responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2094
ابوالحسن طبری
جلد: 5
     
شماره مقاله:2094

اَبو الْحَسَنْ طَبَري،احمد بن محمد ، پزشك دانشمند ايراني سده 4 ق / 10 م در تُرًنْجِه طبرستان(نكـ:ياقوت،1/845)زاده شد و از اين رو با نسبت ترنجي نيز از او ياد مي شود ( نك: بيروني ، صيد نه ، 57، 91، 165، الجماهر ، 144، 200). از دوران آموزش ابوالحسن چيزي نمي دانيم و از استادان او تنها ابن سيار ( ه م ) شناخته شده است . ابو الحسن خود در المعالجات ، از ابن سيار، گاه با همين عنوان و گاه با عناوين ابو ماهر و ابو عمران نام مي برد و از شيوه ها يي كه وي در درمان بيماريها به كار مي برده و خود شاهد برخي از آنها بوده ،حكايت مي كند (گ 38 الف ، 43 الف ، 45 ب ،47 الف، 52 ب، 68 ب، 76 الف، جم ) . مهارت او بي گمان مورد تأييد استادش نيز بوده است . ابوالحسن خود از اينكه يك بار نيز در درمان بيماري قلبي وي به او ياري رسانده است،گفت و گو مي كند ( گ 146 ب، 346 ب). وي احتمالا در حدود سال 375 ق / 985 م در گذشته است)GAS , III/307) . ابو الحسن طبري به زودي به عنوان يك پزشك متبحر شهرت يافت . در سالهاي جواني به همراه استادش در دستگاه ابو عبدالله بريدي (نك : هـ د، آل بريدي ) از امراي عباسي كه دو بار نيز به وزارت رسيد،به خدمت مشغول شد . همچنين با فرزند عبد الله يعني ابو القاسم بريدي كه او نيز از بزرگان دستگاه خلافت به شمار مي رفت،در ارتباط بود.زماني نيز ابو عبدالله بريدي وي را براي درمان نوعي بيماري سوداوي معزالدوله ديلمي(نكـ : هـ د، ال بويه ) ، نزد وي به اهواز فرستاد . وي پس از درگذشت ابو عبد الله بريدي،به دستگاه ركن‌الدوله ديلمي پيوست و غالبا به درمان نزديكان او نيز مي پرداخت (نكـ: ابو الحسن ،گ 109 الف، 183 ب، 234 ب: ابن ابي اصيبعه ، 1/321 ( GAL,I/272; .ابو الحسن بيش از همه چيز از طريق تصنيف كتاب المعالجات البقراطيه شهرت يافت . اين كتاب يك درسنامه پزشكي نفيس و دست كم براي دوران مولف آن ، بي همتاست . ساختمان اين اثر ، با ديگر درسنامه هاي مشهور مانند الكتاب المنصوري رازي ، كامل الصناعه الطبيه اهوازي و قانون ابن سينا بسيار تفاوت دارد . هيرشبرگ ، با توجه به همين نكته ، آن را «اثري جالب توجه كه كاملامدرن به نظر مي رسد»،خوانده است (ص 107 – 108 ) . برخي نيز در اينكه اصل اين اثر به زبان عربي يا فارسي بوده است،ترديد كرده اند.به هر صورت ،همه نسخه هاي بر جاي مانده ازاين اثر،به زبان عربي است(سارتن،I/677).كارابوالحسن طبري در اين اثر، به طورعمده راهنمايي پزشكان درتشخيص ودرمان بيماريهاست.وي در بسياري از جاهاي اين كتاب ، خطاهاي پزشكان را در تشخيص برخي بيماريهاياد آور مي شود.مثلا در باب سوم از پزشكان به سبب اختلاف علامات كه از تفاوت سن و مزاج بيماران و نيز زمان بروز بيماري پديد مي آيد،در تشخيص نوع بيماري دچار خطا مي شوند(گ104 لف).همچنين در باب چهارم از مقاله چهارم،ياد آور مي شود كه برخي از پزشكان،درد چشم ناشي از نرسيدن مواد غذايي به شبكيه،زجاجيه و جلديه را به خطا ، معلول نوعي بيماري مغزي شمرده اند (گ 133 الف، براي برخي از نمونه هاي انتقاد وي از ديگر پزشكان ، نك، گ 131 ب، 161 ب، 169 الف، 175 الف، 177 ب، 304 الف، 328 ب). ابوالحسن طبري اين اثر را هنگامي تصنيف كرد كه بسياري از آثار پزشكي يوناني و سرياني به عربي ترجمه شده بود و طبيعي است كه او از اينگونه منابع و به ويژه آثار بقراط و جالينوس و نيز كتب حنين بن اسحاق تأثير پذيرفته باشد.نام اين اثر نشان مي دهد كه وي براي بقراط ارزش بسيار قائل بوده است.چنانكه در بسياري صفحات آن نيز از بقراط و همچنين جالينوس و روشهاي درماني آن دو سخن مي گويد (گ3 الف،4الف،23 ب،43 ب،45 ب،46 ب،53الف،55الف،93الف،جمـ:نيز نكـ:فريدمان،167 ). بسياري از شيوه هاي درماني كه در اين اثر آمده،به تصريح مولف شيوه هايي است كه در آن روزگار متداول بوده و او آنها را از پزشكان مناطق گوناگون،يا از مردمان عادي و يا حتي از پير زنان آموخته است.چنانكه در بسياري از صفحات اين اثر ديده مي شود،ابو الحسن به رغم خدمت در دستگاه اميران و گرفتاريهاي ناشي از آن ، فرصت سفر نيز بسيار يافته،از شهرهاي بسيار ديدن كرده و ازآزموده هاي گروههاي گوناگون مردم استفاده جسته است:وي نيزدر طبرستان(گ 252الف،301 الف)،ري(گ 43 ب، 122 الف)،
اهواز(گ 65 ب، 251 ب)، آبادان (گ52 الف)، بصره(گ 62 ب،73الف، 131الف، 155الف، 159الف،168الف، 171ب،201الف)،بغداد(گ63ب،105الف)،موصل(گ52ب،65ب،161ب)و شام(گ251ب)به سر برده،از كحالان و نيز از ملاحان بصره(گ146ب،155الف)شيوه درمان برخي بيماريهاي چشم را،از اهل موصل خواص آب چشمه هاي گوگردي را در درمان بيماريهاي پوستي(گ65ب)،از مردم ناحيه اي ميان اصفهان و اهواز درمان مار گزيدگي را (گ 190ب)،از مردمان خوزستان درمان گزش راسو را كه به سخن وي در اين ناحيه بيش از هر منطقه ديگر يافت مي شود(گ 298ب)و از اهالي سيستان شيوه درمان گزش موش كور را(همانجا)آموخته است(نيز نكـ:گ65-66 الف، 256 ب، 260، جم).
نظامي عروضي در وصف اين اثر گويد:«اندر طب كس چنان كتابي نكرده است»(ص 125)،ابن ابي اصيبعه(همانجا) نيز آن را از بزرگترين و سودمندترين كتابها مي خواند،گر چه ظاهرا وي اين اثر را نديده است ، زيرا به جاي ذكر شمار دقيق مقالات آن – كه روش معمول اوست – گويد:«شامل مقالات بسيار است»و نيز از اثر ديگر ابو الحسن درباره بيماريهاي چشم كه مولف در همين اثر از آن ياد كرده،سخني نمي گويد( نكـ:ابوالحسن،گ 186ب؛ابن‌ابي‌اصيبعه،همانجا؛نيز نكـ:هيرشبرگ، 40).نجيب‌الدين سمرقندي (هـ م)در الاسباب و العلامات،خليفة بن‌ابي المحاسن حلبي(هـ م)در الكافي في الكحل و صدقة بن ابراهيم شاذلي مصري در العمدة الكحلية في الامراض البصيرية از اين كتاب،گاه با ذكر مأخذ و گاه بدون آن،مطالب بسيار نقل كرده اند،اما شاذلي اثر ابو الحسن را چندان به دقت نخوانده است،زيرا مثلا در فصل سوم از باب سوم اثرش گويد سمرقندي.در باب بيماريها را افزوده است (نكـ:هيرشبرگ، 107).در حالي كه يكي از اين دو،بيماري بوالتين(ريزش آب از چشم )است كه پيش از سمرقندي،ابوالحسن در همين اثر خويش ازآن ياد كرده است(گ152ب،نيز نكـ:نفيس‌بن‌عوض،170).نفيس بن عوض(هـ م ) كه خود اين اثر را استنساخ كرده است(آقابزرگ،21/196)، در شرح الا سباب و العلامات،مواردي را كه سمر قندي بدون ذكر مأخذ از ابو الحسن نقل كرده،ياد مي كند.باب التخيلات الشاذه در الا سباب و العلامات تقريبا كلمه به كلمه از المعالجات البقراطيه نقل شده است.نفيس بن عوض در اين باره گويد:سمرقندي به سبب حسن ظن نسبت به ابوالحسن بر سخن وي چيزي نيفزوده و از آن چيزي نكاسته است(ص137،207 – 211:قس:ابو الحسن،گ 128 الف،185 ب – 186 ب).از سوي ديگر ،نفيس بن عوض كه خود نيز گاه مطالبي از ابوالحسن نقل مي كند،برخي سخنان وي را نادرست مي خواند،از جمله پس از نتل نظر ابو الحسن درباره عضلات مري،وي را به شدت مورد انتقاد قرار مي دهد . همچنين سخن ابو الحسن طبري را درباره عضلات فم المري و فم الحلقوم نادرست و او را نا آگاه از فن تشريح مي خواند.يك جا نيز سمرقندي را به علت نقل بي تأمل سخن ابوالحسن تخطئه مي كند(ص137،287،قس:ابوالحسن،گ،128الف).
المعالجات بقراطية به رغم اهميت و شهرت و اعتبارش در مشرق زمين،تا آغاز سده 20 م از سوي خاور شناسان و استادان تاريخ پزشكي غرب چندان محل توجه قرار نگرفت . زيرا از اين اثر جز نسخه هاي خطي عربي چيزي در دست نبود . در 1905 م هير شبرگ نخستين بار از اهميت ابو الحسن طبري و اين اثر او در تاريخ پزشكي سخن گفت . به گفته وي ، ابو الحسن پزشكي آزموده و مبتكر بوده كه ارزش دانش او و به ويژه نظرياتش درباره بيماريهاي چشم ، كاملا ناشناخته مانده است ( ص 114 ). در 1927 م محمد رهاب ، پس از آنكه زيگريست1 استاد انستيتوي پزشكي دانشگاه لايپزيگ توجه او را به ابو الحسن و نسخه خطي اين اثر او در مونيخ جلب كرد ، بخشهايي از آن و به ويژه بخش مهمي از مقاله هفتم درباره بيماريهاي پوستي را به زبان آلماني در آورد.از آن تاريخ، دانشمندان اروپايي با اين پزشك ايراني و نوآوريهاي او آشنا يي يافتند .
پژوهشهاي نوين ، چهره ابو الحسن طبري را به عنوان جست و جوي گري پي گير، آشكار ساخت.به گقته هير شبرگ ، هر يك از مقالات المعالجات البقراطيه اين احساس را در خواننده ايجاد مي كند كه مصنف تنها به موضوع همان مقاله علاقه مند است و در آن تخصص دارد ( نك: فريدمان ، 166 – 167 : اولمان ، 140 ).
پژوهش درباره ابو الحسن در همين جا متوقف نشد.در 1938 م فريدمان در مقاله اي اعلام كرد كه كاشف حقيقي عامل بيماري جرب،ابو الحسن طبري است.پيش از آن، افتخار اين كشف ، از آن دو تن ايتاليايي به نامهاي بونومو2 و چستوني3 شناخته شده بود و ادعا مي شد كه آن دو در ژوئن 1687 بدان دست يافته اند . يك سال پيش از انتشار مقاله فريدمان ، دويست و پنجاهمين سالروز كشف ثبت شده به نام آن دو ، با شركت نمايندگاني از سوي مجامع معتبر خارجي ، برگزار گرديده بود (فريدمان ، 163). فريدمان در اين مقاله پس از نقل تاريخچه اي از كوششهايي كه به منظوركشف عامل بيماري جرب صورت گرفته واينكه برخي از استادان تاريخ پزشكي با استناد به سطوري از كتاب التيسير في المداواه و التدبير ، ابومروان عبد الملك ابن زهر (هـ م ) مولف آن را ، برخي ديگرسنت هيلده گارده(1099-1179م ) ، رئيس راهبه هاي صومعه روپرتزبرگ را صاحب اين كشف شمرده‌اند(همو،165)، مي افزايد:همه اين دعاوي پس از انتشار بخشهايي از اثر ابو الحسن از سوي محمد رهاب،بي‌اعتبار شد . وي سپس خلاصه اي از ابواب دهگانه مقاله ابو الحسن درباره جرب را نقل مي كند و با بررسي سخنان وي نتيجه مي گيرد كه او نخستين كسي است كه وجود كرم جرب را در زخمهاي اين بيماري مشخص ساخته است و داروي موثر براي از ميان بردن اين كرم را نيز كشف كرده است ( ابو الحسن ، گ 244 الف – 251 الف : فريدمان، 166-175).
با همه اينها ارزش ابو الحسن طبري در تاريخ پزشكي هنوز كاملا شناخته نشده است . هيچ يك از آثار اين دانشمند آنچنانكه بايد مورد بررسي علمي قرار نگرفته و جز بخشهاي كوچكي از كتاب بزرگ المعالجات البقراطيه به زبانهاي اروپايي ترجمه نشده است . تحقيق درباره اين آثار ، بي گمان مقام والاي وي را آشكار خواهد كرد.
آثار:1-المعالجات البقراطية. برخي از نسخه هاي خطي اين اثر در سليمانيه،بادليان(AS ,III / 308 ) و نيز در كتابخانه شماره1مجلس شوراي اسلامي (شورا ، 2/308 – 309 )نگهداري مي شود.نسخه اي نيز به خط نفيس بن عوض كرماني ، مشهور، در كتابخانه محيط طباطبايي وجود دارد (آقا بزرگ ، همانجا ; براي ديگر نسخه هاي خطي ، نك: GAS، هنانجا )، 2. رساله في ذكر القاروره : نسخه اي از اين اثر در دانشگاه تهران وجود دارد(مركزي،8/105)،3.علاج الاطفال،نسخه اي از اين اثر در دانشگاه تهراننگهداري مي شود(همان،15/4158 –4159)،4. مقاله في طب العين.نسخه اي از اين اثر در حلب نگهداري مي شود(GAS،همانجا)،5.كتاب العين في المعالجات(ابوالحسن،گ186ب)،6. القرابادين(همو،گ143ب،145ب،198ب،جم)از دو كتاب اخير اثري بر جاي نمانده است .
مأخذ : آقا بزرگ،الذريعه،ابن ابي اصيبعه،عيون الا نباء في طبقات الاطباء،به كوشش آگوست مولر،قاهره،1299 ق،ابوالحسن‌ طبري،احمد بن محمد المعالجات البقراطية،نسخه عكسي موجود در كتابخانه مركزي،بيروني،ابوريحان،صيدنه،ترجمه ابوبكر علي ابن عثمان كاساني،به كوشش منوچهر ستوده و ايرج افشار،تهران،1358ش،همو،الجماهرفي معرفةالجواهر،بيروت،1404ق/1984م،شورا،خطي،مركزي،خطي،نظامي عروضي ،چهار مقاله،به كوشش محمد معين،تهران،1333ش،نفيس بن عوض،شرح الاسباب والعلامات،كلكته،1251ق،ياقوت،بلدان،نيز: :Friedman , R.,"At – Tabari:Discoverer of the Acarus Scabiei ", Medical Life,Philadelphia,1938, vol.XLV,no.6;GAL;GAS;Hirschberg,J.,Geschichte der Augenheilkunde,Leipzig,1908; Sarton, George , Introduuction to the History of Science , Baltimore , 1927.
محمد علي مولوي
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2094
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست