responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2143
ابوالخطار
جلد: 5
     
شماره مقاله:2143

اَبوالْخطّار، حسام بن ضرار بن سلامان بن جُشم (خيثم) كَلبي (مقـ 130 ق/748 م)، يكي از واليان اندلس در اواخر دوران امويان دمشق، شهرت او در برخي منابع به اختلاف، ابوالخطاب و الخطاب الشعبي آمده است (ابن قوطيه، 32؛ ابن خلكان، 4/370). از تاريخ تولد و زندگاني او پيش از امارت در افريقيه اطلاع چنداني در دست نيست و محتملاً در فتح افريقيه به دست مسلمانان شركت داشته است (قس: نيفر، 1/17). وي به روزگار امارت بشر بن صفوان كلبي بر افريقيه بر برخي نواحي آن منطقه ولايت داشت (ابن ابار، 1/61).
چون عبيده بن عبدالرحمن سلمي به امارت افريقيه رسيد، عاملان والي قبل ـ از جمله ابو الخطار ـ را دستگير و زنداني كرد و از آنان غرامت گرفت. گفته اند كه ابوالخطار با سرودن چند شعر و ارسال آن براي هشام بن عبدالملك موجبات عزل عبيده را فراهم آورد (همو، 1/66؛ نيفر، همانجا).
در آن روزگار اوضاع اندلس سخت نابسامان بود وامراي آنجا كاري از پيش نمي بردند، تا اينكه در 125 ق حنظله بن صفوان كلبي والي افريقيه، ابوالخطار را ـ به روايتي به دستور هشام خليفه (ابن اثير، 5/273) ـ به امارت اندلس منصوب كرد و اندلسيان دوباره گرد هم آمدند (ابن عبدالحكم، 221؛ حميدي، 1/34). ابوالخطار در محرم 125 به سوي اندلس شتافت (ابن عذري، 2/33) و مخفيانه خود را به قربطه رساند (ابن خطيب، 1/102). هنگام ورود او به قربطبه، ثعليه بن سلامة عاملي والي اندلس گروهي از اسيران بربر را براي فروش و كشتار گردآورده بود. ثعلبه به امارت ابوالخطار تن در داد و اسيران را به وي سپرد، او نيز آنان را بخشود و آزاد كرد. مردم اندلس شادمان شدند و سپاه او را «عسكر العافيه» خواندند (اخبار مجموعه، 48ـ49؛ ابن اثير، همانجا).
در اين روزگار به اندلس، ميان «بلديين» كه طي نخستين فتوحات مسلمانان به آنجا آمده بودند و «جند شام» كه با بشر بن قشيري وارد اندلس شده بودند، نزاعها وجود داشت، زيرا اعراب نخستين درصد بيرون كردن شاميان بر مي آمدند (ابن خطيب، همانجا). ابوالخطار با شاميان نيك رفتاري كرد، ولي چون عدة آنان زياد بود و قرطبه تحمل پذيرش همة شاميان را نداشت، از اين رو آنان را در شهرهاي اندلس پراكنده ساخت (ابن اثير، 5/491). به روايت ابن خطيب (1/103)، ابوالخطار به اشارة ارطباس، پيشواي مسيحيان ذمي اندلس، قبايل شامي را از قرطبه ـ تختگاه اندلس ـ به شهرهايي فرستاد كه شبيه مساكن آنان در شام بود (نكـ : ابن اثير، همانجا) و ثلث اموال ذميان را بديشان اختصاص داد؛ ولي متعرض «بلديين» نشد و دارايي آنان را همچنان در اختيار خودشان باقي نهاد (ابن ابار، 1/63).
ابوالخطار با آنكه مردي كاردان بود و اوضاع را به سامان آورد، ولي گرفتار تعصب قبيله‌اي بود و از يمانيان در برابر مُضَريان دفاع مي كرد و چه بسا اين دفاع به رنجانيدن سران مضر مي‌انجاميد. بدرفتاري او با ضُميّل بن نافع، نوادة شمربن ذي‌الجوشن ـ كه قيسيان او را به سروري پذيرفته بودند ـ سبب شد كه اينان با ثوابه بن سلمة جذامي از مردم فلسطين همدست شوند و به پيكار با ابوالخطار بپردازند. ثوابه در كنار نهر شذونه به مصاف ابوالخطار رفت و سپاه وي را در هم شكست و خود او را به اسيري گرفت (اخبار مجموعه، 57 ـ 58؛ ابن اثير، 5/337 ـ 338). به روايت نويسندة اخبار مجموعه، پس از مرگ ثوابه در 129 ق گروهي به قصر قربطه شبيخون زدند و ابوالخطار را از زندان نجات دادند (ص 58، 59). وي مدتي بعد به همراهي ابن حريث قصد قرطبه كرد و در قرية شَقُنده به جنگ با صميل و متحدانش رفت، ولي شكست خورد و پس از دستگيري كشته شد (همان، 60؛ ابن اثير، 5/491 ـ492؛ ابن عذاري، 2/34، 35).
مدت حكومت ابوالخطار را به تفاوت، 2 سال، 4 سال، و 9 ماه و 4 سال و 6 ماه آورده اند (مقري، 3/24؛ ابن ابار، 1/64؛ اخبار مجموعه، 57).
ابوالخطار را از نيكان و بزرگان دمشق شمرده اند كه ظاهراً در شعر نيز دستي قوي داشت و برخي از نويسندگان (مثلاً حميدي، 1/314، 315؛ ابن ابار، 1/65، 66) اشعاري از او نقل كرده‌اند.
مأخذ: ابن ابار، محمد بن عبدالله، الحله السيراء، به كوشش حسين مؤنس، قاهره 1963 م؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن خطيب، محمد بن عبدالله، الاحاطه في اخبار غرناطه، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، مكتبه خانجي؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن عبدالحكيم، عبدالرحمن بن محمد، فتوح مصر و اخبارها، ليدن، 1920 م؛ ابن عذاري مراكشي، احمد بن محمد، البيان المغرب، به كوشش ج. س كولان و لوي پرووانسال، ليدن، 1948م؛ ابن قوطيه، محمد بن عمر، تاريخ افتتاح الاندلس،‌ به كوشش ابراهيم ابياري، قاهره، 1982 م؛ اخبار مجموعه، به كوشش ابراهيم ابياري، قاهره، 1981 م؛ حميدي، محمد بن فتوح، جذوه المقتبس، به كوشش ابراهيم ابياري، بيروت، 1983م؛ مقري، احمد بن محمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1388 ق/ 1968نيفز، محمد عنوان الاريب، تونس، 1351 ق.
ناصر بقائي

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2143
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست