responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2218
ابوسعيد فرغانی
جلد: 5
     
شماره مقاله:2218

اَبوسَعيدِ فَزْغاني، بكر بن مالك (مق‌ رمضان 345 دسامبر 956)، سپهسالار دورة ساماني كه چندي بر خراسان فرمان راند. از زندگي ابوسعيد پيش از سپهسالار خراسان ـ در 3 سال آخر حيات او ـ اطلاعي در دست نيست.در 342ق امير نوح ساماني، سپهسالار خود ابوعلي چغاني را به حمايت از وشمگير به جنگ ركن الدولة ديلمي گسيل داشت، اما به سبب صلح ابوعلي با ركن الدوله، امير نوح او را عزل كرد و ابوسعيد را به جاي وي به سپهسالار گماشت و با لشكري عظيم به پيكار با ركن الدوله مأمور كرد (ابوعلي مسكويه، 2/154، 155؛ ابن اسفنديار، 3). نوح در اين ميان بيمار شد و ابوسعيد در بخارا ماند (ابوعلي مسكويه، 2/157). ابوعلي چغاني كه به عذرخواهي پيش آمده بود، چون طرفي بر نبست، در نيشابور علي طغيان برافراشت. سپس به رقيب سامانيان، ركن الدوله حسن بن بويه روي آورد و به واسطة همو، لواي حكومت خراسان را از المطيع، خليفة عباسي گرفت و نخستين بار به نام وي در خراسانن خطبه خواند (همو، 2/156 ـ 157؛ ابن اسفنديار، همانجا؛ ابن اثير، 8/507).
در پي مرگ نوح بن نصر در ربيع الآخر 343، ابوسعيد فرغاني بر كارها چيره شد و حكومت را بر عبدالملك بن نوح مسلّم گردانيد (ابوعلي مسكويه، 2/157). عبدالملك نيز پس از دست يافتن به قدرت، به پاس خدمات ابوسعيد، وي را در سپهسالاري خراسان ابقا كرد و سپس به قصد تثبيت قدرت خود و به سامان آوردن اوضاع آشفتة خراسان، وي را روانة نيشابور كرد. خبر حركت ابوسعيد به نيشابور، سپاهيان ابوعلي را از اطراف او پراكنده ساخت و ابوعلي چغاني ديگر بار به ركن الدوله پناه برد و ابوسعيد فرغاني نيشابور را تصرف كرد و در آنجا به جست و جوي اموال ابوعلي پرداخت (ابوعلي مسكويه، ابن اثير، همانجاها؛ گرديزي، 349).
به روايت گرديزي (ص 350) حكومت خراسان پس از ورود ابوسعيد فرغاني به نيشابور، از سوي خليفه به ابوعلي چغاني واگذار شد. از اين رو ابوسعيد به پيكار با ابوعلي بيرون شد و به سبب كمبود آزوقه از عبدالملك بن نوح مال خواست، چون امير ساماني به درخواست وي بي اعتنايي كرد، لشكريان خراسان به شورش برخاستند. ركن الدوله از اين واقعه بهره برد و اصفهان را به تصرف درآورد و آهنگ تسخير گرگان كرد. لشكركشي ركن الدوله موجب شد تا عبدالملك احساس خطر كند و به تقويت قواي ابوسعيد بپردازد. ابوسعيد پس از آن به جنگ ركن الدوله و ابوعلي چغاني شتافت، اما اين دو سرانجام صلح خواستند و ركن الدوله بر گردن گرفت كه سالانه 000’200 دينار به ابوسعيد رساند. بر همين قرار به تأييد عبدالملك ابن نوح صلح شد (همو، 350 ـ 351؛ نيز نك‌ : منهاج سراج، 210).
به روايت گرديزي، ابوسعيد پس از آن خليفه را از واقعه مطلع كرده و خليفه با آنكه صلح را نپسنديده بود، خواهش او را كه ظاهراً به رسميت شناختن حكومتش بر خراسان بوده، اجابت كرد (ص 202، 351).
به گفتة ابن اثير (8/512) پس از اين صلح و در همين سال (344 ق)، ركن الدوله با وساطت برادرش معزالدوله خلعت و لواي حكومت خراسان را از خليفه المطيع براي ابوسعيد گرفت. ابوعلي مسكويه (2/161) اشاره كرده كه ابوالفضل كاشاني از سوي ركن الدوله همراه خواهرزادة ابوسعيد با نامه اي از عبدالملك بن نوح به بغداد رفت و خليفه نيز رسماً حكومت ابوسعيد را بر خراسان تأييد كرد.
ابوسعيد در رمضان 345 به بخارا بازگشت، بدان اميد كه امير او را به سبب فتوحاتش خلعت دهد. چون از نزد عبدالملك باز گشت، البتگين حاجب، شايد به اشارة امير، وي را گرفته، به قتل آورد (گرديزي، 352). علت قتل ابوسعيد به درستي دانسته نيست. گرچه گرديزي (همانجا) بدرفتاري او را با نگهبانان خاصة امير و شكايت آنان از وي، دليل قتل او دانسته و بارتولد نيز همين روايت را پسنديده (1/532) و منهاج سراج از گرايش او به آل بويه و قرمطيان سخن رانده (همانجا)، اما قدرت و نفوذ رو به تزايد ابوسعيد را نيز كه شايد بيمي در دل عبدالملك ايجاد كرده بود، نبايد از نظر دور داشت.
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن اسفنديار، محمد بن حسن، تاريخ طبرستان، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1320 ش؛ ابوعلي مسكويه. احمد بن محمد، تجارب الامم، به كوشش ف. آمدرزه، قاهره، 1915 م؛ بارتولد، و. و.، تركستان نامه، ترجمة كريم كشاورز، تهران، 1366ش؛ گرديزي، عبدالحي بن ضحاك، تاريخ، به كوشش عبدالحي حبيبي، تهران، 1363 ش؛ منهاج سراج، عثمان بن محمد، طبقات ناصري، به كوشش عبدالحي حبيبي، كابل، 1342 ش.
علي مير انصاري (بنه كن)

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2218
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست