اَبو عَبْدُ اللهِ رودْباري، احمد بن عطاء بن احمد (د 369ق/ 979 م)، از عرفا. او
خواهرزادة عارف نامي ابوعلي رودباري است (سلمي، 527؛ قشيري، 415). نسبت وي به
رودبار بغداد است (ياقوت، 2/831) و نشو و نماي وي در بغداد بود و روزگار درازي در
آنجا به سر برد، اما بعداً به صور از بلاد شام رفت و بازماندة عمر را در آنجا
گذرانيد (خطيب، 4/336؛ سمعاني، 12/465). ابوعبدالله در ظاهر به صورت قُرّايان بود،
چنانكه مادرش، فاطمه در قياس او با برادر خود مي گفت: «هذا قرّاء خاله كان صوفياً»
(انصاري، 470؛ جامي، 271).
ابوعبدالله رودباري در عهد خويش از مشايخ بزرگ شام بود و در انواع علوم از جمله
قرآن و حديث تبحر داشت و معتقد بود كه نوشتن حديث جهل را از ماين مي برد (انصاري،
471؛ ابن ملقن، 54). وي از طريق علي بن عبدالله قائني از امام جعفر صادق (ع) روايت
حديث كرده است (سلمي، 527 ـ 528) و از ابوبكر بن ابي داوود سجستاني و يوسف بن يعقوب
و كسان ديگر نيز روايت كرده، اما روايتهاي او ترا خالي از خطا و غلط ندانسته اند
(خطيب، همانجا؛ سمعاني، 12/466) و گروهي نيز از وي روايت حديث كرده اند (نك : ابن
عساكر، 7/10، 11، 15). ابوعبدالله باكو و ابوالقاسم باوردي با او صحبت داشته اند
(انصاري، همانجا).
در تاريخ وفات ابوعلي رودباري اختلاف است. در حليــة الاولياء ابونعيم اصفهاني
(10/383)، وفات او در 359 ق و در طبقات سلمي (ص 527)، 367 ق و در طبقات انصاري
(همانجا)، 399 ق ذكر شده است، اما قول درست ظاهراً 369 ق است كه اغلب مؤلفان تاريخ
و تراجم آورده اند (نك : قشيري. همانجا؛ خطيب، 4/337؛ سمعاني، همانجا؛ ابن عساكر،
7/15). تاريخي كه در تأليفات ابونعيم و سلمي و انصاري ديده مي شود، بايد تحريف
كاتبان باشد، زيرا ابن حجر تاريخ وفات او را به نقل از سلمي همان 369 ق ضبط كرده
است (1/222). وي در قرية منواث از توابع عكا وفات كرد و جنازة او را به صور حمل
كردند و در آنجا دفن شد (خطيب، ابن عساكر، همانجاها؛ سمعاني، 12/465). بعضي از
منابع مرگ او را در صور دانسته اند (قشيري، همانجا؛ انصاري، 470؛ ابن جوزي، 7/101؛
ابن ملقن، همانجا). ولادت او، بنابر روايتي كه ابن عساكر از قول خود او نقل كرده
است، در 303 ق بوده است (7/11).
آثار: ابوعبدالله رودباري صاحب تأليفاتي بوده است، از جمله: 1. امالي، كه شامل 3
مجلس است و نسخه اي از آن در ظاهرية دمشق در مجموعه اي به شمارة 3763 نگهداري مي
شود (سواس، 134)؛ 2. الخلع، كه به همراه كتاب ادب الفقير در مجموعة شمارة 3816 در
ظاهريه موجود است (همو، 412)؛ 3. ادب الفقير (همانجا؛ نيز نك : انصاري، 471)؛ 4.
الوصيـة، كه نسخه اي از آن در كتابخانة قره چلبي زاده موجود است (نك : GAS,
I/663).
اشعاري هم به وي نسبت داده اند (ثعالبي، 3/416؛ ابن عساكر،7/14؛ ابن ملقن،
همانجا). برخي از اقوال او در كتب تراجم و طبقات منقول است و او را دربارة قبض و
بسط و معني تصوف و معرفت و شرايط سماع سخناني است (نك : سلمي، 528 ـ 529؛ ابونعيم،
همانجا؛ قشيري، 315).
مآخذ: ابن جوزي، عبدالرحمن بن علي، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1358 ق؛ ابن حجر
عسقلاني، احمد بن علي، لسان الميزان، حيدرآباد دكن، 1329 ق؛ ابن عساكر، علي بن حسن،
تاريخ مدينـة دمشق، به كوشش عبدالغني دقر، دمشق، 1405ق/1984 م؛ ابن ملقن، عمر بن
علي، طبقات الاولياء، به كوشش نورالدين شريبه، بيروت، 1406ق/1986 م؛ ابونعيم
اصفهاني، احمد بن عبدالله، حليـة الاولياء، قاهره، 1357ق/ 1938 م؛ انصاري هروي،
خواجه عبدالله، طبقات الصوفيه، به كوشش عبدالحي حبيبي، كابل، 1341 ش؛ قعالبي،
عبدالملك بن محمد، يتيمـة الدهر، بيروت، دارالكتب العلميـة؛ جامي، عبدالرحمن ابن
احمد، نفحات الانس، به كوشش محمود عابدي، تهران 1370 ش؛ خطيب بغدادي، احمد بن علي،
تاريخ بغداد، قاهره، 1350 ق؛ سلمي، محمد بن حسين، طبقات الصوفيـة، ليدن، 1914 م؛
سمعاني، عبدالكريم بن محمد، الانساب، حيدرآباد دكن، 1401ق/ 1981 م؛ سواس، ياسين
محمد، فهرس، مجاميع المدرسـة العمريـة في دار الكتب الظاهريـة، كويت، 1408
ق/1987 م؛ قشيري، عبدالكريم بن هوازن، الرسالـة القشيريـة، به كوشش معروف زريق و
علي عبدالحميد بلطه جي، بيروت، 1408ق/1988 م؛ ياقوت، بلدان، نيز: GAS
غلامعلي آريا