نكردند. با ظهور دين اسلام و لشكركشيهاي مسلمانان به روم، عصر جديدي در تاريخ منطقه و نيز اين شهر كه بعدها قسطنطنيه ناميده شد، پديد آمد. مسلمانان 3 بار تا سدة 4ق/10م آنجا را محاصره كردند (مسعودي، التنبيه، 140). نخستين بار در 48ق/668م مسلمانان تا كالسدوان (كاديكوي) پيش روي كردند و در سال بعد با رسيدن نيروهاي تقويتى، از بغاز بسفر گذشتند و قسطنطنيه را محاصره كردند. گويند كه در اين لشكركشى ابوايوب انصاري (ه م) نيز شركت داشته است. وي در اثناي محاصرة استانبول درگذشت و در نزديك باروهاي شهر دفن شد («دائرة المعارف ديانت...1»، .(VI/233 در 56ق/676م يزيد بن معاويه به جنگ روميها رفت و به استانبول رسيد (يعقوبى، 2/176). محاصرة استانبول كه 7 سال طول كشيد، سرانجام با كمك نيروي دريايى يونان شكسته شد («دائرةالمعارف ديانت»، .(VI/234 در 97ق/716م سليمان بن عبدالملك سپاهى را به جنگ روميان فرستاد و فرمان داد تا قسطنطنيه پيشروي كرده، آنجا را محاصره و تسخير نمايند (يعقوبى، 2/299). نيز در 164ق/781م مسلمانان براي جهاد به قسطنطنيه رفتند. روميان پيشنهاد صلح دادند كه از طرف مسلمانان پذيرفته شد (همو، 2/396). پس از نبرد ملازگرد در 463ق/1071م (يوجل، 66 -65 )، تركها با استفاده از اوضاع نابسامان دولت بيزانس نفوذ خود را در سرتاسر آناتولى، تا سواحل درياي مرمره و اژه گسترش دادند (رانسيمان، 52 ؛ .(VI/237ٹأ–÷‘¢é¤‘مَُگے¤ژگ¢ؤ رهبريتركها را سليمانپسر قُتلمش برعهدهداشتكه بنيانگذار خاندانسلجوقىآسيايصغير است (يوجل، .(97-98 در حدود سال 483ق/1090م اتحاد ميان چكابيك (چغابيك) امير ازمير و پَچَنَكهاي بالكان كه هدفشان تسلط بر قسطنطنيه بود، اين شهر را تهديد مىكرد (همو، .(218-219 چكابيك و متحدانش شهر را از دريا و )، VI/237ŠÃ–÷‘þ¢é¤‘ãõóÿ¤Ž¢Ä)¢÷¢¤îù¤¬‘Ÿõü اما امپراتور الكسيوس كومنوس پچنكها را شكست داد و چكابيك نيز به ازمير بازگشت (يوجل، همانجا). در جنگهاي صليبى نيز گهگاه به قسطنطنيه حمله مىشد. امپراتور ايساكوسدوم (حك 581 -591ق/1185- 1195م) كه دورانفرمانروايى او دورة فقر و فلاكت بيزانس بود، توسط برادرش الكسيوس سوم از سلطنت خلع شد (رانسيمان، .(54 پسر ايساكوس براي جلب كمك به غرب اروپا رفت. غربيها نيز فرصت را غنيمت شمردند و نيروهايى را كه براي چهارمين لشكركشى صليبى آماده ساخته بودند، به سوي قسطنطنيه هدايت كردند و ايساكوس و سپس پسرش را بار ديگر بر تخت نشاندند (همانجا؛ «دائرةالمعارف ديانت»، )، VI/239 اما مردم شهر در 601ق/1204م شوريدند. در پى آن لاتينها (صليبيون) شهر را تسخير، و آنجا را غارت كردند و سوزاندند. متعاقب اين ماجرا دولتى لاتين در آنجا تشكيل شد (رانسيمان، .(54-55 در دوران حاكميت لاتينها، بر اثر فقر و بيماري از جمعيت شهر كاسته شد. سرانجام در 659ق/1261م ميخائيل پالئولوگ قسطنطنيه را تسخير كرد (همو، و اين شهر بار ديگر پايتخت امپراتوري بيزانس شد («دائرةالمعارف ديانت»، .(VI/239 در اواخر سدة 7ق/13م با هجوم مغول و نبرد كوسه داغ حكومت سلجوقيان آسياي صغير منقرض (يوجل، 172 )، و پس از آن اميرنشينهاي ترك در قلمرو سلجوقى تشكيل شد. اميرنشينها روز به روز قلمرو خود را به ويژه در آناتولى غربى توسعه مىدادند. به اين سبب دولت بيزانس براي محدود ساختن توسعه طلبى تركها از سربازان مزدور كاتالان كمك خواست («دائرةالمعارف ديانت»، .(VI/240 كاتالانها در مصاف با تركها شكست خوردند و به انتقام اين شكست قسطنطنيه را غارت كردند (رانسيمان، 58 ؛ V/3809 .(YA, در پى تسلط مغولها بر آسياي صغير طوايف ديگري از تركها به آناتولى آمدند. يكى از اين طوايف عثمانيها بودند كه به رهبري عثمان در مرزهاي بيزانس ساكن شدند (همانجا). نفوذ و قدرت آنها روز به روز افزايش مىيافت و بر قلمرو بيزانس بهتدريج مسلط مىشدند، چنانكه قلمرو دولت بيزانس به قسطنطنيه، سالونيك و چند شهر ديگر محدود شد (همانجا؛ رانسيمان، 59 -58 ؛ نيز نك: ه د، ادرنه). پيشرفت تركها اين بار متوجه مركز امپراتوري بود. ايلدرم بايزيد دفاع از حقوق مسلمانان ساكن قسطنطنيه را بهانه قرار داد و در 794ق/1392م اين شهر را محاصره كرد (هامر پورگشتال، 1/169). بار ديگر بايزيد در 797ق/ 1395م استانبول را محاصره كرد، اما با شنيدن خبر آمدن پادشاه انكروس (مجارستان) دست از محاصره برداشت (صولاق زاده، 61 -62). استانبول سومين بار در 799ق/1397م از سوي عثمانيها محاصره شد (شاو، 1/75). در اين اثنا بايزيد با شنيدن خبر حملة تيمور به آناتولى پس از امضاي عهدنامهاي با امپراتور بيزانس، محاصرة استانبول را متوقف كرد و از ادامة آن چشم پوشيد. برابر مفاد اين عهدنامه، محكمة اسلامى در استانبول تأسيس، و يك نفر قاضى براي آن تعيين شد. همچنين محلهاي با 700 خانه و دو مسجد براي مسلمانان اختصاص يافت و مقرر شد كه از باغهاي خارج از شهر استانبول براي خزانة عثمانى ماليات دريافت شود (اوزون چارشيلى، «تاريخ...1»، ؛ I/145-146 شاو، همانجا). عثمانيها ناچار تسلط تيمور بر قلمرو خود را به رسميت شناختند (همو، 1/78). در اين ميان فرمانرواي استانبول نيز از تيمور اطاعت كرد و به پرداخت جزيه گردن نهاد (نظام الدين، 264) و در پى آن تركها را از استانبول بيرون كرد و محكمة اسلامى را نيز برچيد (اوزون چارشيلى، همانجا). با اسارت بايزيد اول، بر سر جانشينى وي ميان فرزندانش جنگ درگرفت. سليمان يكى از پسران بايزيد براي دور كردن برادرانش از صحنة رقابت و باز پس گرفتن قلمرو از دست رفتة پدر، بخشى از مقدونيه، تراكيه و نواحى اطراف استانبول در امتداد درياي مرمره و سياه را به بيزانس واگذار كرد و حمايت اين دولت را به دست آورد (شاو، 1/79-81؛ اوزون چارشيلى، همان .(I/146-147 در اين اثنا، موسى چلبى - پسر ديگر بايزيد - كه حكومت ادرنه را داشت، مناطقى را كه سليمان به بيزانس واگذار كرده بود، باز پس گرفت و استانبول را به محاصره درآورد، اما پس از آنكه امپراتور بيزانس شاهزاده اورخان را كه در دربار بيزانس گروگان بود، به روم ايلى فرستاد،از محاصرةاستانبول چشمپوشيد (اوزونچارشيلى، همانجا). سرانجام، رقابت ميان پسران بايزيد اول با پيروزي قطعى محمد چلبى كه به محمد اول معروف است، به پايان رسيد (هامر پورگشتال، 2/116- 117؛ شاو، 1/85). محمد اول براي رفتن به آناتولى از امپراتور بيزانس اجازة عبور از استانبول خواست. تقاضاي او پذيرفته شد و وي با احترامتماموارد استانبولشد و بهساحل آسيايى رفت (هامرپورگشتال، 2/141-142). بدين ترتيب، او نخستين سلطان عثمانى است كه وارد استانبول شد. پس از درگذشت محمد اول پسرش مراد دوم زمام امور دولت عثمانى را به دست گرفت (همو، 2/155-156). وي نيز در 825ق/ 1422م استانبول را به محاصره گرفت و براي تشويق و تشجيع سربازانش وعده داد كه تمام خزاين استانبول را به آنان خواهد داد. در اين محاصره علاوه بر ناوگان دريايى، 20 هزار سرباز نيز شركت داشتند (همو، 2/168-170؛ اوزون چارشيلى، همان، .(I/389-390 بدين ترتيب قسطنطنيه براي ششمين بار به محاصرة عثمانيها درآمد (شاو، 1/92). اما اين بار نيز امپراتور بيزانس، مصطفى چلبى، عموي پادشاه را به آناتولى گسيل داشت و مراد دوم ناگزير دست از محاصره برداشت (اوزون چارشيلى، همان، .(I/149 با درگذشت مراد دوم در 855ق/1451م، بنابر وصيت وي، پسرش محمد دوم كه در آن تاريخ 21 سال داشت، به سلطنت رسيد (هامر پورگشتال، 2/257؛ شاو، 1/105-107). وي براي تثبيت قدرت و موقعيت خود و وحدت سرزمين عثمانى به يك پيروزي جديد نيازمند بود. اين پيروزي با تسخير استانبول كه آرزوي ديرين مسلمانان بود، به دست مىآمد (همو، 1/107- 108). شكست سپاه عثمانى توسط پادشاه مجارستان و متحدانش سبب شد كه كشتيهاي دشمن راه داردانل - گليبولى را مسدود كنند و در نتيجه امكان فرستادن نيرو از آناتولى به رومايلى وجود نداشته باشد. از اين رو، ضرورت فتح استانبول به وضوح به ميان آمد (اوزون چارشيلى، «تاريخ»، .(I/152 به همين سبب، محمد دوم در اجراي اين هدف به تهية مقدمات امر پرداخت. نخست براي گردآوري نيروهايش در جبههاي واحد با همسايگان اروپاييش مانند والاشى (افلاق)، جنوا و شهسواران جزيرة رودس صلح كرد (هامر پورگشتال، 2/259). پس از آن امير قرامان را مغلوب كرد (همو، 2/260؛ اوزون چارشيلى، همان، ؛ I/453-455 شاو، 1/109). آنگاه براي حمله به قسطنطنيه به تدارك نظامى و ساختن استحكامات پرداخت؛ به همين منظور قلعة روم ايلى حصار يا بغازكسن را در ساحل اروپايى بسفر بنا نهاد (صولاق زاده، 191-192؛ هامر پورگشتال، 2/263؛ اوزون چارشيلى، همان، .(I/457-458 و در شهر ادرنه به ساختن توپ اقدام كرد (نشري، 2/690؛ اوزون چارشيلى، همان، و ورود و خروج قسطنطنيه را نيز در اختيار خود گرفت (همان، .(I/467 سپس فرمان داد تا توپهايى را كه در ادرنه آماده كرده بودند، به پشت باروهاي شهر حمل كنند (همان، )، I/468 خود نيز در 12 ربيعالاول 857ق/23 مارس 1453م از ادرنه حركت كرد و در 25 ربيعالاول/ 5 آوريل همان سال به پشت دروازههاي قسطنطنيه رسيد و محاصرة شهر را آغاز كرد. شمار سپاه عثمانى را در اين محاصره 250 هزار نفر و شمار كشتيهايى را كه در محاصره شركت داشتند، 400 فروند نوشتهاند (نشري، همانجا؛ هامر پورگشتال، 2/281-282). گذشته از آن، عدهاي از عالمان و پيران طريقت و تكيه نشينان از اطراف و اكناف جهان اسلام در سپاه عثمانى و محاصرة قسطنطنيه شركت داشتند (نشري، همانجا) كه با حضور خود جنبة معنوي و مذهبى محاصره را تقويت كردند V(2)/1189) .(IA, سرانجام، پس از 54 روز محاصره و 4 حملة بزرگ، در سحرگاه روز سهشنبه 20 جماديالاول 857ق/29 مة 1453م قسطنطنيه گشوده شد (نشري، 2/702-704؛ قوامى، 63؛ هامر پورگشتال، 2/301؛ اوزون چارشيلى، همان، و حاكميت 1125 سالة دولت بيزانس به پايان رسيد (هامر پورگشتال، همانجا). به گفتة نشري، بنا به روايتى، فتح استانبول را حضرت محمد(ص) وعده و بشارت داده، و فرموده است كه سربازان و اميري كه قسطنطنيه را فتح كنند، نيكوترين سربازان و اميران هستند (2/706؛ نيز نك: هامر پورگشتال، 2/277). به مناسبت اين پيروزي بزرگ سلطان محمد دوم به فاتح ملقب شد (اوزون چارشيلى، همان، .(I/490 وي در همان روز گشودن قسطنطنيه، وارد شهر شد و به كليساي اياصوفيه كه مردم شهر در آنجا پناه گرفته بودند، رفت و طى يك سخنرانى آزادي مذهبى و حقوقى آنان را تضمين كرد. آنگاه به مؤذنى كه همراهش بود، فرمان داد كه اذان گويد و بدين سان صداي «لاالهالاالله» در مركز فرمانروايى بيزانس طنين افكند (هامر پورگشتال، 2/302-303؛ اوزون چارشيلى، همان، .(I/491 وي روز جمعه در اياصوفيه نماز گزارد و خطبه به نام او خوانده شد (نشري، 2/706- 708). در 858ق/1454م، مركز حكومت امپراتوري عثمانى از ادرنه به قسطنطنيه منتقل شد VI/3886) .(YA, فتح قسطنطنيه براي دولت عثمانى اهميت بسياري نداشت، زيرا آنان بدون در دست داشتن اين شهر نيز بر شبه جزيرة بالكان و بخشى از اروپا مسلط بودند، اما به دست آوردن اين شهر به عنوان مركز بزرگ اداري - تجاري و نظامى، گذشته از آنكه اداره و نظارت بر قلمرو عثمانى را تسهيل مىكرد، تسلط بر آبراههاي ميان درياي سياه و مديترانه، گلوگاه تجارت با سرزمينهاي شمال و شرق را نيز در اختيار دولت عثمانى قرار مىداد (شاو، 1/111). بدين سبب است كه سلطان محمد پس از تصرف كامل شهر، براي باز گرداندن حيات سياسى - اقتصادي آن فرمانهايى صادر كرد و در عمران و آبادي آنجا كوشيد. براي افزايش جمعيت، بسياري را از اطراف و اكناف (نشري، 2/708) از پيروان مذاهب مختلف به آنجا آورد (شاو، 1/114). براي جلب پشتيبانى مسيحيان، بطريق استانبول را شخصاً برگزيد (هامر پورگشتال، 3/8 -10) و مراكز بازرگانى جديدي تأسيس كرد كه پيروان فرق گوناگون در آن مراكز آزادانه داد و ستد مىكردند V/3812) .(YA, همچنين به بازسازي خرابيهاي ناشى از محاصره و جنگ، تعمير آبراهها و نظاير آن همت گماشت (شاو، همانجا) و آثاري مانند بازار، مدرسه، مسجد، دارالشفا و جز آنها به وجود آورد (نشري، 2/710-712) و 8 كليسا را به مسجد مبدل ساخت (هامر پورگشتال، 3/215). اين توسعة روز افزون اقتصادي و فرهنگى سبب شد كه استانبول يكى از مراكز مهم فرهنگى جهان اسلام شود VI/3886) .(YA, در پى اين اقدامات، جمعيت شهر نيز افزايش يافت، به طوري كه از 926 تا 1235ق/1520 تا 1820م به مدت 3 سده پرجمعيتترين شهر جهان به شمار مىآمد (اوزتونا، .(XII/167 سلطان محمد پس تصرف قسطنطنيه فتح نامههايى به كسان مختلف از جمله شريف مكه ارسال داشت و اين پيروزي را به آنان اطلاع داد (فريدون بك، 1/239-240). رونق اقتصادي كه با فتح قسطنطنيه آغاز شده بود، در سدههاي بعد نيز ادامه يافت، اما در اين ميان سوانحى مانند زمين لرزه، آتش سوزي و شورشهاي سياسى و اجتماعى مانند قيام ينىچريها، زندگى مردم شهر را دچار بحران كرد كه زمين لرزههاي سالهاي 915ق/1509م (هامر پورگشتال، 4/69)، 1058ق/1648م، 1312ق/1894م و آتش سوزيهاي سالهاي 1070ق/1660م، محرم 1105ق/1693م و 1130ق/1718م كه به مدت 4 روز ادامه داشت و طى آن 900 ،51باب منزل مسكونى، 283 ،2باب مغازه و 170 مسجد و كليسا طعمة حريق شد و نيز آتش سوزيهاي سالهاي 1329ق/1911م و 1336ق/1918م از آن جملهاند (اوزتونا، .(XII/188-190 در 1242ق/1826م تشكيلات ينىچريها برچيده شد و در جريان جنگ كريمه (1270ق/1853م) نيروهاي انگليسى در حمايت از عثمانى در پادگان سليميه در اسكودار مستقر شدند ، YA) همانجا؛ شاو، 2/243). در همين قرن در زمينة اداره و عمران شهر استانبول گامهاي مهمى كه تحت تأثير تحولات غرب بود، برداشته شد. اين تحول در بخش گالاتا - بىاوغلو چشمگيرتر بود. خيابانها و ساختمانهاي جديد احداث شد، همچنين برق و گاز در شهر داير، و ترامواي نيز ايجاد گرديد. با تمام اين تحولات استانبول ويژگى شهري اسلامى را همچنان حفظ كرد ، YA) همانجا). در اوايل سدة 14ق/20م شهر استانبول شاهد رويدادهاي مهم تاريخىبودهاست. در 24 ذيقعدة1326ق/17دسامبر 1908معبدالحميد دوم در مراسم افتتاح مجلس جديد، اجراي قانون اساسى را وعده داد (شاو، 2/469-470)، اما مجلس به سبب اختلافات داخلى در تصميم به اجراي قانون اساسى موفق نشد. از سوي ديگر مخالفان قانون اساسى به مبارزه برخاستند (شاو، 2/470) و حادثة 31 مارس را به وجود آوردند. در پى اين شورش سپاه سوم عثمانى از سالونيك به استانبول آمد و اعلام حكومت نظامى كرد (نك: ه د، اتحاد محمدي) و پس از آن عبدالحميد نيز از سلطنت خلع شد (همو، 2/476). در جريان جنگهاي بالكان نيروهاي بلغارستان، ابتدا ادرنه و آنگاه استانبول را محاصره كردند (همو، 2/495). در 1332ق/1913م كميتة اتحاد و ترقى و تركهاي جوان ادارة حكومت عثمانى را به دست گرفت، شهرداري استانبول را تجديد سازمان داد و انجمن شهر را تأسيس كرد (همو، 2/515 -516). در جنگ جهانى اول، دولت عثمانى با متحدين بود (همو، 2/522). پس از پايان جنگ و امضاي پيمان ترك مخاصمة مُندرُس، دولت بريتانيا نظارت خود بر شهر استانبول و تنگهها را تقويت كرد. پس از آن در 19 صفر 1338ق/13 نوامبر 1919 ناوگان متفقين از تنگهها عبور كرده، استانبول را رسماً اشغال كردند. نظارت نظامى در اختيار دولت بريتانيا بود و ادارة سياسى حكومت را نيز كميسيونى 3 نفره مركب از نمايندگان كشورهاي بريتانيا، ايتاليا و فرانسه در استانبول بر عهده داشت (همو، 2/555). از نخستين روزهاي اشغال، مقاومت برضد نيروهاي متفقين، با تشكيل جمعيت «قرهكُل» در استانبول آغاز شد. اعضاي اين جمعيت همواره اسلحه و مهمات از استانبول به آناتولى مىفرستادند (همو، 2/569). با شروع جنگهاي استقلال در 1919م اوضاع در استانبول نيز بحرانى شد. آخرين مجلس مبعوثان عثمانى در جمادي الاول 1338/ ژانوية 1920 در استانبول تشكيل شد كه در آن تلگراف خوش آمدگويى مصطفى كمال به نام كميتة انتخابى قرائت شد و بدين ترتيب كميتة انتخابى خود را تنها دولت قانونى تركيه اعلام كرد. بريتانيا حكومت استانبول را به سبب سهل انگاري در سركوب ملى گرايان به باد انتقاد گرفت. از سوي ديگر نمايندگان مجلس در اعلاميهاي شهر استانبول را مركز خلافت اسلامى، سلطنت و حكومت عثمانى دانسته، خواستار آن شدند كه از هرگونه خطر حفظ شود (همو، 2/580 -581). در پى اين تصميم انگليسيها تمام نيروهاي خود را از آناتولى به سوي استانبول هدايت كردند و در 24 جمادي الا¸خر 1338ق/ 15 مارس 1920م شهر را به اشغال خود در آورده VI/3873) )، YA, حكومت نظامى اعلام كردند (شاو، 2/582). سرانجام، با پيروزي قواي ملى و با امضاي معاهدة لوزان در محرم 1342ق/1923م (همو، 2/611)، نيروهاي بريتانيايى در 24 صفر 1342ق/ 6 اكتبر 1923م استانبول را ترك كردند و يك لشكر از ارتش ملى تركيه در ميان استقبال پرشور مردم وارد شهر شد و بدين ترتيب آخرين اشغال استانبولِ مسلمان از سوي بيگانگان نيز خاتمه يافت (همو، 2/614 - 615) و در 2 ربيعالاول 1342ق/13 اكتبر 1923م بنا به تصميم مجلس كبير ملى تركيه پايتخت به آنكارا منتقل شد (همو، 2/615). اقتصاد: استانبول از نظر اقتصادي نيز بزرگترين مركز كشور تركيه است. چنانكه يك سوم تمام فعاليتهاي اقتصادي تركيه از جمله بزرگترين مؤسسات اقتصادي نظير بانكها، شركتهاي بزرگ تجاري، حمل و نقل، سازمانهاي بيمه و كاريابى و مانند آن، در اين شهر قرار دارد («دائرةالمعارف جديد»، ؛ IV/1532 VI/4083 , .(YA كشاورزي مانند بخش صنعت و تجارت رونق ندارد. 10% از جمعيت فعال استانبول در بخش كشاورزي اشتغال دارند. صنعتى شدن بدون برنامه و تبديل زمينهاي كشاورزي اطراف شهر به مراكز زيستى سبب كمبود زمين زراعتى شده است، اما استفاده از شيوههاي جديد و پيشرفته در امر كشاورزي موجب افزايش بهرهوري گرديده است. كشت گندم، حبوبات، گياهان صنعتى، دانههاي روغنى، ميوه و سبزي در استانبول رواج دارد. همچنين بهرهبرداري از درختان زيتون، به ويژه در يالووا، رونق دارد. پرورش گل نيز يكى از شاخههاي مهم فعاليت كشاورزي در اين شهر و استان است و قسمتى از توليدات آن صادر مىشود. دامپروري پيشرفته نيز از ديگر فعاليتهاي بخش كشاورزي است. همچنين با توجه به موقعيت جغرافيايى استانبول و دسترسى به دو درياي سياه و مرمره و آبراه بسفر، صيد ماهى رواج كامل دارد؛ چنانكه استانبول از نظر فرآوردههاي دريايى به ويژه انواع ماهى، بزرگترين مركز تركيه است («دائرة المعارف جديد»، ؛ IV/1532-1533 VI/4082-4083 .(YA, صنعت: از نظر فعاليتهاي صنعتى نيز، اين استان، پيشرفتهترين استان تركيه است. يك سوم از محصولات صنعتى تركيه در اين شهر توليد مىشود. 37% نيروي كار در استانبول در بخش صنعت فعالند. يك آمارگيري در 1979م نشان مىدهد كه 46 واحد از هر 100 كارگاه بزرگ تركيه در اين شهر استقرار دارد كه از هر 100 نفر كارگر آنها 32 نفر و نيز از هر 100 ليره درآمد و ارزش افزوده، 5/32 ليره به استانبول مربوط بوده است. قسمت مهم مؤسسات صنعتى به بخش خصوصى تعلق دارد. در اين شهر تمام بخشهاي صنعت از بزرگ و كوچك فعالند، اما سهم عمده در صنايعى است كه ساخت ماشين آلات صنعتى را بر عهده دارند. صنايع غذايى، شيميايى، بافندگى و نساجى شاخههاي عمدة صنعت در استانبول به شمار مىآيند IV/4083) ؛ YA, «دائرةالمعارف جديد»، .(IV/1533 استانبول از نظر بازرگانى نيز فعالترين شهر تركيه است. تجارت محصولات صنعتى كه در استانبول و ديگر شهرها توليد مىشود، در رأس مبادلات بازرگانى قرار دارد. 19% كل تجارتخانههاي تركيه و 41% مراكز عمده فروشى تركيه در اين شهر مستقر است. همچنين يك سوم از واردات و يك پنجم از صادرات تركيه در دست بازرگانان استانبول است و نيز مركز 21 بانك از 46 بانك تركيه در استانبول واقع است (همانجاها). شهر استانبول از راه خشكى، دريا و هوا با تمام نقاط دنيا مربوط است. نخستين پل برروي بغاز بسفر به طول 400 ،1متر در 1973م به بهرهبرداري رسيد كه رفت و آمد ميان دو سوي بسفر را ممكن و نيز ترافيك زمينى را تسهيل كرده است. فعاليتهاي آموزشى: استانبول اگرچه مركز اداري - سياسى تركيه نيست، اما از نظر آموزش نيز مانند ديگر فعاليتهاي اجتماعى مقام اول را دارد. يك ششم دانش آموزان دبيرستان و يك سوم كل دانشجويان دانشگاههاي تركيه در اين شهر به تحصيل اشتغال دارند. نخستين دانشكده در 425م با توسعة مدرسهاي كه كنستانتين بنا نهاده بود، تأسيس شد. اين دانشكده 31 عضو هيأت علمى داشت كه دروس فلسفه، حقوق، زبانهاي لاتين و يونانى و نيز فن خطابه را تدريس مىكردند V/3803-4088) .(YA, اين شهر در طول تاريخ خود به ويژه در سدة 19م ميلادي مركز تعليم و تربيت و اجراي سياستهاي آموزشى دولت بوده است. چنانكه پس از برچيده شدن تشكيلات ينىچريها، مدارس و دانشكدههاي نظامى و درپى آن مدرسه به سبك جديد در اين شهر داير شد (همان، VI/4083- .(4084 در حال حاضر نيز با داشتن 6 دانشگاه بزرگ و مراكز علمى و فرهنگى متعدد برترين شهر دانشگاهى تركيه است («دائرةالمعارف جديد»، .(IV/1532 جهانگردي: استانبول در طول تاريخ گذرگاه جهانگردان بسياري بوده است كه هر يك از آنها از ديدگاه خود به تعريف و وصف آن پرداختهاند. ابن بطوطه در سدة 8ق/14م از ورود خود به قسطنطنيه و چگونگى مراسم استقبال (ص 345-346) به تفصيل سخن رانده، و آنجا را چنين وصف كرده است: «شهري بزرگ كه به دو قسمت تقسيم مىشود و رودخانهاي [احتمالاً خليج شاخ زرين] اين دو قسمت را از هم جدا مىكند... يكى از اين دو قسمت استانبول نام دارد كه مسكن دولتيان است. بازارها در دارد و با تخته سنگها مفروش است و فروشندگان اين شهر زنانند... قسمت دوم غلطه [گالاتا] است كه مخصوص اقامت مسيحيان است...» (ص 350- 351). وي همچنين از اياصوفيه (همانجا) و نيز صومعهها ياد كرده است (ص 397- 399). سياح ديگر مراكشى ابوالحسن على بن محمد بن تمجروتى (د 1003ق/ 1595م) است كه در زمان سلطان مراد سوم (سل 982 -1003ق/ 1574- 1595م) به سفارت به دربار عثمانى رفت و شرح مسافرت خود را در كتاب النفحة المسكية فى السفارة التركيه نوشت (بغدادي، هديه، 1/750، ايضاح، 2/671). او از موقعيت طبيعى استانبول، محصور بودنش با دريا، ثروت بازارها، مسجد اياصوفيه، سنگ فرش كوچهها، خانههاي چوبى، كارگاههاي كشتىسازي و نيز فراوانى كتاب و كتابخانه و كتابفروشى در آنجا ياد مىكند (نك: VI/3882 .(YA, حاجى خليفه (د 1067ق/ 1657م) به تفصيل دربارة استانبول، رويدادهاي تاريخى آن از دوران اسلامى و نيز عثمانى، بناهاي تاريخى آنجا و محلههاي استانبول مانند ايوب، قاسم پاشا، اسكودار، فنرباغچه بحث مىكند (نك: همان، -3883 .(VI/3882 محمد ظبى بن درويش اوليا چلبى (1020-1090ق/ 1611- 1679م) كه خود زاده و پرورش يافتة استانبول است، در سياحت نامة معروف خود مشروحترين آگاهيها را دربارة استانبول بهدست مىدهد (1/361). وي جلد نخست اين اثر مهم خود را به شهر استانبول اختصاص داده، و در آنجا از وجه تسميه (1/55)، محاصرهها (1/74- 91)، مساجد بزرگ (1/122 به بعد)، رويدادهاي دوران سلاطين عثمانى، محلهها، زاويهها، تكيهها و اصناف شهر استانبول (1/487- 674) با ذكر جزئيات ياد كرده است. جهانگردان غير مسلمان نيز در آثار خود از شهر استانبول بحث، و هر يك از آنان از ديدگاههاي مختلف شهر استانبول را وصف كردهاند VI/3881-3886) .(YA, استانبول در ادبيات: شهر استانبول در ادبيات عاميانه، ديوانى و معاصر ترك جايگاه ويژهاي داشته است. زيباييهاي طبيعى، كاخها و ويلاها، بازار، عبادتگاهها و اماكن مذهبى، مراكز فرهنگى و تفريحى در ادب ترك بازتاب مؤثري داشته است .(IA,V(2)/أ1214/157ؤ) در ادب عاميانه، اين شهر مركز ثروت، خوشگذرانى، حرص و آز و اعمال خلاف اخلاق و جز آنها نشان داده شده است («دائرة المعارف جديد»، .(IV/1541 استانبول در تكامل ادبيات ديوانى نيز بسيار موثر بوده است. چنانكه عرف و عادت، جنبههاي زندگى اجتماعى و زيباييهاي طبيعى آن به وضوح در آثار ادبيات ديوانى مشاهده مىشود. در وصف شهر استانبول آثاري نوشته شده است كه به «شهرانگيز» معروفند و هوس نامة تاجىزاده جعفر چلبى؛ مثنوي شاه و گدا، اثر يحيى تاشلى جالى؛ شهرانگيز استانبول، اثر احمد جمالى؛ و شهرانگيز در استانبول به زبان فارسى اثر صافى از آن جملهاند. همچنين شاعرانى مانند شيخالاسلام يحيى، وجدي، نفعى، سامى، سيد وهبى، شيخ غالب و نديم در قصايد و غزليات خود استانبول را ستودهاند كه در ميان اين شاعران، نديم در غزليات خود بيش از ديگران استانبول و طبيعت آن و نيز شور ونشاط مردمشرا V(2)/أ1214/160-)–¨گù¢¤îé¬ّ IA, 162 »؛ «دائرة المعارف جديد»، .(IV/1542 نديم زندگى مردم استانبول در دورة لاله (نك: ه د، ابراهيم پاشا نوشهرلى) را نيز به تفصيل به نظم كشيده است. در ادبيات دورة تنظيمات نيز بيان زندگى در شهر استانبول جايگاه خاصى داشت. حسين رحمى گورپينار در آثار خود تمام جنبههاي زندگى در استانبول از فقر و غنا، درد و رنج و خوشگذرانى و جز آن را به تفصيل بيان كرده است. احمد رفيق نيز نويسندة ديگري است كه در آثار خود زندگى اجتماعى در استانبول در سدههاي 10-12ق را در 3 كتاب جداگانه نوشته است. احمد راسم (ه م) نيز در آثاري چون «نامههاي شهري1» و «شبهاي من2» استانبول در روزگار سلطان عبدالحميد و مشروطيترا نوشتهاست (كورداكول،31 ؛ «دائرةالمعارف جديد»، همانجا). يحيى كمال بياتلى (1884- 1958م)، شاعر و نويسندة معاصر نيز در آثار خود به ويژه در «مجموعة خاطرات» استانبول را به عنوان مركز فرهنگ و تمدن تركها معرفى كرده است (كورداكول، 141 ؛ «دائرةالمعارف جديد»، .(IV/1542-1543 آثار تاريخى: استانبول مدت 16 سده از 330-1923م، پايتخت و مركز سياسى، اقتصادي و فرهنگى دو امپراتوري بزرگ جهان، يعنى بيزانس و عثمانى بوده است. به اين سبب مجموعهاي بسيار ارزشمند از آثار تاريخى و فرهنگى بيزانسى و اسلامى را در خود جاي داده است: آثار و ابنية مذهبى: 1. كليساي اياصوفيه. گويند وَزَندو نام، پادشاه قسطنطنيه، در محلى نزديك اياصوفيه كليسايى بنا نهاد و كنستانتين آن را خراب كرد و كليسايى جديد ساخت (ابن كمال، 7/76). بناي اولية آن در 325م از جانب كنستانتين به عنوان نذر پى افكنده شد كه بعدها به هاگيا سوفيا (حكمت مقدس) و سپس مگالى اِكليسيا (كليساي بزرگ) ناميده شد (اوز، و محل آن در منطقة سراي بورنو قرار دارد (نك: اولياچلبى، 1/125). كنستانتين دوم به تجديد بناي آن همت گماشت و در 361م طى مراسمى افتتاح شد (اوز، همانجا). برخى نيز گويند كه به دنبال آتشسوزي 415م و سوختن بناي اوليه، تئودُروس آن را تجديد بنا كرد. ارتفاع گنبد آن 6/55، قطر آن 33، طول كليسا 29/79 و عرض آن 52/69 متر است. در 523م در اعتراض به تبعيد كشيش يوهانس تخريب شد و در 537م يوستى نيانوس كليساي كنونى را ساخت. در زمين لرزههاي 705ق/1305م و 745ق/1344م آسيب ديد (اوز، .(I/26-27 سلطان محمد دوم پس از فتح استانبول آنجا را به مسجد تبديل كرد و با تعيين موقوفة بزرگى به تعمير آنجا پرداخت (همو، .(I/29 سلاطين عثمانى پس از محمد دوم هر يك در تكميل آن كوشيدند. بايزيد دوم و سليم دوم منارههايى بر آن افزودند. مراد چهارم و سلطان احمد سوم نيز «محفل همايون» را ساختند. محمود اول كتابخانهاي بسيار زيبا، مكتب و عمارتى در محوطة آنجا بنا كرد. آرامگاه سليم دوم، مراد سوم، محمد سوم و برخى از شاهزادگان عثمانى در محوطة آن قرار دارد (همو، .(I/29-30 اين كليسا در 1935م به موزه تبديل شد YA,VI/4138-) .(4139 2. مسجد ايوب سلطان. در جريان محاصرة استانبول و پس از فتح آن، شيخ آق شمسالدين از دانشمندان زمان محمد دوم كه در محاصره شركت داشت، قبر ابو ايوب انصاري را كشف كرد. در پى آن به دستور محمد دوم در 863ق/1458م مقبره و مسجدي در آنجا ساخته شد كه به مسجد ايوب معروف است. در 1136ق/1724م در زمان مراد سوم آنجا را توسعه دادند و در زمان سليم سوم در 1213ق/1798م تعميرات اساسى انجام يافت و به صورت كنونى درآمد (اوز، .(I/53-55 پادشاهان عثمانى در شهر استانبول مجتمعهايى آموزشى بنا كردند كه به «كُلّيه» معروف است V(2)/أ1214/55ؤ) .(IA, 3. مجتمع فاتح. محمد دوم پس از فتح استانبول، مجتمع بزرگى ساخت كه به نام خود او معروف شد. اين مجتمع در محل قديم كليساي هاگيون آپوستولون (حواريون مقدس) - بر بالاي يكى از 7 تپة شهر كه پس از اياصوفيه از كليساهاي معتبر شمرده مىشد - بنا گرديد(اوليا .(IA,V(2)/أ214/56ؤا‚پ† چلبى،1/138؛هامرپورگشتال،4/215- اين مجتمع شامل مسجد، 16 باب مدرسه، بيمارستان (دارالشفا)، كتابخانه، مهمانسرا و حمام است و بزرگترين مجتمعى است كه از روزگار سلجوقيان تا فتح استانبول و حتى پس از آن ساخته شده است (اوز، ؛ I/56 اصلان آپا، 107 ؛ VI/4145 .(YA, با توجه به كتيبة سر در آن، در فاصلة سالهاي 867 - 875ق (اوز، در زمينى به مساحت 108 هزار م2 توسط معمار سنان الدين يوسف (اصلان آپا، همانجا) ساخته شده، و ماده تاريخ اتمام آن «شيّدالله اركانها» است (اوليا چلبى، همانجا). اين مجتمع به عنوان دانشگاه و بزرگترين اثر معماري اسلامى پس از فتح استانبول، هستة اولية اقدامات در زمينة تجديد بناي شهر را به وجود آورد (اصلان آپا، همانجا). اين بنا براثر زمين لرزة سال 1180ق/1766م به شدت آسيب ديد و به دستور مصطفى سوم توسط معمار محمد طاهرآقا بازسازي شد (همانجا؛ اوز، .(I/37 آرامگاه محمد دوم و همسرش گل بهار مادر بايزيد دوم در اين مجموعه قرار دارد (همو، .(I/57-58 4. مجتمع بايزيد دوم. مسجد بايزيد دوم و تأسيسات جانبى آن مانند مدرسه، عمارت، كاروانسرا و ... در محل ميان سراي قديم (كاخ قديم)، محل كنونى دانشگاه استانبول، و بِدستان (بازار) در فاصلة سالهاي 906-911ق/1500- 1505م ساخته شده است (اوليا چلبى، 1/143؛ اصلانآپا، 136 .(134, اين بنا در زمين لرزة 915ق/1509م آسيب ديد (همو، .(136-137 طرح و نقشة آن شبيه مسجد و مجتمع فاتح است (اوليا چلبى، اصلان آپا، همانجاها). از آنجا كه بايزيد به صوفيان و عارفان علاقه داشت و احترام بسياري براي آنان قائل بود، در كنار مسجد جايگاه مخصوصى به اين گروه اختصاص داد .(IA,V(2)/أ1214/57ؤ) معمار خيرالدين را معمار اين مجموعه نوشتهاند (اصلان آپا، .(136 برخى نيز يعقوب شاه بن سلطان را معمار آن مىدانند ، IA) همانجا). آرامگاه بايزيد و دخترش سلجوق سلطان در آنجا قرار دارد (اصلان آپا، .(134 5. سومين مجتمع بزرگ تاريخى - مذهبى شهر استانبول، مسجد سلطان سليم و تأسيسات جانبى آن است كه بر فراز تپهاي مشرف به خليج شاخ زرين ساخته شده است. اگر چه بناي آن به فرمان سليم اول شروع شده، ولى اتمام آن در 929ق/1523م (اوز، )، I/130 و به نوشتة اولياچلبى در 933ق/1527م بوده است (1/147). برخى عقيده دارند كه معمار اين اثر بزرگ على عجمى است كه پس از جنگ چالدران به استانبول آمد؛ اما تسلط وي به سبك معماري عثمانى در زمانى اندك بعيد به نظر مىرسد (اصلان آپا، .(160 اوليا چلبى نيز معمار سنان را سازندة اين مجموعه مىداند (همانجا) كه با توجه به نوشتههاي خود معمار سنان در كتاب تحفة المعمارين، درست به نظر نمىرسد ، IA) همانجا).آرامگاهسلطانسليم در اينمسجدواقعاست(اوز،همانجا). 6. مسجد و مجتمع سليمانيه، از شاهكارهاي معماري اسلامى و يكى از بناهاي مذهبى معروف است. اين مجموعه، خواه از نظر سبك و خواه از جنبة هنري و معماري شايان دقت است (همو، .(I/131 اين مجتمع نيز مانند ديگر مجتمعهاي سلطانى شامل مسجد، مدرسه، عمارت، بيمارستان، كاروانسرا، حمام، مكتب، اتاقها و مراكز خريد است كه به فرمان سليمان قانونى با نظارت محمد پاشا و ناظر خرجى سنان بيك و سر معماري معمار سنان در 957ق/1550م شروع شده، و در 964ق/1557م به اتمام رسيده است (همو، ؛ I/132 اصلان آپا، .(207 اين مجموعه بر بالاي تپهاي مشرف به دريا (اوليا چلبى، 1/149) بنا شده، و موقعيت آن طوري است كه از فاصلة دور ديده مىشود. همين امر و نيز جاي گرفتن تمام تأسيسات مجموعه در اين محل، بر زيبايى آن افزوده است .(IA/V(2)/أ1214/58ؤ) مراسم پىافكنى آن به فرمان سليمان قانونى توسط شيخالاسلام ابوالسعود (ه م) انجام گرفت (اصلان آپا، و مراسم افتتاح آن با حضور و فرمان سلطان سليمان توسط معمار سنان انجام پذيرفت (همو، 207 ؛ اوز، همانجا). محوطة بيرونى مسجد 11 در دارد كه هر يك نام مخصوصى دارند. صحن داخل مسجد 3 در ورودي و 4 مناره دارد. ارتفاع گنبد مسجد 53 متر است و گنبد 32 پنجره دارد (همو، .(I/132-133 مسجد سليمانيه در مجموع 128 پنجره دارد (اصلان آپا، .(203 اوليا چلبى در وصف سليمانيه گويد كه 4 ستون از مرمرسماقى آن هر يك به اندازة 10 برابر خزانة مصر ارزش دارند (1/150). آرامگاه سلطان سليمان، همسرش خرم سلطان و نيز معمار سنان (اوز، و كتابخانة عظيم سليمانيه در اين مجتمع واقع شده است. 7. مسجد سلطان احمد. در اوايل سدة 11ق/17م يك اثر مذهبى - هنري ديگر زينت بخش شهر استانبول شد و آن مسجد و مجتمع سلطان احمد اول است. محمدآغا، معمار و طراح اين مجموعه كه با موسيقى آشنا، و استاد صدفكاري نيز بود، محلى را در سمت راست هيپودرم1 (ميدان اسب دوانى) در موازات اياصوفيه و مشرف به درياي مرمره برايساختماناينمسجدبرگزيد .(IA,V(2)/أ1214/59ؤاI/125ٹُّû) ساختمانها و كاخهايى كه در اين محل واقع شده بودند، از جمله قصر عايشه سلطان را خريداري، و تخريب كردند (اوز، همانجا؛ اصلانآپا، .(326 ساختمان مسجد در 1018ق/1609م آغاز شد و در 1026ق/ 1617م، پس از درگذشت احمد اول، به اتمام رسيد (اوز، همانجا). در كنار اين مسجد، قصر همايون، مكتب، سقاخانه، حجرههاي فوقانى و تحتانى و دكانها بنا شده است (همو، .(I/126 صحن خارجى مسجد داراي 8 در است و درون آن صحن 26 ستون و 30 گنبد بزرگ و كوچك قرار دارد. قطر گنبد بزرگ آن 60/33 متر است كه 60/2 متر بيشتر از گنبد اياصوفيه است. ديوارهاي درون مسجد با كاشيهايى كه به اواخر سدة 16 و اوايل سدة 17م تعلق دارد، زينت داده شده است (همو، .(I/126-127 ويژگى مهم اين مسجد و فرق اساسى آن با مساجد بزرگ - كه همه 3 يا 4 مناره دارند - در 6 مناره بودن آن است كه 4 عدد از منارهها 3 طبقه (شرفه) و دو منارة ديگر دو شرفه است كه جمعاً 16 شرفه دارد (همو، .(I/127-128 اوليا چلبى در علت اين امر مىنويسد كه مسجد سلطان احمد شانزدهمين مسجدي است كه به فرمان سلاطين عثمانى ساخته شده، و به همين سبب داراي 16 شرفه است (1/219). آرامگاه سلطان احمد و برخى از شاهزادگان عثمانى در اين مسجد قرار دارد (اوز، ؛ I/128 نيز نك: اصلان آپا، 326 به بعد؛ VI/4147 .(YA, از ديگر مساجد معروف استانبول ينىوالده دراسكودار، لالهلى، سليميه در بخش آسيايى، دولمه باغچه، يلديز (حميديه)، نور عثمانيه و جز اينها را مىتوان نام برد (نك: اوز، ج ، I نيز ج ؛ II اصلان آپا، جم؛ VI/4131-4144 ;YA, V(2)/أ1214/55-74ؤ ؛ IA, اوليا چلبى، 1/جم). پس از فتح استانبول كليساها تخريب، و به مسجد تبديل شدند، چنانكه گفته شد، محمد دوم 8 كليسا را به مسجد تبديل كرد (هامرپورگشتال، 4/215) و نيز ساختن كليساي جديد ممنوع شد V(2)/أ1214/81ؤ) )، IA, به همين سبب اماكن مذهبى غير مسلمانان در استانبول اندك است. تنها كليسايى كه از دورة بيزانس در دست ارتدكسها باقى مانده، كليساي پاناگيا موخليوتيسا1ست كه در تپههاي محلة فَنَر واقع شده است. اين كليسا را ماريا پالائيولوگيا2 دختر ميخائيل هشتم پالئولوگوس بنا كرده است. او قرار بود با هلاكو ازدواج كند، اما با درگذشت وي همسر اباقاخان شد و پس از درگذشت اباقاخان، به استانبول بازگشت (همان، .(V(2)/أ1214/81-82ؤ از آثار تاريخى دورة بيزانس، باروها و كانالهاي آبياري شهر استانبولرا مىتواننامبرد («دائرةالمعارفجديد»، .(IV/1539-1540 همچنين از چند ستون ياد بود مانند چمبرلى تاش و ديكيلى تاش (همانجا) و نيز بورمالى ستون كه در ميدان سلطان احمد قرار دارند، مىتوان نام برد . اين ستون بخشى از ديگ سه پايه داري است كه يونانيها به يادبود پيروزي بر ايرانيها در 478 قم به آپولون خداي معبد دِلفى تقديم كردند كه بر روي آن نام 31 دولتشهر يونانى نوشته شده بود (مانسل، .(189-190 كاخها: سراي قديم يا سرايعتيق معموره، پس از فتح استانبول توسط محمد دوم در يكى از محلات مركز شهر ساخته شد (اوزون چارشيلى، «تشكيلات...3»، 13 ؛ .(IA,V(2)/أ1214/49ؤ پساز مدتى اين قصر براي اقامت همسران پادشاهان متوفى اختصاص يافت (همانجا). در آتش سوزي 1098ق/1687م كه در اين قصر اتفاق افتاد، به سبب مخالفت از خروج بانوان و كنيزانى كه در آنجا بودند، همه زنده در آتش سوختند (كايرا، .(50 سراي جديد يا سراي جديد عامره، كه به سبب بودن چند عراده توپ در جلو يكى از دروازههاي آن، به توپكاپى معروف شده است. اين قصر بر روي پشتهاي مشرف به درياي مرمره و بغاز بسفر واقع است كه به اين سبب به سراي بورنو (دماغة كاخ) معروف است (اوزون چارشيلى، همان، .(15 اين سرا در زمان محمد دوم، در فاصلة سالهاي 880 - 883ق/1475- 1478م ساخته شده است و پادشاهان پس از فاتح هريك به فراخور حال بر ساختمانهاي آن افزودهاند (اوزون چارشيلى، همان، 16 ؛ VI/4155 .(YA, اين قصر دروازهاي متعدد داشت كه هر يك نام مخصوصى داشتند، مانند باب همايون، باب السعاده، دمير قاپى (دروازة آهنى) و باب السلام (اوزون چارشيلى، همانجا). اين كاخ تا 1270ق/1853م كه اقامتگاه پادشاه به كاخ دُلماباغچه منتقل شد، مركز ثقل سياسى امپراتوري عثمانى بوده است و پس از اعلان جمهوريت به موزه تبديل شد ؛ YA) همانجا؛ .(IA,V(2)/أ1214/49-55ؤ ديگر كاخهاي استانبول اينهاست: تكفور مربوط به دورة بيزانس، بيگلربيگى، يلديز، چراغان، و دلماباغچه كه به سبك معماري اروپايى در دوران عبدالمجيد ساخته شده است VI/4156) .(YA, بازارها و محلات: استانبول داراي بازارهاي متعددي (بيش از 100 بازار) است. بزرگترين آنها كاپالىچارشى (بازار سرپوشيده) است. ديگر بازارها اينهاست: بازار آقسراي، اياصوفيه، آينالى (آينهدار)، اسكودار، بشيكتاش و جز اينها (اوزتونا، ؛ XII/204-205 براي اطلاع بيشتر، نك: اولياچلبى، 1/487 به بعد). محلات استانبول كه امروزه تمام آنها در محدودة استانبول بزرگ قرار دارند، اينهاست: ايوب (نك: همو، 1/400- 408)، قاسم پاشا كه كارگاههاي كشتىسازي در آن قرار دارد (همو، 1/416-426)، غلطه (گالاتا) (همو، 1/427)، توپخانه، بشيكتاش، رومايلىحصار (همو، 1/436-456) و محلة فنرباغچه واقع در بخش آسيايى كه از جنوب به درياي مرمره مشرف است و پس از ساختن فانوس دريايى بزرگ در اين محل، به فنرباغچه موسوم شد (آقتپه، .(350-352 مراكز فرهنگى: اگر چه آنكارا پايتخت سياسى كشور تركيه است، ولى استانبول همچنان پايتخت فرهنگى - هنري اين كشور به شمار مىرود. استانبول 379 كتابخانة بزرگ و كوچك دارد. برخى از مهمترين آنها عبارتند از كتابخانة بايزيد و دانشگاه استانبول، كتابخانههاي ملت، كوپريلى، نور عثمانيه و نيز كتابخانة سليمانيه كه يكى از غنىترين كتابخانههاي جهان از نظر كتب خطى است. اين كتابخانه در 1164- 1165ق/1751-1752م به دستور سلطان محمود اول تأسيس شده، و با توجه به آمار 1981م شامل 140 مجموعة كوچك و بزرگ است. همچنين كتابخانة موزة توپكاپى واقع در محوطة كاخ توپكاپى شامل مجموعههاي خزينة روان (ايروان) و احمد سوم است. فهرست كتابهاي عربى، فارسى و تركى اين كتابخانه توسط فهمى ادهم كاراتاي تدوين شده است VI/4159-4160) .(YA, موزهها: شهر استانبول از نظر مجموعة موزهها نيز يكى از غنىترين شهرهاي جهان است. موزههاي مهم آن اينهاست: موزة كاخ توپكاپى، موزة باستان شناسى، موزة آثار كهن شرق، موزة نظامى، موزة آتاتورك، اياصوفيه، بلديه، موزة آثار ترك - اسلام و جز اينها (همان، .(VI/4160-4164 مآخذ: آقسرايى، محمود، مسامرة الاخبار و مسايرة الاخيار، به كوشش عثمان توران، آنكارا، 1944م؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن بطوطه، رحلة، بيروت، 1384ق؛ ابن خردادبه، عبيدالله، المسالك و الممالك، به كوشش محمد مخزوم، بيروت، 1408ق/1988م؛ ابن كمال، تواريخ آل عثمان، به كوشش شرف الدين توران، آنكارا، 1954م؛ ابوالفدا، تقويم البلدان، ترجمة عبدالمحمد آيتى، تهران، 1349ش؛ اولياچلبى، محمد، سياحت نامه، استانبول، 1314ق؛ اُمستد، ا.ف.، تاريخ شاهنشاهى هخامنشى، ترجمة محمد مقدم، تهران، 1372ش؛ بغدادي، ايضاح؛ همو، هديه؛ بغدادي، عبدالمؤمن، مراصد الاطلاع، بيروت، دارالمعرفه؛ بلاذري، احمد، فتوح البلدان، ليدن، 1893م؛ پيرنيا، حسن، ايران باستان، تهران، دنياي كتاب؛ همو، تاريخ ايران، تهران، كتابخانة خيام؛ دينوري، احمد، الاخبار الطوال، دمشق، 1989م؛ رفيق، احمد، بيوك تاريخ عمومى، استانبول، 1328ق؛ سامى، شمسالدين، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛ شاو، ا. ج.، تاريخ امپراتوري عثمانى و تركية جديد، ترجمة محمود رمضانزاده، تهران، 1370ش؛ شمعدانى زاده، سليمان، مري التواريخ، استانبول، 1338ق؛ صولاق زاده، محمد، تاريخ، استانبول، 1297ق؛ طبري، تاريخ؛ فريدون بك، احمد، منشآت السلاطين، استانبول، 1274م؛ قرآن كريم؛ قوامى، فتح نامة سلطان محمد، استانبول، 1955م؛ گيبون، ادوارد، انحطاط و سقوط روم، ترجمة فرنگيس شادمان، تهران، 1370ش؛ مسعودي، على، التنبيه و الاشراف، ليدن، 1893م؛ همو، مروج الذهب، به كوشش باربيه دومنار، پاريس، 1914م؛ نشري (مل)؛ نظامالدين شامى، ظفرنامه، به كوشش پناهى سمنانى، تهران، 1363ش؛ هامر پورگشتال، يوزف، دولت عثمانيه تاريخى، ترجمة محمد عطا، استانبول، 1330ق؛ هرودت، تواريخ، ترجمة وحيد مازندرانى، تهران، 1368ش؛ ياقوت، بلدان؛ همو، المشترك، بيروت، 1986م؛ يعقوبى، احمد، تاريخ، بيروت، دارصادر؛ نيز: Aktepe, M., X Istanbul Fenerbah 5 esi- hakk o nda b @ zi bilgiler n , Tarih dergisi, 1979, no. 32; Aslanapa, O., Osmanl o devri mimarisi, Istanbul, 1986; Census of Population 1990, Ankara, 1991; Diodorus Biblio- theca historica, tr., C.H. Oldfather, London, 1967; EI 1 ; EI 2 ; GSE; Herodotus, The History, tr., A.D. Godley, London, 1957; IA; Kayra, C., Istanbul, mek @ nlar ve zamanlar, 1990; Kurdakul, S., sairler ve yazarlar s N zl O g O , Istanbul, 1985; Mansel, A. M., X Istanbul' daki burmal o s O tun n , Belleten, Ankara, 1970, vol. XXXIV; Nesr Q , Kit @ b- o cihan - n O m @ , ed. F. R. Unat & M. A. K N ymen, Ankara, 1987; Z z, Tahsin, Istanbul camileri, Ankara, 1987; Z ztuna, Y., B O y O k T O rkiye tarihi, Istanbul, 1983; Pauly; Ranciman, S., Byzantine Civilisation, London, 1975; Sel @ niki, M., Tarih, ed. M. Ipsirli, Istanbul, 1989; Strabo, The Geography, tr. H.L. Jones. London, 1969; T O rk ansiklopedisi, Ankara, 1973; T O rkiye diyanet vakf o Isl @ m ansiklopedisi, Istanbul, 1992; Umar, B., T O rkiye halk o n o n ilk 5 ag tarihi, Istanbul, 1984; Uzun 5 ars o l o , I. H., Osmanl o tarihi, Ankara, 1983; id, Osmanl o devletinin saray teskil @ t o , Ankara, 1984; Xenophon, Helenica, tr. C.L. Brownson, London, 1968; YA; Yeni T O rk ansiklopedisi, Istanbul, 1985; Y O cel, Y. & A. Sevim, T O rkiye tarihi, Ankara, 1989. علىاكبر ديانت