responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2437
ابوالفتح خان زند
جلد: 6
     
شماره مقاله:2437


اَبوالْفَتح‌خانِ زند (1169-1201ق/1756-1787م)، پسر ارشد كريم خان كه دردوران پرآشوب پس ازمرگ پدر،مدت كوتاهي به سلطنت رسيد. ابوالفتح خان درشيراز متولد شد. مادرش خواهراسماعيل كرد قوچاني بود(ابوالحسن مستوفي، 67،383). سرپرستي وي را مدتها صادق خان(د1196ق/1782م)،تنها برادر تني كريم خان برعهده داشت (فرانكلين،95). اودر181ق/1767م، درحالي كه 12 سال بيشتر نداشت،به امر پدر با خواهر هدايت الله خان حاكم گيلان ازدواج كرد(ابوالحسن مستوفي، 293-296). گفته‌اند كه اين ازدواج جنبة سياسي داشته است(خوب نظر،4). به گزارش رستم‌الحكما (ص344) ابوالفتح خان درآن زمان ديوان بيگ كريم خان بود وصادق خان سمت بيگلربيگي شيراز راداشت(فرانكلين ،همانجا).
پس ازمرگ كريم خان(193ق/1779م) كه خود جانشيني تعيين نكرده بود، ابوالفتح خان ازسوي برخي ازبزرگان وسرداران زند به پادشاهي برگزيده شد. زكي خان برادر ناتني كريمخان ازتيرة بداق طايفة لك كه مردي ثروتمند بود، با پراكندن اموالي هنگفت بخش بزرگي ازسپاه رابه خود متمايل ساخت وارگ را محاصره كرد وسرانجام حيله‌اي درچيد وبسياري ازبزرگان زند وطرفدار ابوالفتح خان را كشت. يا كوركرد(ابوالحسن مستوفي، 377-382؛ نامي ،216-219؛ فرانكلين، 91-93؛ قس: خاتون‌آبادي، 574-575). با اين همه ابوالفتح خان را در18 صفر 1193 بر سلطنت ابقا كرد،اما او جزنامي ازپادشاهي نداشت ودرواقع زكي خان رشتة كارها را دردست داشت وپس ازچند روز محمدعلي خان،پسر سوم كريم خان وداماد خويش راهم درادارة امور سهيم كرد( ابوالحسن مستوفي، 382، 465-466؛گلستانه، 343؛ نامي،219؛ قس: كلانتر، 69؛ فرانكلين،93).
صادق خان برادر ديگر كريم خان وحاكم بصره كه خود مدعي حكومت بود، به بهانة حمايت ازابوالفتح خان به شيراز آمد وچون خواست به شهر حمله برد، باتهديد زكي خان مبني بردستگيري وشكنجة فرزندان صادق خان وخانواده‌هاي سپاهياني كه دراردوي اوبودند، عقب نشست وبه كرمان رفت. پس ازآن زكي خان دريافت كه ابوالفتح خان با صادق خان ارتباط داشته واورا درحمله به شيراز ترغيب كرده است. ازاين رو وي را ازپادشاهي خلع كرد ومحمدعلي خان را برتخت نشانيد(شيرازي، 35-36)؛خاتون‌آبادي، 579-580).
اندكي بعد علي مراد خان خواهرزادة زكي خان كه براي دفع شورشي به اصفهان رفته بود، خود به شورشي برضد دايي دست زد. زكي خان با سپاه درحالي كه ابوالفتح خان را با خود داشت، به مقابله رفت، ولي درايزد خواست- ازحوالي آباده- به دست عده‌اي ازسردارانش كه بيشتر ازطايفة مافي بودند، به قتل رسيد(28 جمادي‌الاول) 1193). سپاهيان زند ابوالفتح خان را دوباره به پادشاهي برگزيدند ودربازگشت به شيراز با استقبال گرم مردم روبه رو شدند وآنگاه سكه وخطبه به نام ابوالفتح خان كردند(كلانتر، 71-72؛نامي، 222-228؛ شيرازي 38؛ فرانكلين، 93-95؛قس: گلستانه،‌همانجا). گزارش كوهمره‌اي(ص 345-346) مبني براينكه زكي خان، ابوالفتح خان را به عنوان فرمانروا درشيراز باقي گذاشت،‌چندان درست نمي‌نمايد؛ چون زكي خان نمي‌توانسته به وي اعتماد كند. به همين سبب با آنكه ازسلطنت عزل شده بود، براي اطمينان وامنيت بيشتر مي‌بايست اورا به همراه خود برده باشد(نكـ:فرانكلين،93).
پس ازقتل زكي‌خان،‌علي مرادخان با ارسال هدايا به شيراز،‌به حكومت اصفهان منصوب شد(همو،95)وصادق خان نيز زماني كه از اين رويداد آگاه شد، ا زكرمان به شيراز رفت وبا استقبال گرم ابوالفتح خان روبه رو شد(ابوالحسن مستوفي، 482-483). به گزارش كلانتر (ص74-75) عده‌اي ازرجال زند كه قصد صادق خان را دريافته بودند، از ابوالفتح خان خواستند تا دستور قتل وي وفرزندانش را صادر كند،‌اما اونپذيرفت.
ابوالفتح خان دراين دوره به عياشي پرداخت وكار ملك عاطل ماند وكوششهاي ميرزا محمد كلانتر براي بازداشتن اواز عيش وعشرت به جايي نرسيد. ازسوي ديگر صادق خان كه خواهان حكومت مي‌بود، چندان به مداخله دركارها پرداخت تا سوءظن ابوالفتح خان را برانگيخت واوبا لحني تند صادق خان را ازمداخله درامور كشور بازداشت؛ اما سپس به وساطت جمعي ازبزرگان دولت همچون آزادخان غليجايي خواست عموي خود راباز به دربار آورد. صادق خان نپذيرفت وابوالفتح خان نيز ازاصرار دراين باره خودداري كرد، ازاين روي آن دسته ازبزرگان زند كه ازابوالفتح خان نااميد شدند ونيز عدة‌بسياري از رؤساي ايلات وفرماندهان سپاه به صادق خان پيوستند وبا او هم پيمان شدند. صادق خان وهمراهانش به ارگ رفتند وچون ابوالفتح خان براي ملاقات با عمويش از ارگ بيرون آمد(9 شعبان 1193)،‌به دستور وي دستگير وازسلطنت خلع شد. آنگاه اورا با برادرانش،محمد علي خان وابراهيم خان كوركردند(ابوالحسن مستوفي، 483-486؛ كلانتر،‌73-75،77،80-81؛ شيرازي، 38-39؛ نيز نكـ:نامي،231-233؛فرانكلين، 95-96؛ جونز،مقدمه،169). دربارة كورشدن ابوالفتح خان، مطالبي مفصل وگوناگون در منابع آمده است(نكـ:ابوالحسن مستوفي، 497،626؛ نامي، 243؛ شيرازي،45؛ كوهمره‌اي، 347؛ساروي،132؛ جونز،همانجا؛ فرانكلين،96؛ ملكم، 162؛ بامداد،‌1/47).
ابوالفتح خان تا آخر عمردرزندان به سر برد ومورد اذيت وآزار وتوهين قرار گرفت، حتي گفته‌اند كه صيدمرادخان به طمع به دست آوردن جواهر، اورا چوب زد(كلانتر،74؛ فرانكلين،همانجا).
سرانجام وي كه بيش ازدوماه ونه روز نتوانسته بود سلطنت كند، در شيراز درگذشت وجسدش دربقعة امام‌زاده احمد مشهور به شاه‌چراغ به خاك سپرده شد(كلانتر، همانجا، ابوالحسن مستوفي383-384؛ بامداد،1/48).
ازروابط خارجي ايران درزمان ابوالفتح خان آگاهي كمي در دست است. به موجب سندي كه درآرشيو ملي فرانسه موجود است،‌روسو ، كنسول وقت فرانسه دربصره به دنبال عدم توفيق آن كشور در گرفتن امتيازاتي ازكريم خان،‌موفق شد 3 فرمان: امتياز تجاري، حق دادرسي كنسولي(كاپيتولاسيون) وواگذاري جزيرة خارك را به فرانسويها به امضاي ابوالفتح خان برساند(هدايتي،1/245).
پرداختن ابوالفتح خان به عيش وعشرت سبب شد تا راه براي مداخلة مدعيان حكومت چون زكي خان وصادق خان باز شود از سوي ديگر ي به سبب ضعف وداشتن طبعي ملايم، نتوانست نظم وانضباطي را كه پدرش بركشور حاكم ساخته بود، حفظ كند(فرانكلين،همانجا). برخي با نسبت دادن صفاتي چون انسان‌دوست، عادل وبخشنده به ابوالفتخ خان،ازشايستگيهاي اودرمقام يك شاهزاده سخن رانده ومردم شيراز را به جهت آنكه از اوپشتيباني نكردند، مستوجب سرزنش دانسته‌اند(همانجا).با اينهمه بي كفايتي اودرامرحكومت سب شد تا آشوب وكشمكش برسرقدرت پس ازمرگ كريم خان بركشور سايه اندازد(نكـ:كلانتر،همانجا)وزماني طول نكشيد كه سلسلة زنديه به كلي منقرض شد.
مأخذ: ابوالحسن مستوفي، گلشن مراد، به كوشش غلامرضا طباطبائي مجد، تهران، 1369ش؛ بامداد،مهدي، شرح حال رجال ايران، تهران،1357ش؛ خاتون‌آبادي، عبدالحسين،وقايع السنين والاعوام،به كوشش محمدباقربهبودي، تهران، 1352ش؛ خوب نظر،حسن، جانشينان كريم خان زند، فرايبورگ، 1974م؛ رستم الحكما، محمد هاشم، رست التواريخ،‌به كوشش محمد مشيري،‌تهران، 1348ش؛ ساروي، محمد فتح الله بن محمد تقي،تاريخ محمدي، به كوشش غلامرضا طباطبائي مجد،تهران، 1371ش؛ شيرازي، علي‌رضا، تاريخ زنديه، به كوشش ارنست بير، تهران, ، 1365ش؛ فرانكلين،‌ويليام، مشاهدات سفرازبنگال به ايران، ترجمة محسن جاويدان، تهران،‌1358ش؛ كلانتر، ميرزا محمد روزنامه، به كوشش عباس اقبال،تهران، 1362ش؛ كوهمره‌اي، زين‌العابدين، ذيل وحاشية مجمل التواريخ(نكـ: هم‌ ، گلستانه)؛ گلستانه، ابوالحسن بن محمد امين،مجمل التواريخ، به كوشش مدرس رضوي، تهران 1344ش؛ نامي اصفهان، محمد صادق، تاريخ گيتي‌گشا، به كوشش سعيد نفيسي، تهران، 1363ش؛ هدايتي، هادي، تاريخ‌زنديه، تهران، 1334ش؛ نيز:

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2437
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست