responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2482
ابوالقاسم سيمجور
جلد: 6
     
شماره مقاله:2482

ابوالقاسم سيمجور، علي بن ابي الحسن محمد بن ابراهيم (د بعد از 395ق/1005م)،آخرين اميرخاندان سيمجوري كه مدتي از سوي سامانيان در قهستان حكومت كرد. از تاريخ تولد و رشد و ورود او به دستگاه دولتي آگاهي دردست نيست. اما پيش از مرگ پدرش ابوالحسن سيمجور (ﻫ م) سپهسالار سامانيان در خراسان، وي حكومت نيشابور داشت و پس از آن به روزگار برادرش ابوعلي همان منصب را حفظ كرد.
پس از مرگ ابوالحسن و جانشيني ابوعلي گرچه دشمنان خاندان كوشيدند تا ميان دوبرابر اختلاف افكنند اما ابوالقاسم در اطاعت از برادر به هرات رفت و خزاين و غلامان پدر را به او سپرد (گرديزي، 367؛ ابن اثير، 9/29). به گزارش عتبي (جرفادقاني، 107) وي در جنگ برادرش با نوح بن منصور (حك‌ 365-387ق/976-997م) كه به شكست ابوعلي سيمجور و يارانش منجر شد، شركت داشت. به روايت گرديزي (ص 370-371) سبكتكين سردار نوح ساماني، حيله‌اي درچيد و خبري پراكند مبني برآنكه ابوالقاسم و برخي از سران سپاه ابوعلي از امير ساماني امان خواسته‌اند و همين موجب دلسردي و شكست ابوعلي شد.
ابوالقاسم كه در اين زمان از جانب برادر حكومت هرات يافته بود مدتي بعد به علتي نامعلوم از اين مقام عزل شد و به نيشابور رفت (جرفادقاني، 119-120). وي پس از چندي به خدمت سبكتكين درآمد. سبكتكين از نوح تقاضا كرد تا حكومت قهستان را به ابوالقاسم واگذارد. امير ساماني پذيرفت و منشور ولايت و خلعتهاي گرانبها براي وي فرستاد (همو، 141).
چندي بعد سبكتكين در جنگ با ايلك نصر، پادشاه قراخاني از ابوالقاسم ياري خواست اما او به بهانه‌هايي از ياري سبكتكين خودداري كرد ابوالقاسم به‌سبب اين سرپيچي و ترس از عاقبت وخيمي كه در انتظارش بود سر به عصيان برداشت و براي چيرگي بر نيشابور و استقلال در آن ناحيه از غيبت سبكتكين استفاده كرد و با ياري ابونصربن محمود الحاجب كه بدو پيوست به نيشابور حمله بردند و به غارت و تخريب آن ناحيه پرداختند سبكتكين به همراه پسر و برادرش به نيشابور بازگشت و ابوالقاسم را براند و او به گرگان نزد فخرالدوله ديلمي گريخت. فخرالدوله اجازه داد تا وي و سپاهش در نواحي دامغان قومس و گرگان اقامت كنند و بخشي از درآمد آن مناطق را به اواختصاص داد (همو، 141-144: ابن اثير 9/109).
ابوالقاسم همانجا ماند و پس از مرگ فخرالدوله (387ق/997م) به خدمت پسرش مجدالدوله درآمد. در اين زمان كه فايق (يكي ازسركردگان ساماني) بر بخارا چيرگي داشت به سبب رقابت با بكتوزون سپهسالار خراسان ابوالقاسم را تحريك كرد تا منصب سابق خاندان خود يعني سپهسالاري خراسان را از بكتوزون باز پس گيرد.
ابوالقاسم آمادة حمله به نيشابور شد، ابتدا ابوعلي بن ابي‌القاسم فقيه يكي از سرداران وي جمعي از لشكريان بكتوزون را در اسفراين شكست داد بكتوزون كوشيد تا با وعده تفويض حكومت قهستان و هرات ابوالقاسم را از جنگ بازدارد، اما توفيق نيافت.
سرانجام در ربيع الاول 388/مارس 998 ابوالقاسم در جنگ با بكتوزون شكست خورد و به قهستان گريخت (جرفادقاني، 165-167؛ نيز نك‌: گرديزي 375-376؛ ابن اثير، 9/138). عتبي در جاي ديگر آورده است كه ابوالقاسم پس از مرگ فخرالدوله نماينده‌اي نزد شمس المعالي قابوس بن وشمگير فرستاد و او را به حمله به قلمرو فخرالدوله تحريك كرد.
در اين ميان نامه‌اي از امير ساماني به ابوالقاسم رسيد.
مبني برآنكه حكومت قهستان را به او واگذاشته است، از اين‌رو ابوالقاسم قابوس را رها كرد و به اسفراين رفت (جرقادقاني، 227-228).
به هرحال ابوالقاسم پس از شكست از بكتوزون به پوشنگ حمله برد و آنجا را تصرف كرد. بكتوزون به مقابله رفت. اما در رجب 388 ميان آن دو صلح شد و ابوالقاسم پسر خويش ابوسهيل را به گروگان نزد بكتوزون فرستاد و خود به حكومت بر قهستان بسنده كرد (همو، 167-168)؛ ابن اثير همانجا؛ فصيح، 2/102).
در اين ميان بكتوزون وفايق بيمناك از اتحاد منصوربن نوح با محمود غزنوي برضد خودشان منصور را از حكومت خلع كردند و برادرش عبدالملك را به حكومت برداشتند. در اين زمان ابوالقاسم سيمجور نيز به اتحاد نظامي فايق و بكتوزون و عبدالملك پيوست و در جنگي كه در 27 جمادي‌الاول 389 در حوالي مرو، ميان آنان و محمود غزنوي رويداد، شكست خوردند و ابوالقاسم به قهستان گريخت، (رودراوري، 3/323؛ قس: بيهقي، 723-724، كه مي‌نويسد ابوالقاسم از محمود امان خواست).
محمود نيز ارسلان جاذب را به جنگ او به قهستان فرستاد و ابوالقاسم باز شكست خورد و به طبس گريخت (جرفادقاني، 180).
در واپسين سالهاي حكومت سامانيان، ابوالقاسم به منتصربن نوح (د 395ق/1005م) كه مي‌كوشيد دولت ساماني را از نابودي نجات دهد پيوست. اين دو به اتفاق سرداراني چون ارسلان با لو درصدد باز پس‌گيري نيشابور از دست غزنويان برآمدند. اما در شوال 391 در جنگ با نصربن سبكتكين حاكم نيشابور شكست خوردند (همو، 188-189)؛ گرديزي، 382-383). گفته‌اند يكي از عوامل شكست آنان سستي ارسلان بالو در ميدان نبرد به سبب حسادتش نسبت به ابوالقاسم بوده و خود او سرانجام به دستور منتصر ساماني به قتل رسيد (جرفادقاني، 189). پس از اين منتصر با ابوالقاسم و شماري از اتباع خود به سرخس نزد فرزند ابوالقاسم فقيه كه هنوز به سامانيان وفادار بود. رفتند نصربن سبكتكين به آنجا حمله برد و ابوالقاسم و جمعي ديگر از سرداران سپاه او را به اسارت گرفت و ابوالقاسم را به غزنين نزد سلطان محمود فرستاد (همو، 189-190؛ گرديزي، همانجا).
به گزارش منحصر گرديزي (ص 385) ابوالقاسم در 395ق از غزنين گريخت و به سپاه ساماني پيوست. از اين پس دربارة زندگي و همچنين تاريخ مرگ وي آگاهي دردست نيست و حاكميت خاندان سيمجور در قهستان و بخشهاي ديگري از خراسان كه حدود يك قرن ادامه داشت پايان يافت.
مآخذ: ابن اثير، الكامل، بيهقي تاريخ به كوشش علي‌اكبر فياض تهران، 1350ش؛ جرفادقاني، ناصح بن ظهر، ترجمة تاريخ يميني، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1357ش؛ رودراوري، محمدبن حسين ذيل تجارب الامم، به كوشش آمدرز، قاهره، 1334ق/1916؛ صابي، هلال بن محسن، تاريخ، همراه ذيل تجارب الامم، (نك‌: هم‌ رودراوري)؛ فصيح خوافي، احمدبن محمد مجمل فصيحي، به كوشش محمود فرخ، مشهد، 1340ش؛ گرديزي، عبدالحي بن ضحاك، تاريخ، به كوشش عبدالحي حبيبي، تهران، 1363ش.
ابوالفضل خطيبي
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2482
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست