اَخْتَر، مشهورترين روزنامة سياسى، اجتماعى و فرهنگى به زبان فارسى كه در
استانبول منتشر مىشد. اين روزنامه به ياري ميرزا محسنخان معين الملك،
سفير ايران و به تشويق ميرزا نجفقلىخان نايب سفارت ايران در عثمانى، به
مديريت محمد طاهر تبريزي، در استانبول تأسيس شد و نخستين شمارة آن، روز
پنجشنبه16 ذيحجة 1292ق/ 13 ژانوية 1876م با نويسندگى ميرزا مهدي اختر، منتشر
شد و نشر آن تا 1313ق/1895م ادامه يافت (براون، تاريخ مطبوعات...،
2/145-146؛ كهن، 1/101؛ ساسانى، 205).
حاج ميرزا نجفقلى خان (نجفعلى) خويى متخلص به دانش، مترجم تركى سفارت
ايران در استانبول و مؤلف ميزان الموازين فى امرالدين كه مردي فاضل بود،
به عنوان مؤسس، مشوق و نويسنده، در نشر روزنامة اختر سهمى بزرگ داشت
(بامداد، 6/280-281؛ آرين پور، 1/250). وي با ياري ميرزا مهدي تبريزي معروف
به منشى اختر (1255- 1325ق/1839-1907م)، يكى از نويسندگان احتمالى كتاب
ابراهيم بيك (صدر هاشمى، 1/63 -64؛ كسروي، 41) و محمد طاهر تبريزي كه فقط
ادارة چاپخانه را بر عهده داشت و گاه نيز مقاله مىنوشت (فراهانى، 315)، كار
نشر روزنامه را پيش مىبرد. از نامة معين الملك به وزارت خارجه برمىآيد كه
سرپرستى و چاپ و نشر روزنامه در آغاز بر عهدة محمد طاهر بوده، ولى از آنجا كه
وي به تنهايى از عهدة انجام دادن همة امور برنمىآمده است، ميرزا نجفقلى
خان مأمور شد تا او را در اين كار ياري دهد (ساسانى، همانجا). هيأت تحريرية
آن كه بيش از 5 يا 6 تن نبودند، زير نظر محمد طاهر كار مىكردند (فراهانى،
همانجا). اختر در آغاز تأسيس، غير از جمعهها و يكشنبهها، هر روز و پس از چندي
هفتهاي دوبار، شنبهها و چهارشنبهها، و در سالهاي آخر هفتهاي يك بار در 8
صفحه و با چاپ سربى انتشار مىيافت و در حقيقت نخستين روزنامه به زبان
فارسى بود كه با حروف سربى به چاپ مىرسيد (صدر هاشمى، همانجا؛ تربيت، 5،
حاشيه).
نشر مقالات بيدارگر در اختر كه تنها روزنامة خواندنى روزگار خود به شمار
مىرفت، روز به روز به نفوذ آن در ميان مردم افزود و دولت ايران را بيمناك
ساخت و از اين روي، پخش و خواندن آن در زمان صدارت امين السلطان از سوي
شخص ناصرالدين شاه ممنوع شد و به همين سبب در 1293ق (پس از انتشار شمارة
60) از نشر آن در عثمانى نيز جلوگيري شد، اما بار ديگر در 1294ق آغاز به كار
كرد و تا 1313ق/1895م كه به فرمان دولت عثمانى تعطيل شد، نشر آن ادامه
يافت (كهن، 1/102-104).
روزنامة اختر در مدتى كوتاه در ايران، قفقاز، تركيه، هندوستان، عراق و نقاط
ديگر آنچنان نفوذ كرد كه در برخى نواحى قفقاز كه مردم عامى خواندن روزنامه
را كفر و گناه مىدانستند، خواص را كه به خواندن اين روزنامه اشتياق
مىورزيدند، «اختري مذهب» مىخواندند و شهرت آن تا بدانجا رسيد كه روزنامه
را، اختر و روزنامهفروش را اختري مىناميدند و در تمام مجالس سخن از اخبار
مندرج در آن در ميان بود (صالحيار، 118؛ آرين پور، 1/250؛ براون، همان،
2/146).
اختر كه آغازگر موج نوين روزنامه نگاري، و از دستاورد هاي آزاديخواهان مهاجر
شمرده شده، با نشر مقالاتى در ستيز با استبداد و مظاهر آن، نقشى بزرگ در
بيداري ايرانيان داخل و خارج كشور داشته است. مقالات و گزارشهاي جسورانة
اين روزنامه دربارة موضوعاتى چون آزادي، قانون (مثلاً چاپ ترجمة مقالة
«قانون اساسى» مدحت پاشا)، بد رفتاري پليس با مردم، اوضاع نابسامان
وزارتخانههاي ايران، انتقاد از روزنامههاي دولتى ايران، تفسير محتواي
فرمايشى آنها و نيز نشر نامههاي مردم در اعتراض به اين نوع مقالهها،
گزارش رويدادهاي مهم كشوري مانند واگذاري امتياز توتون و تنباكو، فروش
سواحل جنوب شرقى بحرخزر به دولت روسيه، آشنا ساختن مردم با اوضاع جهان از
طريق چاپ اخبار تلگرافى كشورهاي ديگر و جز آنها، همه بيانگر گرايشهاي
سياسىاجتماعى، بى پروايى و شيوة عمل گردانندگان آن بود (اعتماد السلطنه،
131، 180، 217؛ بامداد، 4/492؛ ناطق، 1-4؛ كهن، همانجا؛ آدميت، شورش...، 10،
انديشة ترقى...، 409؛ صدرهاشمى، 1/63؛ سرداري نيا، 515).
در كنار نشر اين دست مقالات در اين روزنامه، چاپ مقالات هنري مثلاً دربارة
تماشا و تماشاخانه، ترجمه و تلخيص حاجى باباي اصفهانى (به قلم ميرزا حبيب
اصفهانى)، چاپ اخبار مربوط به «تياتر»ها و نيز چاپ آگهيهاي تبليغاتى اپراها و
نمايش و نمايشنامه، نشان مىدهد كه دست اندركارانش نه تنها با هنر بيگانه
نبودهاند، بلكه در راه شناسايى و گسترش آن نيز مىكوشيدهاند (نك: ملك پور،
1/107- 108).
نويسندگان اختر غالباً مردانى آزاديخواه، مترقى، غيرتمند و هنر دوست بودند كه
از جملة آنان مىتوان ميرزا آقاخان كرمانى مؤلف رضوان و نامة باستان را نام
برد. وي كه در استانبول از راه تدريس و رونويسى كتابهاي خطى زندگى
مىگذراند، با چاپ مقالات تند و انتقادآميز در اين روزنامه، هويت اصلى خود را
آشكار ساخت. نشر اين مقالات و به ويژه مقالة جسورانهاش دربارة امتياز
تنباكو، خشم شاه ايران را چنان برانگيخت كه مصرانه وي را از دولت عثمانى
استرداد كرد. دولت عثمانى نيز پس از تعطيل اختر، وي را همراه با شيخ احمد
روحى و خبيرالملك كه آنان نيز از گردانندگان مؤثر روزنامه بودند به ايران
گسيل داشت (ذيحجة 1313) و دو ماه بعد هر 3 تن در تبريز به قتل رسيدند
(آدميت، انديشههاي...، 22-23؛ بالايى، 45-46؛ صالحيار، 119؛ آرين پور، 1/391).
از ديگر نويسندگان اختر، ميرزايوسف خان مستشار الدوله بود. او كه از پيشروان
نظرية تغيير و اصلاح خط به شمار مىآيد، براي نيل به اين هدف، فتوايى از
حاجى ميرزا نصرت، مجتهد مشهد گرفت و با مقالة خود در اختر به چاپ رساند. وي
نيز سرانجام به اتهام نوشتن مقالههايى با امضاي مستعار دربارة نابسامانيها
در وزارتخانههاي ايران، از خدمت دولت معزول و زندانى شد (اعتمادالسلطنه،
217- 218؛ تربيت، 5 -6؛ بامداد، 4/490-492).
از ديگر همكاران اختر مىتوان ميرزا حبيب اصفهانى مترجم حاجى باباي اصفهانى
و نويسندة غرايب عوائد الملل در باب مردم شناسى و نيز دستور زبان فارسى را
نام برد (ملك پور، همانجا؛ نيز نك: آرين پور، 1/337؛ آدميت، همان، 22).
ابوالنصر فتحالله خان شيبانى نيز از شاعرانى بود كه اشعار برگزيده و وطنى
او در اختر به چاپ مىرسيد (براون، تاريخ ادبيات...، 244). از ديگر نويسندگان
اختر، محمدعلى خان كاشانى، ناشر ثريا و پرورش، و ميرزا حبيب دستان را كه از
بدو تأسيس اختر با آن همكاري داشت، مىتوان نام برد (بامداد، 1/326؛ براون،
تاريخ مطبوعات، 2/146-147؛ كهن، 1/101؛ محيط طباطبايى، 39).
اختر چندي جمالالدين اسدآبادي را به سبب همكاريش با ملكم خان در انتشار
روزنامة قانون مورد اعتراض و انتقاد قرار داد، اما هنگامى كه وي در 1310ق به
دعوت سلطان عبدالحميد براي پيش برد انديشة اتحاد اسلام از لندن به استانبول
آمد، نويسندگان اين روزنامه نيز بدو نزديك شدند و به انتشار عقايد او
پرداختند، تا بدانجا كه با اقدامات علاء الملك، سفير ايران، اختر كه نزديك
به 20 سال آيينة انديشههاي ايرانيانى بود كه به قصد و اميد ايجاد دگرگونى
در اوضاع نابسامان وطن خويش دل به غربت سپرده بودند، در 1313ق/1895م
توقيف و تعطيل شد (همو، 39-40).
مآخذ: آدميت، فريدون، انديشة ترقى و حكومت قانون، تهران، 1356ش؛ همو،
انديشههاي ميرزا آقاخان كرمانى، تهران، 1357ش؛ همو، شورش بر امتيازنامة
رژي، تهران، 1360ش؛ آرين پور، يحيى، از صبا تا نيما، تهران، 1354ش؛
اعتمادالسلطنه، محمد حسن، روزنامة خاطرات، تهران، 1345ش؛ بامداد، محمود، شرح
حال رجال ايران، تهران، 1371ش؛ بالايى، كريستف و ميشل كويى پرس،
سرچشمههاي داستان كوتاه فارسى، ترجمة احمد كريمى حكاك، تهران، 1366ش؛
براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران، ترجمة رشيد ياسمى، 1329ش؛ همو، تاريخ
مطبوعات و ادبيات ايران در دورة مشروطيت، ترجمة محمد عباسى، تهران، 1337ش؛
تربيت، محمدعلى، دانشمندان آذربايجان، تهران، 1314ش؛ ساسانى، خان ملك،
يادبود هاي سفارت استانبول، تهران، 1345ش؛ سرداري نيا، صمد، مشاهير
آذربايجان، تبريز، انتشارات ذوقى؛ صالحيار، غلامحسين، چشم انداز جهانى و
ويژگيهاي ايرانى مطبوعات، تهران، 1355ش؛ صدرهاشمى، محمد، تاريخ جرايد و
مجلات ايران، تهران، 1363ش؛ فراهانى، ميرزا حسين، سفرنامه، به كوشش حافظ
فرمانفرمائيان، تهران، 1342ش؛ كسروي، احمد، تاريخ مشروطة ايران، تهران،
1344ش؛ كهن، گوئل، تاريخ سانسور در مطبوعات ايران، تهران، 1360ش؛ محيط
طباطبايى، محمد، تاريخ تحليلى مطبوعات، تهران، 1366ش؛ ملك پور، جمشيد،
ادبيات نمايشى در ايران، تهران، 1363ش؛ ناطق، هما، مقدمه بر روزنامة قانون
ميرزا ملكم خان، تهران، 1355ش.
پيرايه يغمايى