responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2138
ابوخالد واسطی
جلد: 5
     
شماره مقاله:2138

ابو خالد واسطي ، عمرو بن خالد قرشي (د پس از 145 ق/762 م ) ، از اصحاب خاص زيدبن علي و گرد آوردنده كهن ترين مجاميع فقهي و حديثي در مذهب زيدي.خاندان او از نخستين ساكنان شهر واسط – كه تاريخ بناي آن را از 83 ق فراتر نمي‌رود-بودند.او خود در كوفه سكني گزيد و در نزديكي مسجد سماك منزل داشت (نك: كشي، 232). نسبت قريشي او از آنجاست كه با تيره بني هاشم از قريش رابطه ولاء داشته است ( بخاري ؤالتاريخ،3(2)328 ; ابن الرجال ، 3/ گ 97 الف ).در سند رواياتي منفرد به او نسبت ((همذاني)) نيز داده شده است (؛؟ ابن عدي ،5/1776)كه خطا به نظرميرسد.
ولادتن ابو خالد را مي‌توان در ربع پاياني سده نخست هجري براورد كرد . بر پايه يك سند روايي ،او از حسن بصري (د 110 ق/728 م) حديث شنيده بود ( نك : كوفي،1/330)همچنين مدت زماني پيش از وفات امام باقر (ع) در 114 ق ، به طور پيوسته يا گسسته در مدينه ملازمت ان امام را داشته و از ايشان دانش آموخته است.رجال شناسان امامي او را در زمره اصحاب امام باقرر (ع) آوردهاند (برقي ،11 ; طوسي ،رجال ،128،131)و احاديث بسياري به روايات ابو خالد از آن امام در كتب اماميه، زيديه .و اهل سنت ديده مي‌شود (مثلا نك: همو، تهذيب،4/161: درست واسطي ،165; احمد ابن عيسي ،1/168 جم ;ابوطالب هاروني ،275 ;بحشل ،216 ). همچنين به تصريح يحيي بن مسور از شاگردان ابو خالد ،او پيش از امدن زيد بن علي به كوفه ،مدت 5 سال (ح 115-120ق/733-738 م) همه ساله پس از گزراندن حج ،چند ماهي در مدينه مجاورت مي‌گزيد و از صحبت زيد بهرهمند مي شد.او پس از آمدنن زيد به كوفه نيز تا هنگام شهادت وي ، از ياران خاص او بود (نك: مسند،381-382).در اثنا مسند ذيد (ص 186،219)تعبييراتي از ابو خالد وجود دارد كه نشان مي دهد وي مدت زيادي صحبت زيد را درك كرده است و بخشي از استنادات او از زيد در سالهاي پاياني زندگاني وي در كوفه بوده است (همان ،103،427).طولاني بودن مدتهمراهي او با زيد در منابع ديگر تاييد شده است (مثلا نك:اجاذات، گ 96 الف ،به نقل از قاسم بن عبد العزيز بغدادي).در جريان قيام زيدبن علي در 122 ق /740 م كه زيد به همراه بسياري از ياران خود به شهادت رسيد ،ابوخالد جان به سلامت برد و ازآن پس به عنوان تنها ميراث بر تعليمات زيد شناخته شد(نك:مسند،380 ; ابن الرجال ،3 /گ 96 ب ). به روايتي ،در همين اوان امام صادق (ع) ابو خالد را به عنوان نماينده خود براي رسانيدن كمك مالي به بازماندگان اصحاب زيد برگزيد (مفيد،269)،ولي در ديگر گذارشها،به جاي ابو خالد از عبد الرحمن بن سيابه نام برده شده است (نك: كشي ، 338 ; ابن بابويه ،امالي ،276).در اين دوره ابو خالد به سان يكي از رهبران زيديه (نك:نناشي اكبر ،42 ;كشي،231) مي توانست نقش به سزايي در شكل گيري فرهنگي زيدي ديده مي‌شود.و كيع بن جراح (ز 127 ق)مي گويد :ابوخالد چندي در همسايگي ما در كوفه ميزيست و سپس به سبب نا مناسب بودن اوضاع آنجا به واسط كوچ كرد (ابن عدي ،4/1774 ; نيز نك:ابن حبان ،2/76).در صورت اعتماد بر اين گزارش مي توان تخمين زد كه ابو خالد در دهه 4 سده 2 ق ،كوفه را به مقصد واسط ترك گقته است .
دست يافتن عباسيان به خلافت ،هواداران اهل بيت (ع) را خوشايند نبود و ابوخالد در ديداري كه چندي پيش از 145 ق /762 م با محمد بن عبدالله نفس زكيه –احتمالا در مدينه-داشته ،از فشار روز افزون بر همكيشان خود شكايت كرده است (نك:ابوطالب هاروني،206). در اين ديدار ،نفس زكيه ،ابو خالد را به مهاجرت از عراق به محيطي آزادتر فراخوانده است(همانجا)و شايد براي اجابت دغوت او بود كه ابو خالد راهي حجاز شد; چه در جريان قيام نفس زكيه در مدينه(145 ق)،از ابو خالد واسطل در زمره همراهان وي ياد شده است.حضور او در اين قيام كه يكي از بازماندگان قيام زيد و از ياران نزديك او بود،از نظر معنوي مي‌توانست بسيار حائز اهميت باشد(نك:ابوالفرج،197).در منابع به كشته شدن يا زنده ماندن ابوخالد در جريان اين قيام اشاره‌اي نشده،ولي گويا وي پس از آن مدت درازي نزيسته است.اينكه بخاري در يكي از آثار خود نام ابوخالد را در رديف درگذشتگان 110-120 ق آورده است(ابن حجر،8/27)،پايه‌اي ندارد.
در ميان شيوخ ابو خالد،بجز شخصيتهاي ياد شده،مي‌توان از محمد بن عمر بن علي بن ابي طالب،حبيب بن ابي ثابت،ابو هاشم رماني و عاصم بن ابي النجود نام برد،حتي در پاره‌اي اسانيد روايت او،مشايخ متاخرتر كوفه چون فطر بن خليفه و سفيان ثوري نيز ديده مي‌شوند(نك:مزي،14/108; براي تكميل فهرست او،نك:كوفي،همانجا; ابن بابويه،ثواب،68; المنصور بالله،5/313).در ميان كساني كه از او بهره گرفته و حديث شنيده‌اند،به ويژه بايد از ابراهيم ابن زبرقان،نصر بن مزاحم،حسين بن علوان و يحيي بن هاشم سمسار ياد كرد كه در انتقال آثار وي به آيندگان نقش اساسي ايفا كرده‌اند(نك:نصر بن مزاحم،134; نيز نك:دنباله مقاله).علاوه بر آنان،در اساتيد روايات نام كساني چون يحيي بن مساور حناط،حصين بن مخارق،درست بن ابي منصور،محمد بن سنان،اسرائيل بن يونس،حسن بن ذكوان،ابو حفض ابار،عطاء بن سائب و سعيد بن زيد(برادر حماد،نك:هد،ابن درهم)به عنوان راوي ابو خالد ديده مي‌شود(براي فهرستي از راويان،نك:مزي،14/108-109; براي تكميل،نك:درست واسطي،همانجا; قرات كوفي،152; كليني،2/75،6/528; ابن بابويه،امالي،436-437،((عقاب))،262،فقيه،4/294; خزاز،299; حاكم نيشابوري،41; ابوطالب هاروني،65،70; المرشد بالله،1/137،2/103).
رجال شناسان اهل سنت به طور كلي در برابر ابوخالد موضعي سخت اتخاذ كرده و با الفاظ گوناگون به تضعيف او در حديث پرداخته‌اند:رجاليان بغداد چون احمد بن حنبل،يحيي بن معين و در پي آنان ابو داوود را كذاب خوانده و كساني چون ابن راهويه و ابوزرعه رازي او را به جعل حديث متهم ساخته‌اند،ولي گروهي ديگر همچون بخاري،مسلم،نسائي،ابو حاتم رازي و ابو عورانه،تنها با الفاظي چون ــمتهم))و((متروك الحديث)) ار او ياد كرده و ار نسبت مستقيم كذب يا جعل به وي پرهيز كرده‌اند(نك:يحيي بن معين،3/315،جم،بخاري،الضعفاء،168; مسلم،1/7; نسائي،175; عقيلي،3/268-269; ابن ابي حاتم،3/230; ابن حجر،همانجا).ابن ماجه قزويني از صاحبان صحاح سته در برخي آثار خود به نقل احاديث ابوخالد واسطي پرداخته است(مزي،14/110)كه خود به گونهاي از خوش بيني او نسبت به ابوخالد حكايت دارد.در ميان اماميه،ابن فضال كوفي او را ثقه شمرده(كشي،232)و احاديث فراواني از طريق وي در كتب اربعه امامي نقل شده است(نك:سطور بعد); با اين حال رجال شناسان امامي در دوره ميانه صرفا بر پايه مذهب،او را در شمار((ضعفا))جاي داده‌اند(نك:علامه حلي،241; ابن داوود،488).اما زيديه خود،ابوخالد را موثق‌ترين راوي به شمار آورده‌اند و بر پايه اظهار نظري كهن از يحيي بن مساور،زيديان هر گونه در ثقه بودن ابوخالد ترديد روا نداشته‌اند و بر آنند كه هر كس وثاقت او را خدشه دار سازد((ناصبي))يا((رافضي)) است(نك:مسند،381; نيز اجازات،همانجا; عزالدين،177; ابن ابي الرجال،3/گ 97 الف).سياغي يادآور شده كه امامان زيديه در طي قرون پر جمعيت روايت ابوخالد و فضيلت او متفق بوده‌اند و در اين باره برخي از سخنان آنان را نقل كرده است(1/44،47-48).
بر خلاف غالب زيديان به نظر نمي‌رسد زيديان بتري كوفه در سده 2 ق كه نزديكي زيادي با مكتب غير شيعي اصحاب حديث داشتند،نسبت به روايات ابوخالد از زيد خوش بين بوده باشند،شايد از همين روست كه يحيي بن آدم،از پروردگاران مكتب حسن بن صالح بن حي،با وجود نقل روايات متعدد از امامان باقر و صادق(ع) و نقل روايتي از طريق حسين پسر زيد بن علي در الخراج(ص31،78،جم)،به فقه زيد بن علي كه از طريق ابو خالد روايت مي‌شد،بي اعتنا بود و به رغم زيدي بودن،روايتي از زيد در كتاب خود نياورده است.
درباره مذهب ابوخالد در منابع رجالي اهل سنت سكوتي فراگير ديده مي‌شود،ولي در منابع رجالي-حديثي اماميه گاه به طور مجمل از زيدي بودن ابوخالد سخن به ميان آمده(نك:درست واسطي،همانجا; كشي،231)و گاه با بي دقتي از وي به عنوان يك رجل عامي(اهل سنت)داراي گرايش به اهل بيت(ع) (كشي،390)يا يك زيدي بتري (طوسي،رجال،131)ياد شده است.
در منابع فرقه شناختي نام ابوخالد در عرض كسني چون فضيل بن زبير رسان،ابو الجارود و منصور بن ابي الاسود به عنوان رهبران زيدي قائل به نص و نزديك به اماميه آمده است(نك:ناشي اكبر،همانجا; نوبختي،54-55،58; اشعري،71،74; نيز ابن نديم،227).در تبصرة العوام(ص 186)در شرح اين مطلب چنين آمده است كه در ديدگاه ابوخالد هر كه بر علي (ع)تقدم كرد،كافر شد و هر كه از فرزندان حسن و حسين (ع) باشد(ظاهرا منحصرا به امامان)،علم او حتي در كودكي و بدون آموزش همچون علم پيامبر(ص)است.
بر اساس روايتي در تفسير فرات كوفي(همانجا)،ابوخالد از زيد اينگونه روايت كرده كه پيامبر(ص)،علي،فاطمه،حسن و حسين(ع)تنها معصومان در ميان اهل بيت هستند و ديگر اهل بيت از عصمت برخوردار نيستند. در جاي ديگر به روايت ابوخالد،زيد بن علي رد كننده سخن علي(ع) را كافر دانسته و ضمن الحاق حكم حسنين(ع)به آن حضرت،وجود امام مفترض الطاعة در ذرية حسنين (ع)را منكر شدهاست .روايت مزبور مي‌افزايد كه هر فاطمي قائم به سيف و دعوت كننده به كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) و عمل كننده به احكام آنان ،امام بر حق است (نك:همو،181-182)،
گفتني است كه در برخي از منابع امامي ،نظير امالي ابن بابويه (همانجا 9و كفايةالاثر (ص 299-300)،رواياتي به نقل ابو خالد از زبد در تاييد ديدگاه اماميه در امامت وردمواضع زيديه به نظر مس‌رسد كه بايد با تامل در انها نگريست.
در تمامي منابع فرقه شناختي متقدم ،نام ابو خالد در عرض ابوالجارود قرار گرفته است (قس : مادلونگ ،44)،ولي شهرستاني (1/141،170)نام او را در شمار جاروديان و پيروان ابوالجارود آورده است.هر جند گقته شهرستاني چندان دقيق نيست ،ولي با اندك مسامحهاي مي تواند در گروههاي كلي زيديه جايگاه ابوخالد را روشن تر سازد.در مسند زيد (ص 116،117 ،171،194) به مذاهب مختلف غير شيعه از خوارج ،مرجئه ،قدريه و نواصب حمله شده است .
در زمينه ففقه بايذ متذكر شد كه ابوخالد در منابع گوناگون زيدي ،به عنوان يكي از شاگردان خاص زيد شناخته شده كه بيشترين آراء فقهي زيد از طريق او به ايندگان رسيده است(نك: اجازات ،همانجا ،به نقل از قاسم بن عبد العزيز بغدادي ; عزالدين ،همانجا). مسند زيد علي است ، كهن ترين و اساسي ترين منبع براي دستيابي به فقه زيد به شمار مي‌رود .اين اثر در واقع مجموععهاي از اقوال پاسخ پرسشهايي است كه ابوخالد از او كرده است (مثلا نك: مسند،56،58).افزون بر اين در اين اثر به سبب مصاحبات دراز مدت ابوخالد با زيد،گاه به رفتار و كردار زيد نيز اشاراتي رفته است( همان ،186 ،219)از اين رو بايد گفت كه نقش ابو خالد در تدوين مسند زيد ،تنها يك گردآوري از شنيده هاي خود نيست بلكه وي نقش فعالي در طرح و تدوين مسائل ابوداوود به احمدبن حنبل دانست ، نه از مقوله انتساب موطا به مالك بن انس . در حقيقت زيد سالها پيش از انكه مجموعه هاي تدفقهي چون موطا مالك و جامع سفيان نوري يمعمول گردد ،به شهادت رسيده بود
با توجه به انچه گفته شد ، ابوخالد واسطي را بايد گرد اورنده مسند زيد تلقي كرد ،بدون اينكه سخن ياد شده به مفهوم ترديد در صحت انتساب مندرجات مسند به زيد بوده باشد. شايان ذكر است كه درذ رواياتي از ابراهيم بن زبر قان ،ابوخالد مدعي شده كه زيد بن علي خود نسخهاي را گرد اورده و ان را به ابوخالد وشاگردان ديگري كه عمري كوتاهتر داشتهاند ،اسلوب تدوين مسند ،اين حكايت را تاييد نمي كند و در صورت صحت روايت مزبور بايد تصور كرد كه نسخه زيد تنها شالوده اصلي مسند ابو خالد را تشكيل مي‌داده (نيز نك:اشتروتمان ،23 به بعد ;مادلونگ، gas,i/552;54-55). بههر روي ابن نديم (ص 275 )در شمار نخستين مؤلفان فقه شيعه از ابو خالد نلم برده و به كتاب او اشاره كرده (نيز نك : طوسي ، الفهرست ،189). ابوخالد هر چند در عقيده با تعليم اماميه نسبتا نزديك بود و مدتي صحبت امام باقر را درك كرده بود ،ولي نظام فقهي ارائه شده در مسند ريد يك نظام كاملا زيدي است كه متمايز آن از فقه امامي هم در اصول استنباط چون تجويز قياس و هم در پارهاي فروغ بحث انگيز چون ((تجويز مسح بر خفين)) به خوبي اشكار است (نك: مسند،84،293).
اتبوخالد رسالات و كتبي در فقه ،حديثو تفسير روايت كرده كه بيشتر تعليمات و آراء زيد را در بر مي‌گيرد و شخص ابوخالد ذر تدوين آنها نقش اساسي ايفا نموده است:
1. مسند زيد ،كه راوي اصلي آن از ابوخالد ،شاگرد خاص وي ابراهيم بن زبر قان است . به گفته نصربن مزاحم ،متن روايت ابراهيم،بر خلاف روايت ديگر شاگردان ،متن كامل و مدون بوده .همين متن در سده 4 ق از سوي عبدالعزيز بن اسحاق بن جعفر بغدادي ابن بقال از نو تنظيم و مرتب شد و همين نسخه مرتب ،اساس نسخه هاي بعدي قرار گرفت . به كوشش گريفيني بخش اصلي چاپ شده را المجموع الفقهي تشكيل مي دهد و در پايان آن مجموعه اي از احاديث زيد با همان سلسله اسناذ افزوده شده است.
نصربن مزاحم به تصريح خود (مسند 380)
رواياتي از مسند زيد به طور مستقيم از ابوخالد داشته است .برخي احاديث موجود در مسند زيد از طريق ديگر شاگردان ابوخالد چون حسين بن علوان (نك:عقيلي،3/269 ; ابن عدي ،5/1775-1776 ; قس :مسند، 83،276).گاه نيز در منابع مختلف رواياتي ديده مي‌شود (مثلا نك: ابن عدي ،همانجا ; قس :مسند. 302،337،383-384).
مجموعهاي اادر حذيث به روايت حن بن علوان از ابو خالد .در اين مجموعه روايات ابو خالد به زيد منحصر نبود و مشايخ ديگر به ويژه امام باقر (ع) را نيز شامل مي گردد.بدون اينكه بدانيم نسخه‌هاي مختلف اين مجموعه تا چه اندازه با يكديگر تفاوت داشته ، مي‌ئانيم كهنسخه هاي متعدد از آن به روايت شاگردان مختلف ابن علوان در سده 3ق/9م بين زيديان و اماميان تداول داشته است . مهم‌ترين آنها روايت احمد بن عيسي (1/144 ،168)استكه در سراسر امالي وي (راب الصدع)پراكنده شده است.گفتني است در مقايسه بين روايات احمدبن عيسي از ابو خالد و مسند زيد به روايت ابراهيم بن زبر قان،روايات ديگر به طور پراكنده در آثار اماميه مورد استفاده قرار گرفتهاند، عبارتند از :
‌أ. روايات حسين بنسعيد اهوازي در كتاب الزهد وي (ص 7 ،9،20)در آثار ابن بابويه چون امالي (ص411)،ثواب الاعمال (ص85،90)، فضائل الاشهر الاثة(ص 51) و در تهذيب طوسي (7/15).
‌ب. روايت ابو الجوزاء منبه بن عبدالله تميمي به واسطه شيوخ امامي ،محمدبن حسن صفار و احمدبن محمد برقي در آثار ي مانند ثواب الاعمال (ص 68،76،232)،الخصال (1/37،137،333)، ((عقاب الاعمال ))(ً319 ) علل الشرائع (2/602)و تهذيب طوسي (1/326،332،جم)والاستبطار همو (1/65).
روايت هيثم بن ابي مسروق كه ابن بابويه در كتاب فقيه از آن بهره گرفته است (نك:ابن بااويه ،((مشيخه))،83-84).به موارد ياد شده مي‌توان رواياتي به نقل خالد برقي،از ابن علوان از ابوخالد را علاوه كد(نك:همو،اكمالي ،240،371،التوحيد ،176،ثواب،67-68 ;طوسي،تهذيب،2/281).
3. تفسير غريب القران ،به روايت ابو خالد واسطياز زيدبن علي كه صبغه ضد قدري دارد .بسياري از نظريات در تفسير طبري نيز نسبت داده شده است.از اين كتاب نسخه‌هايي چند در كتابخانه هاي صنعا ،برلينو ييل يافت مي‌شود (صنعا،1/121 ;آلوارت ،شم 10237 نموي، شم 653 ).
4. منسك الحج ،به روايت ابوزكريا يحيي بن هاشم سمساراز زيد ابن علي كه نسخههاي خطي آن در كتابخانه هاي برلين و آمپروزيانا يافت ميشود .بخشهايي از اين متن مورد استفاده محدثاتي چون ابوداوود در سنن (2/190،193) ابن ماجه در سنن (1/72 /.76) قرار گرفته ،قابل مقايسه است (نيز نك:،gaz i/599 ).
5. رسالة في حقوق الله ،به روايت ابو خالد از زيد كه نسخ خطي آن در كتابخانه هاي واتيكان و وهبي يافت مي‌شود(همانجا).
ماخذ : ابن آدم ،يحيي،الاخراج،به كوشش احمد محمد شاكر،قاهره،1347ق/ 1928م; ابن ابي حاتم سعبد الرحمن بن صالح ،مطلع البدور ،نسخه عكسي موجود در كتابخانه مركز ; الخصال به كوشش علي اكبر غفاري ،فضائل الاشهر الثلاثة، به كوشش حسن موسوي خراسان،نجف،1386 ق،همو،ابوالفرج اصفهاني ،مقاتل الطالبين ،نجف،1385 ق /1965 م ; اجازات الائمة الزيديد، نسخه اصلي كتابخانه قاضي محمد علي اكوع ،تعزيمن،شم 239 ; احمد بن محمد ((الرجال)) ،همراه رجال (نك : هم اين داوود) ،شوكاني ،محمدبن علي ،((اتحاف الاكابر))، رائل خمسة اساتيد ،حيدر اباد كن ،1328 ق /1910م ; نامه مينوي، زير نظر حبيب يغمايي و ايرج افشار تهران ،1350 ش ; عقيلي ،محمدبن عمرو ، الضعفاء الكبرا ،به كوشش عبد المطعي ،بيروت ،1404 ق/1984 م ; علامه حلي ،حسن بن يوسف ،رجال ،نجف ،1381ق/1961 م ; فرات كوفي ،تفسير، نجف ،1354ق; كراجكي،محمد بن علي،كنز الفوائد،تبريز،1322 ق،كشي،محمد،معرفة الرجال،اختيار طوسي،به كوشش حسن مصطفوي،مشهد،1348 ق; كليني،محمد بن يعقوب،الكافي،به كوشش علي اكبر غفاري،تهران،1391 ق; كوفي،محمد بن سليمان،مناقب امير المؤمنين(ع)،به كوشش محمد باقر محمودي،قم،1412 ق; المرشد بالله،يحيي بن حسين،الامالي،بيروت،1403 ق/1984 م; مزي،يوسف بن عبد الرحمن،تهذيب الكمال،نسخه خطي كتابخانه احمد ثالث استانبول،شم2848; مسلم بن حجاج نيشابوري،صحيح،به كوشش محمد فؤاد عبدالباقي،قاهره،1955 م; مسند زيد،به كوشش عبدالماسع بن يحيي واسعي،بيروت،1966 م; مفيد،محمد بن محمد،الارشاد،نجف،1382 ق; المنصور بالله،قاسم بن محمد،الاعتصام،صنعا،1408 ق/1987 م; ناشي اكبر،عبدالله بن محمد،مسائل الامامة،به كو شش يوزف فان اس،بيروت،1971م; نجاشي،احمد بن غلي،رجال،به كوشش موسي شبيري زنجاني،قم،1407 ق; نائي،احمد بن شعيب،((الضعفاء و المتروكون))،المجموع في الضعفاء و المتروكين،به كوشش عبدالعزيز عزالدين سيروان،بيروت،1405ق/1985م; نصر بن مزاحم متقري،وقعه صفين،به كوشش عبدالاسلام محمد هارون،قاهره،1382ق; نوبختي،حسن بن موسي،فرق الشيعة،نجف،1355ق/1936م; يحيي بن معين،التاريخ،به كوشش احمد محمود نور سيف،مكه،1399ق/1979م; و نيز:
ahlward;griffini,f.,”lista dei manoscritti arabi…”,RSO,1946-1918,vol.vll;madelung,W.der imam al-qasim ibm ibrahim,berlin,1965;strothmann,R.,”das problem der literarischen personlichkeit zaid b?,Ali”,der islam,1923,vol,xlll
احمد پا كنچي
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2138
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست