responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2215
ابوسعيد رستمی
جلد: 5
     
شماره مقاله:2215

اَبوسَعيدِ رُستَمي، محمد بن محمد رستمي اصفهاني، شاعر عربي سراي دستگاه صاحب بن عباد (326 ـ 385ق). وي از معاصران ابومنصور ثعالبي است و اشعار و اخبار مربوط به اين شاعر تقريباً يه صفحاتي چند از كتاب يتيم‌ـة الدهر محدود است (ثعالبي، 3/205 ـ 207، 221، 280، 300 ـ 319). وجود برخي اشعار ابوسعيد رستمي، يا اخبار مربوط به او، در منابعي ديگر (نك‌ : مافروخي، 57، 73؛ ابن سعيد، 43)، گوياي آن است كه اخبار و اشعار شاعر بسي بيش از آن بوده كه در گزيدة ثعالبي فراهم آمده است، اما چنانكه از بررسي منابع مفصل همچون معجم الادباء ياقوت و وفيات الاعيان ابن خلكان برمي آيد، ظاهراً خيلي زود نام و ياد وي تحت الشعاع شهرت و نفوذ ديگر شاعران زمان قرار گرفته است.
ابوسعيد را بدان سبب كه ششمين نياي وي رستم نام داشته، رستمي ناميده اند. او از سوي پدر تبار ايراني داشت و از جانب مادر به «آل جنيد»، كه عرب نژاد بودند، مي پيوست (نك‌ : ثعالبي، 3/300، 301، 306؛ بهمنيار، 104). ابوسعيد در اصفهان ديده به جهان گشود و در همان شهر كه در آن دوران كانون شعر و ادب بود، نشو و نما يافت. در اوان جواني در سلك نديمان و ملازمان صاحب بن عبّاد در آمد، چنانكه بعدها به سبب همين سابقة مصاحبت، به خود بسيار مي باليد (ثعالبي، 3/295 ـ 296، 300، 307؛ بهمنيار، 143). تنها اطلاعي كه از وضع ظاهر و خلق و خوي شاعر داريم، همان است كه صاحب بن عبار ذكر كرده است (نك‌ : ثعالبي، 3/301). ابوسعيد نه رفتار و كرداري خوشايند داشت و نه چهره و اندامي دلپسند، اما در پرتو نكته سنجي و ظرافت شاعرانه و دوستي و رفاقت صادقانه، همگان را مجذوب خود مي ساخت. از زندگاني خصوصي و اجتماعي شاعر نيز همين اندازه مي دانيم كه در اصفهان زن و فرزند و نواده داشته (نك‌ : همانجا) و با املاك فراواني كه در پرتو گشاده دستي صاحب بن عباد به دست آورده و غالباً از پرداخت ماليات آنها نيز معاف بوده (نك‌ : همو، 3/301، 304)، در رفاه كامل به سر مي برده است.
ابوسعيد خود را مولا وخدمتگزار صاحب بن عباد مي خواند. صاحب نيز او را بر بيشتر خاصان و نديمان خويش مقدم مس داشت (همو، 3/301، 307؛ بهمنيار، 166) و صريحاً مي گفت كه جز او امير ديگري را مدح نمي گويد (ثعالبي، 3/306)، چنانكه در قصايد بر جاي مانده از او در مدح ديگران به ندرت شعري مي توان يافت (نك‌ : همو، 3/302 ـ 303، 319). صاحب نيز گاه او را مهمترين شاعر اصفهان و گاه بهترين شاعر زمان مي خواند (همو، 3/301؛ بهمنيار، همانجا)، چنانكه گويند از ميان 000’100 قصيدة عربي و فارسي كه شاعران در ستايش وي سروده بودند، تنها شيفتة دو بيت شعر ابوسعيد گرديده بود (ياقوت، 6/263؛ نيز نك‌ : ثعالبي، 3/307). اين دو بيت شعر را همة منابعي كه به شرح حال صاحب بن عباد پرداخته اند، آورده اند (ابن خلكان، 1/228 ـ 229؛ قوبائي، 35؛ آل ياسين، 16، 17؛ اميني، 4/47 ـ 48).
اوج شاعري ابوسعيد رستمي، سالهاي 347 تا 366 ق (دوران قدرت و نفوذ صاحب بن عباد) در اصفهان بود. پس از عزيمت صاحب به گرگان، ابوسعيد همچنان قصايد خود را از اصفهان براي وي مي فرستاد، اما رفته رفته از اين كار و حتي از مدح او نيز دست كشيد. صاحب نامه اي خطاب به ابوالعباس ضبي، شاعر معاصر ابوسعيد رستمي به اصفهان نوشت و ضمن شكايت از بي وفايي شاعر، او را فرمان داد كه ابوسعيد را به باز سرودن شعر تشويق كند (ثعالبي، 3/301؛ بهمنيار، 167). از قرار معلوم، اين گله ها مؤثر نيفتاد و احتمالاً تنها شعري كه ابوسعيد از آن پس سرود، همان قصيده اي است كه در رثاي صاحب بن عباد سروده است. ثعالبي (همانجا) اين امر را يا نتيجة غرور شاعر يا اثر نزول قريحة شعري او در كهنسالي دانسته است. ابوسعيد خود گويد كه پس از يك عمر مديحه سرايي، شعر را كه در نظر او ديگر جز كالايي بي ارزش نبود، به ديگر شاعران واگذاشت (همو، 3/319؛ علي خان مدني، 2/386).
ابوسعيد در اشعار خود، فصاحت بدويان و حلاوت متجددان را جمع كرده بود (بهمنيار، 166) و بيشتر قصايدش نيز در مدح بوده است. اشعار بر جاي مانده از ابوسعيد يادآور قصايد جاهلي است، گرچه گاه نوآوريهايي نيز در آنها ديده مي شود (ثعالبي، 3/302، 305، 307، 312، 314، 317) كه شاعر با اطلال و دمن به راز و نياز مي پردازد. ابوسعيد در وصف چيره دست بود؛ ثعالبي، (3/206) شعر او را در وصف آب روان، بهترين سروده در اين باب مي شناسد. ابوسعيد در بديهه سرايي نيز قدرتمند بود و در اين باب بر بيشتر شاعران معاصرش برتري داشت، چنانكه به روايت ثعالبي (3/200) روزي به هنگام ورود به سراي صاحب بن عباد از مشاهدة خلعت بخشهاي وي بالبداهه قصيدة معروفي سرود (نيز نك‌ : بهمنيار، 166 ـ 167).
در مسابقات شعري كه صاحب بن عباد، به هر مناسبت بر گذار مي كرد، ابوسعيد شركت فعال داشت. چنانكه در مجموعة «داريّات» (نك‌ : ثعالبي، 3/203، 205؛ بهمنيار، 173) و نيز در مجموعة «بردونيّات» (نك‌ : ثعالبي، 3/214، 221 ـ 222؛ بهمنيار، 169 ـ 170) قصيده هاي خود را به ميدان رقابت با شعراي معاصر مي آورد. مرثيه سرايي براي صاحب بن عباد نيز خود به صورت مسابقه اي بزرگ درآمد كه همة شعراي زمان در آن شركت جستند و قصيدة ابوسعيد رستمي در آن ميان درخشيد ثعالبي از اين قصيده تنها دو بيت آورده (3/280) كه در بيشتر منابع شرح حال صاحب، ديده مي شود (ابن خلكان، 1/232؛ بهمنيار، 56؛ قوبائي، 45؛ اميني، 4/76؛ براون 1/547).
ابوسعيد شاعري پرگوي بود و ثعالبي در گزينش بهترين سروده هاي او در مي ماند (نك‌ : 3/308، 312: تغييرات وي)، چنانكه او برخي قصايد وي را مجموعة محاسن و لطايف خوانده است (نك‌ : 3/314). ابوسعيد گاه در ستايش ممدوح به افراط گراييده و مثلاً برخي اوصاف پيامبراكرم (ص) را به ممدوح خود نسبت داده است (همو، 3/311) و نيز پس از خداي يكتا تنها وي را شايستة بندگي و پرستش دانسته است (همو، 3/307). شاعر در نخستين شعر خويش نيز طريق اغراق پيموده و آشكارا گفته است كه در جهان جز من شاعري وجود ندارد (همو، 3/303).
از او ديواني بر جاي نمانده، تنها ثعالبي برخي اشعار وي را كه شمارشان به 409 بيت مي رسد. در تيم‌ـة الدهر گرد آورده است (3/200، 205 ـ 207، 221 ـ 222، 280، 300، 302 ـ 319) و مافروخي هم در كتاب محاسن اصفهان 12 بيت ديگر بر آن مجموعه افزوده است (نك‌ : ص 57، 73).
اشعار ابوسعيد در سدة اخير مورد توجه برخي خاورشناسان قرار گرفته است. گلدسيهر آثار وي را منعكس كنندة فرياد ملي ايرانيان بر ضد تازيان دانسته است (براون، 388)، اما بجز برخي فخر فروشيها به ايراني بودن (براي نمونه، نك‌ : ثعالبي، 3/306)، در اشعار موجود او مضاميني كه بتواند گفتة گلدسيهر را تأييد كند، يافت نمي شود.
مآخذ: آل ياسين، محمد حسن، الصاحب بن عباد، بغداد، 1376ق/ 1957 م؛ ابن خلكان، وفيات، ابن سعيد مغربي، علي بن موسي، عنوان المرقصات و المطربات، بولاق، 1286 ق؛ اميني، عبدالحسين، الغدير، بيروت، 1387 ق/1967 م؛ براون، ادوارد، تاريخ ادبي ايران، ترجمه و تعليق علي پاشا صالح، تهران، 1335 ش؛ بهمنيار، احمد، صاحب بن عبّاد، به كوشش باستاني پاريزي، تهران، 1334 ش؛ ثعالبي، عبدالملك بن محمد، يتيم‌ـة الدهر، قاهره، 1354 ق؛ علي خان مدني، انوار الربيع، به كوشش شاكر هادي شكر، كربلا، 1388ق/ 1968 م؛ قوبائي اصفهاني، احمد بن محمد، رسال‌ـة الارشاد، تهران، 1312 ش/1933 م؛ مافروخي، مفضل بن سعد، كتاب محاسن اصفهان، به كوشش جلال الدين حسيني تهراني، 1312 ش/ 1933 م؛ ياقوت، ادبا
محمد علي لساني فشاركي
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2215
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست