responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2146
ابوالخير اقطع تيناتی
جلد: 5
     
شماره مقاله:2146

اَبوالْخِيْرِ اَقْطَعِ تيناتي، حمّاد (عباد) بن عبدالله، از عرفاي سدة 4 ق. وي غلامي بوده در تينات كه دهي است در نزديكي مصيصه در كنار درياي شام (سمعاني، 3/126؛ ياقوت، 1/910؛ جامي، 209؛ ابن تغري بردي، 3/308).
اصل او از مغرب بوده، اما خود در تينات اقامت داشته است (سلمي، 382؛ سمعاني، 3/127؛ قشيري، الرساله، 394). ذهبي (16/22) و صفدي (13/445) هم او را سياه چهره اي از مغرب ياد كرده اند. وي مدتي در جبل لبنان مي زيسته (انصاري، 398؛ ياقوت، ذهبي، همانجاها) و روايت شده است كه با حيوانات وحشي مأنوس بوده است و در اين باب كراماتي به او نسبت داده اند (نكـ: سلمي، همانجا: ابونعيم، 10/377 ـ 378؛ سمعاني، همانجا؛ ابن ملقن، 193 ـ 194؛ محمود بن عثمان. 84).
ابوالخير از آن جهت به «قطع» شهرت يافته كه يك دست وي بريده شده بود. سراج، سلمي و انصاري علت قطع دست وي را ذكر نكرده اند، ليكن منابع ديگر سبب آن را به صورتهاي متفاوت آورده اند. اغلب روايات چنان است كه وي به سبب شكستن عهدي كه با خداوند بسته بود، به اتهام دزدي دستگير شد و پيش از آنكه او را بشناسند، دستش را بريدند (نك‌ : ابو نعيم، 10/378؛ ابن جوزي، المنتظم، 6/377؛ ذهبي، 16/23؛ نيز نكـ: كلاباذي، 156؛ مستملي، 3/1248؛ عطار، 548 ـ 549). بعضي از منابع علت قطع دست او را بيماري آكله دانسته‌اند (همانجا). هجويري از قطع پاي او نيز به علت آكله سخن ته است (ص 391). مولوي در مثنوي داستان قطع دست ابوالخير را به نظم در آورده است (ص 92ـ 99). ابوالخير اقطع با آنكه يك دست داشته، از طريق زنبيل بافي روزگار مي گذرانيده و بر كسي معلوم نبوده است كه وي چگونه مي توانسته با يك دست چنين كاري بكند (ابونعيم، 10/377؛ انصاري، سمعاني، ياقوت، جامي، همانجاها).
از خانوادة او تنها نام فرزندش عيسي كه وي نيز از صلحا بوده، به ما رسيده است (انصاري، 400؛ ياقوت، ابن ملقن، ذهبي، همانجاها)، اما از دوستان و مصاحبان وي اطلاع بيشتري داريم كه از جملة آنها ابو عبدالله ابن جلاء، ابو سليمان خوّاص مغربي، ابو عثمان مغربي، جنيد بغدادي، احمد بن حسين رازي، ابوالحسن سيرواني كهين را مي توان نام برد؛ حمزة علوي نيز نزد وي شاگردي كرده است (سلمي، ابونعيم. همانجاها؛ انصاري. 132، 243، 399، 441، 482؛ ابن اثير، 9/37؛ ابن كثير، 11/322؛ سيوطي. 1/514).
به ابوالخير كرامات بسيار نسبت داده و او را مشرف بر احوال خواطر دانسته‌اند (نك‌: سلمي، همانجا؛ انصاري، 398 ـ 399؛ قشيري، همان، 237 ـ238؛ ابن جوزي، صفه الصفوه، 4/238 ـ 285؛ محمود ابن عثمان، 83 ـ 84؛ يافعي، 146ـ 147؛ ابن ملقن، 191ـ 194؛ جامي، 209 ـ 214). همچنين در توكل داراي مقام بوده است (انصاري، 399؛ جامي، 209؛ سيوطي، همانجا) و بزرگان صوفيه فضايل و كمالات او را ستوده‌اند.
سال وفات ابوالخير دقيقاً معلوم نيست، ولي مسلماً بعد از 340 ق بوده است (ابن جوزي، همان، 4/285؛ ابونعيم، همانجا). صاحبان تذكره‌ها و طبقات نيز به تفاوت وفات او را ميان سالهاي 340 و 350 قمري گفته‌اند (نك‌: سلمي، همانجا؛ قشيري، همان، 394؛ ابن اثير، 8/533؛ ابن شاكر، 11/38؛ ذهبي، صفدي، ابن تغري بردي، جامي، همانجاها).
اگر در مورد سال وفاتش اختلاف است، دربارة عمر او و محل دفن او اختلافي نيست. گفته‌اند كه وي 120 سال عمر كرد (انصاري، 440؛ ابن اثير، همانجا؛ ابن ملقن، 191) و در گورستان قرافة صغري در باب تربت مسلم السلمي، جنب منارة ديلمية نزديك قبر ذوالنون مصري دفن شد (ابن ظهيره، 193؛ شعراني، 1/109؛ نبهاني، 1/453). ابن ظهيره گويد كه اهل مصر عقيده دارند كه هر كس روزهاي شنبه اين قبر و قبور ديگر قبرستان قرافه را زيارت كند، دعايش مستجاب مي گردد (همانجا).
اگرچه به ابوالخير اثري نسبت داده نشده است، ليكن از اقوال و گفتار او مي توان به احوال و افكارش تا حدودي پي برد. او خود گرچه سفرهاي طولاني كرده است، اما هر سفري را كه جز براي غزو و جهاد يا زيارت كعبه بوده، نادرست دانسته و اظهار كرامات را نيز بدعت شمرده است (انصاري، 399 ـ 401؛ جامي، 209 ـ 210). در نظر او هر كس كه اعمال و احوال خود را ظاهر سازد، مُرائي و مدعي است (ابونعيم، انصاري، جامي، ابن ملقن، همانجاها). وي از صوفيان زمان خود بدان سبب كه به تربيت مريدان توجه و اهتمام ندارند، انتقاد مي كند و به يكي از معاصران خود مي نويسد كه: «وِزرِ جهل درويشان بر شماست، زيرا كه شما بر خويشتن مشغول شديد و از تربيت ايشان باز مانديد و ايشان در جهل بماندند» (قشيري، ترجمة رساله، 503، نيز نك‌: الرسالـه، 295؛ سراج، 236؛ شعراني، همانجا) و از او نقل كرده‌اند كه گفته است: «در دوزخ نگاه كردم، بيشترين دوزخيان مرقع‌داران و ركوه‌داران ديدم» (روزبهان، 232).
مأخذ: ابن اثير، علي بن محمد، الكامل، بيروت، 1399 ق/1979م: ابن تغزي بردي، النجوم الزاهره، مصر، 1358، ق؛ ابن جوزي، عبد الرحمن بن علي، صفه الصفوه، به كوشش محموود فاخوري و ديگران، بيروت، 1406 ق/1986 م؛ همو، المنتظم، حيدر‌آباد دكن، 1357 ق؛ ابن شاكر كتبي، محمد عيون التواريخ، نسخة خطي موجود در كتابخانة احمد ثالث استانبول، شمـ 2922م؛ ابن كثير، البدايه والنهايه، به كوشش احمد ابوملحم و ديگران، بيروت، 1407 ق/1986م؛ ابونعيم اصفهاني، احمد بن عبدالله، حيله الاولياء، قاهره، 1357 ق/1938م؛ انصاري هروي، خواجه عبدالله، طبقات الصوفيه، به كوشش عبدالحي حبيبي، كابل، 1341 ش؛ جامي، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس، به كوشش مهدي توحيدي‌پور، تهران، 1366 ش؛ ذهبي، محمدبن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و اكرام بوشي، بيروت، 1404 ق/1984 م؛ روزبهان بقلي، شرح شطحيات، به كوشش هانري كربن، تهران، 1360 ش/1981م؛ سراج طوسي، عبدالله بن علي، اللمع في التصوف، به كوشش نيكلسون، لبدن، 1914 م؛ سلمي، محمد بن حسين، طبقات الصوفيه، به كوشش پدرسن، ليدن، 1960 م؛ سمعاني، عبدالكريم بن محمد، الانساب، به كوشش عبدالرحمن بن يحيي معلمي يماني، حيدر آباد دكن، 1383 ق/1963م؛ سيوطي، حسن المحاضره، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1387 ق/1967م؛ شعرني، عبدالوهاب بن احمد، البقات الكبري، قاهره، 1374 ق/1954 م؛ صفدي، خليل بن ايبك، الوافي بالوفيات، به كوشش محمد حجيري، بيروت، 1404 ق/1984 م؛ عطار، فريدالدين، تذكره الاولياء، به كوشش محمد استعلامي، تهران، 1366 ش؛ قشيري، عبدالكريم بن هوازن، ترجمة رسالة قشيريه، به كوشش بديع الزمان فروزانفر، تهران، 1361 ش؛ همو، الرساله القشيريه، به كوشش معروف زريق وعلي عبدالحميد بلطه چي، بيروت، 1408ق/1988م؛ كلاباذي، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به كوشش عبدالحليم محمود و طه باقي سرور، قاهره، 1380 ق/ 1960م؛ محمود بن عثمان، فرودس المرشديه، به كوشش ايرج افشار، تهران، 1358 ش؛ مستملي بخاري، اسماعيل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، به كوشش محمد روشن، تهران، 1362ش؛ مولوي، جلال الدين محمد، مثنوي معنوي، به كوشش نيكلسون، تهران، 1363ش؛ نبهاني، يوسف ابن اسماعيل، جامع كرامات الاولياء، به كوشش ابراهيم عطوه عوض، بيروت، 1409 ق؛ هجويري، علي بن عثمان، كشف المحجوب، به كوشش ژوكوفسكي، تهران، 1358ش؛ يافعي، عبدالله بن اسعد، روض، الرياحين في حكايات الصالحين، به كوشش ابراهيم عبيدي مالكي، قبرس، مؤسسة عمادالدين؛ ياقوت، بلدان.
غلامعلي آريا
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2146
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست