اَخْتَر، محمد صادقخان (1201- 1275ق/1787- 1859م)، فرزند قاضى محمد لعل،
نويسنده و شاعر فارسى و اردو زبان شبه قارة هند. نسب او به خواجه ناصرالدين
عبيدالله احرار (ه م) مىرسد (سري رام، 1/200؛ صبا، 591؛ ناصر، 1/301). نياكان
او از تركستان به دهلى و سپس به بنگاله رفتند و در آنجا به منصب قضا و «صدر
الصدوري» رسيدند (ناصر، همانجا).
اختر در هوگلى از توابع كلكته به دنيا آمد. لفظ «اختر» ماده تاريخ ولادت و
نيز تخلص اوست (صبا، 40؛ ناصر، 1/302). وي مقدمات ادب را از ميرزا محمدحسن
قتيل فرا گرفت (همانجا) و نزد برخى از مشايخ طريقت و علماي دين چون ميرزا
محمد خضرحى لكهنوي و مولوي محمد تقى لكهنوي نيز به تحصيل و تعلم پرداخت
(صبا، 222، 388). سپس از هوگلى به لكهنو رفت و در آنجا منشى عامل انگليسى
لكهنو شد (ناصر، همانجا)، اما پس از چندي به هوگلى بازگشت. در 1235ق
غازيالدينحيدرشاهاوده(حك 1229-1243ق)بهفكر تأسيس چاپخانهاي با حروف سربى
در لكهنو افتاد و شماري از دانشمندان و ماهران فن را به لكهنو دعوت كرد كه
اختر نيز از آن جمله بود. وي در دربار غازي الدين حيدر، لقب ملك الشعرايى
يافت و به تأليف و تصنيف مأمور شد (صديق حسن، 63؛ ظهير بلگرامى، 4؛ ناصر،
همانجا). اختر در اين مدت چندين كتاب تأليف كرد كه برخى از آنها در همان
چاپخانه كه نخست مطبع مرتضوي و سپس مطبع سلطانى ناميده شد، به چاپ رسيد
(نك: دنبالة مقاله). يكى از مقربان غازيالدين حيدر، قمرالدين احمد، معروف
به ميرزا حاجى نيز شاعرها را مىنواخت و اختر در مجالس ادبى او شركت مىكرد
(عبدالحى، گل رعنا، 279- 280). پس از انقراض دولت غازي الدين حيدر، اختر به
مدت 19 سال در حوالى كانپور در دستگاه حكام انگليسى به خدمت «تحصيلداري»
مشغول شد (ناصر، همانجا؛ قادربخش، 1/259)، ولى در اواخر عمر به لكهنو بازگشت و
همانجا ساكن شد و به ملازمت واجد على شاه اوده (حك 1263-1272ق) درآمد (صبا،
40).
واجد على شاه با پرداخت انعامى گزاف تخلص «اختر» را از او براي خود گرفت و
تخلص «خوشتر» بدو داد (سكسينه، 235). اختر بعد از شورش هند در 1275ق در لكهنو
درگذشت (صبا، 40-41؛ ديوان بيگى، 1/96).
در روزگاري كه اختر در لكهنو و توابع آن به سر مىبرد، در شاعري و ترسل
شهرت فراوان يافت؛ در مجالس مشاعره و مباحثات ادبى شركت مىكرد (مثلاً نك:
صبا، 67) و بسياري از شاعران و اديبان با او دوستى و مصاحبت داشتند. شرح
احوال دوستان و شاگردان او در آفتاب عالمتاب، و به نقل از آنجا در روز روشن
آمده است.
اختر از لحاظ خصايل انسانى و فضايل علمى در ميان معاصران خود ممتاز بود و از
دقايق علوم ادبى آگاهى تمام داشت. نظم و نثر فارسى را به كمال لطافت و
پاكيزگى مىنوشت و شعر اردو نيز نيكو مىسرود (سري رام، همانجا؛ صبا، 40؛ صديق
حسن، همانجا؛ قادربخش، 1/260). وي از معاصران خود گله داشت كه قدر او را
نمىشناختند (قاسمى، «تذكره...»، 232). اسدالله خان غالب دهلوي كلام فارسى
اختر را ناقص و مغاير با معيارها و اسلوبهاي شعر قديم دانسته است. به قول او
شيوة كلام اختر فارسى نيست، بلكه هندي است (ص 118- 119). ممكن است بدگويى
غالب از آن روي بوده باشد كه اختر از شاگردان قتيل بوده، و غالب با قتيل
مناقشات ادبى و شعري داشته است. با وجود اين اختر به بلندي مقام غالب در
شعر و سخن معترف بوده (سري رام، 1/201) و در آفتاب عالمتاب ازو به نيكى
ياد كرده است (قاسمى، همان، 226).
آثار:
الف - فارسى:
1. آفتاب عالمتاب، تذكرة 264 ،4شاعر فارسى گوي است كه از لحاظ شمار تراجم
شعرا يكى از پر حجمترين تذكرههاست. اختر در 1238ق تأليف آن را آغاز كرده،
و در رمضان 1269 به پايان رسانيده است، و به قول صبا تا آن زمان «به اين
جامعيت و نظافت و بلاغت كتابى در اين فن زيب تأليف نيافته» بود (ص 41).
شرح احوال شاعران به ترتيب الفبا درج شده، و مؤلف در انتخاب اشعار بيشتر
به مضامين عاشقانه توجه داشته است. وي در مقدمه مآخذ خود را ذكر كرده، و
از 62 كتاب نام برده است كه برخى از آنها امروز در دست نيست (قاسمى،
همان، 218-221). ارزش اين تذكره بيشتر به سبب تراجم شعراي معاصر و نقد و
بررسى شيوة كلام برخى از آنهاست. اختر مىخواست نسخهاي از اين تذكره را
به ايران هم بفرستد (همان، 232)، اما ظاهراً اين آرزو تحقق نيافت، زيرا
نسخهاي از آفتاب عالمتاب در فهارس نسخههاي خطى كتابخانههاي ايران ذكر
نشده است. يگانه نسخة خطى اين تذكره در كتابخانة نواب شمس آباد از توابع
فرخ آباد هند موجود است (همان، 215) و اين ظاهراً همان نسخهاي است كه صبا
به هنگام تأليف روز روشن (1295ق) در دست داشته، و مىگويد كه برخى از
حواشى آن به خط مؤلف است (همانجا). اين تذكره تاكنون به چاپ نرسيده
است، اما در اواخر سدة 13ق مورد توجه تذكره نويسان شبه قاره بوده، و على
حسن خان در صبح گلشن، صبا در روز روشن و ابوالقاسم محتشم در اختر تابان از
آن بسيار استفاده كردهاند.
2. بهار بىخزان، مجموعة نثر و نظم اختر است كه در 1257ق تأليف شده است.
اختر در ابتداي كتاب از توانايى خود در شعرگويى و نثر نويسى سخن گفته، و به
ناقدان نظم و نثر خود پاسخ داده است. دو تن از بزرگان معاصر او، نواب غلام
حسين خان شاهجهان پوري و غلام اعظم محمدي افضل، نوة شاه اجمل الله
آبادي، بر آن تقريظ نوشتهاند. نسخة خطى اين كتاب در كتابخانة مركزي دانشگاه
تهران (شم 8012) موجود است (نك: مركزي، 17/7، كه در ضبط نام كتاب و تاريخ
تأليف آن سهوي رخ داده است).
3. حديقة الارشاد، شامل نمونههايى در انشا و ترسل و القاب و خطابات است كه
در نامهنگاري به كار مىآيد. مؤلف اين كتاب را به دستور نواب محمدعلى خان
بهادر سپهدار جنگ در 1226ق تأليف كرده است. نسخهاي از آن در كتابخانة
خدابخش پتنه (شم 887) موجود است ( بانكيپور، .(IX/123
4. ديوان غزليات. ايوانف (ص احتمال داده است كه اين ديوان، از آنِ
اكبرعلى اخترسرهندي باشد، اما قاسمى آن را از محمدصادق خان اختر مىداند،
زيرا شاعر در آن به محمد لعل و استاد خود قتيل و به شهر لكهنو اشاره كرده
است («ديوان...»، 167- 168). نسخة خطى اين ديوان در مجموعة كرزن، انجمن
آسيايى بنگال كلكته (شم 210-2) موجود است (همان، 166).
5. صبح صادق، سرگذشت مؤلف است كه پيش از 1267ق تأليف شده است. مؤلف در
آن آزردگى خاطر خود را از وضع زمانه و مردم روزگار خود بيان داشته است.
اين كتاب در 1292ق در مطبع چشمة فيض ميرت، چاپ شده است.
6. گلدستة محبت، گزارش سفر لرد هيستينگز از كلكته به لكهنو و ديدار او با غازي
الدين حيدر در ربيع الا¸خر 1230 است. اين كتاب در 1239ق در مطبع سلطانى
لكهنو چاپ شده است.
7. محامد حيدريه، كه آن را در اوصاف و محامد غازيالدين حيدر نوشته، و بدو
پيشكش كرده است. در اين كتاب، علاوه بر مطالبى دربارة نويسنده و ممدوح او،
اطلاعات ارزشمند جغرافيايى دربارة لكهنو نيز ديده مىشود. اين كتاب در 1238ق
در مطبع مرتضوي لكهنو به طبع رسيده است.
8. مخزن الجواهر، در شرح حال فرمانروايان هفت اقليم از آغاز تا عهد بابريان
شبه قاره در عصر مؤلف است. اختر اين كتاب را پس از ملاقات با هنري اليوت
در عليگره به درخواست وي، در 1263ق نوشته، و بدو تقديم كرده است.
نسخههاي خطى آن در موزة ملى پاكستان (شم و موزة بريتانيا (شم موجود است
(نوشاهى، 743؛ ريو، .(III/900
مطابق يادداشتى كه اختر در حاشية مثنوي سراپاسوز (نك: دنبالة مقاله)، نسخة
خطى دانشگاه هندويى بنارس دارد، وي تا آن زمان 19 كتاب تأليف كرده، و
نسخههايى از آنها به كشمير و كابل رسيده بوده است (قاسمى، «تذكره...»،
232). عنوانهاي برخى از ديگر آثار او اينهاست: بهار اقبال، تاريخ مآثر
الملوك، گلزار خسروي، گنج نيرنگ، شمس المدايح، لوامع النور فى وجوه
المنثور، مفيد المستفيد، نقود الحكم، نورالانشاء، هفت اختر و هفت دانش (صديق
حسن، 63؛ سكسينه، 235؛ عبدالحى، نزهة...، 7/224؛ قاسمى، همان، 215؛ استوري، ؛
I/707 ناصر، 1/301).
ب - اردو: 1. سراپاسوز. اختر اين مثنوي بزمى را در 1231ق در 650 بيت سروده
بود، اما جواد على جواد آن را در 1311ق به نام خود چاپ كرده است (نك:
زيدي، 106). 2. ديوان. نسخهاي خطى از آن در دانشگاه بنارس موجود است
(قاسمى، همان، 231). تذكره نويسان برخى از اشعار او را نقل كردهاند (نك:
صديق حسن، همانجا؛ عبدالحى، همانجا؛ ناصر، 1/302؛ محمد حسين، 39؛ قادربخش،
1/260-264).
مآخذ: ديوان بيگى شيرازي، احمد، حديقة الشعراء، به كوشش عبدالحسين نوايى،
تهران، 1364ش؛ زيدي، على جواد، اردو مثنوي، لكهنو، 1985م؛ سري رام، خمخانة
جاويد، لكهنو، 1908م؛ سكسينه، رام بابو، تاريخ ادب اردو، ترجمة ميرزا محمد
عسكري، كراچى، غضنفر آكادمى؛ صبا، محمد مظفرحسين، تذكرة روز روشن، به كوشش
محمدحسين ركن زاده آدميت، تهران، 1343ش؛ صديق حسن خان، محمد، شمع انجمن،
بهوپال، 1293ق؛ ظهير بلگرامى، تقريظ مصباح الهدايت (ترجمة عوارف المعارف )،
لكهنو، 1291ق؛ عبدالحى، گل رعنا، لاهور، 1964م؛ همو، نزهة الخواطر، حيدرآباد
دكن، 1399ق؛ غالب دهلوي، اسدالله خان، عود هندي، به كوشش مرتضى حسين
فاضل، لاهور، 1967م؛ قادربخش، تذكرة گلستان سخن، لاهور، 1966م؛ قاسمى، شريف
حسين، «تذكرة آفتاب عالمتاب»، غالب نامه، دهلى، 1982م، ج 3، شم 2؛ همو،
«ديوان قاضى محمد صادق اختر»، بياض، دهلى، 1985م، س 5، شم 1-2؛ محمدحسين
خان، تذكرة رياض الفردوس، به كوشش مرتضى حسين فاضل، لاهور، 1968م؛ مركزي،
خطى؛ ناصر، سعادت على خان، تذكرة خوش معركه زيبا، به كوشش مشفق خواجه،
لاهور، 1970م؛ نوشاهى، عارف، فهرست نسخههاي خطى فارسى موزة ملى پاكستان
كراچى، اسلام آباد، 1362ش؛ نيز:
Bankipore; Ivanow, W., Concise Descriptive Catalogue of the Persian Manuscripts
in the Curzon Collection Asiatic Society of Bengal, Culcutta, 1926; Rieu, Ch.,
Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, London, 1883;
Storey, C. A., Persian Literature, London, 1970.
عارف نوشاهى