اَبوحاتمِ رازي،محمد بن ادريس بن مُنذر بن داوود بن مهران
حنظلي(195-277ق/811-890م)،محدّث و رجالشناس نامي ري.بعضي نسبت حنظلي وي را مأخوذ
از محلة درب حنظلة ري دانستهاند و برخي ديگر گفتهاند كه وي از موالي تميم بن
حنظله به شمار ميرفته است(ابنقيسراني، الانساب، 45؛ سمعاني،
4/285،287؛قس:ياقوت،2/311).ابوحاتم از 209ق به فراگرفتن حديث پرداخت و از كساني چون
عتاب بن زياد مروزي،عبدالله بن عاصم و بشر بن يزيد بن ابيالازهر حديث شنيد.در 213ق
از ري خارج شد و سفرهاي علمي خود را آغاز كرد و در اين سفرها كه 7سال طول كشيد،به
شهرهاي مختلف عراق،حجاز،شام و مصر مسافرت نمود و در بازگشت به ري توشهاي از علم و
دانش به همراه داشت.بار ديگر در 242ق از ري خارج شد و در 245ق به ري بازگشت(ابنابي
حاتم،تقدمة،359-360؛سمعاني،4/285؛خطيب،تاريخ،2/77).وي در 255ق راهي سفر حج شد و در
مسير خود در شهرهاي مختلف عراق و غرب ايران توقف كرد.به نظر ميرسد كه بازگشت او به
ري در 257ق بوده باشد(براي تفصيل بيشتر،نكـ:هـ د،چ عربي،ابنابيحاتم).ابوحاتم
سرانجام در ري درگذشت(خطيب،همانجا).وي در طي سفرهاي خود از خرمن دانش دانشوران و
علماي حديث بهرهها برد و براي كسب علم متحمل رنجهاي بسيار گرديد كه گوشههايي از
آن را فرزندش باز نموده است(ابنابيحاتم،همان،359-366).مشايخ وي بسيارند؛برخي از
آنان افزون بر آنچه اشاره شد،عبارتند از:احمد بن حنبل،قتيبة بن سعيد،محمد بن بشار
بندار،ابن ذكوان قاري،عبدالملك بن قريب اصمعي،ابوصالح كاتب الليث،نعيم بن حماد
خزاعي و ابونعيم فضل بن دكين(همو،الجرح،3(2)/204؛خطيب،همان،2/73،76:ابن ابي
يعلي،1/285؛مزّي،16/39-40).برخي شمار مشايخ وي را نزديك به 3000تن
نوشتهاند(ذهبي،13/248؛براي فهرستي از مشايخ وي،نكـ:مزي،همانجا).
ابوحاتم را فردي آشنا و چيرهدست در تشخيص صحت و سقم حديث و جرح و تعديل روات و
ناقلان آثار و توانا در حفظ حديث دانستهاند.او به گفتة پسرش تنها از يكي از
استادان خود به نام ابننفيل حدود 13000 حديث شنيده و نوشته بوده است(ابن
ابيحاتم،تقدمة،349،363).مقام و منزلت علمي وي چنان بود كه طالبان علم براي استماع
حديث به نزد او ميشتافتند چنانكه وقتي در بغداد به نقل حديث پرداخت كساني چون ابن
ابي الدنيا،قاضي محاملي،محمد بن مخلد دوري،احمد بن منصور رمادي و ابراهيم بن اسحاق
حربي از او حديث شنيدند.از ديگر رواياتكنندگان وي پسرش عبدالرحمن،ابوعوانة
اسفرايني،ابوزرعة رازي،ابوزرعة دمشقي را بايد نام برد و همچنين يونس به عبدالاعلي و
ربيع بن سليمان مرادي كه از شيوخ ري نيز به شمار
ميروند(خطيب،همان،2/73؛مزي،16/40-41).از مشاهير حديث ابوداوود و نسائي و ابن ماجه
نيز از او روايت كردهاند(همو،16/40)و بخاري در يك سند در صحيح خود از محمد نامي
روايت كرده(2/206)كه گفته شده منظور ابوحاتم رازي است(نكـ:ابن
قيسراني،الجمع،2/562؛قس:ابن حجر،9/33).ابوبكر ابن مجاهد هم در قرائت از او اجازه
دريافت داشته است(ابن جزري،2/97؛براي ديگر شاگردانش،نكـ:مزي،ذهبي،همانجاها).
ابوحاتم در منابع شيعة اماميه نيز مورد توجه قرار گرفته است.طوسي كتابي را به وي
نسبت داده است،بدون اينكه توضيحي دربارة موضوع آن بدهد.همچنين از بزرگان اماميه سعد
بن عبدالله اشعري و عبدالله بن جعفر حميري از وي روايت
كردهاند(نكـ:طوسي،رجال،512،الفهرست،147؛نجاشي،177؛نيز قس:ابن قولويه،129).
روايات و آراء ابوحاتم را نويسندگان بسياري پس از او نقل كردهاند(مثلاً
نكـ:حاكم،76-77؛خطيب،تاريخ،2/73،77،شرف،27،32،جمـ،ذهبي،13/249-262؛سبكي،2/209)و
بسياري از نظرهاي او را در نقد راويان،فرزندش در الجرح و التعديل آورده است.
آثاري كه به صورت خطي از وي باقي مانده،اينهاست:1.تفسير القرآن.بخشي از آن كه شامل
تفسير قسمتي از سورة مائده تا قسمتي از سورة انفال است،در كتابخانة محمودية مدينه
موجود است(كحاله،119)؛2.الزهد،كه نسخهاي از آن در كتابخانة ظاهريه محفوظ
است(ظاهريه،146).
همچنين كتابي با عنوان الضعفاء و الكذابين و المتروكين وجود دارد كه پاسخ پرسشهايي
است از ابوزرعه و ابوحاتم رازي دربارة رواين ضعيف و كذاب و متروك كه ابوعثمان سعيد
بن عمار بردعي آن را گرد آورده است(كوپريلي،1/42-43).
مآخذ:ابن ابي حاتم،عبدالرحمن بن محمد،تقدمة الجرح و التعديل،حيدرآباد
دكن،1371ق/1952م؛همو،الجرح و التعديل،حيدرآباد دكن،1372ق/1952م؛ابن ابي
يعلي،محمد،طبقات الحنابلة،به كوشش محمد حامد فقي،قاهره،1371ق/1952م؛ابن جزري،محمد
بن محمد،غاية النهاية،به كوشش گ.برگشترسر،قاهره،1351ق/1932م؛ابن حجر عسقلاني،احمد
بن علي،تهذيب التهذيب،حيدرآباددكن،1326ق؛ابن قولويه،جعفربن محمد،كامل
الزيارات،نجف،1356ق؛ابن قيسراني،محمد بن طاهر،الانساب المتفقة،به كوشش
ديونگ،ليدن،1867م؛همو،الجمع بين رجال الصحيحين،بيروت،1405ق؛بخري،محمد بن
اسماعيل،صحيح،استانبول،1401ق/1981م؛حاكم نيشابوري،محمد بن عبدالله،معرفة علوم
الحديث،مدينه،1397ق/1977م؛خطيب بغدادي،احمد بن علي،تاريخ بغداد،قاهره،1349ق؛همو،شرف
اصحاب الحديث،به كوشش محمد سعيد خطيب اوغلي،آنكارا،1971م؛ذهبي،محمد بن احمد،سير
اعلام النبلاء،به كوشش علي ابوزيد و شعيب ارنؤوط،بيروتؤ1404ق/1984م؛سبكي،عبدالوهاب
بن علي،طبقات الشافعية الكبري،به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد
طناحي،قاهره،1383ق/1964م؛سمعاني،عبدالكريم بن محمد،الانساب،حيدرآباد
دكن،1384ق/1964م؛طوسي،محمد بن حسن،رجال،نجف،1381ق/1961م:همو،الفهرست،نجف،كتابخانة
مرتضويه،ظاهريه،خطي(حديث)؛كحاله،عمررضا،المنتخب من مخطوطات المدينة
المنورة،دمشق،1393ق/1973م؛كوپريلي،خطي؛يوسف بن عبدالرحمن،تهذيب الكمال،نسخة خطي
كتابخانة احمد ثالث،شمـ2848؛نجاشي،احمد بن علي،رجال،به كوشش موسي شبيري
زنجاني،قم،1407ق؛ياقوت،بلدان.
علي رفيعي