ا َبومَحْذوره،اوس
بن مِعْيَر بن لوذان جُمَحي(د59ق/679م)،از اصحاب پيامبر اسلام(ص).در نام او و پدرش
اختلاف وجود دارد.اين اختلاف در روايت مورخان و نسبشناسان،تعيين دقيق نام او را
مشكل ميسازد برخي از منابع نام او را سمره و غير آن نيز آوردهاند،ولي در مورد نام
پدرش اختلاف در حد تصحيف لفظ است(ابن سعد،5/450؛خليفه،1/55؛بخاري،2(2)/177؛ابن
قتيبه،306؛ابن حجر،4/176)؛حتي در برخي از منابع اوس يا انيس برادر ابومحذوره دانسته
شده كه در جنگ بدر در زمرة كافران كشته شد و به گفتة ابن عباس در شمار
مصاديق«مقتسمين»در آية 90 سورة حجر بوده است(ابن حبيب 160-161؛ابن
قتيبه،همانجا؛بلاذري،1/300).
گويند
ابومحذوره در روز فتح مكّه اسلام آورد و به گفتة برخي بعد از جنگ حنين بود كه
مسلمان شد و به فرمان پيامبراسلام به اذانگويي در مكّه تعيين گرديد(ابن
سعد،ابنقتيبه،همانجاها)و نيز گويند:وي همراه با چند تن ديگر به تقليد از مؤذّن
پيامبر(ص)،اذان گفت و چون آن حضرت آواي وي را شنيد،او را به اذانگويي در مكه
گماشت(طبراني،7/204=205؛ابن خزينه،1/195).
در روايتي كه
ابن سعد(3/234)نقل كرده،گفته شده كه پيامبر اكرم(ص)سه مؤذن داشت:بلال،ابومحذوره و
عمر بن ام مكتوم،و هنگامي كه بلال حاضر نبود،ابومحذوره اذان ميگفت،اما با توجه به
اينكه ابن سعد(5/450)،خود به اقامت ابومحذوره در مكه اشاره ميكند،بايد به موضوع
جانشيني او در غياب بلال با ترديد نگريست.ابومحذوره گويد كه پيامبر(ص)اذان را حرف
به حرف به او آموخت و فرمود كه اذان 19 كلمه و اقامه 17 كلمه است(ابن
خزيمه،همانجا؛ابوداوود،1/137-138؛ترمذي،1/366-367).روايات ابومذوره در باب اذان و
اقامه از نظر ارزش فقهي شايان توجه و مبناي مهمي براي فقها در استنباط احكام آنها
بوده است.برخي از راويان اذان را با دو تكبير از وي نقل نمودهاند(نكـ:دنبالة
مقاله)،اما روايات مشهور ناظر به چهار تكبير است و ابوحنيفه،شافعي،احمد بن حنبل و
بيشتر فقيهان نيز قائل به 4تكبير بوده و به آن فتوي داده و آن را عمل اهل مكه
دانستهاند(ابن
ماجه،1/234-235؛ابوداوود،1/136،138؛ترمذي،1/366؛شافعي،1/84-85؛نووي،3/81)،ولي مالك
به 2 تكبير فتوي داده و آن را عمل اهل مدينه دانسته است (ابن قاسم،1/57-58؛
مسلم،3/80؛نووي،همانجا).
در روايت
عبدالله بن محيريز از ابومحذوره تثويب يعني گفتن«الصلاة خير من النوم»نيز در اذان
فجر آمده است(لبن قاسم،همانجا؛ابوداوود،1/137-138؛ترمذي،1/378)،ليكن شافعي آن را از
جانب پيامبر(ص)نميداند و كراهت خويش را در اين مورد بيان ميدارد(1/85).همچنين در
يك روايت زيدي از طريق عبدالعزيز بن رفيع«حي علي خيرالعمل»نيز در بيان كلمات اذان
آمده است(ابوعبدالله علوي،15-16).
از
ابومحذوره،پسرش عبدالملك،عبدالله بن محيريز،صفيه بنت بحره،اسود بن يزيد،عبدالعزيز
بن رفيع و ابن ابي مليكه در باب اذان روايت كردهاند(ابن ابي
حاتم،2(1)155؛ابوداوود،1/136-138؛ابوعبدالله علوي،15؛ مسلم،
همانجا؛طبراني،7/209؛ذهبي،344).ابومحذوره پس از درگذشت پيامبر(ص)همچنان در مكه اذان
ميگفت و حتي هنگامي كه معاويه مؤذني به جاي وي تعيين كرد،ابومحذوره او را به چاه
زمزم افكند(حاكم نيشتبوري،3/515)و اذان گويي در مسجد الحرام در خاندان وي نسل به
نسل تا سدة 3ق باقي بود(ابن سعد،همانجا؛ابن قتيبه،شافعي،همانجاها).به گفتة
ابومحذوره پيامبر(ص)در مكه سقايت را در بني عبدالمطلب،حجابت را در بنيعبدالدار و
اذان را در خاندان ابومحذوره قرار داده بود(طبراني،7/208).
ابومحذوره
آوازي خوش داشت و ابودهبل در شعري صداي رسا و خوش او را سنوده است(كلبي،100).وي در
اواخر عمر سفري كوتاه به كوفه داشت و تا پايان عمر مؤذن مسجدالحرام بود و سرانجام
در مكه درگذشت(ابنحبان،31).
مآخذ:ابن
ابيحاتم،عبدالرحمن بن محمد،الجرح و التعديل،حيدرآياد دكن،1372ق/1952م؛ابن
حبان،محمد،مشاهير علماء الامساء،به كوشش فلايشهامر،قاهره،1379ق/1959م؛ابن
حبيب،محمد،المحبر،به كوشش ليشتن اشتتر،حيدرآباد دكن،1361ق/1942م؛ابن حجر
عسقلاني،احمد بن علي،الاصابة في تمييز الصحابة،قاهره،1328ق؛ابن خزيمه،محمد بن
اسحاق،صحيح،به كوشش محمد مصطفي اعظمي،بيروت،1971م؛ابن سعد،محمد،الطبقات
الكبري،بيروت،دار صادر؛ابن قاسم عتقي،عبدالرحمن،المدونة الكبري،قاهره،مطبعة
السعادة؛ابن قتيبه،عبدالله بن مسلم،المعارف،به كوشش ثروت
عكاشه،قاهره،1388ق/1969م؛ابن ماجه،محمد بن يزيد،سنن،به كوشش محمدفؤاد
عبدالباقي،قاهره،1954م؛ابوداوود،سليمان بن اشعث،سنن،به كوشش محمد محيي الدين
عبدالحميد،قاهره،دار احياء السنة النبوية:ابوعبدالله علوي،محمد بن علي،كتاب الاذان
بحيّ علي خير العمل،به كوشش يحيي عبدالكريم فضيل،دمشق،1399ق/1979م؛بخاري،محمد بن
اسماعيل،التاريخ الكبير،حيدرآباد دكن،1378قمري/1959م؛بلاذري،احمد بن يحيي،انساب
الاشراف،به كوشش محمد حميدالله،قاهره،1959م؛ترمذي،محمد بن عيسي،سنن،به كوشش احمد
محمد شاكر،قاهره،1356ق/1937م؛حاكم نيشابوري،محمد بن
عبدالله،المستدرك،بيروت،1398ق/1978م؛خليفة بن خياط،الطبقات،به كوشش سهيل
زكار،دمشق،1966م؛ذهبي،محمد بن احمد،تاريخ الاسلام(عهد معاوية بن ابيسفيان
40-60ق)،به كوشش عمر عبدالسلام تدمري،بيروت،1409ق/1989م؛شافعي،محمد بن
ادريس،الام،به كوشش محمد زهري نجار،بيروت،دارالمعرفة؛طبراني،سليمان بن احمد،المعجم
الكبير،به كوشش حمدي عبدالحميد سلفي،بغداد،1400ق/1980م؛كلبي،هشام بن محمد،جمهرة
النسب،به كوشش ناجي حسن،بيروت،1407ق/1986م؛مسلم بن حجاج نيشابوري،صحيح،شرح نووي،
بيروت، 1392ق/1972م؛نووي،يحيي،شرح صحيح(نكـ: همـ،مسلم بن حجاج).