responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2192
ابوزيد انصاری
جلد: 5
     
شماره مقاله:2192

اَبوزِيدِ اَنصاري، سعيد بن اوس بن ثابت خزرجي انصاري (121 ـ 215ق/ 739 ـ 830م)، لغوي، راوي و نحوي. جدّ او ثابت بن بشير از قبيلة خزوج و از انصار پيامبر (ص) بود و نسبت انصاري و خزرجي وي از همين جاست. ثابت در جنگ احد و جنگهاي پس از آن شركت داشت و در شمار 6 تني بود كه در حيات پيامبر (ص) قرآن را جمع آوري كردند (ابن سعد، 7/27).
ابوزيد علم قرائت را از ابو عمرو بن علاء، راوي بزرگ بصره و صاحب يكي از 7 قرائت مشهور آموخت و بيشتر دست ماية علمي خود را در علم لغت نيز از وي فراگرفت (ازهري، 1/12؛ ابوطيب، 39 ـ 40؛ بماني؟، 128). ابو زيد اگرچه وابسته به مكتب بصره بود، اما شوق دانش اندوزي او را برآن داشت تا به دور از هر گونه تعصبي در مجالس درس كوفيان نيز به كسب علم بپردازد. وي ديوانهاي شعر عرب را از مفضّل ضّبي و ديگر كوفيان فراگرفت (ازهري، همانجا؛ خوارزمي، 2(4)/ 1550) و اين امر ماية شگفتي منابع كهن شده است، زيرا تا آن زمان سابقه نداشت كه كسي از مكتب بصره براي كسب علم نزد كوفيان رود (سيرافي، 56 ـ 57؛ ابن انباري، 86؛ ابن نديم، 60).
ابوزيد نحو را نزد يونس و كيسان نحوي فراگرفت و از خلف احمر، عمروبن عبيد، ابن عون، سعيد بن ابي عروب‌ـة ، ابن جريح، محمد بن عمرو بن علقمه، اسرائيل بن يونس و اسود بن شيبان روايت كرد (مبرد، 1/453 ـ 454؛ ابن ابي حاتم، 2(1)/5؛ مزي، 10/330؛ ابن فضل الله، 7/9؛ يغموري، 179). اصمعي، خلف احمر، راوية معروف را شاگرد وي دانسته است (نكـ: سيرافي، 53). ابوزيد براي جمع آوري اشعار، اخبار و نوادر عرب، مدّت درازي را بين بدويان گذراند و بيشتر از همگنانش از آنان بهره جست (ابوطيب، 41). مدتي را نيز در بين قبايل عقيل و قشير كه در آن زمان در بصره متوطن شده بودند، به سر برد و از آنان دانش بسيار آموخت (ازبيدي، 182).
وي پس از آنكه ذخاير عظيمي از روايات را در علوم مختلف همچون لغت، نحو، اخبار، اشعار و احاديث گردآورد، در بصره مجالسي تشكيل داد كه مورد اقبال دانش پژوهان و بزرگان علم و ادب آن روز قرار گرفت (سيرافي، همانجا؛ ابن انباري، 89). شركت برجسته ترين دانشمندان آن روز از جمله سيبويه، اصمعي، جاحظ، ابو نواس، ابن اعرابي، ابو حاتم سجستاني وابو عبيد قاسم بن سلام هروي، در مجالس درس او، خود بيانگر وسعت دامنة معلومات اوست (نكـ: سيرافي، 55 ـ 56؛ ابوطيب. 42، 92، 93؛ ابن انباري، 85؛ ابن نباته، 316؛ طلس، 67؛ فاخوري، 412). علاوه بر ايشان كساني همچون اين شبّه، عبدالله بن محمد بن هارون توزي، خلف بزار و رؤي‌ـة بن عجّاج از شاگردان او به شمار مي رفتند (ابوطيب، 75؛ ياقوت، ادبا، 11/213 ـ 214، بلدان، 1/894). بزرگاني همچون ابوعثمان مازني، محمد بن سلام جمحي، ابو حاتم سجستاني، ابو حاتم رازي، ابو عمر صابح بن اسحاق جرمي، ابوعدتان اعور و ابوالحسن مدائين از وي روايت كرده اند (خطيب، 9/77؛ ابن سلام، 2/765؛ مبرد. 1/348، 453؛ ابن قتيبه، المعاني الكبير، 1/181؛ بلاذري 1/16، 234؛ ابوطيب، 76). ابن هشام نيز اشعار چند تن از شاعران را از قول او نقل كرده است (1/305، 2/87، 3/22 ـ 23، 145، 148).
مقام علمي و ادبي ابوزيد سخت مورد ستايش منابع كهن قرار گرفته است. ابوطيب لغوي او را از پيشوايان علم لغت دانسته و در حفظ شعر، لغت، اخبار و نوادر عرب پس از ابومالك برتر از همه شمرده است. او از قول ابن مناذر گويد: اصعي ثلث لغت عرب، ابوعبيده نصف آن و ابوزيد دو سوم آن و ابومالك تمام آن را مي دانست (ص 41). ذهبي او را علامه و حجّ* العرب لقب داده (99/494) و در اخفش دانش وي را از استادش ابوعمرو بن علاء بيشتر دانسته است (نكـ: زبيدي، همانجا). روايات او را نيز تقريباً همة منابع كهن موثق و مورد اعتماد خوانده اند ( نكـ: ابن ابي حاتم، همانجا؛ سيرافي، 53؛ ازهري، 1/11؛ ابوطيب. 42 ، 90). به گفتة منابع متعدّد، هر جا كه سيبويه در اثر معروفش الكتاب مطلبي را با ذكر «اخبرني الثق*» با «سمعت الثقــة» نقل مي كند، مقصودش ابوزيد است. سيبويه در الكتاب 9 بار از ابوزيد روايت كرده است كه همه به لغت مربوط مي شود (نكـ: ابوطيب، 76؛ ابن انباري، همانجاها؛ ياقوت، ادبا، 11/215؛ ناصف، 125). از ميان همه منابع كهن تنها ابن حبان بر ابوزيد خرده گرفته و حديثي از وي را با جرح كرده است. او روايات ابوزيد را در صورتي معتبر و مقبول دانسته است كه موافق با گفتة ثقاب باشد‌ (1/324 ـ 325).
ابوزيد از جمله دانشمنداني بود كه در 158ق به دعوت مهدي خليفة عباسي به بغداد رفتند (ابن نديم، همانجا؛ فروخ، 2/204؛ فلوگل 71)، اما از مدت اقامت وي در بغداد و چگونگي ارتباط او با دربار خلافت اطلاعي در دست نيست. شهرت ابوزيد بيشتر در دو زمينه است:
1. لغت شناسي: از اوايل سده 2ق در هر مكتب بصره و كوفه دانشمنداني ظهور كردند كه در عرصة لغت و نيز شعر و اخبار و ايام عرب (شرح جنگهاي قبيله اي) و انساب، شهرت فراوان داشتند. اينان آثاري از خود بر جاي گذاشتند كه دست ماية اصلي فرهنگ نويسان در نسلهاي بعد گرديد (يوسف، 61 ـ 62). ابوزيد يكي از مشهورترين اين دانشمند است. او به گردآوري لغات و لهجه هاي شاذ همت گماشت و رساله هاي لغوي فراواني در موضوعات مختلف تأليف كرد كه هر كدام به تنهايي لغت نامة تك موضوعي كوچك و كم حجمي به شمار مي رفت (نكـ: آثار).
وي در اين رساله ها كه واژگان آنها را از زبان بدويان و فصحاي عرب شنيده و گردآورده بود، علاوه بر شرح و توضيح، مترادفات، اضداد و مشتقاتي را كه همگي به موضوعي خاص مربوط مي شدند، جمع مي آورد، مانند رساله هاي المطر، الشجر، المياء، النبات و غير آنها (نكـ: آثار). اين رساله هاي تخصصي نخستين تلاشها در تدوين فرهنگهاي بزرگ و جامع و كتابهاي لغتي بود كه در عصرهاي بعد پديد آمد. امروزه از بين آثار لغوي پيشينيان كه در دسترس ماست، كمتر كتاب يا لغت نامه اي است كه مؤلف آن از آثار ابو زيد به عنوان يكي از منابع اصلي خود استفاده و بدانها استناد نكرده باشد. در ميان آن اثار به ويژه از اينها مي توان نام برد: اصلاح المنطق ابن سكيت 0ص 109 ـ 110) و تهذيب الالفاظ همو (ص 459، 523)، الحيوان جاحظ (1/130، 145، جمـ) و البرصان و العرجان همو، (ص 92، 356)، خلق الانسان ثابت بن ابي ثابت (جمـ)، ادب الكاتب ابن قتيبه (ص 35، 42 ـ 43، جمـ)، الكامل مبرد (1/111، 288)، اعراب القرآن زجاج (1/114 ـ 115، 140، جمـ)، اشتقاق ابن دريد (ص265، 275)، مجمل اللغ* اثر ابن فارس (جمـ) و متخير الالفاظ همو، (ص 55، 72)، المحكم و المحيط ابن سيده (3/29) و المخصص همو (13/3، 6، 9) و تثقيف اللسان ابن مكي (جمـ).
2. روايت شعر: ابوزيد علاوه بر كوشش چشمگيري در عرصة لغت از بزرگ ترين راويان سدة 2 و 3 ق نيز به شمار مي رود. وي بسياري از روايات خلف احمر و ديگر راويه ها و نيز اشعار جمعي از شاعران بزرگ از جمله حسان بن ثابت و كعب بن مالك را جمع آوري و روايت كرده است (ابن هشام، 2/87 ـ 88، 319 ـ 320، 3/22 ـ 23، 171ـ 172، 221؛ بلاشر، 184). ابوزيد را به همراه دو تن از راويان بزرگ معاصرش يعني اصمعي و ابوعبيده معمر بن مثني (هـ م م)، بايد از پيشگامان نهضت گردآوري و تدوين اشعار و اخار عرب كه از نيمة دوم سدة 2 آغاز شده و تا اواخر سدة 3ق ادامه داشت، به شمار آورد (نكـ: همو،‌ 177 ـ 184؛ شلقاني، 3، 8 ـ 9؛ ضيف، 155).
اين راويان رنج دو كار بزرگ و دشوار ا بر خود هموار ساختند: اولاً با دقت كامل به جمع آوري اشعار و اخبار پرداختند و چون مي دانستند كه پس از گذشت چندين نسل، به خصوص پس از تحريفاتي كه راويان بزرگ قبل از ايشان از جمله خلف احمر و حماد راويه، ‌در روايات و اخبار عرب وارد كرده اند ( نكـ: همو، 148 ـ 155)، ديگر نمي توان اشعار و اخبار كهن را دست نخورده يافت، از اين رو تنها به جمع آوري رواياتي پرداختند كه از راويان موثق يا مستقيماً از زبان بدويان شنيدند و خود نيز به ديدة انتقاد در آنها نگريستند و كوشيدند درميان اين روايات، سره را از ناسره باز شناسيند؛ ثانياً چون تا آن زمان روايات سينه به سينه نقل مي شد، براي حفظ آنها از خطر نابودي يا تحريف بيشتر درصدد ضبط و تدوين آنها برآمدند و در واقع روايت كتبي را جايگزين روايت شفاهي ساختنند.در نتيجة اين امر مجموعه هاي عظيمي از ديوانها و آثار پيشينيان كه امروزه از بزرگ ترين ذخاير ادبيات عرب محسوب مي شود، به رشتة تحرير درآمد و از خطر نابودي در امان ماند(بلاشر، 154 ـ 186؛ ضيفؤ 158 ـ 161).
ابوزيد در نحو نيز تبحر داشت چندانكه به ابوزيد نحوي معروف شد. با اينهمه، نمي توان او را در رديف دو نحوي برجستة معاصرش خليل بن احمد و سيبويه به شمار آورد (ابن نديم، همانجا)، گرچه به تأييد بيشتر منابع، در اين زمينه از اصمعي و ابوعبيده برتر بود (همانجا؛ ابن انباري، 86). وي چندان به اصلاح «فساد» و «لحن» در زبان عربي مصرّ بود كه حتي در دم مرگ نيز از تذكار و رفع اشتباهات ديگران دريغ نمي كرد (نكـ: يغموري، 108). برخي او را پيرو مذهب قدريه (معتزله) و از مخالفين نظرية جبر دانسته اند (خوارزيم، 2(4)/1550؛ ابن قتيبه، المعارف، 545).
ابوزيد در پايان عمر حافظة خود را از دست داد و سرانجام در 215ق و به روايتي 214 يا 216ق در زمان خلافت مأمون در بصره درگذشت (ابوطيب، 43؛ ياقوت، ادبا، 11/216؛ قفطي، 2/33؛ ابن خلكان، 2/380).
آثار چاپي:
1. اللبأ و اللبن. ابوزيد در اين رساله به شرح انواع مختلف شير و مراحل پروردن آن از هنگامي كه دوشيده مي شود، تا زماني كه از آن كره مي گيرند، پرداخته است (عبدالتواب، 286). اين اثر نخست به كوشش لويس شيخو در مجلة المشرق بيروت (1900م) به چاپ رسيده و سپس بار ديگر به كوشش هافنر و لويس شيخو، همراه مجموعة البلغ* في شذور اللغ* در بيروت (1908م) منتشر شده است.
2. مسائيّه، اثري است كم حجم در شرح برخي واژه هاي شاذ و نامأنوس. برخي آن را جزئي از كتاب النوادر في اللغ* مي دانند (نكـ: ابوزيد، 231) و چون نخستين واژه اي كه مؤلف دراين كتاب به شرح و توضيح آن پرداخته، لفظ «مسائيه» و برخي مشتقات آن است، خود اثر نيز به همين نام خوانده شده است. اين كتاب همراهاثر معروف مؤلف، النوادر في اللغ*، به چاپ رسيده است.
3. المطر، مجموعه اي است از اصطلاحات مربوط به باران، رعدو برق، ابرها و آبها كه مؤلف در آن كمتر از اشعار عربي به عنوان شاهد مثال استفاده كرده است. اين اثر نخستين بار به كوشش گوتهابل در 1895م در «مجلة انجمن خاور شناسي آمريكا » (XVI/282 - 312) به چاپ رسيده است. لويس شيخو نيز آن را نخست در مجلة المشرق بيروت (1905م) و پس از آن جداگانه به چاپ رسانده است.اين كتاب يك بار ديگر نيز همراه مجموعة البلغ* في شذور اللغة ياد شده به چاپ رسيده است.
4. النوادر في اللغ*. همانگونه كه از نامش پيداست، مجموعه اي است از برخي واژه هها و تركيبهاي نادر و نامعمول كه بيشتر در اشعار و قصايد جاهلي و اسلامي به كار رفته و مؤلف با ذكرمصالهاي متعدد به شرح و توضيح هر يك از آنها پرداخته است. در اين اثر هيچ گونه ترتيب خاصي رعايت نشدهاست. بدين جهت مي توان آن را صرفاً مجموعه اي از اشعار و لغاتي شمرد كه با عناوين باب شعر، باب رجز وباب نوادر گردآوري شده اند. ابوزيد خود در آغاز كتاب (ص 1 ـ 2) تصريح كرده كه آنجه را تحت عنوان «باب شعر» آورده، از مفضّل ضبّي گرفته و بقيه را از فصحاي عرب شنيده است (قس: ابن انباري، 87). اين اثر به همراه كتاب مسائية مؤلف نخستين بار به كوشش سعيد خوري شرتوني در بيروت (1894م) به چاپ رسيده است.
5. كتاب الهمز. در اين اثر حدود 300 كلمه را كه همگي در تمام صيغه ها داراي همزه اند، گردآوري است. كتاب 30 باب دارد و تقسيم بندي آن بر اساس جايگاه همزه در كلمه و بر حسب صيغه ها و گاه ترتيب حروف الفبا، صورت گرفته است (عبدالتواب، 284 ـ 285). اين كتاب به كوشش لويس شيخو نخست در مجلة المشرق بيروت (1910م) و بار ديگر به طور مستقل در همانجا (1911م) به چاپ رسيده است.
آثار يافت نشده:
1. الابل و الشا$؛ 2. الابيات؛ 3. الامثال؛ 4. ايمان عثمان؛ 5. البري و الخزائم؛ 6. بيوتات العرب؛ 7. التثليت؛ 8. التضارب؛ 9. التمر؛ 10. الجمع و التثني*؛ 11. الجود و البخل؛ 12. الحلب* (الحلس*)؛ 13. حيل* و محال*؛ 14. خبئا يا خبا$؛ 15. خلق الانسان؛ 16. الرجل والقتب؛ 17. الغرائز؛ 18. غريب الاسماء؛ 19. الفرق؛ 20. فعلت و افعلت؛ 21. قراء$ ابي عمرو؛ 22. القوس و الترس؛ 23. اللامات؛ 24. اللغات؛ 25. المعزي؛ 26. المقتضب؛ 27. المصادر؛ 28. المكتوم؛ 29. المنطق؛ 30. المياه؛ 31. النبات و الشجر؛ 32. نابه و نبيه؛ 33. نعت الغنم؛ 34. نعت المشافهات؛ 35. الواحد؛ 36. الوحوش؛ 37. الهوش و النوش؛ 38. الهشاش* و الشاش* (ابن نديم، همانجا؛ ابن حزم، 373؛ ابن خير، 370 ـ 371؛ ياقوت، ادبا، 11/216 ـ 217؛ فلوگل، 71 - 72).
مآخذ: ابن ابي ثابت، خلق الانسان، به كوشش عبدالستار احمد فراج، كويت، 1985م؛ ابن ابي حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، 1372ق/ 1952م؛ ابن انباري، عبدالرحمن بن محمد، نزه* الالباء، به كوشش ابراهيم سامرايي، بغداد، 1959م؛ ابن حنان، محمد، المجروحين، به كوشش محمد ابراهيم زايد، بيروت، 1396ق؛ ابن حزم، علي بن احمد، جمهز$ انساب العرب، بيروت، 1403ق/ 1983 م؛ ابن خلكان، احمد بن محمد، وفيات الاعيان، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1372ق؛ ابن خير، محمد، فهرس*، به كوشش فرانسيسكو كودرا و ريبرا تاراگو، بغداد 1382ق/ 1963م؛ ابن دريد، محمد به حسن، الاشتقاق، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1378ق/ 1958م؛ ابن سعد، محمد الطبقات الكبري، بيروت، دارصادر؛ ابن سكيت، يعقوب بن اسحاق، اصلاح المنطق، به كوشش احمد محمد شاكر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1375ق/ 1956م؛ همو، تهذيب الالفاظ، به كوشش لويس شيخو، بيروت، 1886 ـ 1898م؛ ابن سلام جمحي، محمد، طبقات فحول الشعراء، به كوشش محمود محمد شاكر، قاهره، 1394ق/ 1974م؛ ابن سيده، علي بن اسماعيل، المحكم والمحيط الاعظم، به كوشش عائشه عبدالرحمن، قاهره، 1377ق/ 1958م؛ همو، المخصص، بولاق. 1320ق؛ ابن فارس، احمد، متخّير الالفاظ، به كوشش هلال ناجي، بغداد، 1390ق/1970م؛ همو، مجمل اللغ*، به كوشش هادي حسن محمودي، كويت 1405 ق/ 1985م؛ ابن فضل الله عمري، احمد بن يحيي. مسالك الابصار، به كوشش فؤاد سزگين. فرانكفورت، 1408ق/ 1988م؛ ابن قتيبه. عبدالله بن مسلم، ادب الكاتب، به كوشش محمد دالي، بيروت، 1406ق/ 1986م؛ همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960م؛ همو، المعاني الكبير، حيدرآباد دكن، 1368ق/ 1949م؛ ابن مكي، عمر بن خلف، تثقيف اللسان، به كوشش عبدالعزيز مطر، قاهره، 1386ق/ 1966م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابن هشام، عبدالملك، السير$ النبوي*، به كوشش مصطفي سقا و ديگران، قاهره، 1355ق/ 1936م؛ ابوزيد انصاري، سعيد بن اوس، النوادر في اللغ*، به كوشش سعيدخوري شرتوني، بيروت، 1387ق/ 1967م؛ ابوطيب لغوي، عبدالواحد بن علي، مراتب النحويين، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم. قاهره، 1375ق/ 1955م؛ ازهري، محمدبن احمد تهذيب اللغ*، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384ق/ 1964م؛ بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، به كوشش محمد حميدالله،‌ قاهره، 1959م؛ بلاشر، رژيس. تاريخ الادب العربي، ترجمة آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363ش؛ جاحظ، عمروبن بحر، اليرصان والعرجان، به كوشش محمد مرسي خولي، بيروت، 1401ق/ 1981م؛ همو، الحيوان، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، بيروت، 1388ق/ 1969م؛ خطيب بغدادي، احمدبن علي، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ خوارزمي، قاسم، «شرح». ضمن شروح سقط الزند، به كوشش طه حسين،‌ قاهره، 1368ق/ 1949م؛ ذهبي، محمد بن احمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش صلاح الدين منجد، قاهره، 1956م؛ زبيدي، محمد بن حسن، طبقات النحويين و اللغويين، به كوشش محمد الوالفضل ابراهيم، قاهره، 1373ق/ 1954م؛ زجاج، ابراهيم بن سري، اعراب القرآن، به كوشش ابراهيم ابياري، قاهره، وزار$ الثقاف* و الارشاد القومي؛ سيرافي، حسن بن عبدالله، اخبار النحويين البصريين، به كوشش فربتس كرنكو، بيروت، 1936م؛ شلقاني، عبدالحميد، الاصمعي اللغوي، قاهره، دارلمعارف؛ ضيف، شوقي، العصر الجاهلي، قاهره، 1960م؛ طلس، محمد اسعد، حاشيه بر التثبيه علي حدوث التصحيف، تأليف حمزة اصفهاني، دمشق، 1388ق/ 1968م؛ عبدالتواب، رمضان. مباحثي در فقه اللغه و زبانشناسي عربي، ترجمة حميدرضا شيخي، مشهد، 1367ش؛ فاخوري، حنا، تاريخ ادبيات زبانعربي، ترجمة عبدالمحمد آيتي، تهران، 1361ش؛ فروخ، عمر، تاريخ الادب العربي، بيروت، 1401ق/ 1981 م؛ قفطي، علي بن يوسف، انباه الروا$، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1371ق/ 1952م؛ مبرد، محمد يزيد، الكامل، به كوشش محمد احمد دالي، بيروت، 1406ق/ 1986م؛ مزي، يوسف، تهذيب الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1408ق/ 1987م؛ ناصف، علي نجدي، سيبويه پيشواي نحويان، ترجمة محمد فاضلي، مشهد، 1359ش؛ ياقوت، ادبا؛ همو، بلدان، يغموري، نورالقبس المختصر من المقتبس، به كوشش رودلف زلهايم، ويسبادن، 1384ق/ 1964م؛ يماني، عبدالباقي، اشار$ التعيين، به كوشش عبدالمجيد دياب، رياض، 1406ق/ 1984م؛ يوسف، س.م.، «دستور زبان و فرهنگ نويسي» ترجمة علي محمد حق شناس، تاريخ فلسفه در اسلام، به كوشش ميان محمد شريف، تهران، 1367ش، ج 3؛ نيز:
Flugel, Gustav, Die grammatischen Schulen der Araber, Leipzig, 1862.
عنايت الله فاتحي نژاد
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2192
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست