responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 7  صفحه : 2990
اخباري
جلد: 7
     
شماره مقاله:2990


اَخْباري‌، ميرزا محمد، ابو احمد جمال‌الدين‌ (21 ذيقعدة 1178- مق 28 ربيع‌الاول‌ 1232ق‌/12 مة 1765- 15 فورية 1817م‌)، فرزند عبدالنبى‌ بن‌ عبدالصانع‌ نيشابوري‌ استرابادي‌، فقيه‌، محدث‌ و از پايه‌گذاران‌ مكتب‌ اخباريه‌.
دربارة نسب‌ او اختلاف‌ بسيار است‌، يكى‌ از نوادگان‌ وي‌ به‌ نام‌ ابراهيم‌ بن‌ ميرزا احمد، در مقدمة كتاب‌ ايقاظ النبيه‌ (ص‌ 313) ميرزا محمد را از سادات‌ رضوي‌ دانسته‌، و نسبش‌ را به‌ حسين‌ پسر موسى‌ المبرقع‌ از فرزندان‌ امام‌ جواد (ع‌) رسانده‌ است‌ (قس‌: ابن‌ عنبه‌، 201، كه‌ از حسين‌ نامى‌ در ميان‌ فرزندان‌ موسى‌ ياد نكرده‌ است‌). در جايى‌ نيز به‌ نقل‌ از كتاب‌ ضياء المتقين‌ ميرزا محمد، نسب‌ او به‌ شمس‌ الدين‌ محمد جوينى‌ وزير و صاحب‌ ديوان‌ رسانده‌ شده‌ است‌ (آقابزرگ‌، 14/222). شايد به‌ جهت‌ همين‌ اختلاف‌ است‌ كه‌ برخى‌، سلسله‌ نسب‌ او را فقط تا عبدالصانع‌ بر مى‌شمارند (خوانساري‌، 7/127).
ميرزا محمد در اكبرآباد (معصوم‌عليشاه‌، 1/183؛ شيروانى‌، 581) يا فرّخ‌ آباد (ابراهيم‌، 314) در سرزمين‌ هند، از مادري‌ استرابادي‌ (آقابزرگ‌، 14/221) متولد شد. جدش‌ عبدالصانع‌ از مردم‌ استراباد و پدرش‌ عبدالنبى‌ مقيم‌ نيشابور بود كه‌ بعدها به‌ هند مهاجرت‌ كرد (امين‌، 9/173). اينكه‌ تنكابنى‌ (ص‌ 177) او را از مردم‌ بحرين‌ دانسته‌ است‌، صحت‌ ندارد.
ميرزا محمد تحصيلات‌ مقدماتى‌ خود را در هندوستان‌ به‌ انجام‌ رسانيد و در حدود 20 سالگى‌ براي‌ گزاردن‌ حج‌، با خانواده‌ راهى‌ حجاز شد و در ميانة راه‌، پدرش‌ را از دست‌ داد (ابراهيم‌، 314- 315). پس‌ از اتمام‌ مناسك‌، راه‌ عراق‌ را در پيش‌ گرفت‌ و چندي‌ در نجف‌ و سپس‌ در كربلا ماند و سرانجام‌ در كاظمين‌ سكنى‌ گزيد. در اين‌ شهرها، محضر چند تن‌ از علماي‌ برجسته‌، مانند آقا محمدعلى‌ بهبهانى‌، ميرزا مهدي‌ شهرستانى‌ و شيخ‌ موسى‌ بحرينى‌ را درك‌ كرد و ديري‌ نپاييد كه‌ در علوم‌ معقول‌ و منقول‌ صاحب‌ بصيرت‌ شد. او در كنار علوم‌ متداول‌ دينى‌، در علوم‌ غريبه‌ از قبيل‌ طلسمات‌ و نيرنجات‌ و جفر و اعداد مطالعاتى‌ كرد و در بحث‌ و جدل‌ نيز مهارت‌ يافت‌ (شيروانى‌، همانجا).
از آنجا كه‌ وي‌ سلوك‌ اخباري‌ را در پيش‌ گرفته‌ بود، با فقها و مجتهدان‌ اصولى‌ از جمله‌ شيخ‌ جعفر نجفى‌، سيد على‌ طباطبايى‌، سيدمحمدباقرحجت‌الاسلام‌اصفهانى‌ و محمدابراهيم‌كلباسى‌، سخت‌ درگير شد و ميان‌ آنان‌ دشمنى‌ درگرفت‌ (نك: تنكابنى‌، 178-180؛ نيز نك: ه د، اخباريه‌). فشار اصوليان‌ سبب‌ شد تا ميرزا محمد، عراق‌ را ترك‌ گويد و راهى‌ ايران‌ شود. وي‌ مدتى‌ را در مشهد و ديگر شهرهاي‌ ايران‌ گذراند و با استقبال‌ دستگاه‌ حكومتى‌ فتحعلى‌ شاه‌، مدت‌ 4 سال‌ در تهران‌ اقامت‌ كرد (شيروانى‌، همانجا). حضور او در تهران‌ مصادف‌ با شروع‌ دورة اول‌ جنگهاي‌ ايران‌ و روسيه‌ (1218- 1228ق‌) بوده‌ است‌. وي‌ در تمام‌ اين‌ مدت‌ مورد توجه‌ و احترام‌ شاه‌ قاجار بود و روزگار را به‌ تصنيف‌ و تدريس‌ مى‌گذرانيد و از آنجا كه‌ از او كراماتى‌ در ميان‌ عامه‌ شهرت‌ يافت‌، به‌ «صاحب‌ الكرامات‌» ملقب‌ شد (ابراهيم‌، همانجا). يكى‌ از كراماتى‌ كه‌ بدو منتسب‌ شد، داستان‌ پيشگويى‌ در خصوص‌ قتل‌ تسيتسيانف‌1 فرمانده‌ سپاه‌ روسيه‌ در منطقة قفقاز بود: ميرزا محمد به‌ فتحعلى‌ شاه‌ پيشنهاد كرد كه‌ حاضر است‌ براي‌ نابودي‌ اين‌ فرمانده‌ روسى‌ چله‌ بنشيند تا پس‌ از گذشت‌ 40 روز، سرِ تسيتسيانف‌ را براي‌ شاه‌ بياورند و در عوض‌، حكومت‌ قاجار متعهد گردد كه‌ حقيقت‌ ماجرا را آشكار، و از اخباريگري‌ حمايت‌ كند. به‌ دنبال‌ اين‌ گفت‌وگو، ميرزا محمد به‌ مزار حضرت‌ عبدالعظيم‌ در ري‌ رفت‌ و در حجره‌اي‌ در به‌ روي‌ خود بست‌ و با اعمالى‌ خاص‌ چله‌ نشست‌ (دربارة اعمال‌ غريب‌ او در اين‌ چله‌، نك: نفيسى‌، 1/251-252؛ سپهر، 1/82 -83). پس‌ از گذشت‌ 40 روز، سرِ سردار روس‌ توسط سواري‌ به‌ درگاه‌ فتحعلى‌ شاه‌ آورده‌ شد. به‌ هر تقدير با فشار و سعايت‌ رجال‌ متنفذ، شاه‌قاجار دست‌ از حمايت‌ ميرزامحمد برداشت‌ و او را روانة عراق‌ ساخت‌ (نك: تنكابنى‌،همانجا). در اين‌ ميان‌ نقش‌ علماي‌ اصولى‌، به‌ ويژه‌ شيخ‌ جعفر نجفى‌ را كه‌ كتابى‌ با عنوان‌ كشف‌ الغطاء در ذم‌ ميرزا محمد تصنيف‌ كرد و براي‌ شاه‌ فرستاد، نبايد ناديده‌ گرفت‌ (خوانساري‌، 2/202).
ميرزا محمد پس‌ از ترك‌ تهران‌ در كاظمين‌ رحل‌ اقامت‌ افكند (شيروانى‌، 581) و باز از ابراز مخالفت‌ علنى‌ با اصوليان‌ - چه‌ در گفتار و چه‌ در نوشتار - خودداري‌ نكرد و همين‌ امر سبب‌ شد كه‌ حكم‌ قتل‌ او توسط علما و مجتهدان‌ بنام‌ آن‌ زمان‌، همچون‌ سيدمحمد مجاهد (صنيع‌ الدوله‌، 3/167)، شيخ‌ موسى‌، سيد عبدالله‌ شبر و شيخ‌ اسدالله‌ كاظمينى‌ (نك: معلم‌، 3/943) صادر شود. البته‌ جنگ‌ قدرتى‌ كه‌ ميان‌ دو تن‌ از عوامل‌ حكومت‌ عثمانى‌ كه‌ داعية حكمرانى‌ بغداد را داشتند، يعنى‌ اسعد پاشا كه‌ مصلحت‌ خويش‌ را در حمايت‌ از ميرزا محمد مى‌ديد، و داوود پاشا كه‌ در صدد جلب‌ حمايت‌ علماي‌ اصولى‌ و مجتهدان‌ بود، بر آتش‌ اين‌ اختلاف‌ دامن‌ زد (نك: سپهر، 1/83). در پى‌ صدور حكم‌ قتل‌ ميرزامحمد، گروهى‌ به‌ خانة او هجوم‌ بردند و او را به‌ همراه‌ فرزندش‌ احمد و يكى‌ از شاگردانش‌ به‌ قتل‌ رساندند (ابراهيم‌، 322-323؛ نك: معلم‌، 3/944). پيكر ميرزا محمد را با بستن‌ ريسمان‌ به‌ پاي‌ وي‌، در كوچه‌ و بازار گردانيدند (شيروانى‌، همانجا). بر زبانها چنان‌ بود كه‌ ميرزا محمد چند سالى‌ پيش‌ از كشته‌ شدنش‌ در رساله‌اي‌ تاريخ‌ كشته‌ شدن‌ خود را اينگونه‌ پيش‌ بينى‌ كرده‌ بود: «صدوق‌ غلب‌، صار تاريخنا» (معلم‌، همانجا) كه‌ عبارت‌ «صدوق‌ غلب‌» به‌ حساب‌ ابجد 1232ق‌ را نشان‌ مى‌دهد. حتى‌ برخى‌ مدعيند كه‌ او شب‌ قبل‌ از حادثه‌، به‌ صراحت‌ گفته‌ بود كه‌ چند ساعتى‌ بيش‌، از زندگانى‌ وي‌ باقى‌ نمانده‌ است‌ (سپهر، همانجا).
ميرزا محمد يك‌ دختر و 3 پسر به‌ نامهاي‌ محمد، احمد و على‌ داشت‌ و دختر وي‌ همسر ملا هادي‌ سبزواري‌ بود (معلم‌، همانجا). با وجود تقابل‌ انديشه‌ ميان‌ او و مجتهدان‌ مشهور، همگان‌ كمابيش‌ به‌ فضل‌ و جامعيت‌ او در علوم‌ معقول‌ و منقول‌ اذعان‌ داشتند (خوانساري‌، 7/127؛ شيروانى‌، همانجا).
از جمله‌ شاگردان‌ او مى‌توان‌ اين‌ كسان‌ را نام‌ برد: فتحعلى‌ خان‌ شيرازي‌ (آقابزرگ‌، 16/344)، محمد ابراهيم‌ بن‌ محمد على‌ طبسى‌ (همو، 14/221)، محمدباقر بن‌ محمد على‌ لاري‌ دشتى‌ كه‌ الكلمات‌ الحقانية را در شرح‌ كتاب‌ البرهانية ميرزا محمد تأليف‌ كرده‌ است‌ (معلم‌،3/941)،محمدرضابن‌محمدجعفردوانى‌(آقابزرگ‌، 15/129)، محمد جواد سياه‌پوش‌ (همو، 8/267)، مصطفى‌ بن‌ اسماعيل‌ موسوي‌، صاحب‌ اللوامع‌ المحمديه‌ (همو، 18/370) و عبدالصاحب‌ بن‌ محمد جعفر دوانى‌ (همو، 16/336).
با آنكه‌ ميرزا محمد رديه‌هايى‌ بر عقايد صوفيه‌ نوشته‌ است‌، صاحب‌ بستان‌ السياحه‌، در طريقت‌، سلسلة او را به‌ طريقة «مهديه‌» مى‌رساند (شيروانى‌، 581) كه‌ البته‌ طريقه‌اي‌ ناشناخته‌ است‌. برخى‌ ديگر نيز عقايدي‌ نزديك‌ به‌ عقيدة عرفانى‌ شيخ‌ احمد احسايى‌ را بدو نسبت‌ داده‌اند و گفتة ميرزا محمد در كتاب‌ ومضة النور را شاهد آورده‌اند كه‌ وي‌ شيخ‌ احمد احسايى‌ را با تعبير «استادنا فى‌ علم‌ اليقين‌ احمد بن‌ زين‌ الدين‌» ستوده‌ است‌ (نك: شورا، 9/584 - 585).
آثار: ميرزا محمد كتابهاي‌ متعددي‌ نوشته‌ كه‌ غالباً در فقه‌، كلام‌ و در دفاع‌ از تعاليم‌ اخباريه‌ و مخالفت‌ با تعاليم‌ اصوليان‌ است‌. نوشته‌هاي‌ ميرزا محمد، بالغ‌ بر 80 كتاب‌ و رساله‌ است‌ كه‌ ابراهيم‌ بن‌ ميرزا احمد مجموعاً 30 كتاب‌ و 56 رساله‌ و 2 ديوان‌ شعر او را فهرست‌ كرده‌ است‌ (ص‌ 316-321). بيشتر آثار وي‌ به‌ عربى‌، و برخى‌ نيز به‌ فارسى‌ است‌.
الف‌ - چاپى‌: 1. آيينة عباسى‌ در نمايش‌ حق‌ شناسى‌، كه‌ به‌ نام‌ امالى‌ عباسى‌ نيز فهرست‌ شده‌ است‌. اين‌ كتاب‌ به‌ فارسى‌ است‌ و به‌ دستور عباس‌ ميرزا در رد عقايد يهود، نصاري‌ و مجوس‌ و اثبات‌ نبوت‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (آقابزرگ‌، 1/53، 2/318). مشار از چاپ‌ كتاب‌ گزارش‌ كرده‌ است‌ (5/588). 2. ايقاظ النبيه‌، در فقه‌ كه‌ ميرزا ابراهيم‌ از نوادگان‌ ميرزا محمد آن‌ را تصحيح‌ كرده‌، و جزء اول‌ كتاب‌ را همراه‌ با مقدمه‌اي‌ در 1356ق‌/1937م‌ در مصر به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌. 3. دوائر العلوم‌. مؤلف‌ در اين‌ كتاب‌ مطالب‌ خود را از دانشهاي‌ گوناگون‌ در دايره‌هايى‌ گرد آورده‌، و فهرست‌ آنها را در آغاز كتاب‌ يادآور شده‌ است‌. اين‌ كتاب‌ كه‌ نام‌ ديگر آن‌ تحفة الخاقان‌ است‌ (آقابزرگ‌، 8/267)، در 1402ق‌ در قم‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. 4. البرهان‌ فى‌ التكليف‌ و البيان‌، در بيان‌ تكليف‌ و اسباب‌ آن‌ و تشييد مسلك‌ اخباري‌ و رد مجتهدان‌ كه‌ على‌ محمد باب‌ آن‌ را حاشيه‌ كرده‌، و برخى‌ از مطالب‌ آن‌ را مورد اعتراض‌ قرار داده‌ است‌. به‌ اين‌ اعتراضات‌، توسط يكى‌ از شاگردان‌ ميرزامحمد به‌ نام‌ ميرزا محمدباقر لاري‌ دشتى‌ در الكلمات‌ الحقانيه‌ كه‌ شرحى‌ بر كتاب‌ البرهان‌ است‌، پاسخ‌ گفته‌ شده‌ است‌ (معلم‌، 3/936). البرهان‌ كه‌ البرهانيه‌ نيز خوانده‌ شده‌، در 1341ق‌ در بغداد به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. 5. فتح‌ الباب‌، كه‌ ميرزا محمد آن‌ را براي‌ يكى‌ از شاگردانش‌ به‌ نام‌ ملا عبدالحسين‌ تأليف‌ كرده‌ است‌ (همو، 3/938). اين‌ كتاب‌ در 1342ق‌ به‌ اهتمام‌ جمال‌ الدين‌ ميرزا احمد اخباري‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. 6. مصادر الانوار فى‌ الاجتهاد و الاخبار، كه‌ در 1341ق‌ در بغداد و در 1342ق‌ در نجف‌ انتشار يافته‌ است‌.
ب‌ - خطى‌: 1. اصول‌ دين‌ و فروع‌ آن‌، رساله‌اي‌ است‌ در عقايد كه‌ مؤلف‌ در آن‌ به‌ استدلال‌ نپرداخته‌ است‌. با توجه‌ به‌ وجود دو تحرير فارسى‌ و عربى‌ از اين‌ كتاب‌، احتمال‌ مى‌رود كه‌ ميرزا محمد، اين‌ كتاب‌ را به‌ دو زبان‌ فارسى‌ وعربى‌ نگاشته‌ باشد (نك: منزوي‌، خطى‌، 2/887). 2. تحفة امين‌، يا درثمين‌. اين‌ رساله‌ در پاسخ‌ 12 پرسش‌ محمد امين‌ خان‌ همدانى‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (همان‌، 2/941). 3. تحفة جهانبانى‌. اين‌ كتاب‌ به‌ فارسى‌ و در اثبات‌ امامت‌ حضرت‌ على‌ (ع‌) به‌ استناد ادلة عقلى‌ و نقلى‌ است‌ و مباحثى‌ ديگر در اصول‌ دين‌ را شامل‌ مى‌شود. مؤلف‌ اين‌ اثر را به‌ محمدعلى‌ ميرزا پسر فتحعلى‌ شاه‌ قاجار اهدا كرده‌ است‌ (همان‌، 2/908 - 909). 4. تحفة لاريه‌، كه‌ در نسخه‌ها به‌ نامهاي‌ لاريه‌ (همان‌، 2/911) و مختصر لاريه‌ (همو، خطى‌ مشترك‌، 2/1057) نيز آمده‌ است‌. 5. حجر ملقم‌، در تاريخ‌ پيدايش‌ روش‌ اجتهاد و عمل‌ به‌ اخبار و اثبات‌ امامت‌ به‌ روش‌ اخباري‌ كه‌ در آن‌ 12 دليل‌ عقلى‌ و نقلى‌ براي‌ ابطال‌ اجتهاد نيز اقامه‌ شده‌ است‌ (همو، خطى‌، 2/933). 6. حرمة التنباك‌ و القهوة. اين‌ كتاب‌ مجموعه‌اي‌ از احاديث‌ و روايتهاست‌ كه‌ مؤلف‌ در اثبات‌ حرمت‌ استعمال‌ تنباكو و نوشيدن‌ قهوه‌ به‌ آنها استناد كرده‌ است‌ (براي‌ نسخة خطى‌ آن‌، نك: مرعشى‌، 15/63 - 64). 7. ذخيرة الالباب‌ و بغية الاصحاب‌، در 23 باب‌ كه‌ در آن‌ دانشهاي‌ گوناگون‌ را در دايره‌ها و جدولهايى‌ همانند كتاب‌ ديگرش‌ دوائر العلوم‌ آورده‌ است‌. باب‌ اول‌ اين‌ كتاب‌ دربارة حروف‌ و باب‌ آخر آن‌ شامل‌ مباحثى‌ از فقه‌ است‌ (نك: آقابزرگ‌، 10/14). 8. رساله‌ در رد عقايد صوفيه‌ (مركزي‌، 10/1685). 9. رساله‌ در رد وحدت‌ وجود و توجه‌ صوفيان‌ در نماز و دعا به‌ مرشد (همان‌، 10/1686). 10. رسالة شهادت‌ بر ولايت‌ در اذان‌، كه‌ در پاسخ‌ پرسش‌ فتحعلى‌شاه‌ در خصوص‌ شهادت‌ بر ولايت‌ به‌ هنگام‌ اذان‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (شورا، 10/72- 73). 11. فلاح‌ المؤمن‌ و صلاح‌ الامين‌. در سند دعاي‌ «الحرز اليمانى‌»، معروف‌ به‌ دعاي‌ «سيفى‌» كه‌ مؤلف‌ آن‌ را به‌ نام‌ سيد محمدخان‌ بن‌ ميرزا معصوم‌ خان‌ طباطبايى‌ تأليف‌ كرده‌، و داراي‌ 5 فصل‌ و يك‌ خاتمه‌ است‌ (نك: آقابزرگ‌، 12/209). 12. شمس‌ الحقيقة، در تعاليم‌ اخباريه‌ كه‌ در 34 «شمس‌» تأليف‌ شده‌ است‌ (نك: همو، 14/221). 13. ضياء المتقين‌، در رد اصوليه‌ كه‌ مؤلف‌ آن‌ را در 1228ق‌ در كاظمين‌ نوشته‌ است‌ (آستان‌، 391؛ نيز نك: معلم‌، 3/938). 14. قبسة العجول‌ و منبهة الفحول‌ (يا منية الفحول‌ ). به‌ زبان‌ فارسى‌ كه‌ در اخبار و اصول‌ و رد بر عقايد اصوليه‌ نوشته‌ شده‌، و تأليف‌ آن‌ در پاسخ‌ سؤال‌ سيد بحرالعلوم‌ بوده‌ است‌ (نك: آقابزرگ‌، 17/35-36؛ آستان‌، 441). 15. القسورة، در بيان‌ اعتراضهايى‌ بر مجتهدان‌ كه‌ مؤلف‌، آن‌ را براي‌ ميرزاي‌ قمى‌ فرستاده‌، و ميرزا نيز كتابى‌ در رد آن‌ نوشته‌ بوده‌ است‌ (نك: آقابزرگ‌، 17/83). 16. قلع‌ الاساس‌، در رد اساس‌ الاصول‌، كه‌ نام‌ ديگر آن‌ معاول‌ العقول‌ فى‌ قلع‌ اساس‌ الاصول‌ است‌ (همو، 17/166). 17. المبين‌ و النهج‌ المستبين‌، در فضايل‌ بنى‌هاشم‌ و ائمة طاهرين‌ (ع‌) و پاره‌اي‌ از مطالب‌ مربوط به‌ فقهاي‌ سبعه‌ و امامان‌ چهارگانة اهل‌ سنت‌ و عشرة مبشره‌ كه‌ بيشتر روايتهاي‌ آن‌ از منابع‌ اهل‌ سنت‌ گرفته‌ شده‌، و از آثار شيعه‌ كمتر روايت‌ شده‌ است‌ (مرعشى‌، 5/254- 255، 9/70). 18. معراج‌ التوحيد و الدر الفريد، در اسماء صفات‌ و صحت‌ حمل‌ و اطلاق‌ آنها بر ذات‌ الهى‌ كه‌ با استناد به‌ اخبار و احاديث‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (نك: همو، 8/334). 19. ميزان‌ التمييز فى‌ العلم‌ العزيز، شامل‌ مباحثى‌ از علم‌ كلام‌ و عرفان‌ كه‌ الحجة البالغة نيز ناميده‌ شده‌ است‌ (منزوي‌، همان‌، 2/1433). 20. الميزان‌ لمعرفة الفرقان‌، در پاسخ‌ سؤال‌ شيخ‌ عبدالله‌ ابن‌ شيخ‌ مبارك‌ بن‌ على‌ بن‌ حميدان‌ كه‌ در آن‌ به‌ ادلة علماي‌ اخباري‌ در خصوص‌ چگونگى‌ قرائت‌ تسبيحات‌ اشاره‌ مى‌شود (نك: آقابزرگ‌، 23/317). 21. ومضة النور. مؤلف‌ در اين‌ كتاب‌ در تطبيق‌ اسماء الله‌ و اسماء ائمه‌ (ع‌) كوشيده‌، و اَشكالى‌ رسم‌ كرده‌ است‌. مثنوي‌ِ فارسى‌ «مثلث‌ الاسماء الحسنى‌» از ميرزا محمد نيز در اين‌ كتاب‌ آمده‌ است‌ (شورا، 9/584 -586). 22. مجالى‌ المجالى‌، در رد بر ملا على‌ نوري‌ كه‌ تأليف‌ آن‌ در 1221ق‌ به‌ اتمام‌ رسيده‌ است‌. يكى‌ از شاگردان‌ ميرزا محمد به‌ نام‌ محمد ابراهيم‌ بن‌ على‌ طبسى‌، اين‌ كتاب‌ را به‌ نام‌ مرآت‌ آگاهى‌ يا آيينة شاهى‌ به‌ فارسى‌ ترجمه‌ كرده‌ كه‌ نسخة اصلى‌ آن‌ باقى‌ است‌ (نك: معلم‌، 3/940، براي‌ اطلاع‌ از ديگر آثار وي‌، نيز نك: 3/935-940).
مآخذ: آستان‌ قدس‌ ف‌، فهرست‌؛ آقابزرگ‌، الذريعة؛ ابراهيم‌ بن‌ ميرزا احمد، «ترجمة ميرزا محمد الاخباري‌»، همراه‌ ايقاظ النبيه‌ ميرزا محمد اخباري‌، قاهره‌، 1356ق‌/ 1937م‌؛ ابن‌ عنبه‌، احمد، عمدة الطالب‌، نجف‌، 1380ق‌/1961م‌؛ امين‌، محسن‌، اعيان‌ الشيعة، بيروت‌، 1403ق‌/1983م‌؛ تنكابنى‌، محمد، قصص‌ العلماء، تهران‌، 1364ش‌؛ خوانساري‌، محمد باقر، روضات‌ الجنات‌، تهران‌، 1390ق‌؛ سپهر، محمدتقى‌، ناسخ‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ جهانگير قائم‌ مقامى‌، تهران‌، 1337ش‌؛ شورا، خطى‌؛ شيروانى‌، زين‌العابدين‌، بستان‌ السياحة، تهران‌، 1315ق‌؛ صنيع‌ الدوله‌، محمدحسن‌، مطلع‌ الشمس‌، تهران‌، 1303ق‌؛ مرعشى‌، خطى‌؛ مركزي‌، خطى‌؛ مشار، خانبابا، مؤلفين‌ كتب‌ چاپى‌ فارسى‌ و عربى‌، تهران‌، 1340-1344ش‌؛ معصوم‌عليشاه‌، محمد معصوم‌، طرائق‌ الحقائق‌، تهران‌، 1318ق‌؛ معلم‌حبيب‌ آبادي‌، محمدعلى‌، مكارم‌ الا¸ثار، اصفهان‌، 1351ش‌؛ منزوي‌، خطى‌؛ همو، خطى‌ مشترك‌؛ نفيسى‌، سعيد، تاريخ‌ اجتماعى‌ و سياسى‌ ايران‌، تهران‌، 1361ش‌. رضا شكري‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 7  صفحه : 2990
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست