َبوالْحَسَنْ خانِ اَرْدَلانن،حاج فخرالملك(د1306ش/1927م)، از امرا و وزراي عصر
قاجار. وي پسر رضاقلي خان بود و مادرش، دختر عباسميرزا نايبالسلطنه، طوبي خانم
نام داشت. خسروخان پدر رضاقلي خان، داماد فتحعلي شاه و امانالله خان،جد او،هر دو
از واليان كردستان بودند(مستوفي،2/421؛حبيبآبادي،4/1142؛بامداد،1/32).
ابوالحسن خان در 1279ق/1862م در تهران زاده شد و چون از سوي مادر نسب از قاجاريان
ميبرد،در ابتداي جواني در زمرة غلامبچههاي دربار ناصرالدين شاه بود و بعدها در
شمار پيشخدمتان و درباريان متنفذ وي درآمد(مستوفي،3/296؛بامداد،همانجا).ابوالحسن
خان با دختر عزالدوله عبدالصمد ميرزا،برادر ناصرالدين شاه،ازدواج
كرد(مستوفي،2/421)و در 1306ق همراه با ناصرالدين شاه به سفر فرنگ رفت.در سال بعد به
هنگام بازگشت از همين سفر،شاه به او لقب فخرالمك
داد(اعتمادالسلطنه،674؛مستوفي،3/296؛ بامداد، همانجا)و در 1308ق نشان تمثال به وي
داده شد(اعتمادالسلطنه،744؛ قس:صديقالممالك،256).ابوالحسن خان از اين پس مناصب
متعددي به دست آورد:در 1310ق ادارة «احتسابيه» به او واگذار شد و بعد لقب امير
توماني گرفت(همو،264-265) و در 1312ق به فرماندهي فوج عرب و عجم بسطام رسيد(همو،
293). اعتمادالسلطنه به سبب سوءاستفادة ابوالحسن خان از جيرة سپاه در اين مقام، سخت
از او انتقاد كرده است(ص 1008).
پس از مرگ ناصرالدين شاه، ابوالحسن خان در دربار مظفرالدين شاه نيز نفوذ بسيار
يافت.در 1314ق به جاي شاهزاده عضدالدوله به حكومت همدان منصوب شد و در 1316ق حكومت
عراق عجم يافت(صديقالممالك، 328، 347؛ افضلالملك، 298). در 1319ق/1901م رياست
«ايل و سوارة دويران خمسه» را بر عهده گرفت(صديقالممالك،386).در 1321ق به وزارت
تجارت رسيد(همو،404) و در همين ايام به مخالفت با عينالدوله صدر اعظم برخاست و به
دنبال آن مظفرالدين شاه در ذيعقدة 1322 او را از وزارت عزل و از دربار تبعيد كرد و
حكومت عراق عجم را به او سپرد(مستوفي، 2/59؛صديقالممالك،412؛سپهر،104-105).برخي،از
رفتار وي در زمان وزارتش به تندي انتقاد كردهاند و گفتهاند كه تجار از او بسيار
ناراضي بودند(همو، 105).در 1324ق از عراق عجم فراخوانده شد و در 19 ذيحجة همان سال
در سلطنت محمدعلي شاه بار ديگر به وزارت تجارت منصوب
شد(مغيثالسلطنه،129؛ناظمالاسلام،2/79-80).سال بعد،در پي قتل حاكم زنجان، حكومت آن
شهر را به وي سپردند(اردلان،26؛نيز نك:احتشامالسلطنه،163).وي چندي حكومت خوزستان
و يزد را نيز بر عهده داشت(مستوفي،2/421).
ابوالحسن خان در 1333ق/1915م و در دوران سلطنت احمدشاه به حكومت استراباد منصوب
شد،اما روسها با اين انتصاب مخالفت كردند و ابوالحسن خان از مقام خود استعفا كرد.با
اينهمه ديرزماني نگذشت كه بار ديگر به حكومت استراباد بازگشت(مقصودلو،1/455-479)،
ولي اين بار نيز بنا به گزارش نمايندة دولت انگليس در استراباد،به سبب بيكفايتي و
ناخشنودي مردم و سرانجام مخالفت روسها از منصب خود عزل شد(همو،1/479).او دو مرتبة
ديگر بر استراباد حكومت يافت و هر دو بار به سبب ناخرسندي و شكايات مردم و حزب
دمكرات آنجا ناكام ماند(همو،2/563-564،586-592).وي سرانجام در 1306ش در تهران
درگذشت(مستوفي،3/169؛قس:بامداد،1/33،كه وفات او را در 1305ش آورده است.
مآخذ: احتشامالسلطنه،ميرزا محمود،خاطرات،به كوشش محمدمهدي
موسوي،تهران،1366ش؛اردلان،امانالله،«يك گوشه از خاطرات من»،وحيد،1351ش،س10،شم
9-10؛اعتمادالسلطنه،محمدحسن خان،روزنامة خاطرات(1292-1313ق)،به كوشش ايرج
افشار،تهران،1350ش؛افضلالملك،ميرزا غلامحسين خان، افضلالتواريخ،به كوشش منصورة
اتحاديه و سيروس سعدونديان،تهران،1361ش؛بامداد،مهدي، شرححال رجال
ايران،تهران،1357ش؛ حبيبآبادي،محمدعلي،مكارم الآثار،تهران،1352ش؛سپهر،عبدالحسين
خان،مرآتالوقايع مظفري،به كوشش عبدالحسين نوايي،تهران،1368ش؛صديق الممالك، ميرزا
ابراهيم شيباني،منتخب التواريخ،تهران،1366ش؛مستوفي،عبدالله، شرح زندگاني
من،تهران،1343ش؛مغيثالسلطنه، يوسف،نامههاي يوسف مغيثالسلطنه،به كوشش معصومة
صافي،تهران،1362ش؛مقصودلو،حسينقلي،مخابرات استراباد،به كوشش ايرج افشار و محمدرسول
درياگشت،تهران،1363ش؛ناظمالاسلام كرماني،محمدبن علي،تاريخ بيداري ايرانيان،به كوشش
علياكبر سعيدي سيرجاني،تهران،1362ش.
ابوالفضل خطيبي