اَدايى، تخلص چند تن از شاعران پارسىگوي در سدههاي 0- 1ق كه در ايران
و هند مىزيستهاند:
. ادايى شيرازي، بهاءالدين على يا محمد د 28ق/522م، از شاعران و خوشنويسان
شيراز. او بسياري از منظومههاي شاعران پيش از خود چون فردوسى، نظامى و
اميرخسرو را به خط خوش نگاشته بود عليشير، 64- 65 و همين امر سبب آشنايى وي
با سبك سرودههاي پيشينيان و چيرهدستى او در سرودن قالبهاي مختلف شعر چون
مثنوي، غزل و قصيده شد همانجا.
ادايى پس از سفرهاي بسيار، در استانبول اقامت گزيد و به دربار سلطان سليم
اول 18-26ق/512-520م و سلطان سليمان 26-74ق/520-566م راه يافت و آنگاه
به ستايش سلطان مصطفى پسر سلطان سليمان و نيز محمد صقلى پاشا، وزير اعظم
پرداخت نفيسى، /38. ادايى در پى شيوع طاعونى كه در 28ق استانبول را فرا
گرفت، درگذشت عليشير، همانجا.
بهگفتة اميرعليشيرنوايى وي منظومهاي با عنوان سليم نامه بهسبك شاهنامه
در بحر متقارب داشته كه تاريخ سلطنت سليم اول را در آن به نظم درآورده
است همانجا؛ نفيسى، /39. تاكنون نشانى از اين منظومه بهدست نيامده است،
جز اينكه در موزة بريتانيا، نسخهاي با عنوان سليم خان نامه موجود است كه
نويسندة آن شناخته نيست منزوي، /921. افزون بر اين، اشعاري پراكنده از وي
در تذكرهها آمده است عليشير، همانجا.
. ادايى اصفهانى د 30ق/524م، در اصفهان زاده شد و دورة شاه اسماعيل تا آغاز
روزگار شاه طهماسب را درك كرد اوحدي، 18. سام ميرزا با آنكه ادايى را از
شاعران پر آوازة اصفهان بهشمار آورده، قوافى اشعار وي را مشحون از خطا
دانسته است ص 39. ابياتى از او در تذكرهها يافت مىشود اوحدي، سام ميرزا،
همانجاها.
. ادايى يزدي، ميرمحمد مؤمن حكيم، شاعر و قاضى سدة 1ق. او اهل بفرو از
روستاهاي يزد بود و در شهرهاي ميبد و اردكان، مسند قضا داشت. ادايى هر ماه،
يك هفته به يزد رفته، در جامع اين شهر به ايراد خطبه مىپرداخت بافقى،
/77؛ خاضع، /0. بهگفتة بافقى، تسلط ادايى در بلاغت و ادبيات عرب بدان پايه
بود كه هيچگاه خطبهاي تكراري از او شنيده نشد /78. وي در فلسفه نيز شهرت
يافت، اما آراء وي سبب شد كه علماي شهر او را دهري خواندند و به الحاد و كفر
متهم ساختند. وي ناگزير از جلاي وطن شد و به بندر سورت در گجرات هند رفت
نصرآبادي، 91-92؛ صديق حسن، 8؛ خاضع، همانجا و پس از سفري كوتاه به
گلكنده، به بندر سورت بازگشت و تا پايان زندگى در آنجا اقامت گزيد نك:
«تاريخ...»، .II/96
گويند وي به ياري مير مؤمن استرابادي كه خود وزير اعظم محمدقلى قطبشاه حك
88-020ق/580- 611م بود، به دربار راه يافت و پس از چندي به مقام وزارت
رسيد نك: خاضع، /0-1، اما با توجه به ا¸نكه نصرآبادي، سفر ادايى را از ايران
در حدود 0 سال پيش از نگارش تذكرة خود ذكر كرده ص 91، و آغاز نگارش اين
تذكره نيز در 083ق بوده است ص -، وي نمىتوانسته به دربار محمدقلى قطب
شاه كه در 020ق درگذشته، راه يافته باشد. گويند وي زاهد و صوفى مسلك
بوده، حتى كرامتى نيز دربارة مرگش نقل كردهاند احمدعلى، 68؛ نصرآبادي،
91-92.
تاريخ درگذشت ادايى را به اختلاف در 030ق گوپاموي، 4؛ صديق حسن، نيز
«تاريخ»، همانجاها، 038ق خاضع، /1 و 062ق گلچين معانى، /0 نوشتهاند؛ اما
چنانكه ذكر شد، اگر براساس سخن نصرآبادي سفر ادايى به هند در حدود سال 053ق
باشد، درگذشت وي مىبايست در 062ق روي داده باشد.
بخش بزرگى از سرودههاي وي از ميان رفته است. گويند به رباعى بيش از ديگر
قالبهاي شعري متمايل بوده است «تاريخ»، همانجا، اما به سبب اندك بودن
اشعار برجاي مانده از او، بررسى سبك و سياق سرودههاي وي و نيز قالبهايى
كه بدان متمايل بوده، دشوار مىنمايد. در همين ابيات پراكنده، رنگى از
بدبينى به زندگى و جهان به چشم مىخورد همانجا. نمونههايى از اشعار او در
تذكرهها آمده است نك: نصرآبادي، صديق حسن، خاضع، همانجاها.
مآخذ: احمدعلى هاشمى سنديلوي، مخزن الغرايب، لاهور، 968م؛ اوحدي بليانى،
محمد، عرفاتالعاشقين، نسخةخطى كتابخانةملىملك، شم 324؛بافقى،محمدمفيد،
جامعمفيدي، بهكوشش ايرج افشار،تهران، 340ش؛ خاضع، اردشير،تذكرة سخنوران
يزد، حيدرآباد دكن، 341ش؛ سام ميرزا صفوي، تحفة سامى، بهكوشش ركنالدين
همايونفرخ، تهران، 347ش؛ صديق حسنخان، محمد، شمع انجمن، بهكوشش محمد
عبدالمجيدخان، بهوپال، 293ق؛ عليشير نوايى، مجالس النفائس، بهكوشش علىاصغر
حكمت، تهران، 363ش؛ گلچين معانى، احمد، كاروان هند، مشهد، 369ش؛ گوپاموي،
محمد قدرتالله، نتائج الافكار، بهكوشش اردشير بنشاهى، بمبئى، 336ش؛ منزوي،
خطى؛ نصرآبادي، محمدطاهر، تذكره، به كوشش وحيد دستگردي، تهران، 317ش؛
نفيسى، سعيد، تاريخ نظم و نثر، تهران، 344ش؛ نيز:
History of Medieval Deccan ( 1295-1724 ), ed. H. K. Sherwani & P.M. Joshi,
Hyderabad, 1974.
على ميرانصاري و بخش ادبيات