responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2348
ابوعثمان حيری
جلد: 5
     
شماره مقاله:2348

 اَبو عُثْمانِ حيري، سعيد بن اسماعيل بن سعيد بن منصور (230 ـ 298ق/ 844 ـ 910 م)،‌ از مشاهير صوفية خراسان در سدة 3 ق. او در ري متولد شد واز اين رو برخي وي را «رازي» خوانده اند (مستملي، 1/236).
ابوعثمان در جواني شاگرد و مريد يحيي بن معاذ رازي بود و سپس به كرمان رفت و به خدمت شاه بن شجاع كرماني پيوست. هنگامي كه شاه بن شجاع براي ديدار ابوحفص حدّاد به نيشابور رفت، ابوعثمان نيز همراه او بود و به درخواست ابوحفص و موافقت شاه بن شجاع، در نيشابور ساكن شد و مصاحبت ابوحفص را اختيار كرد (سلمي، 159، 183؛ سمعاني، 4/327: نيز نك‌ : هجويري، 166 ـ 168). او در ري از محمد بن مقاتل وموسي بن نصر و در عراق از محمد بن اسماعيل احمسي و حميد بن ربيع لخمي و ديگران حديث شنيد و مستخرج صحيح مسلم تأليف ابوجعفر احمد بن حمدان را نيز از خود وي استماع نمود (خطيب، 9/99 ـ 100؛ ذهبي، 14/63). ابو عمرو احمد بن نصر، ابو عمرو بن مطر، اسماعيل بن نجيد و محمد بن احمد بن حمدان و نيز دو پسران خود وي، ابوبكر و ابوالحسن، از او حديث نقل كرده اند (همانجا؛ سبكي، 3/69).
در تصوف از روش ابوحفص حدّاد متأثر بود و با آنك به زهد مشهور و در علوم شرعي متبحر بود، همچون ابوحفص طريق ملامت را پيش گرفت و از پيشروان ملامتيه شد (عفيفي،‌41). به گفتة هجويري مقام رجا رادر صحبت يحيي بن معاذ و مقام غيرت را در صحبت شه بن شجاع و مقام شفقت را در صحبت ابوحفص حدّاد گذرانده بود (ص 168)؛ همچنين مصاحبت جنيد، رُوَيم، يوسف بن حسين و محمد بن فضل را درك كرده بود و گفته اند كه ابوعثمان را به محمد بن فضل بلخي ميلي عظيم بود و او را بسيار ستايش مي كرد (همانجا؛ قشيري، 335، 398؛ عطار، 475،‌518). ابوعثمان در اوايل مصاحبت با ابوحفص مورد بي مهري وي قرار گرفت و طرد شد، اما وقتي كه ابوحفص ارادت و اخلاص او را دريافت، او را به خود نزديك كرد و از خاصان خود قرار داد و دختر خويش را به ازدواج او در آورد (سراج، 177؛ ابن جوزي، صف‌ـة، 4/103).
بسياري از بزرگان صوفيه برآنند كه نشر تصوف در خراسان از او بود (سلمي، هجويري، همانجاها؛ عطار،‌475) و به گفتة ذهبي (همانجا) وي براي اهل خراسان همچون جنيد براي اهل عراق بود. او بر رعايت شريعت و سنت سخت پاي بند بود و مي گفت: هر كس كه سنت را در گفتار وكردار بر خود مسلط كند، زبانش به حكمت گويا مي شود (سراج، 103؛ ابونعمي، 10/244). در باب رابطة روح و نفس نيز نظر خاصي داشت و معتقد بود كه روح گناهان نفس را نگاه مي دارد و نفس آنها را فراموش مي كند و آنگاه كه روح هشيار مي شود و آنها را بر نفس عرضه مي كند، غم و اندوه بدون وجود سبب ظاهري بر انسان چيره مي شود (سراج، 226؛ روزبهان، 17) و شايد به اين دليل بود كه او حزن را بر انبساط رجحان مي نهاد و رد طلب حزن مي كوشيد (قشيري، 140). هنگامي كه واسطي از مريدان ابوعثمان شنيد كه او آنان را به كثرت طاعت و ديدن تقصير خودرد طاعات امر كرده است، گفت كه وي ايشان را به مجوسيت يا دوگانگي يعني وجود من و او فراخوانده است (انصاري، 363 ـ 364؛ نيز نك‌ : كلاباذي، 99). اما وقتي كه به تعاريف ابوعثمان دربارة عجب و اخلاص مي نگريم، دقت نظر او را در توحيد قابل تحسين مي يابيم. برخلاف بسياري از مشايخ كه اخلاص را در رهايي آدمي از حظ و بهرة نفس در كارها مي دانند، او آن را اخلاص عوام مي شناسد و اخلاص خواس را در غايب بودن از طاعات خود مي داند (قشيري، 209؛ عطار، 482). چون از ابوعثمان عبارات و اشارات اندكي بر جاي مانده است، برخي از مؤلفان صوفيه او را در سخن ضعيف، ‌اما در معاملت (عمل به احكام و عبادات) قوي دانسته اند (انصاري، 199؛ جامي، 86) و از حكاياتي كه دربارة‌ او نقل شده است، چنني برمي آيد كه مردي بردبار و صبور بوده است (نك‌ : غزالي، 2/25؛ عطار، 477 ـ 478؛ ابن جوزي،‌ همان، 4/104، 105). او را مردي مستجاب الدعوه و صاحب كرامات نيز دانستهاند (خليفة نيشابوري، 47؛ خطيب، 9/100؛ قشيري. 233،‌ 240).
ابوعثمان سماع را بر 3 نوع: سماع مريدان، صدّيقان و عارفان، تقسيم مي كرد و معتقد بود كه در سماع مريدان بيم فتنه و ريا وجود دارد (سراج، 277 ـ 278؛ شعراني، 1/87) و از اين روي مريدان مبتدي را از سماع منع مي كرد (سراج، 305 ـ 306). بسياري از بزرگان صوفية سدة 3 ق از شاگردان و مريدان او بوده و يا مصاحبت او را درك كرده اند (براي نام برخي از آنان، نك‌ : سلمي، 523،‌533، 537، جم‌ ؛ انصاري، 248، 381،‌ جم‌؛ سبكي، 3/344؛ ابن ملقّن، 385). ابو عمرو بن نجيد، جد مادري ابوعبدالرحمن سلمي، نيز به دست او توبه كرد و از خواص مريدان وي شد (هجويري، 384؛ عطار، 478).
ابوعثمان با ابوعبدالله حكيم ترمذي مكاتبه مي كرده است (ترمذي، 76؛ هجويري، 168). وي ظاهراً تأليفاتي نيز داشته و كلاباذي او را در شمار كساني آورده است كه در معاملات كتاب تصنيف كرده اند (ص 32). در منابع دو بيت شعر به او نسبت داده شده است كه در صورت صحت اين انتساب، حكايت از ذوق شعري او دارد (نك‌ : ابن خلكان، 2/370؛ ابن جوزي، المنتظم، 6/107 ـ 108؛ اين كثير، 11/115). قشيري گويد كه وي در جواني سفر بسيار مي كرد، ولي در اواخر عمر در كي جا ساكن شد (ص 289).
ابوعثمان در 68 سالگي درگذشت و در كنار استادش ابوحفص در گورستان حيره واقع در نيشابور مدفون شد. ابونعيم اصفهاني قبر آن دو را در 371ق/ 981 م زيارت كرده است (ابونعيم،‌ همانجا؛ نيز نك‌ : خليفة نيشابوري. 144؛ ابن عماد، 2/230 ـ 213).
مآخذ: ابن جوزي،‌ عبدالرحمن بن علي، صف‌ـة الصفوة، به كوشش محمود فاخوري، بيروت، 1406ق/ 1986ق/ 1986 م؛ همو، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1357 ق؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن عباد، عبدالحي، شذرات الذهب، قاهره، 1350 ق؛ ابن كثير، البداي‌ـة؛ ابن ملقّن، عمر بن علي، طبقات الاولياء، به كوشش نوالدين شريبه، بيروت، 1406ق/ 1986 م؛ ابونعيم اصفهاني، احمد بن عبدالله، حلي‌ـة الاولياء، قاهره، 1357ق/ 1938 م؛‌ انصاري هروي، خواجه عبدالله، طبقات الصوفيه، به كوشش عبدالحي حبيبي قندهاري و حسين آهي، تهران، 1362 ش؛ ترمذي، محمد بن علي، ختم الاولياء، به كوشش عثمان اسماعيل يحيي، بيروت، المطبع‌ـة الكاثوليكي‌ـة؛ جامي، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس، به كوشش مهدي توحيدي پور، تهران، 1336 ش؛ خطيب بغدادي، احمد بن علي، تاريخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ خليفة نيشابوري، احمد بن محمد، ترجمه و تلخيص تاريخ نيشابور حاكم نيشابوري، به كوشش بهمن كريمي، تهران، 1339 ش؛ ذهبي، محمد بن احمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و علي ابوزيد، بيروت، 1404ق/ 1984 م؛ روزبهان بقلي، مشرب الارواح، به كوشش نظيف محرّم خواجه، استانبول، 1973 م؛ سبكي، عبدالوهاب بن علي، طبقات الشافعي‌ـة الكبري، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحي، قاهره، 1383 ق/ 1964 م؛ سراج طوسي، عبدالله بن علي، اللمع في التصوف، به كوشش رنولد الن نيكلسون، ليدن، 1914 م؛ سلمي، محمد بن حسين، طبقات الصوفي‌ـة، ليدن، 1960 م؛ سمعاني، عبدالكريم بن محمد، الانساب، به كوشش عبدالرحمن بن يحيي معلّمي، ‌حيدرآباد دكن، 1384ق/ 1964 م؛ شعراني، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الكبري، قاهره، 1374ق/ 1954 م؛ عطار نيشابوري، فريدالدين محمد، تذكرة الاولياء، به كوشش محمد استعلامي،‌ تهران،‌ 1346 ش؛ عفيفي، ابوالعلاء، المالامتي‌ـة، قاهره، 1364ق/ 1945 م؛ غزالي، محمد، كيمياي سعادت، به كوشش حسين خديو جم، تهران، 1361 ش؛ قشيري، عبدالكريم بن هوازن، الرسال‌ـة القشيري‌ـة، به كوشش معروف زريق و علي عبدالحميد بلطه جي، بيروت، 1404ق/ 1984 م؛ كلاباذي، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به كوشش عبدالحليم محمود و طه عبدالباقي سرور، قاهره، 1380ق/ 1960 م؛ مستملي
بخاري، اسماعيل بن محمد، شرح التعريف لمذهب التصوف‌، به كوشش محمد روشن، تهران، 1363 ش؛ هجويري، علي بن
عثمان، كشف المحجوب، به كوشش و. ژوكوفسكي، لنينگراد، 1344ق/ 1926م. حسين لاشيء
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2348
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست