responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2516
ابولولو
جلد: 6
     
شماره مقاله:2516


ابولؤلؤ (د 23ق/644م)، قاتل عمربن خطاب از زندگي او هيچ دانسته نيست و شهرت او تنها به دليل قتل عمر است. بيشتر منابع نام او را فيروز ضبط كرده‌اند (مثلاً: نك‌: حسان بن ثابت، 1/273؛ ابن حبيب، «اسماء». 155؛ ابن قتيبه، 183). دربارة اصل و نسب و اعتقاد او ميان منابع، اشتراك اندكي ديده مي‌شود. منابع متأخرتر نيز جز تكرار گفته‌هاي منابع پيشين كمتر اطلاع سودمندي به دست مي‌دهند. بنابر خبر مشهوري، او از مردم نهاوند بود كه در جنگ به دست مسلمانان اسير شد و به غلامي مغيره بن شعبه فرمانرواي كوفه درآمد (ابن سعد، 3/341، 347؛ ابوالعرب، 67، به نقل از ابن اسحاق).
در منابع كهن‌تر او را مجوسي شمرده‌اند (ابن حبيب، المحبر، 14؛ ابن شبه، 3/913؛ مسعودي، 2/329). با اين همه گروهي ديگر از مورخان او را مسيحي دانسته‌اند (نك‌: طبري، 4/190؛ ابن عبدريه، 4/272). بنابر نقل نه چندان قابل اعتماد طبري (4/136) از سيف بن عمر، ابولؤلؤ نخست به اسارت روميان درآمد و سپس مسلمانان او را اسير كردند.
دربارة انگيزة قتل عمر به دست ابولؤلؤ همساني چنداني در منابع تاريخي وجود ندارد .بنا بر كهن‌ترين روايات، مغيره بن شعبه از كوفه نامه‌اي به عمر در مدينه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدينه بيايد و مردم از فنون او مانند نقاشي، آهنگري، و درودگري بهره‌مند شوند. عمر با آنكه ورود غيرعرب را به مدينه ممنوع شمرده بود، موافقت كرد.
پس از چندي، ابولؤلؤ نزد عمر از مولاي خود مغيره شكايت كرد كه خراجي سنگين بر او بسته است، ولي خليفه شكايت او را روا ندانست و ابولؤلؤ كه از بي‌اعتنايي خليفه در خشم شده بود، كلمات تهديدآميز بر زبان راند، چندي پس از آن گفت‌وگو، ابولؤلؤ در مسجد كمين كرد و هنگام نماز صبح عمر را از پاي درآورد و پس از آنكه چند نفر ديگر را هم زخم زد، خودكشي كرد (ابن سعد، 3/345؛ ابن شبه، 3/896-899؛ طبري، 4/190-191؛ دربارة ديگر روايات نك‌: ابن شبه، 3/893؛ ابن اعثم، 1/323).
از ديگر نظراتي كه دربارة انگيزة قتل عمر گفته شده اين است كه برخي از بزرگان صحابه كه از سختگيريهاي عمر ناراضي بودند، نقشة قتل خليفه را طرح كردند و ابولؤلؤ تنها وسيلة اجرا بوده است (ايرانيكا، 334/I).
شواهدي نيز دردست است كه نشان مي‌دهد كساني از پيش در اين‌باره به خليفه هشدارهايي داده بوده‌اند (نك‌: احمدبن حنبل، 1/15؛ ابن شبه، 3/891)، با اين همه به رواياتي كه ماجراي قتل عمر را افسانه‌آميز كرده است نمي‌توان اعتماد كرد (مثلاً نك‌: ابن اعثم، 1/325؛ طبري، 4/191؛ ابوالعرب، 73؛ ابن عساكر، 13/169).
به هر روي، پس كشته شدن عمر، عبدالرحمن بن عوف (زبيري، 355؛ عبدالرحمن بن ابي‌بكر) مدعي شد كه موضوع قتل عمر، توطئه‌اي ميان ابولؤلؤ و دو تن ديگر به نامهاي هرمزان و جفينه بوده است. به همين سبب عبيدالله بن عمر، آن دو و نيز دختر خردسال ابولؤلؤ را به خونخواهي پدر كشت (ابن سعد، 3/350؛ ابن قتيبه، 187؛ يعقوبي، 2/160-161؛ طبري، 4/240) و از آنجا كه چنين اتهامي ثابت نشده بود، مسأله بي‌اعتنايي عثمان خليفه جديد، در برابر قتل اينان (نك‌: بلاذري، 5/24؛ قس: ابوالعرب، 70)، بعدها به منازعات كلامي نيز كشيده شد (نك‌: ابوالقاسم كوفي، 68-69؛ سيد مرتضي، 4/303-304؛ ابن عربي، 62، 106-108).
گفتني است كه نه تنها برخي از منابع متأخر (خواندمير، 1/489؛ شوشتري، 1/87)، از وجود قبري منسوب به ابولؤلؤ در كاشان خبر داده‌اند، بلكه صاحب مجمل‌التواريخ و القصص (تأليف ح 520ق) به نقل از مأخذي قديم‌تر، ابولؤلؤ را از مردم فين كاشان دانسته است (ص 280).
مآخذ: ابن اعثم كوفي، احمد، الفتوح، بيروت، 1404ق/1986م؛ ابن حبيب، محمد، الاسماء المغتالين، نوادر المخطوطات، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1374ق/1954؛ همو، المحبر، به كوشش ايلزه ليشتن ا شتتر، حيدرآباد دكن، 1361ق/194م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري، بيروت، دارصادر، ابن شبه، عمر، تاريخ، المدينه المنوره، به كوشش فهيم محمد شلتوت، جده، 1399ق/1979م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفريد، به كوشش احمد امين و ديگران، قاهره، 1940م؛ ابن عربي، محمد، العواصم من الفواصم، ‌به كوشش محب‌الدين خطيب، قاهره، 1371ق؛ ابن عساكر، علي، تاريخ مدينه دمشق، نسخه خطي كتابخانه احمد ثالث استانبول، شم‌ 2887؛ ابن قتيبه، عبدالله، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960من؛ ابوالعرب، محمد، المحن، به كوشش يحيي جبوري، بيروت، درالمغرب الاسلامي، ابوالقاسم كوفي، علي، الاستغاثه، قم، دارالكتب العلميهاحمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق؛ بلاذري، احمد، انساب الاشراف، به كوشش گويتين، بيت‌ المقدس، 1963م؛ حسان بن ثابت، ديوان، به كوشش وليد عرفات، لندن، 1971م؛ خواندمير، غياث‌الدين، حبيب السير، به كوشش محمد دبيرسياقي، تهران، 1330ش؛ زبيري، مصعب، نسب قريش، به كوشش لوي پرووانسال، قاهره، 1953م؛ سيدمرتضي، علي، الشافي، به كوشش عبدالزهرا، حسيني، تهران، 107ق/1987م؛ شوشتري، نورالله، مجالس المؤمنين، تهران، 1365ش؛ طبري، تاريخ، مجمل التواريخ والقصص، به كوشش ملك‌الشعراي بهار، تهران، 1318ش؛ مسعودي، علي، مروج الذهب، به كوشش محمد محيي‌الدين عبدالحميد، قاهره، 1384ق/1964م؛ يعقوبي، احمد، تاريخ، بيروت، دارصادر؛ نيز:
Iranica.
حسن يوسفي اشكوري
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2516
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست