اَخَوانِثالِث،مَهْدي 306-369ش/928-990م،متخلص به م. اميد، شاعر معاصر.
وي در طوس مشهد زاده شد. تاريخ ولادت او را 307ش ذكر كردهاند و اين تاريخ
از شناسنامة او گرفته شده است، ولى به گفتة خود او تولدش در 6 اسفند 306
بوده است نك: كاخى، 7.
پدر اخوان در طوس به عطاري و فروش گياهان دارويى اشتغال داشت اخوان،
«يادي...»، 4. اخوان در اوايل عمر و در ضمن تحصيلات دورة ابتدايى نخست به
فرا گرفتن موسيقى پرداخت و با مقدمات و مبادي اين هنر آشنا شد همان، 4 -7،
ولى پس از چندي آن را رها كرد و به سبب شوق و دلبستگى خاصى كه به شعر و
شاعري در او پديد آمده بود، به انجمن ادبى خراسان به سرپرستى نصرت منشى
باشى اصفهانى راه يافت و در مجالس شعر خوانى انجمن شركت مىجست. منشى
باشى چون ذوق و استعداد وي را ديد، تخلص «اميد» را براي او برگزيد همو،
صداي...، 55.
اخوان در 326 ش پس از پايان دورة هنرستان به تهران آمد و در كنار كارِ
معلمى به همكاري با مطبوعات پرداخت و در 327ش به استخدام وزارت فرهنگ در
آمد همان، 87؛ شكيبا، 27؛ كاخى، همانجا. در 329ش تأهل اختيار كرد همانجا؛ قس:
قرايى، 1-2. يك سال بعد نخستين مجموعة شعر او با عنوان ارغنون منتشر شد
كاخى، همانجا.
در سالهايى كه مبارزات ملى و نيز گرايشهاي چپ در ميان گروهى از جوانان،
رواج و گسترش يافته بود، اخوان نيز كه از پيش در اين زمينه فعاليتهايى
داشت اخوان، همان، 30، رسماً به جرگة چپ گرايان پيوست. در 332 ش برگذار
كنندگان فستيوال شعر جوانان دموكرات، موضوع «صلح» را به اقتراح گذاشتند و
از ميان سرودهها، شعر اخوان با عنوان «دعوت» به تشخيص گروه داوران، از
جمله سعيد نفيسى و نيما يوشيج، برندة جايزه شناخته شد و از او براي شركت در
فستيوال جهانى صلح دعوت به عمل آمد، اما اخوان در اين فستيوال شركت نكرد
همان، 28- 29؛ قرايى، 9.
در پى كودتاي 8 مرداد 332 اخوان به سبب پناه دادن به يك فراري سياسى و
نيز هواداري از سازمانهاي وابسته به حزب توده دستگير شد و حدود يك سال را
در زندان سپري كرد اخوان، همان، 29. پس از رهايى از زندان، چندي از خدمت
معلمى محروم گشت، سپس به كاشان منتقل شد. اين انتقال كه بيشتر نوعى
تبعيد بود، منجر به كنارهگيري او از وزارت فرهنگ، و بازگشت وي به تهران شد
قرايى، 5 -6.
اخوان در تهران مدتى با نامهاي مستعار «توران»، «پرديس»، «قلندر» و ...
مقالاتى اجتماعى و انتقادي و نيز داستانهايى براي انتشار در مطبوعات مىنوشت
اخوان، همان، 07، 89. چندي بعد در كنار همكاري با مطبوعات و مؤسسههاي
فرهنگى، در «سازمان فيلم» مشغول به كار شد قرايى، همانجا؛ اخوان، همان، 88-
89. در همين سالها مجموعة ديگر از اشعار او به نامهاي زمستان 335ش، آخر
شاهنامه 338ش و از اين اوستا 344ش منتشر شد.
در 345ش در پى اتهامى غير سياسى ماه در زندان به سر برد. انعكاس تأثيرات
اين ايام از زندگى او در كتابهاي پاييز در زندان و زندگى مىگويد... ديده
مىشود همانجا.
در 348ش اخوان به دعوت تلويزيون خوزستان به جنوب كشور رفت و ادارة
برنامههاي ادبى تلويزيون را در آبادان عهدهدار شد. سال بعد به تهران
بازگشت و در «بنياد فرهنگ ايران» و نيز در تلويزيون ملى ايران به كار
پرداخت همان، 22-23؛ كاخى، 9؛ حسن بيگى، 3. در 356ش تدريس ادبيات دورة
سامانى و نيز دوران معاصر را در دانشگاههاي ملى، تهران و تربيت معلم بر
عهده گرفت. در 358ش در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى آغاز به كار
كرد و سرانجام در 360ش از مشاغل دولتى كناره گرفت و بازنشسته شد كاخى،
همانجا.
در فروردين 369 به دعوت «خانة فرهنگ آلمان» براي شركت در شب شعر براي
نخستين و آخرين بار به خارج از كشور مسافرت كرد و از برخى كشورهاي اروپايى
ديدن نمود اخوان، همان، 07 - 08؛ كاخى، همانجا. سرانجام در شهريور 369 در
تهران چشم از جهان فروبست. پيكر او را در جوار آرامگاه فردوسى در شهر طوس
به خاك سپردند همو، 0.
شعر اخوان: دوران شاعري اخوان را مىتوان به دوره تقسيم كرد:
. دورهاي كه از نوجوانى آغاز مىشود و با انتشار ارغنون پايان مىپذيرد. در
اين دوره اخوان زير تأثير شاعران مكتب خراسانى است، و توانايى خود را در
سرودن شعر به شيوههاي كهن مىآزمايد. غزلهاي نخستين اخوان، متأثر از شعر
شهريار و سرشار از شور و احساس است شفيعى، «تحليلى...»، 0؛ اخوان، همان، 2
-3. با اينهمه، چون ابتدا توفيق چندانى در غزل سرايى نيافت، به
قصيدهپردازي روي آورد طاهباز، 7. نظر منتقدان دربارة اين قصايد متفاوت است.
برخى برآنند كه اين قصايد در عين تقليد از گذشتگان، نشان از استقلال و قدرت
خلاقيت وي دارد نك: شفيعى، همانجا و برخى ديگر ابيات اين قصايد را داراي
«مضامينى معمولى و سطحى» و فاقد «استواري و سنگينى قصايد خوب فارسى»
دانستهاند خائفى، -1. همچنين اخوان در اين دوره چنانكه خود نيز مىگويد، با
مكتب نيمايى مخالف بود، اما اندك اندك شناخت او نسبت به شيوة نيمايى بيشتر
شد و آن مخالفتها به طرفداري و پيروي از اين روش انجاميد اخوان، همان،
16-17. اخوان خود از اين تحول به كنايه چنين ياد كرده است: «من كوشيدهام
از راه ميان بري از خراسان به مازندران بروم» زمستان، مقدمه، .
. دورة دوم كه دورة اصلى شعر اخوان است و اوج آن را در كتاب زمستان
مىبينيم. اين دوره با طبع آزماييهايى در قالب چارپاره آغاز مىشود و تا
كتابهاي دوزخ اما سرد و زندگى مىگويد ادامه مىيابد. اخوان پس از شناخت
شيوة نيمايى، ابتدا به شكستن اوزان عروضى و طرح مضامين و موضوعات نو
پرداخت و سپس با حفظ صلابت و استواري زبان شعر قديم خراسانى و درآميختن آن
با تحولاتى كه مكتب نيمايى پديد آورده بود، شعر جديد فارسى را متحول ساخت و
سبكى خاص خويش ايجاد كرد.
. دورة سوم كه دورة بازگشت به گذشته است. اخوان با انتشار ترا اي كهن بوم
و بر دوست دارم، گرايش دوبارة خود را به قالبهاي سنتى شعر فارسى نشان داد.
اين كتاب را مىتوان ادامة ارغنون به شمار آورد. دراين مجموعه ناهماهنگيهاي
آشكاري ديده مىشود. شاعر گاه به زبان ساده و روانِ ايرج ميرزا نزديك
مىشود و گاه به شيوة پرصلابت شاعران خراسان روي مىآورد. استعمال واژههاي
مهجور و اسامى خاص در اين اشعار آن قدر فراوان است كه شاعر ذيل بسياري از
صفحات را به توضيح آنها اختصاص داده است. با اينهمه، بيتهاي زيبايى نيز در
مجموعة اين اشعار به چشم مىخورد نك: بهبهانى، 63-66.
سبك و سياق: اخوان را نبايد تنها شاگردي از مكتب نيما به شمار آورد، زيرا او
طرحهاي استاد را گاه دقيقتر و انعطاف پذيرتر از خود او به عمل درآورده است.
اخوان در شعرهاي نيمايى خود در كاربرد اوزان دقت و احتياط بيشتري داشت و
گاه ريتمهاي جديدي بر اوزان نيمايى مىافزود همو، 55-56. وي بر خلاف نيما،
اعتقاد داشت همچنانكه شروع مصرعها بايد در يك بحر باشد، پايانبندي آنها نيز
بايد يك آهنگ و همنوا باشد نك: بدايع...، 61، 64؛ موحد، 23-24. سبب اين اعتقاد
وي را مىتوان در انس و عادت او به شعر كهن، و شايد آشناييش با موسيقى
يافت پورنامداريان، 91. اخوان در پيروي از نيما به قالبها و اسلوب كار او نظر
دارد، نه به زبان و شيوة بيان او. خود مىگويد: «پس تأمل كن. زبان نيما
سرمشق نيست. قوالب و اساليب او سرمشق است» صداي، 3.
از ويژگيهاي شعر اخوان مىتوان به اين نكات اشاره كرد:
. به كارگيري سبك و ساختار زبانى شعر خراسانى در قالب نيمايى: شعر اخوان
هم از لحاظ مفردات و تركيبات و هم در بافت و ساخت كلام بسياري از ويژگيهاي
سبك خراسانى را داراست همانجا؛ شفيعى، «از اين اوستا»، 09؛ پورنامداريان، 92.
. بيان روايى: اين نوع بيان از ويژگيهاي برجستة شعر اخوان است شفيعى،
همان، 12، از آن روي كه شعر او بيشتر تحت تأثير وقايع اجتماعى است و واقعه
را جز به طريق روايى نمىتوان گزارش كرد همو، «ديدار...»، 07. توصيف و
صحنهپردازي از لوازم خاص شعر روايى است و اخوان در اين كار توانايى
نمايانى دارد و در پشت صحنهها و نقل روايتهاي او معمولاً معنى و مقصودي
رمزي و كنايى نهفته است. او خود مىگويد: من روايت را به حد شعر اوج
دادهام، اما شعر را به حد روايت تنزل ندادهام صداي، 00.
. لحن حماسى و پرصلابت: اخوان در بسياري از موارد از واژگان خاص شاهنامه
بهره گرفته است و هر چند كه اين خاصيت در اشعار آخرشاهنامه آشكارتر است،
ولى در سراسر اشعار او تأثير لحن و طرز كلام فردوسى را مىتوان بازشناخت.
. گرايش به طنز: اخوان در گفتار و نيز در نوشتههاي منثور خود غالباً طنزي
نزديك به هزل به كار مىبَرد، اما در اشعار او طنز و هزل به گونة ديگري به
چشم مىخورد. اخوان در نهايت نوميدي همة كوششها، اميدها و نااميديها را با
بيان طنزآميز خويش به استهزا مىگيرد شفيعى، «تحليلى»، 5. اين طنز تلخ در
«كتيبه»، «قصة شهر سنگستان»، «هنگام» و «نوحه» به چشم مىخورد. اخوان در
اين نوع شعرها بيشتر به زبان طنز ايرج ميرزا توجه داشته است. بيشترين
نمونههاي اين نوع شعر او را در مجموعة ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم،
مىتوان يافت دستغيب، نگاهى...، 52. اما ويژگيهاي زبان مكتب خراسانى و به
كارگيري كلمات سنگين و فخيم، مانع از كاميابى كامل او در اين زمينه شده
است بهبهانى، 56-57.
اسلوب و ساختار شعري: اخوان وزن را لازمة شعر مىداند و آن را در تنظيم و
ترتيب مصراعها و پارههاي كوتاه و بلند شعر خود مراعات مىكند، اما در باب
قافيه تا اين اندازه اصرار و تأكيد ندارد، هر چند كه در شعر او قافيه داراي
محل و اهميت خاص است. وي در به كارگيري صنايع بديعى گاهى نوآوريهايى
دارد، همچون تشبيه مشبه به همان مشبه، مانند «خوابيده مخمل شب تاريك مثل
شب» و نيز نوعى تشبيه محسوس به معقول، همچون «گر چه بيرون تيره بود و
سرد، همچون ترس» نك: حقوقى، مهدي...، 6 و نيز آوردن وصفهايى مشتق از موصوف
براي همان موصوف، چون «سكوت ساكت» و «عدل عادل» از جمله تعبيراتى است
كه شايد كمتر بتوان نظير آنها را در آثار شعراي پيش از وي يافت شفيعى،
همان، 49.
اخوان گاه در توصيف زمان و مكانِ رويدادها و ويژگيهاي قهرمانان اشعار روايى
خود به نوعى فضاسازي و صحنه پردازي كه لازمة منظومههاي نمايشى است،
مىپردازد و بدين سان شعر را به سينما نزديك مىكند. چنانكه در «كتيبه» و
«مرد و مركب» با كلمات و صورِ خيال صحنههايى تصوير كرده است كه كارگردان
سينما بدون كلام و به ياري تصاوير آنها را عرضه مىكند نك: حقوقى، شعر و
شاعران، 51-52. اينگونه اشعار را بيشتر در مجموعههاي از اين اوستا و آخر
شاهنامه مىبينيم كه پس از ارتباط اخوان با سينما تدوين يافته است همان،
58 و ظاهراً تجربههاي او در كار فيلم و سينما در اين جريان مؤثر بوده است.
مضامين اشعار: اگر چه ويژگى برجستة اشعار اخوان، اجتماعى بودن آنهاست،
تغزلهاي زيبا و سوكنامههاي درخشان وي را نمىتوان از نظر دور داشت. وي در
اشعار خود از جنبههاي فردي و عاشقانه به جنبههاي اجتماعى و حماسى و تا
حدي فلسفى گراييده است. شعرهاي تغزلى اخوان را به دو دسته مىتوان تقسيم
كرد: يك دسته اشعاري كه در قالبهاي كهن سروده شده، و بيشتر غزلهايى است
به شيوة شاعران سبك عراقى و متأثر از شعر شهريار. اغلب اينگونه غزلهاي
اخوان كه در مجموعة ارغنون گرد آورده شده است، رنگ و بوي تغزل و شور و
احساس خاص دارد و در ميان آنها ابيات شيرين و زيبا كم نيست شفيعى،
«تحليلى»، 0. برخى غزلهاي اخوان در زمستان نيز آمده است، اما اين سرودهها
با غزلهاي ارغنون تفاوت دارد و بيشتر به جاي نغمهخوانيهاي عاشقانه، در
قالب غزل، نكتههاي اجتماعى و مضامينى جز آنچه در غزل معمول است، آورده
كه البته در جاي خود تازگى دارد همان، 1. دستة دوم اشعار غنايى اخوان است
كه در قالبهاي نو و به اصطلاح «نيمايى» سروده شده، و در آنها گاهى احساسات
و دريافتهايشاعرانه با نوعىتفكراتفلسفى درآميختهاست همان،9 - 0؛ زرينكوب،
18. نمونههاي اين نوع اشعار را در «لحظة ديدار» از مجموعة زمستان؛ «چون سبوي
تشنه»، «دريچهها» و «غزل شمارة » از مجموعة آخر شاهنامه؛ «سبز» و «نماز» از
مجموعة از اين اوستا مىتوان ديد. حقوقى بيشتر اينگونه اشعار را در مجموعة
مهدي اخوان ثالث به چاپ رسانده است مثلاً نك: 4، 21، 25، 37- 39، 92-96.
اخوان از حدود سال 327ش به سرودن اشعار اجتماعى و سياسى روي آورد. شور و
هيجان مردم در سالهاي پيش از 8 مرداد 332 و نااميدي فراگير سالهاي پس از
آن، در اشعار اين دورة او انعكاس روشن دارد بهبهانى، 53-54. وي در منظومة
«قصة شهر سنگستان» به قيام مردمى پيش از 8 مرداد توجه داشته اخوان، همان،
92، و قصيدة «نوحه» يا «تسلى و سلام» را به پيرمحمد احمدآبادي دكتر محمد مصدق
تقديم كرده است همان، 54. شعر «خوان هشتم» را نيز در سوك غلامرضا تختى
سرود، و در «مرد و مركب» به «انقلاب سفيد و فريبى كه در پشت آن بود»، نظر
داشته است همان، 42.
به طور كلى گرايش غالب اشعار او پس از كودتاي 8 مرداد شكوه و مرثيه خوانى
است و بيان تباهيها، بىعدالتيها، شكستها و نااميديها. از اين رو برخى او را
شاعر شكستها ناميدهاند. شعر «زمستان» به خوبى از اين شكست و نوميدي حكايت
مىكند شكيبا، 30؛ براهنى، 42. با اين حال، برخى برآنند كه شاعر در «زمستان»
نيز نوميد محض نيست نك: شفيعى، «تحليلى»، 4؛ قرايى، 56.
اخوان پس از كودتاي 8 مرداد، و يأس از ابر قدرت شرق، بازگشت به فرهنگ
ايران باستان و توجه به حماسههاي ملى را گريزگاه خوبى براي خويش يافت،
چندانكه در «قصة شهر سنگستان» ايران قديم را سراپا پاك و بىعيب دانسته، و
تمامى كژيها و كاستيها و نادرستيها را زادة تهاجم ترك و تازي و فرنگ شمرده
است. بدين سان، رنگ شديد نوعى تعصب ملى در اشعار اين دورة او نمايان است
و بىسبب نيست كه برخى او را شاعري ملى و بومى، نه جهانى، دانستهاند
دستغيب، «حماسه...»، 3.
اخوان كمال مطلوب و آرمان شهر خويش را، به تعبير خود، در جمع ميان مزدك و
زردشت مىدانست از اين اوستا، 50. مزدك براي او رمز برابري، و زردشت مظهر
نيكى است و «مَزدُشتى» نشان اختصاري تركيب و تلفيق اين دو.
نثر اخوان: نثر او به سبب درخشش شعرش كمتر مورد توجه قرار گرفته است. وي
در نثر نيز چون شعر ميان كهن و نو پيوند برقرار ساخته بود. در نثر او رگههايى
از نثر بيهقى، سعدي و قائم مقام فراهانى، آميخته به ويژگيهايى از نثر
هدايت و دهخدا در چرند و پرند و همراه با مايههايى از طرز بيان نقالان وجود
دارد. واژههاي نثر كهن در كنار كلمات و اصطلاحات عاميانه قرار مىگيرد و
حاصل اين تناقض همچون طنزي گسترده در نثر او جاري مىشود. افزون بر اين،
حالت آفرينيهاي تؤم با نقالى، به ويژه در مؤخرة از اين اوستا بر جاذبة نثر
او مىافزايد مثلاً نك: ص 32. آنچه در سراسر آثار منثور اخوان به وضوح مشهود
است، چنانكه گفته شد، زبان پر از طنز اوست. اين طنز كه از ويژگيهاي روحى و
اخلاقى او بود، حتى در مواردي كه دربارة مطلبى به جد سخن مىگفت، نيز
آشكارا ظاهر مىشد. نمونة اين جدِ آميخته به طنز در نقدي كه بر اشعار سهراب
سپهري نوشت، ديده مىشود نك: حريم...، /15.
آثار:
الف - مجموعة اشعار: . ارغنون، تهران، 330ش؛ . زمستان، تهران، 335ش؛ . آخر
شاهنامه، تهران، 338ش؛ . از اين اوستا، تهران، 344ش؛ . شكار، تهران، 345ش؛
. پاييز در زندان، تهران، 348ش؛ . عاشقانهها و كبود، تهران، 348ش؛ . بهترين
اميد برگزيدة اشعار و مقالات، تهران، 348ش؛ . در حياط كوچك پاييز در زندان
چاپ دوم با عنوان پاييز در زندان به انضمام چند شعر ديگر، تهران، 355ش؛ 0.
زندگى مىگويد: اما بايد زيست، تهران، 357ش؛ 1. دوزخ اما سرد، تهران، 357ش؛
2. ترا اي كهن بوم و بر دوست دارم، تهران، 368ش؛ 3. اينك بهار ديگر زير
چاپ.
ب - نقد ادبى: . مقالات ج ، تهران، 350ش؛ چاپ دوم با نام حريم سايههاي
سبز، تهران، 372ش. . حريم سايههاي سبز مجموعهمقالات، ج ، بهكوشش مرتضى
كاخى، تهران،373ش. . بدعتها و بدايع نيما يوشيج، تهران، 357ش. . عطا و لقاي
نيما يوشيج، تهران، 361ش. . نقيضه و نقيضه سازان زير چاپ.
ج - قصه و داستان: . مرد جن زده مجموعة داستان، تهران، 354ش؛ . درخت پير و
جنگل، تهران، 355ش.
د - ترجمه: ادب الرفيع، در عروض قديم عرب تأليف معروف رصافى، با ذيلى در
عروض جديد، زير چاپ.
ه - گفتوگو: . صداي حيرت بيدار مجموعة گفتوگوها و مصاحبهها، به كوشش مرتضى
كاخى، تهران، 371ش؛ . گفت و شنودي با مهدي اخوان ثالث، تهران، 368ش.
برخى از اشعار اخوان به انگليسى ترجمه شده اخوان، صداي، 86، 87 و
گزيدههايى از اشعار وي انتشار يافته است. همچنين برخى از آثار او در چاپهاي
بعدي گرد آوري شده، و در مجموعههايى مفصلتر منتشر گرديده، و دگرگونيهايى
نيز در محتواي برخى از آنها راه يافته است.
مآخذ: اخوان ثالث، مهدي، آخر شاهنامه، تهران، 370ش؛ همو، از اين اوستا،
تهران، 369ش؛ همو، بدايع و بدعتها و عطا و لقاي نيما يوشيج، تهران، 369ش؛
همو، حريم سايههاي سبز، به كوشش مرتضى كاخى، تهران، 373ش؛ همو، زمستان،
تهران، 335ش؛ همو، صداي حيرت بيدار، گفت و گوهاي مهدي اخوان ثالث م.
اميد، به كوشش مرتضى كاخى، تهران، 371ش؛ همو، «يادي از گذشته»، كلك،
تهران، شهريور 369ش، شم ؛ «اخوان شاعر ايرانى»، همان، همان شم؛ باغ
بىبرگى، به كوشش مرتضى كاخى، تهران، 370ش؛ بهبهانى، سيمين، «شبى كه
آينه تب كرد»، باغ بى برگى هم؛ پورنامداريان، تقى، «در برزخ شعر گذشته و
امروز»، باغ بى برگى هم؛ حسن بيگى، م.، «اخوان مردي از خطة كلام»، بنياد،
تهران، 356ش، س ، شم ؛ حقوقى، محمد، شعر و شاعران، تهران، 368ش؛ همو، مهدي
اخوان ثالث، تهران، 371ش؛ خائفى، پرويز، «بررسى كتاب ارغنون مهدي اخوان
ثالث»، بنياد، تهران، 356ش، س ، شم ؛ دستغيب، عبدالعلى، «حماسه و سوگ در
شعر م. اميد»، نگين، تهران، 345ش، شم 9؛ همو، نگاهى به مهدي اخوان ثالث،
تهران، 373ش؛ زرين كوب، حميد، «اخوان ثالث م. اميد»، ناگه غروب... هم؛
شفيعى كدكنى، محمدرضا، «از اين اوستا»، ناگه غروب... هم؛ همو، «تحليلى از شعر
اميد»، هيرمند، مشهد، زمستان 342ش؛ همو، «ديدار و شناخت م. اميد»، صداي... نك:
هم، اخوان ثالث؛ شكيبا، پروين، شعر فارسى از آغاز تا امروز، تهران، 370ش؛
طاهباز، سيروس، «ديدار و شناخت م. اميد»، صداي... نك: هم ، اخوان ثالث؛ طنز
سرايان ايران از مشروطه تا انقلاب، به كوشش مرتضى فرجيان و محمدباقر
نجفزادة بارفروش، تهران، 370ش؛ قرايى، يدالله، چهل و چند سال با اميد،
تهران، 370ش؛ كاخى، مرتضى، «سالشمار زندگى اخوان»، باغ بى برگى هم؛
مختاري، محمد، «اخوان و ذهنيت شكست»، خاوران، تهران، 369ش، س ، شم ؛
منزوي، حسين، «انديشة مرگ با منزلى دوردست»، رودكى، تهران، 354ش، س ، شم
9؛ موحد، ضياء، «نقش اخوان در تثبيت شعر نيمايى»، ناگه غروب... هم؛ ناگه
غروب كدامين ستاره، به كوشش محمد قاسمزاده و سحر دريايى، تهران، 370ش.
قنبرعلى رودگر - يدالله جلالى پندري