اَخْلاطِ اَرْبَعه، اصطلاحى در پزشكى. بر پاية طبيعيات كهن يونان، بدن انسان و ديگر جنبندگان خوندار، شامل نوع مايع ، يعنى خون ، بلغم، صفرا و سوداست . هريك از اين مايعات ، آميزه خوانده مىشد و در ترجمة عربى آنرا خلط ناميدند جالينوس، 17- 19. گرچه اين نظريه به بقراط نسبت داده مىشود و گذشته از كتاب الاخلاط منسوب به وي، از نخستين منابع آن، «رسالة بقراطى دربارة طبيعت انسان» نوشتة پولى بوس، داماد و شاگرد بقراط است، بهنظر مىرسد كه وي نيز انديشههاي كهنتري را بازگو كرده است سارتن، I/96-97, 20 º ÑíÊÑ¡ 02 º ÈÑíÊÇäíßÇ¡ ãÇßÑæÏíÇ¡ .V/365 انديشة مشابهى كه در آن از روح، بلغم و صفرا به عنوان جواهر اصلى بدن آدمى سخن گفته مىشود، در ميان پزشكان هند قديم وجود داشته است همان، .XI/824 نظرية اخلاط برگرفته از نظرية عناصر يا اركان، و نشان دهندة نفوذ فلسفة يونانى در طب بقراطى است. در سدة ق م، امپدكلس اعلام داشت كه همة مواد از عنصر نخستين آتش، هوا، آب و خاك تشكيل مىشوند و يك سده پس از وي، ارسطو طبايع چهار گانة گرمى، سردي، تري و خشكى را به آن عناصر نخستين نسبت داد شروح ...، 63؛ بريتانيكا، ميكروپديا، .III/846 اين نظريه، بهرغم آنكه برخى پزشكان يونانى مانند آراسيستراتوس در سدة ق م، و اسكليپيادس در سدة ق م به مخالفت با آن برخاستند، در آثار جالينوس به شكل تكامل يافتهتري عرضه شد و تا سدة 6م در جهان پزشكى همچنان معتبر باقى ماند. جالينوس، بهويژه اسكليپيادس را به علت مخالفت وي با انديشههاي بقراط در زمينة اخلاط، به سختى موردهجوم قرار مىدهد جالينوس، 17-40؛ سارتن، 302 160, ؛ I/120, بريتانيكا، ماكروپديا، .VII/849 نظرية اخلاط پس از ترجمة آثار مربوط به آن از سوي حنين بن اسحاق و ديگران، در جهان اسلام نيز اعتبار و نفوذ يافت و در آثار پزشكى، و نيز فلسفى به شكل گسترده مطرح گرديد و شروح و تعليقات بسيار بر آن نوشته شد ابن ربن، 24- 25، 93- 97؛ رازي، /8، 9، 02، 85، /2، 48، /6، 52-53، 0/3، 5/56- 57، جم ؛ ابن قتيبه، /2؛ رسائل ...، /99-04، /80-82؛ ابوسهل، گ 4 الف - 7 الف، 59ب - 61الف؛ ابنسينا، /7-6؛ قاضى سعيد، 9 - 3. در ترجمههاي عربى آثار يونانى، اصطلاح اسطقسات كه برگرفته از واژة يونانى استويخيون، بهمعنى اصل است، گاه به معنى عناصر چهار گانه و گاه به معنى طبايع چهار گانه بهكار رفته است جالينوس، 17؛ پاولى، .VII/582 در نظرية اخلاط، هريك از خلط، نظير يكى از عنصر فرض شده است. برخى نيز گفتهاند كه اخلاط چهار گانه از اسطقسات چهار گانه تشكيل يافتهاند و از اينرو آنها را بنات الاركان، يا اسطقسات عالم صغير نيز ناميدهاند. بدين ترتيب، صفرا مانند آتش، گرم و خشك، خون مانند هوا، گرم و تر، بلغم مانند آب، سرد و تر، و سودا مانند خاك، سرد و خشك شمرده مىشود جالينوس، 17- 18؛ اهوازي، 4؛ ابن هندو، 00-02؛ ابن سينا، /7؛ سيوطى، 6-7. برپاية اين نظريه، تندرستى آدمى به سلامت اخلاط و وجود تعادل ميان آنها باز بسته است و فزونى يا كاستى هريك از آنها موجب عدم تعادل مىشود و طبايع دموي، بلغمى، صفراوي و سوداوي بهوجود مىآورد اهوازي، همانجا؛ سيوطى،7-8؛ پاولى،؛ VII/582-583 بريتانيكا، ميكروپديا،.V/205 مزاج گرم با دليري، كرم، شتاب، زودخشمى، كم ثباتى، هوشمندي و قدرت تصور؛ مزاج سرد با كند ذهنى، خشونت، بداخلاقى؛ مزاج مرطوب با دليري، كند ذهنى، كم ثباتى، نرمخويى، گذشت، خوش خلقى، زودپذيري و فراموشكاري؛ و مزاج خشك با صبر و ثبات، ديرپذيري، كينتوزي و بخل همراه است رسائل، /99. همة اين ويژگيها، از سرچشمة طبايع پديد مىآيد، از آنرو كه از خاك، عزم برمىخيزد و از آب نرمى و از گرما تندي و از سرما درنگ و خويشتنداري. پس اگر خشكى بر آدمى غلبه كند، عزم وي خشونت و سخت دلى است و اگر رطوبت بر او غالب آيد، نرمى وي سستى و خواري است و اگر گرما بر او چيره شود، تندي وي سبكسري و سفاهت است و اگر سرما بر او مستولى گردد، خويشتنداري وي كندي و كودنى است همان، /01. جايگاه طبيعى اخلاط، رگها و اندامهاي ميان تهى جانداران، مانند معده، جگر، سپرز و زهره است جرجانى، ذخيره...، 2. اين اخلاط كه از غذا پديد مىآيند، ممكن است نيك يا بد باشند، و اخلاط نيك مىتوانند هريك به تنهايى، يا با مواد ديگر، جزئى از جوهر خورنده و مانند آن، و جايگزين آنچه از آن جوهر به تحليل مىرود، بشوند و نوع بد آن به كار نمىآيد، بلكه شايستة آن است كه از بدن دفع گردد ابنسينا، /3؛ جرجانى، الاغراض ...، 9. غذا پس از گذراندن مراحلى چند، در كبد پخته مىشود و هر بار چيزي مانند كف و چيزي مانند دُردي به وجود مىآيد. هرگاه پختن طولانى شود، چيزي مانند سوخته، و هرگاه كوتاه باشد چيزي مانند نيم پخته حاصل مىشود. كف صفرا و رسوب سوداست و اين هر دو طبيعيند و آن نيمپخته بلغم است و آن مايع پالوده كه از اين مجموعه باقى مىماند، خون است و تا زمانى كه از كبد خارج نشده باشد، رقيقتر از آن است كه شايسته است ابوسهل، گ 4 الف؛ اخوينى، 6- 8؛ ابنسينا، /7- 8؛ جرجانى، الاغراض، 9 - 3، ذخيره، 4- 5. دربارة شرايط و ويژگيهاي سلامت اخلاط و آفتها و نشانههاي تباهى و آثار و فوايد هريكو بيماريهايى كه از فساد آنها پديد مىآيد و چگونگى درمان آنها، در آثار پزشكى كهن به تفصيل سخن گفته شده است. گفتهاند كه از عدم اعتدال اخلاط ، 5 هزار بيماري پديد مىآيد ابن ربن، 24- 25، 92- 97، 63 - 65؛ رازي، همانجاها؛ ابوسليمان، 87- 88؛ اهوازي، 4-7؛ اخوينى، 6-6، 38-44؛ ابن سينا، /3-7؛ جرجانى، همان، 2-6؛ شافعى، 85- 86. مشهورترين كتابها و رسالههايى كه دربارة اخلاط نوشته شده، اينهاست: . الاخلاط ، منسوب به بقراط . حنين بن اسحاق آن را از يونانى به سريانى، و عيسى بن يحيى بن ابراهيم از سريانى به عربى ترجمه كرده است. رازي از اين كتاب نقل قول كرده است. نسخهاي از آن در اياصوفيه نگهداري مىشود رازي، 5/58؛ ابن نديم، 47؛ ريتر، 02 º III/35 .GAS, . الاخلاط ، منسوب به جالينوس. اين كتاب احتمالاً همان اثري است كه حنين بن اسحاق و ابن ابى اصيبعه از آن به نام مقالة فى الاخلاط على رأي بقراط ياد كردهاند. رازي از اين كتاب بسيار نقل قول مىكند /8، 02، 85، /2، 48، /6، 52-53، جم ؛ نيز نك: ابن ابى اصيبعه، /02؛ III/130 .GAS, . مقالة فى اخلاط على رأي فراكساغوراس، تأليف جالينوس ابن ابى اصيبعه، همانجا؛ III/139 .GAS, . الاخلاط ، تأليف جرجيس بن بختيشوع. رازي از اين كتاب نقل قول كرده است /9؛ نيز نك: III/209 .GAS, . كتاب فى الاخلاط الاربعة و ما تشترك فيه، تأليف قسطا بن لوقا رازي، 1/61؛ ابن نديم، 53؛ III/272 .GAS, مآخذ: ابن ابى اصيبعه، احمد، عيون الانباء، بهكوشش آوگوست مولر، قاهره، 299ق/ 882م؛ ابن ربن طبري، على، فردوس الحكمة، برلين، 928م؛ ابنسينا، قانون، بولاق، 294ق؛ ابن هندو، على، مفتاح الطب، بهكوشش مهدي محقق و محمدتقى دانشپژوه، تهران، 368ش؛ ابن قتيبه، عبدالله، عيون الاخبار، بيروت، 343ق/925م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوسليمان سجستانى، محمد، صوان الحكمة، بهكوشش عبدالرحمان بدوي، تهران، 974م؛ ابوسهل مسيحى، عيسى، المائة فى صناعة الطب، نسخة خطى كتابخانة گنجبخش، شم 69 طب؛ اخوينى بخاري، هداية المتعلمين، بهكوشش جلال متينى، مشهد، 344ش؛ اهوازي، على، كامل الصناعة الطبية، بولاق، 294ق؛ جالينوس، فى الاسطقسات على رأي بقراط ، ترجمة حنين بن اسحاق، بهكوشش محمدسليم سالم، قاهره، 986م؛ جرجانى، اسماعيل، الاغراض الطبية، تهران، 345ش؛ همو، ذخيرة خوارزمشاهى، بهكوشش سعيدي سيرجانى، تهران، 355ش؛ رازي، محمد بن زكريا، الحاوي، حيدرآباد دكن، 374-390ق/ 955-970م؛ رسائل اخوان الصفا، بيروت، دارصادر؛ سيوطى، الرحمة فى الطب و الحكمة، بيروت، 403ق/983م؛ شافعى، شهابالدين، «المصابيح السنية فى طب البرية»، «مجلة آسيايى» مل؛ شروح على ارسطو مفقودة فى اليونانية، بهكوشش عبدالرحمان بدوي، بيروت، دارالمشرق؛ قاضى سعيد قمى، تعليقات بر اثولوجيا يافلوطين، بهكوشش جلالالدين آشتيانى، تهران، 356ش؛ نيز: Britannica, 1978; GAS; JA, 1865, vol. VI; Pauly; Ritter, H. & W. Richard, Arabische O ber setzungen griechischer, Arzte im stambuler Bibliotheken, Berlin, 1934; Sarton, G., Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927. بخش علوم